ایران املاک | املاک ایران | املاک تهران | املاک کرج | املاک اصفهان | املاک منطقه 22
اشکانیان و ساسانیان
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 101 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

شاهنشاهی ساسانیان

    پیش گفتار

      تاریخ یک علم است مانند همه علوم،  قوانین و فرمول های دقیق دارد،  عدم توجه به آنها نوشته های تاریخ، داستان های دروغی می شوند،  و نباید آنها را به عنوان منابع استفاده نمود.

   توجه ــ  تا تکمیل نمودن تحقیقات و پاک کردن دروغها از  تاریخ شیرین ایران،  تاریخ شاهنشاهی ساسانیان بطور کامل پست نمی شود،  فعلاً برای این بخش تاریخ به اینجا مراجعه شود.

عکس بشقابی از دوره ساسانی،  عکس شماره 2723.

دوران شاهنشاهی ساسانیان

      ایرانیان باستان دستگاه خلقت را میدان جنگ خوبی با بدی یا محل نبرد بین روشنایی با تاریکی می دانستند،  و انسان را مبارز این میدان می شماردند،  کاری که جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ پیشه کرده است،  یعنی مبارزه با تاریکی و دروغ و بدی بر پایه و اساس انسانی.  باستانیان ایرانی خانه سازی و احیای زمین و بذر افشاندن و ساختن قنوات و درختکاری و پرورش دام را از کار های نیک می شمردند که اهورا مزدا آنرا می خواهد.  پندار نیک،  گفتار نیک،  کردار نیک،  شعار ایشان بود و آنرا وسیله رستگاری می دانستند.  اهریمن را مظهر بدی و او را دشمن می دانستند،  همان گونه که امروزه انوش راوید وجود اهریمن های دروغ گوی تاریخ را در گفته و نوشته هایش گوشزد می کند.

   در واقع پادشاهی ساسانیان ادامه حکومت های شکل یافته ایرانی از زمان سلسله ایلام یا در واقع بخش اول هخامنشی می باشد،  که به دنبال انقلاب های انسانی ایرانی جهش هایی را در تاریخ تمدن بوجود آورده است.  ساسانیان خود را وارث هخامنشیان و شاهان آن خود را از اعقاب و نوادگان شاهان هخامنشی می دانستند، تمدن و فرهنگ در گذر زمان رشد یافته بود،  ولی همان تشکیلات اداری هخامنشی را پذیرفته و ضمن پر بار نمودن آنرا احیا کردند.  خط و زبان دوره ساسانی پهلوی بود که در اینجا گفته شده است، هنر های نقاشی و موسیقی و ادبیات در دوره ساسانی ترقی خوبی کرد،  صنایع فلز کاری و سفال گری به پیشرفت هایی رسید که تا به امروز باقی است.

   کرونولوژی ساسانیان بعد از میلاد به روایت تاریخ های موجود:

   سلطنت اردشیر اول از 226 تا 240 ــ یا اردشیر با بکان (ارتاگزرسس یا ارته خشتره) پسر بابک پسر ساسان با دختر پادشاه بازرنگی در نیسایه فارس (بیضای امروز) ازدواج کرد و پسرش بابک به حکومت شهر خیر در کنار دریاچه بختگان (نیریز) از بلوک فارس منصوب شد.  بابک برای پسرش اردشیر حکومت شهر دارابگرد را در فارس بدست آورد. 

   سلطنت شاهپور اول،  از 240 تا 271 ــ پسر اردشیر اول . . . .

   سلطنت هرمز اول،  از 271 تا 272 ــ  پسر شاپور اول . . . .

   سلطنت بهرام اول،  از 272 تا 275 ــ (وره ران) برادر کوچک هرمز اول . . . .

   سلطنت بهرام دوم،  از 275 تا 282 ــ ( وره ران) برادر کوچکتر هرمز اول . . .

  بهرام سوم،  282 . . . .

   سلطنت نرسی،  از 282 تا 301 ــ (نارسس) . . . .

   سلطنت هرمز دوم،  از 301 تا 309 (هرمیسداس) پسر نرسی . . . .

   سلطنت آذر نرسی،  310 ــ پسر هرمز دوم . . . .

   سلطنت شاپور دوم،  از 310 تا 379 ــ معروف به ذوالاکتاف . . . . .

   سلطنت اردشیر دوم،  از 379 تا 383 ــ . . . .

   سلطنت شاپور سوم،  از 383 تا 388 ــ پسر شاپور دوم . . . . .

   سلطنت بهرام چهارم،  از 388 تا 399 ــ (ورهران) پسر شاپور بزرگ . . .

   سلطنت یزدگرد اول،  از 399 تا 420 ــ پسر شاپور سوم . . . .

   سلطنت بهرام پنجم،  از 420 تا 440 ــ پسر یزدگرد اول . . . .

   سلطنت یزدگرد دوم،  از 440 تا 457 ــ پسر بهرام . . . .

   سلطنت هرمز سوم،  از 457 تا 459 ــ (هورمیسداس) پسر کوچک یزدگرد دوم . . .

   سلطنت فیروز اول، از 459 تا 483 ــ (پروزس) پسر بزرگ یزدگرد دوم . . . .

   سلطنت بلاش،  از 483 تا 485 ــ (ولگس) برادر فیروز . . .

   سلطنت اول قباد اول،  از 485 تا 498 ــ پسر فیروز یا بلاش . . . . .

   سلطنت جاماسب،  از 498 تا 501 ــ برادر قباد . . . .

   سلطنت دوم قباد اول،  از 501 تا 531 ــ . . . . .

   سلطنت خسرو انوشیروان،  از 531 تا 579 ــ پسر قباد . . . .

   سلطنت هرمز چهارم،  از 579 تا 589 ــ (هورمیس داس) پسر انوشیروان . . .

   سلطنت اول خسرو دوم،  از 589 تا 590 ــ (خسرو پرویز) پسر هرمز چهارم . . . .

   سلطنت بهرام ششم، از 590 تا 591 ــ  یا بهرام چوبینه . . . .

   سلطنت دوم خسرو پرویز،  از 592 تا 628 ــ . . . . .

   سلطنت قباد دوم،  از 628 تا 629 ــ معروف به شرویه . . . . .

   سلطنت اردشیر سوم،  629 ــ پسر قباد دوم . . . .

   سلطنت شهر براز، 629 ــ . . . . .

   سلطنت یزدگرد سوم،  از 634 تا 642 ــ پسر شهریار و نوه خسرو پرویز . . .

   تاریخ ساسانیان را به مرور بررسی دقیق می نمایم و پست می کنم.

صحیح نویسی در تاریخ

     یکی از اشتباه های مهم در تاریخ ندانستن اختلاف نوع رژیم ها می باشد،  سلسله، حکومت، شاهنشاهی، را بطور گسترده در همه مراحل تاریخ نام برده اند.  سلسله یعنی حلقه های بهم پیوسته، حلقه هایی که خود جدا گانه هستند،  ولی در یک جمع یا مجموعه قرار دارند،  در تاریخ به مصر باستان می توان گفت سلسله،  که رژیم شامل حلقه هایی بود که از یکدیگر جدا ولی در نهایت در جمع یک رژیم بودند.  سلسله هخامنشی که دوره های اول آنرا بدون شناخت کامل ایلام گفته اند،  از آن جمله می باشد،  که با تحلیل های ساختار تاریخی اجتماع هم خوانی دارد.  بنا بر این در وبلاگ و نوشته ها هخامنشیان را بعنوان سلسله نام می برم.  حکومت، به رژیم هایی گفته می شود که فرمان روایی دارند،  ولی فاقد مرکزیت و قبله گاه هایی مانند کاخ سلطنتی و یا تاج شاهی و امثال آن می باشند، در تاریخ رژیم اشکانیان از این قبیل است،  در این وبلاگ از اشکانیان به نام حکومت اشکانیان نام می برم.  شاهنشاهی،  به رژیم هایی گفته می شود،  که پادشاهی از خاندانی خاص در رأس امور است و فرزند او جانشین می شود،  در این وبلاگ ساسانیان را می نویسم شاهنشاهی ساسانیان،  پادشاهی قاجاریه، پادشاهی پهلوی.  در این وبلاگ سعی می کنم واژه ها و اسامی را با تعریف هر چند کوتاه بنویسم،  تا اندکی از درهمی های موجود در کتاب های تاریخی کم کنم،  برای اطلاعات بیشتر به لینکها مراجعه شود.  امید است عزیزان تاریخ نگار به این نوع موضوعات توجه نمایند،  و در جهت بهبود واژه های تاریخی اقدام کنند، البته توجه داشته باشند،  اینکار تبدیل به بازی با کلمات نگردد.

عکس حکاکی شاپور ساسانی و دو پادشاه اسیر،  در نقش رستم،  عکس شماره 5672 .

کلیک کنید:  موج نو در ایران

کلیک کنید:  استوانه کوروش بزرگ

کلیک کنید:  سکه های آق قوینلو و صفویه



حکومت اشکانیان

    پیش گفتار

      تاریخ یک علم است مانند همه علوم،  قوانین و فرمول های دقیق دارد،  عدم توجه به آنها نوشته های تاریخ، داستان های دروغی می شوند،  و نباید آنها را به عنوان منابع استفاده نمود.

   توجه ــ  تا تکمیل نمودن تحقیقات و پاک کردن دروغها از  تاریخ شیرین ایران،  تاریخ اشکانیان یا پارتها بطور کامل پست نمی شود،  فعلاً برای این بخش تاریخ به اینجا مراجعه شود.

 

   عکس تابوت 2000 ساله دوره اشکانی،  تابوتی از جنس سفال لعاب کاری شده،  حدوداً متعلق به سده اول میلادی،  محل کشف اوروک در جنوب عراق امروزی،  محل نگهداری بریتیش میوزیوم (موزه هنر بریتانیا)،  عکس شماره 5568.

اشکانیان یا پارتها

   ــ  اشک = اسک = اس = پاک،  مانند اس در اسلام،  اس یا اش + ک = دارای پاکی،  جهت مفهوم و اطلاع بیشتر مراجعه شود به معنی نام شهرها و روستا های ایران.  پارت = پرت = دور،  پاتیزان = دور زن،  افراد نظامی و شبه نظامی،  که در دور دست و مرز بودند.

      از نظر دید و تحقیق من،  اشکانیان یک مکتب دینی بر پایه آئین میترایی است،  که از آن دین مسیحی بوجود آمد،  اشکانیان طایفه و تیره مردمی نبودند،  از همه مردم در اشکانیان بودند.  پارتها نیز طایفه و تیره انسانی نیست،  آنها همان پارتیزانها هستند،  و از همه طوایف و تیره های انسانی را شامل می شدند.

      هخامنشیان برای حفظ حکومت و امنیت و مرزداری از جوانان قبایل بخش شمالی ایران بزرگ استفاده می کردند،  بهترین این قبایل که جوانان رشید و خوش قد بالا داشتند،  از اشکانیان بودند.  در ارتش هخامنشیان به این گارد های ویژه پارت،  بر وزن ماد و پارس می گفتند،  که بعد ها در روم تا جنگ دوم جهانی به پارتی زان معروف شدند.  در مدت زمانی که تخت جمشید ساخته می شد،  و همچنین بعد از آزادی اسرا از بابل توسط  کوروش بزرگ،  آزاد شدگان و کارگران و مردم طی دویست سال در گوشی و آرام به یکدیگر از حکومت هخامنشیان گفتند،  که چرا اختیار زمین و زمان باید انحصار خاندان و شاهنشاه باشد.  این بد گویی امری عادی است،  که امروز به دلایل رشد فکری و تکنولوژیکی،  مردم در مدت کوتاهی به آن درک می رسند،  به تاریخ و فرهنگ یادگیری رجوع شود.

      سربازان پارتی که ریشه در طایفه ای و قبیله ای خراسان بزرگ داشتند،  ترکیب عقیدتی دینی شاه خدایی ولی با ذات قبیله ای داشتند.  جمع این موضوعات تاریخی،  مردم قرن 47 خورشیدی ایرانی را به آگاهی های ویژه رساند،  که طی دویست سال از زمان هخامنشیان پیش درآمد آن بود،  که در نهایت یک انقلاب انسانی ایرانی مهمی در پی داشت.  آخرین ضربه به هخامنشیان توسط اسکندر اشکانی فرمانده پاتیزان های شاهنشاه وارد آمد،  و با سقوط تخت جمشید برای همیشه تاریخ فلسفه شاه خدایی دو هزار ساله تمام شد.

      در دوران شاه خدایی،  شاهان نمی خواستند قبایل با هم متحد یا سازمان یافته باشند،  بعد از اولین انقلاب انسانی ایرانی که مهم ترین انقلاب تاریخ جهان بود،  دوران شاه خدایی به رهبری اسکندر اشکانی فرمانده پاتیزان های دربار به هخامنشی پایان داده شد.  برای به ثمر رسیدن این انقلاب با اندازه دوران دوم هخامنشیان زمان برد،  که البته پایه گذار آن انقلاب انسانی،  کوروش بزرگ بود،  که با باز نمودن زندان بزرگ،  نجات یافتگان طی چند نسل آینده،  افکار خود را که یادگاری از گذشته های سارت دربار فرعون بود،  به مردم دوره هخامنشی منتقل کردند.  هخامنشیان واسطه ای بودند،  که گذر مهم تاریخی از ایلام یا بزرگترین دوران شاه خدایی،  به اشکانیان اولین حکومت سازمان قبیله ای گردد،  که در مهستان کامل شد.  (در واقع مهستان یا درست تر آن مغستان یا حتی بغستان است،  مکتبی فلسفی بوده،  که قدرت حکومت را از آن مردم می داند،  و پیرو عدالت و برابری بودند،  بزودی در این باره مشروح می نویسم).

      بشر در ادامه تکامل تاریخ اجتماعی وارد دوره جدیدی از تمدن گردید،  فرهنگی که در آن شاه نماینده اهورمزدا یا خدا روی زمین نبود،  و مجسمه و نام او در جایی حک نمی شد،  و کسی به او تعظیم نمی کرد.  پس از این انقلاب انسانی ایرانی اینک دینها و قبایل قدرت داشتند،  اما برای پایان دادن به نظم فکری و فیزیکی دوره شاهنشاهی حدود دو نسل زمان لازم بود،  و این تغیرات اساسی انقلاب انسانی حدود هفتاد سال به درازا کشید.  این مدت خالی از عرصه های خاص فرهنگی است،  در موزه ها و سکه ها اثرات کمی به جای مانده است،  زیرا تمدن جدیدی در حال شکل گیری بود و این فضای خالی تاریخ وسیله ای برای نفوذ دشمنان دروغ گوی فرهنگی گردید.  پس از این دوران،  از سقوط هخامنشیان تا دو نسل برای جا افتادن انقلاب انسانی ایرانی،  اولین کاری که می بایست صورت پذیرد ایجاد اتحاد ملی بین قبایل جغرافیای وسیع ایران بزرگ بود،  تا بتوانند اقتصاد دوران را بگردانند،  و از نفوذ غریبه ها به سرزمین جلوگیری شود.  بدین ترتیب چون اشکانیان قرن گذشته سابقه خدمت نظامی و کشوری داشتند،  از بقیه طایفه ها بهتر و سر آمدتر بودند،  در میان اشکانیان افرادی که بتوانند بخوانند و بنویسند وجود داشت.  توجه کنید، ما داریم برای قرن 48 خ، ا،  میگوییم،  باید با همان زمان دید،  برای این منظور مطالعه تمام وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.

       بسیاری از جوانان نسل های گذشته اشکانی،  در خدمت هخامنشیان قرار داشتند،  و با دختران آنها ازدواج کرده بودند،  و خون خود را از هخامنشیان می دانستند،  که از طرف دو سه نسل مورد احترام مردم بودند.  آنها همچنان سایه هخامنشیان را مهم می دانستند،  و از جهت دیگر سر سالاری را برایشان به ارمغان آورده بود،  که در فرصت های تاریخی نوشته ام.   تا سال 4816 خورشیدی ایرانی،  قبایل که هنوز نمی توانستند وارد تمدن سازمان قبیله ای شوند،  جنگ و گریز نظامی و فرهنگی بین آنها ادامه داشت.  در مدت 80 سال به اندازه کافی به درک رسیدند،  که تمدن سازمان قبیله ای را اختیار کنند،  یعنی اتحاد قبایل تحت پوشش و سازمان و مراتب،  جهت درک و اطلاع به ساختار های تاریخی اجتماع مراجعه شود.  در کتاب های تاریخ موجود ضد و نقیض و گزافه گویی های فراوان وجود دارد،  که هیچ کدام آنها از تاریخ جامعه شناسی و علم جغرافی ـ تاریخ بهره نبرده اند،  و می بایست در این بخش کار های بسیاری برای باز نویسی تاریخ انجام شود. 

      در تاریخ به اشک های شماره دار بر می خوریم،  اولی ارشک رئیس طایفه ای بود که قبایل دیگر خراسان را تا حدودی متحد کرد،  توجه شود این غیر از اسکندر اشکانی است که فرمانده پارتی زانها بود.  سپس تیرداد اول که در تاریخ های دروغی شهر های بزرگ چون آساک و هکاتم پلیس را به او نسبت می دهند،  و نیز گفتن شاه بزرگ.  اردوان که سومین اشک است یا ارتبان اول، جنگ و گریز دروغی با بازماندگان دروغی سلوکی را در دوران او نوشته اند،  او مانند پدرش به مرکز ایران علاقه داشت.  فری پاپت و سپس فرهاد اول که آنها برای اتحاد قبایل ایران بزرگ کار های فرهنگی بزرگی انجام دادند.  مهرداد اول یا اشک ششم، در این زمان توده مردم در ادامه انقلاب انسانی برای بدست آوردن اولین تمدن سازمان قبایل دینی و دمکراسی و مردم سالاری و با تلاش مهرداد اول بزرگترین فرهنگ زمان را پیش بردند.  علاقه مندی به اندیشه های فلاسفه بزرگی نظیر آرشیت و ورتا در دوران بعد از هخامنشیان و بر اساس تعالیم این دو فیلسوف، مردم سالاری در ایران به شکلی نوین اجرا شد.

   توجه ــ  جملات فوق ممکن است کمی سنگین باشند،  برای بهتر متوجه شدن،  مطالعه و پیگیری تمام وبلاگ پیشنهاد می شود.

      مهرداد یکم در 4817 خورشیدی ایرانی،  در اجتماع بزرگان ایران اعلام کرد که تصمیم گرفته است،  کشور دارای یک قانون لاتغییر (اساسی) شود تا حقوق و تکالیف همه در آن روشن باشد.  این تصمیم مهرداد مورد تایید حاضران در نشست قرار گرفت و ایران دارای دو مجلس شد،  یکی اعضای خاندان سلطنتی و اشراف و بزرگان و دیگری روسا و نمایندگان قبایل،  مجموعه آن دو را مغستان یا مهستان می گفتند (مه به کسر «میم» به معنای بزرگ).  انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه در صورت دیوانه شدن و بیماری ممتد و ...، تغییر اشل مالیاتها و صدور دستور ضرب سکه با تصویر تازه،  تعیین شاهان ارمنستان،  تایید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسی تبار (از دودمان هخامنشیان) سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و انتصاب فرمانده کل ارتش برای یک دوره معین و یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود.  مهستان در موارد متعدد شاهان اشکانی را جابجا می کرد،  و در عین حال حامی سنت های بومی مناطق مختلف ایران بود.  در آنجا صدای همه اقوام ایرانی شنیده می شد،  به علاوه در این دوره ایالات دور دست،  ارمنستان و پنتوس خود مختار بودند،  و لذا ایجاب می کرد که مهستان (مغستان) وجود داشته باشد،  تا سخن آنها نیز در آنجا شنیده شود.  ارد بزرگ متفکر برجسته ایران می گوید:  مهستان ، برآیند خرد مردم آزادی خواه ایران بود.   آن زمان یونان و روم در اختیار فرماندهان نظامی دست به دست می شد.  جالب است بدانیم مورخان امروز ایتالیا سعی می کنند به دروغ مهستان ایران را اقتباس ایرانیان از رومیان بنامند!  حال آنکه ایجاد مهستان (4820 خورشیدی ایرانی ـ 2181 سال پیش) هنوز دولت روم با ایران همسایه نشده بود،  و دوران نوزادی خویش را طی می نمود.

      تمدن و فرهنگ در زمان اشکانیان تغییرات اساسی نمود و روح خشن و کشتاری میان رودان به صفا و صمیمیت و عدالت و تجارت تبدیل شد،  و داشتن دین و مذهب آزاد بود،  که در این زمان مذاهب گوناگونی به وجود آمد و یا گسترش یافت.  شهر های آباد بوجود آمدند،  نوشتن های پراکریت و خط خروشتی و پهلوی،  زبان های، سغدی، سکائی، پهلوی، اوستیایی، تخاری، اشکی، و لهجه های مختلف رایج بود.  در این دوره تجارت آزاد رونق گرفت و دوران پول وسعت یافت،  مسکوکات طلا، نقره و نیکل رایج شدند،  در بازار ها انواع پارچه های ابریشمی، ململ، ادویه، شیرینی، اشیای فلزی و مسی و نقره، جواهرات و غیره در معرض داد و ستد قرار گرفتند.  راه های تجارت به چین و هند از بدخشان و دره واخان و خیبر، یار کند و سیستان، فرغانه و کاشغر، رونق گرفتند،  و صادرات شامل جواهرات و سنگ های قیمتی،  واردات ابریشم، لاک، طلا، نقره، نیکل.  در تمام راه ها کاروان های تجاری به حرکت در آمدند،  و با شکلی آرام و خاموش فرهنگ و عقاید،  صنایع و صنعت فلز کاری و چوب اوج گرفت، هنر و ادب، موزیک و موسیقی، رقص و آواز شکوفا شد،  طبل و ساز، دهل و توله و رباب برای همگان ساخته شده و به جشن های ایرانی رفت.  سایر شئونات اجتماعی به رشد تولید و بهره برداری رسید،  تیر و کمان، نیزه و شمشیر، قمه و ژوبین، زره و سپر سواره و پیاده در میدان جنگ اراده و پیل هم بکار می رفت.

ادامه دارد و باز نویسی می شود.

کرونولوژی اشکانیان

   ــ  حدود 4354 خورشیدی ایرانی،  سلسله هخامنشیان در ادامه انقلاب انسانی ایرانی منقرض شد.

   ــ  از 4354 تا 4738 خ.ا،  دوران باز سازی جدید تاریخ ایران توسط مردم به رهبری اسکندر اشکانی و طوایف اشکانی.  برای این دوره تحقیقات توسط انوش راوید و بانو پرنیان حامد در اینجا ادامه دارد.

   توجه ــ  تا تکمیل نمودن تحقیقات و پاک کردن دروغها از  تاریخ شیرین ایران،  تاریخ اشکانیان یا پارتها بطور کامل پست نمی شود،  فعلاً برای این بخش تاریخ به اینجا مراجعه شود.

عکس سر مجسمه از دوران اشکانیان،  عکس شماره 4426 .

کلیک کنید:  هلنیسم دروغی دیگر

کلیک کنید:  دمکراسی، فدرالیسم، حزب

کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تاریخ جنگ و جنگ افزار
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 126 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

تاریخ جنگ و جنگ افزار

پیش گفتار

      اشخاصی که تاریخ می خوانند،  حتماً باید از جنگ،  و جنگ افزار های دوره مربوط به آن گرایش تاریخ را بخوبی بدانند و بشناسند،  تا بتوانند دروغ های تاریخی را تشخیص دهند،  و کلاه تاریخی سرشان نرود.

کلیک کنید:  بخش اول تاریخ ابزار جنگ و نبرد

عکس گارد جاویدان در تخت جمشید،  عکس شماره 1109.

کلیک کنید:  تاریخ نظام جمع در ایران

جنگ افزار های جدید

   هلی‌کوپتر ــ  (بالگرد یا چرخ‌ بال) هواگردی است که برخاستن و پیش ‌رانش آن به وسیله یک یا دو چرخانه افقی بزرگ صورت می‌گیرد،  چرخانهٔ یک بالگرد را ملخ می‌نامند.  بالگردها را در رده هواگرد های گردنده‌ بال طبقه ‌بندی کرده‌ اند تا بتوان آنها را از هواگرد های ثابت ‌بال مشخص کرد.  بالگرد در دنیای امروز یکی از مهم‌ ترین و پر استفاده ترین وسایل حمل و نقل به شمار می‌آید.  این وسیله در سه محور می‌ تواند حرکت کند.  یک خلبان بالگرد باید از دو دست و دو پای خود برای خلبانی استفاده کند،  که این امر نیاز به مهارت و قدرت تفکر بالا دارد.

      گویند:  طرح اولیهٔ ساخت بالگرد را چینی‌ها،  برای اولین بار در ۴۰۰ سال بعد از میلاد برای ساخت اسباب ‌بازی‌ های فرزند انشان به کار بردند (نیاز به سند).  لئوناردو داوینچی و یک روسی به نام میخائیل لومونوسوف نیز از کسانی بودند،  که طرح‌ هایی از بالگرد را ارائه دادند،  ولی نتوانستند از حرکت بخش اصلی بدنه به دور خود جلوگیری کنند.  مدل کوچکی از یک بالگرد که چاینیز تاپ نام داشت،  در سال ۱۷۸۳ وارد عرصه شد.  ۱۳ سال بعد "سر جورج کیلی" انواع آزمایشی این چاینیز تاپها را ساخت و بالگرد بخاری را طراحی کرد،  در عرض صد سال بعد طرح‌ هایی که ساخته می‌شد همگی مشکل موتور داشتند.

      واژهٔ هلیکوپتر به انگلیسی Helicopter اولین بار در سال ۱۸۶۱ توسط یک دانشمند فرانسوی که اولین مدل کوچک با موتور بخار را ساخت،  مورد استفاده قرار گرفت.  همچنین اولین مدل موتور الکتریکی را توماس ادیسون اختراع کرد.  اولین پرواز موفقیت آمیز نیز در سال ۱۹۰۷ در فرانسه البته توسط یک ماکت کوچک انجام شد،  که در این پرواز،  بالگرد مدل به مدت ۲۰ ثانیه در ارتفاع ۳۰ سانتیمتری سطح زمین معلق ماند.  هفت سال بعد از ساخته شدن اولین هلیکوپتر که می‌توانست پرواز کند،  دو افسر نیروی هوایی مجارستانی هلیکوپتری ساختند که اتفاقاً پرواز های متعددی در ارتفاعات بالا انجام داد،  ولی هرگز اجازهٔ پرواز آزاد نداشتند.

      بالگردهای ساخته شده انتظارات را بر آورده نمی‌کرد،  تا اینکه در سال ۱۹۳۶ شرکت آلمانی "فوک ولف" بالگردی ساخت،  که سرعت آن ۷۰ مایل در ساعت تا ارتفاع ۱۱ هزار پایی بود.  در سال ۱۹۴۰ و همزمان با پیشرفت در ساخت موتور های هم‌محور (موتورهایی که در آن نیروی پیشران و پسران هر دو ملخ توسط یک موتور تولید می‌شود) اولین بالگرد برای استفاده‌ های نظامی توسط سیکورسکی ساخته شد،  و اولین پرواز آن در سال ۱۹۴۰ در آمریکا با موفقیت صورت گرفت،  که آنرا دو خلبان تا ارتفاع یک کیلومتری زمین در مدت یک دقیقه بالا بردند.

   انواع بالگرد:  بالگرد تهاجمی،  بالگرد ترابری،  بالگرد پشتیبانی.

   انواع بالگرد های نظامی:  آواکس،  ناونشین،  ضد زیردریایی،  نجات دریایی،  گشت دریایی،  مسافربری،  باربری،  امداد و نجات،  آمبولانس.

   انواع بالگرد های غیر نظامی:  خصوصی،  ویژه،  آموزشی،  آتش‌نشانی،  علمی تحقیقاتی

عکس هلی کوپتر یا بالگرد،  عکس شماره 6568.

    F22 رپتور ــ هواپیمای جنگنده نسل پنجم ساخت شرکت های لاکهید و بوئینگ است،  که از فناوری رادار گریزی (Stealth)  استفاده می‌کند.  ایالات متحده تنها کشوری است،  که دارای این هواپیما است.  در اصل اف-۲۲ به عنوان یک جنگنده برای برتری هوایی طراحی شده بود،  اما دارای قابلیت‌ های اضافی است،  که شامل حمله به زمین،  جنگ الکترونیکی و اطلاعات سیگنال می‌ باشد.  لاکهید مارتین پیمانکار اصلی طرح است،  و تولید بیشتر بدنهٔ هواپیما،  سیستم‌ های سلاح و مونتاژ نهایی اف-۲۲ را به عهده دارد.  برنامه بوئینگ شامل بال، بدنه، ادغام آویونیک، و تمامی سیستم آموزش خلبان و نگهداری سیستم است.

      برای هواپیما اسامی مختلف F-۲۲ و F/A-۲۲ تعیین شده بود،  و بعدها وقتی به طور رسمی وارد سرویس USAF  شد در ماه دسامبر سال ۲۰۰۵ به عنوان اف-۲۲ای نامیده شد.  با وجود یک دوره رشد دنباله دار و پر هزینه،  نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا در نظر دارد،  از اف-۲۲ به عنوان یک جزء حیاتی برای آینده قدرت هوایی تاکتیکی ایالات متحده بهره گیرد.

     نکتهٔ جالب توجه این که ژاپن برای تکمیل نسل جدید جنگنده‌ هایش سفارش خرید اف۲۲ را به آمریکا داده بود،  ولی آمریکا با آن مخالفت کرد،  ولی با پیشنهاد ژاپنی‌ها در مورد اف-۳۵ موافقت شد.

عکس اف 22 ای،  عکس شماره 6566.

   میگ-۲۹ ــ  تاکنون بیش از ۱۶۰۰ فروند میگ-۲۹ تولید شده،  که حدود ۹۰۰ فروند آن به کشور های عراق، ایران، سوریه، یمن، کره شمالی، هند، میانمار، بنگلادش، مالزی، مغولستان، کوبا، پرو، افغانستان، چکسلواکی، آلمان شرقی و یوگسلاوی، الجزایر، سودان، اریتره،  صادر شده‌ اند،  و بقیه نیز در ارتش شوروی و پس از آن کشور های به جا مانده از فروپاشی شوروی میگ-۲۹ به کشور های متعددی استفاده شده ‌اند.  این جنگنده جنگ‌ های متعددی از جمله جنگ ایران و عراق،  جنگ خلیج فارس و جنگ یوگسلاوی را تجربه کرده است.

      هرچند در شرایط مساوی میگ-۲۹ را می توان برابر با اف-۱۵ یا اف-۱۶ دانست،  اما در تمام درگیری‌ هایی که تاکنون اتفاق افتاده میگ‌ های ۲۹ خلبانان ضعیف‌ تری داشته و شکست خورده‌ اند،  در فاصله‌ های بیش از ۶۰ کیلومتری،  جنگنده‌ های آمریکایی به دلیل برتری ‌های الکترونیکی،  توانایی بیشتری دارند،  اما از فاصله کمتر از ۱۵ کیلومتری کفه ترازو به نفع میگ-۲۹ می‌چربد.  در فاصله حدود ۸ کیلومتری می‌توان میگ-۲۹ را به دلیل دید بهتر سلاح‌ها و مانور پذیری بهتر برتر دانست.  سیستم دوربین نشانه‌ گیری سلاح میگ-۲۹ بر روی کلاه خلبان نصب شده،  و موشک را در امتداد خط دید خلبان هدایت می‌کند،  یعنی موشک به جایی که خلبان به سوی آن نگاه می‌کند می‌رود.

عکس میگ 29 ،  عکس شماره 6567.

    راکت‌انداز گراد ــ  از معروف ‌ترین و رایج ‌ترین انواع راکت‌انداز های خانوادهٔ کاتیوشاست و در چندین کشور دیگر هم مدل‌ های مختلف آن تولید شده و راکت ‌انداز های دیگری نیز بر اساس آن طراحی شده ‌اند.  گراد-۱ مدل سبکتری از سیستم گراد با ۳۶ لانچر، گراد-وی یا ام۱۹۷۵ یک مدل بیسار کوچکتر با ۱۲ لانچر برای نیرو های هوابرد و پریما یک مدل بزرگتر با ۵۰ لانچر از دیگر مدل‌ های تولیدی گراد در شوروی هستند.  آرام-۷۰ مدل تولید چکسلواکی و دبلیوآر-۴۰ لانگوستا مدل تولید لهستان از مهمترین انواع ارتقا یافته‌ گراد هستند.  رومانی مدلی از گراد با ۲۱ لانچر را تولید کرده و کره شمالی نیز مدل ۳۰ لانچره گراد به نام ب‌ام-۱۱ را که بر روی کامیون‌ های ژاپنی ایسوزو سوار شده ساخته است.  ب‌ام-۱۱ در ایران و پاکستان هم کپی شده ‌است،  صنایع دفاع ایران مدل‌ ۴۰ لانچره گراد را هم تولید کرده است،  که بر روی کامیون‌ های مرسدس بنز سوار شده‌اند.

      روس‌ها در بحبوحه جنگ ویتنام نوع سبکی از گراد به نام ۹پ۱۳۲ را هم طراحی و تولید کردند،  که فقط از یک پرتابگر قابل حمل توسط نفر تشکیل می‌شود.  این سیستم برای نیرو های ویتنام شمالی تولید شده بود،  و بعدها در میان نیرو های چریکی و شبه ‌نظامی نیز محبوبیت زیادی پیدا کرد،  اما هیچگاه وارد ارتش شوروی یا روسیه نشد.  ب‌ام-۲۱ گراد (به روسی: БМ-۲۱ "Град") نوعی راکت‌انداز چندتایی ۱۲۲ میلی‌متری است،  که در اوایل دهه ۱۹۶۰ در شوروی طراحی و تولید شد.  راکتی که گراد شلیک می‌کند ام-۲۱اُاف نام دارد.  گراد از ۴۰ تیوب پرتابگر تشکیل می‌شود،  که بر روی یک کامیون نصب شده‌ اند.  اولین انواع گراد در سال ۱۹۶۳ به عنوان جایگزینی برای راکت‌انداز ب‌ام-۱۴ وارد ارتش شوروی شده،  و بر روی کامیون شش‌ چرخه اورال-۳۷۵دی سوار شده بودند.

عکس راکت انداز گراد،  عکس شماره 6569.

کلیک کنید:  تمدن کهن آتلنتیس

کلیک کنید:  تاریخ لشکر و جنگ در ایران

کلیک کنید:  ارتش های نوین و جنگ افزار های آینده

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir


تاریخ تفنگ انفرادی در ایران

   پیش گفتار

      مهمترین سلاح در جبهه و جنگ،  تفنگ های انفرادی است،  که در دستان هر سرباز دیده می شود.  پر تعداد ترین نوع از این سلاحها،  همان تفنگ های تهاجمی انفرادی هستند،  و معروف ترین سلاح هجومی امروزه کلاشنیکف است.

منبع وب های مختلف،  این پست ادامه دارد و باز نویسی می شود.

کلیک کنید:  تاریخ گوگرد و باروت در ایران

اولین تفنگ انفرادی در ایران

   تفنگ در دوران های حکومت صفویه و افشاریه و زندیه

      در ابتدای حکومت صفویه با انتخاب زبده ترین جوانان،  هنگ پاسداران شاهی معروف به قورچیها تشکیل شد،  افراد این هنگ 5000 نفر بودند،  و آنها را به تفنگ های فتیله ای تجهیز کردند.  سلاح های سواره نظام این عصر شامل شمشیر کج، یک جفت تپانچه، نیزه و تیر و کمان بود.  شاه اسماعیل اول برای تعلیم تیراندازی با تفنگ به سربازان ایرانی،  معلمان فرانسوی و انگلیسی را به کار گرفت.  در این دوره شش هزار قبضه تفنگ از انگلیس وارد شد،  تا تفنگها را از روی آنها بسازند.  به نوشته سیوری،  ایرانیان در زمان حکومت شاه اسماعیل،  از تفنگ های فتیله ای استفاده می کردند.  تفنگ های ایرانی (عجمی*) دارای برد زیادی بود،  و لوله آن به طرز خاصی به قنداق بسته می شد.

      وین چنتو دالساندری هم درباره سلاح سربازان صفوی مطالب مهمی نوشته است:  تفنگداران ایرانی مسلح به تفنگ هایی هستند،  که عموماً طولشان معادل شش وجب،  و فشنگی که داخل لوله تفنگ می نهند،  بسیار کوچک است،  و وزنش از 17 مثقال تجاوز نمی کند.  این بخش از نوشته های دالساندری از این جهت جالب است،  که برای نخستین بار در تاریخ صفویه،  و پیش از آمدن برادران شرلی و تهیه توپ و تفنگ،  به وجود هنگی از تفنگداران ایرانی و مهارت آنان در تیراندازی با این سلاح آتشین اشاره می شود.  پیش از مرگ شاه اسماعیل اول،  سپاهیان ایران از تفنگ استفاده می کردند،  و عده ای از نیرو های صفوی مستقر در پادگان هرات،  نیرو های عبدالله خان ازبک را با تیر و تفنگ عقب نشاندند.

      تلاش جدی برای تجهیز قشون ایران به سلاح آتشین،  در زمان شاه اسماعیل اول و احتمالاً حتی قبل از تاریخ دروغ جنگ چالدران آغاز شد،  و پس از گذشت یک دهه،  در سال های نخست سلطنت شاه طهماسب اول،  آثار خود را نمایان ساخت.  توپچیان و تفنگچیان ایران دارای واحد های مستقلی بودند،  یکی از عوامل پیروزی سپاه ایران بر ازبکان*،  و اخراج آنان از شهر هرات،  استفاده و مهارت زیاد در کاربرد سلاح های آتشین بوده است.

      در اواخر سال 1006 هجری قمری (مصادف با 1598 میلادی) دو برادر انگلیسی به نام های سرآتونی و رابرت شرلی به همراه یک گروه 26 نفری،  که تمامی آنها نظامی بودند،  به قزوین وارد شدند،  و نزد شاه عباس صفوی رفتند،  و خود را به عنوان دو نفر از نجبای انگلیسی معرفی کردند ،  که مایل به خدمتگزاری به او هستند.  از آنجا که همراهان برادران شرلی همگی اهل نظام بودند،  و چند تن از ایشان به اصول توپ ریزی و اسلحه سازی آشنایی داشتند،  ساخت توپ و تفنگ در ایران رونق بیشتری گرفت.

      با آمدن برادران شرلی و همراهانشان،  الله وردی خان،  که فرمانده قوای سلطنتی بود،  به سمت فرماندهی در ارتش و تهیه سلاح گرم و تهیه سلاح گرم منصوب شد،  و کارخانه های اسلحه سازی را در اصفهان بنیان گذاشت.

یکی از سلاح های مورد استفاده در آن زمان،  تفنگ های سرپر قلعه ای با لوله هشت ضلعی بود،  که توسط صنعتگران ایرانی ساخته شده بود،  که نسخه اصلی آن از تفنگ های انگلیسی برداشته شده بود،  و بسیار سنگین و بلند،  و با لوله های ضخیم ساخته می شد،  و جنس باروتدان آن از فلز یا پوست آهو بود.  تفنگ های قلعه ای بر روی دیوار قلعه نصب می شد،  و در هنگام شلیک تعداد زیادی ساچمه درشت به طرف دشمن پرتاب می کرد.  همچنین تفنگ بزرگ و سنگینی به نام شمخال وجود داشت،  که قطر دهانه لوله آن حدود 25 میلی متر بود،  و به سبب سنگینی اش،  دو شمخالچی آن را حمل می کردند.  از شمخالها بیشتر در دژها و برج و باروی شهرها استفاده می کرند.  شخص استفاده کننده از این سلاح می توانست،  آنرا به خوبی در مقابل شانه اش نگاه داشته و شلیک کند.  در همان حال او می توانست به موازات لوله تفنگ نشانه گیری کند.  دلیل نامگذاری این تفنگ به شمخال،  خمیده بودن قنداقش بود.

عکس باروت دان های قدیمی،  عکس شماره 4239.

      اساس کار سلاح های سرپر،  انفجار باروت در لوله و پرتاب گلوله یا ساچمه به سمت هدف است.  در این زمان لوله تفنگ را از فلز برنج می ساختند،  که دلیل مقاومت کم این فلز،  مجبور بودند که ضخامت لوله را زیاد در نظر بگیرند،  که این امر به نوبه خود موجب سنگینی بیش از حد سلاح می شد.  در تفنگ های سرپر فیتله ای،  باروت سیاه را با پیمانه به داخل لوله می ریختند،  سپس روی آن را پارچه یا نمد گذاشته،  و با میله فلزی (سنبه) می کوبیدند،  سپس گلوله یا ساچمه ریخته و روی آن نیز پارچه یا نمد می گذاشتند،  و با کمک شعله یا فتیله سوزان از سوراخ ته لوله،  باروت را منفجر می کردند.

      مطابق آنچه در برخی سفرنامه های دوره صفوی درباره تفنگداران و روش استفاده از تفنگ آمده است،  سربازان تفنگدار فاقد زره بودند،  و سلاحشان تفنگ و قداره بود.  شلیک با تفنگ کاری بسیار دشوار بود،  و برای آنکه با راحتی و با دقت تیراندازی کنند،  تفنگ را بر روی پایه ای قرار می دادند.  بعد از احداث نخستین کارخانه اسلحه سازی در ایران،  صنعتگران تلاش کردند تا استادی خود را در ساختن تفنگ های سرپر فتیله ای به نمایش بگذارند.

*

      اواخرحکومت صفویه و پادشاهی افشاریه،  به تدریج با تکمیل این سلاحها،  برای راحتی نشانه روی و سهولت کار،  چخماق* ابداع شد.  فتیله روشن روی چخماق قرار می گرفت،  و هنگام شلیک آتش فتیله با سوراخ مخزن باروت تماس یافته،  و تفنگ شلیک می شد.  روشن نگه داشتن فتیله و منتظر فرصت تیراندازی بودن،  مخصوصاً در هوای بارانی،  کاری دشوار و گاهی ناممکن بود.  به همین دلیل به تدریج تفنگ های فتیله ای جای خود را به سنگ چخماقی داد.  در این نوع تفنگها سنگ چخماق بعد از کشیدن ماشه،  به فلز جلوی سوراخ باروت ساییده می شد،  و جرقه حاصل شده،  باروت را آتش می زد.  سلاحهای گرم اصلی نظامیان این عصر عبارت بود از:  توپ، خمپاره، زنبورک، تفنگ فتیله ای و چخماقی و تپانچه.

*

      نظامیان دوران زندیه نیز مانند دوران صفویه و افشاریه،  شامل چند گروه پیاده نظام و سواره نظام، گارد،  نیرو های نامنظم و توپخانه بودند.  سلاح های اصلی این دوره عبارت بود از:  تفنگ سرپر فتیله ای و چخماقی، نیزه، خنجر، گرز و شمشیر.  با اختراع چاشنی،  تفنگ های سرپر تکمیل شد،  و تبدیل به سلاحی گردید،  که مدتها در میادین جنگ و شکار مورد استفاده قرار گرفت.  دود حاصل از تیراندازی،  بوی باروت سیاه و مراحل پر کردن تفنگ از ویژگی های این نوع سلاح بود.  باروت مورد استفاده در تفنگ های سرپر،  باروت سیاه است،  که از نیترات پتاسیم (شوره)،  پودر زغال و گوگرد تهیه می شد.  در این تفنگها به دلیل استحکام کم لوله هرگز نمی بایست از باروت بی دود استفاده می شد.  باروت سیاه سرعت اشتعال کمتری داشت،  و به همین دلیل لوله تفنگ های سرپر را بلند درست می کرند،  تا شتاب لازم به گلوله داده شود.  سلاح های سرپر سیستم چاشنی از مدل های انگلیسی که در کارخانه جیمز ویلینکسن ساخته شده بود،  کپی برداری شد.

   تفنگ دوران پادشاهی قاجاریه

      در اواخر پادشاهی آغا محمد خان،  چند تن از افسران روسی ماموریت یافتند،  تا در شهر قزوین به تعلیم و تربیت قوای نظامی بپردازند.  این افسران روس بعد از برادران شرلی در زمان شاه عباس صفوی،  اولین افراد خارجی بودند،  که به تعلیم قوای ارتش ایران گمارده شدند.  در این زمان ایرانیان با دنیای غرب آشنا گردیدند،  و بازسازی ارتش ایران،  با روش مشق و تجهیز آنها به جنگ افزار نوین اروپایی،  از زمان فتحعلی شاه در قرارداد نظامی اش با ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه آغاز شد.  در دوره فتحعلی شاه،  اسلحه و مهمات فراوانی برای قشون ایران خریداری گردید.  همچین یک هیات 27 نفره از درجه داران و افسران فرانسوی جهت تعلیم نظامیان به ایران آمد.  این هیات یک کارخانه توپ ریزی در اصفهان و یک زرادخانه در تهران دایر کرد.

      عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه،  به بررسی جزئیات ساختمان سربازخانه ها،  زرادخانه ها و کارگاه های اسلحه سازی و باروت کوبی،  توپ ریزی و برقراری انضباط و تغییر لباس نظامیان اصرار داشت.  در این دوران علاوه بر استفاده از افسران فرانسوی و انگلیسی،  تلاش شد که با اعزام دانشجو به خارج از کشور،  از دانش فنی آنها نیز در گسترش صنایع نظامی استفاده شود.  محمد شاه در دوران 15 ساله حکومت خود،  به دلیل درگیری با شورشها و دخالت عثمانیها،  انگلیسی ها و روسها فرصت چندانی برای ادامه اصلاحات در ارتش نیافت.  در زمان او نیز از مربیان روسی و انگلیسی در تعلیم نظامیان کمک گرفته شد،  و نیز تجهیزاتی از انگلستان خریداری شد.

      در دوره ناصرالدین شاه،  سلاح های خودکار یا به اصطلاح مسلسل وارد ایران شد،  که از جمله آنها می توان به مسلسل های نوردن فلت-هاچکیس،  که از کشور های فرانسه و انگلستان خریداری شده بود،  اشاره کرد.  در این دوران سلاح های با لوله خان دار خریداری شد،  که افزایش برد و دقت تیراندازی را در پی داشت،  و مقدمه ای برای ساخت لوله های خان دار در ایران شد.  سلاح های مورد استفاده سربازان در این دوره تفنگ های فتیله ای، چخماقی، اشنایدر، مارتینی، روسی، ورندل، پروسی، گاللین، شاسپورت، بردان و مگزین بود.

 

عکس تفنگ های سرپر ایرانی از صفویه تا قاجاریه،  عکس شماره 2906.

   جالب ــ  عجم بر وزن عرب = اجم یا ارب = ا = ایجاد شده،  فرزند + جم = جمشید یا رب.

   ــ  ازبک = آز یا از = غز یا گز = دارای انرژی + بک = بغ = موبد ایرانی = در کل کی شود دارای انرژی از موبد ایرانی.

   ــ  جخماق = چخ = شق = سفت و محکم+ ماخ = ضربه،  در کل می شود ضربه سفت.

جهت اطلاع بیشتر از ریشه یابی واژه ها،  به معنی نام شهر ها و روستا های ایران بروید.

تفنگ های ایران در قرن گذشته

       سابقه ساخت سلاح های گرم انفرادی،  در کشور به حدود 81 سال گذشته،  یعنی 1309می رسد،  تولید اسلحه گرم در کشور در این سال به صورت انبوه با ساخت تفنگ های های ZB آغاز شد.  بعدها در جنگ جهانی دوم دولت ایران طی قراردادی تولید مسلسل های PPSH M1941 محصول شوروی را،  که در ایران به نام «په په شه» معروف شد،  را برای اتحاد جماهیر شوروی آغاز کرد،  و پس از آن نیز تولید این اسلحه را برای ارتش ایران ادامه داد.

عکس یک نمونه تفنگ «په په شه» ساخت ایران با خشاب 31 تیر،  عکس شماره 4248.

      په په شه مسلسل خودکاری با کالیبر 7.62 میلیمتر (قطر داخلی لوله یا قطر خارجی گلوله)،  و عملکرد فشار مستقیم گاز باروت بود.  جرم آن با خشاب 4.19 کیلوگرم بوده،  و دو نوع خشاب 31 و 71 تیر داشت.  طول آن 84.2 و طول لوله سلاح 27 سانتیمتر،  و سرعت خروج گلوله از لوله حدود 499 متر بر ثانیه بود.

   تفنگ در دوران پادشاهی پهلوی

      پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه،  کارخانه های اسلحه سازی و مهمات سازی با نام قورخانه در ایران راه اندازی گردید.  در این دوران اکثر سلاح های نظامیان، قدیمی، مستعمل و فرسوده بود،  و هر از چند گاهی نیاز به تعمیر و مرمت پیدا می کردند،  که مسئولیت این کار بر عهده قورخانه بود.  تشکیلات قورخانه هم به مانند تشکیلات نظامی بود،  که شامل قنداق سازی، تفنگ سازی، مدرسه، آهنگری، ریخته گری، تلگراف خانه، فشنگ سازی، اداره مرکزی و ... بود،  و در راس آن، ارباب مناصب و سپس اصناف صنعتگر و دیگر کارکنان در رده های بعد قرار داشتند.  سرپرستی قورخانه را مقام سرتیپ عهده دار بود.  در طی هشت سال،  تعداد 600 توپ برنزی، 200 خمپاره، توپ کوچک، تفنگ چخماقی و مقادیر زیادی مهمات در قورخانه تولید شد.

      در روز هفتم بهمن ماه سال 1309 در پی یک بررسی طولانی،  رضاشاه که فرمانده کل نیرو های مسلح بود‌، موافقت کرد هیاتی به نام "تفتیش و خرید اسلحه" را به چکسلواکی بفرستد.  47 صندوق تفنگ برنو و 48 صندوق ساز و برگ چرمی توسط این هیات خریداری و به ایران آورده شد.  آزمایشها بر روی تفنگ های ماوزر vz. 24 صورت گرفت (vz مخفف vzor به معنای مدل و 24 نشان دهنده سال طراحی سلاح یعنی 1924 می باشد)،  و ستاد ارتش به آن نمره قبولی داد.  از آن پس ماوزر که تولید انبوه آن از سال 1898 در ابرنادورف آلمان آغاز شده بود،  و به عنوان دقیق ترین و خوشدست ترین تفنگ سبک به کار رفته بود،  جای تفنگ های روسی و انگلیسی و ... را در ارتش ایران گرفت.  کارخانه ماوزر بعداً شعبه خود را در شهر "برنو" واقع در ایالت مواویای چکسلواکی دایر کرد،  و دولت ایران که مشتری کمپانی اشکودا بود،  ترجیح داد که تفنگ های ماوزر ساخت شهر برنو (Brno) را خریداری کند،  و از آن پس در ایران نام "برنو" بر تفنگ های ماوزر گذارده شد.  این تفنگها پنج تیر و تک تیر بودند.

      در هفتم مردادماه 1312 در شهر برلین آلمان قراردادی بین دولت ایران و کارخانه فریتس ورنر آلمان مبنی بر تاسیس کارخانه اسلحه سازی با ظرفیت اولیه تولید 25 قبضه تفنگ برنو به امضا رسید.  در سال 1314 کارخانه در محل قورخانه آغاز به کار کرد،  و به مرور با تکمیل ماشین آلات و تغییر مکان آن به محل فعلی (خیابان پیروزی) در سال های 1316 تا 1318 تعدادی پرسنل متخصص کار با ماشین آلات به کار گرفته شدند.  در تیرماه سال 1317 به منظور افزایش سقف تولید سالانه 1200 قبضه مسلسل سبک و 300 قبضه مسلسل سنگین، تجهیزات بیشتری در صنایع مسلسل سازی نصب گردید.

      در سال 1320 با توجه به وقایع جنگ جهانی دوم،  و در پی اعلام بی طرفی ایران، محل صنایع مسلسل سازی به قرارگاه نیرو های هندی و لهستانی تبدیل شد،  که حاصل آن اشغال،  وارد آمدن خسارات بسیار سنگین به ساختمانها و ماشین آلات بود.  پس از تخلیه نیرو های هندی و لهستانی و سقوط هیتلر،  در سال 1325 در اوایل سلطنت محمدرضا شاه،  قراردادی بین ایران و روسیه مبنی بر تولید مسلسل سبک P.P.Sh منعقد شد.  در کنار تولید این سلاح،  در سال 1329 صنایع مسلسل سازی موفق به تولید 16 قبضه مسلسل برنو شد.

*

      به دلیل نیاز روزافزون نیرو های نظامی به سلاح های پیشرفته و در عین حال قویتر و مدرنتر،  در شهریور 1345 قراردادی بین تسلیحات ارتش ایران و شرکت فریتس ورنر آلمان جهت ایجاد و تکمیل تاسیسات و توسعه کارخانه های موجود منعقد گردید،  که مفاد آن به شرح زیر می باشد:

  1-  قرارداد ساخت و تولید سالانه 40000 قبضه تفنگ G3.

  2-  قرارداد ساخت و تولید سالیانه 6000 قبضه تیربار MG3 با لوله کرم شده و لوله یدکی.

  3-  اعزام 20 نفر متخصص به مدت 3 سال به ایران جهت نصب و مونتاژ تاسیسات.

  4-  تحویل کلیه ماشین آلات و وسایل و لوازم فنی از جانب شرکت مزبور.

  5-  تحویل نقشه های دو پایه، قنداق کشویی، سه پایه سنگین به صورت رایگان و آموزش 20 نفر از افسران و استادان به مدت یک سال در آلمان.

      در سال 1356 قرارداد دیگری با همان شرکت آلمانی منعقد شد،  که بر اساس آن سالیانه 2000 قبضه موشک انداز RPG چهل میلی متری تولید گردد،  که 50 قبضه آن ساخته شد،  و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و تعطیلی صنایع،  ادامه تولید متوقف شد.

      در زمستان 1357 صنایع مسلسل سازی به دلایل امنیتی تعطیل شد،  و به علت قرار گرفتن صنعت در مرکز درگیری مردم با حکومت پهلوی،  محل صنعت آماج حمله شد،  و بعضی از تجهیزات مانند فرامین و ابزارآلات تولیدی به خارج از صنعت منتقل،  و بعضی از کارخانجات دچار آسیب شد،  که در اوایل سال 1358 بدون حضور کارشناسان خارجی بازسازی و آماده تولید شد.  در سال 1359 نمونه های اولیه سلاح دوش پرتاب RPG7 بدون حضور کارشناسان خارجی روانه جبهه های جنگ ایران و عراق شد.

عکس تفنگ ژ 3 ،  عکس شماره 4249.

   تفنگ ژ-3 ــ  در سال های بعد انواع واردات سلاح،  که عموماً دست دوم بودند،  در اختیار نیرو های نظامی ایران قرار گرفت،  و تا قبل از انقلاب 1357 تفنگ ام-1 آمریکایی،  و  ژ-3 آلمانی،  در ایران ساخته می شدند.  ژ-3 که در راستای برنامه ریزی های انجام شده،  برای کشور های منطقه به همراه ایران به ترکیه و پاکستان (اعضای پیمان سنتو) داده شده بود،  به سلاح سازمانی ارتش این کشورها تبدیل شد.  البته تعدادی سلاح کلاشنیکف هم در کشور موجود بود،  که چندان مورد استفاده در نیرو های نظامی نبوده است.

      ژ-3 در دقت و قدرت زبانزد است،  و محصول کمپانی هکلر و کخ آلمان است.  این سلاح پس از جنگ جهانی دوم به بازیابی وجه آلمان در زمینه تسلیحات بسیار کمک کرد.  بعد ها نمونه های مسلسل دستی و تیربار نیز از این سلاح ساخته شد،  و در کشور های بسیاری به همراه نمونه اصلی ژ-3 به کار گرفته شد.  بیش از 60 کشور جهان از ژ-3 در کشور خود استفاده کرده،  و چندین کشور از جمله برزیل، اسپانیا، پاکستان و ایران،  آن را در کشور خود ساخته اند.

      نمونه استاندارد ژ-3 تفنگی با کالیبر 7.62 میلیمتر،  جرم بیش از 4 کیلوگرم،  طول کلی 1020 میلیمتر و طول لوله 450 میلیمتر است.  این سلاح قوی گلوله خود را با سرعت 780 تا 800 متر بر ثانیه شلیک کرده،  و برد مؤثر 400 و برد نهایی 3750 متر را پدید می آورد.  ژ-3 علاوه بر کسب شهرت به عنوان یک سلاح قوی همواره نیاز به نگهداری و نظافت منظم را نیز به کاربران خود تحمیل کرده است،  مثلاً در صورت استفاده از آن در محیط آب حتماً بایستی تحت روغنکاری و نظافت کامل قرار بگیرد،  تا ایراداتی چون گیر کردن بروز نکند.

      ژ-3 با نرخ آتش بین 500 تا 600 تیر بر دقیقه و انرژی بالای گلوله های خود،  اسلحه ای مرگبار به شمار می رود. انرژی بالای فشنگ های مورد استفاده کمک می کند،  تا برای پرتاب نارنجک معروف به نارنجک سرتفنگی بدون تغییری بتوان ژ-3 را به کار گرفت.  این سلاح از دو نوع قنداق ثابت و جمع شونده در داخل بدنه برخوردار است.  دقت بالای این سلاح که مدیون طراحی دقیق اجزای آن است،  باعث شده تا تنها با نصب یک دوربین در بالای سلاح و دو پایه به عنوان اسلحه تک تیرانداز نیز استفاده شود.

      از ادوات قابل نصب روی ژ-3 می توان علاوه بر سرنیزه،  نارنجک سرتفنگی و دوربین معمولی و دید در شب را نام برد،  که با استفاده از دوربین و در نتیجه هدفگیری بهتر،  برد مؤثر این اسلحه نیز بهبود می یابد.  با فراغت از جنگ تحمیلی صنایع دفاع کشور مان،  که متولی تولید این سلاح است،  ضمن تلاش برای افزایش کیفیت تولید، اقدام به ایجاد تغییراتی در این سلاح نیز نمود.  متخصصان مبتکر کشور مان با علم به برخی ضعف های این سلاح از جمله وزن زیاد،  نوع بولپاپ آن را تولید کردند،  که منجر به کاهش 400 تا 500 گرمی جرم آن شد.  در اسلحه های بولپاپ، خشاب به پشت قبضه منتقل شده،  که به این تریب ضمن حفظ یا افزایش طول لوله سلاح،  از طول کلی اسلحه کم می شود.  هر چند که به نظر در توسعه این نمونه از ژ-3 کوتاه شدن طول سلاح چندان مد نظر نبوده است.

   تفنگ AK47 یا کلاشنیکف ــ  پس از انقلاب و با وقوع جنگ تحمیلی،  و نیاز به تأمین تعداد زیادی سلاح هجومی برای تجهیز رزمندگان،  به خرید تعداد زیادی اسلحه کلاشنیکف AK-47 اقدام،  و بعدها نیز خط تولید این سلاح و نمونه های مشتق شده از آن از جمله نمونه تک تیرانداز و تیربار راه اندازی شد.  این سلاح که پر تعداد ترین اسلحه ساخته شده در تاریخ بشر است،  با ویژگی هایی چون وزن کم، نرخ آتش و ظرفیت خشاب مناسب، حساسیت کم به نظافت و نگهداری آسان،  و برد قابل قبول،  به سلاح مطلوب بسیاری از نیرو های نظامی و شبه نظامی در سراسر دنیا تبدیل شده،  و تا امروز چندین نمونه بهسازی از آن توسط روسیه معرفی شده است.

      کلاشنیکف سلاحی با کالیبر 7.62، نواخت تیر علمی 600 تیر بر دقیقه، سرعت خروج گلوله از لوله در حدود 715 متر بر ثانیه، برد مؤثر 300 و برد نهایی 2000 متر دارد. طول لوله این سلاح 415 میلیمتر و طول نمونه های مختلف قنداق ثابت و تاشوی آن از 655 تا 890 میلیمتر و جرم آنها با خشاب پر حدود 4 تا 4.3 کیلوگرم است. کلاشنیکف های ایرانی نیز امکان نصب تجهیزات جانبی نظیر دوربین معمولی و دید در شب را دارند.

عکس تفنگ کلاشنیکف با قنداق تاشو از زیر،  عکس شماره 4240 .

   تک تیرانداز بومی شاهر ــ  سلاح ایرانی شاهر به صورت تک گلوله مسلح می شود.  گلوله مورد نظر از بخش انتهایی سلاح و بعد از عقب کشیدن گلنگدن به صورت دستی در لوله قرار گرفته،  و با حرکت گلنگدن توسط تیرانداز به درون جان لوله هدایت می شود.  شعله پوش تقریبا بزرگ در سر این سلاح نصب شده است،  که بخش زیادی از نیروی حاصل از شلیک گلوله را جذب می کند.  سلاح شاهر ایرانی به نوعی همتایی قوی تر از یک سلاح ساخته شده در کشور آذربایجان است.  صنایع دفاعی جمهوری آذربایجان در سال 2008 میلادی،  یک سلاح تک تیرانداز در همین کالیبر،  با نام "استقلال" را معرفی کردند،  که از آن تاریخ به کشور های پاکستان، ترکیه و اردن نیز صادر شد.  این اسلحه از نظر مشخصات و مختصات فنی شبیه به شاهر ایرانی است،  و تنها تفاوت این دو سلاح،  نمونه آذری با یک خشاب 5 تیر تغذیه می شود. هر چند که به نظر هدف اصلی از ساخت این سلاح افزایش برد و تضمین برتری تک تیراندازان ایران بر همتایان غربی خود بود،  که به سلاح های کالیبر 12.7 مسلح هستند باشد.

   اس-5.56 ــ  کالیبر این سلاح 5.56 میلیمتر، نرخ شلیک 700 تا 950 تیر بر دقیقه، سرعت خروج گلوله از سلاح 990 متر بر ثانیه، بیشترین برد مؤثر 460 متر، برد نهایی 2653 متر، جرم آن با خشاب خالی 3.2 کیلوگرم، طول سلاح 987 و طول لوله آن 505 میلیمتر است.  با نگاهی به مشخصات این سلاح شاخصه هایی چون وزن کم، برد مؤثرو نواخت تیر بالا در قیاس با کلاشنیکف و ژ-3 جلب توجه می کند. این سلاح نیز امکان بهره گیری از تجهیزات جانبی مانند دوربین و نارنجک انداز 40 میلیمتری را دارد و به نظر می رسد دو نوع خشاب 20 و 30 تیر با آن قابل بکار می رود.

   خیبر-2002 ــ   این اسلحه 3.7 کیلوگرم، نواخت تیر 800 تا 850 تیر بر دقیقه، برد مؤثر 450 متر، برد نهایی 2500 متر و سرعت خروج گلوله از لوله 900 تا 950 متر بر ثانیه است. همچنین دو نوع خشاب 20 و 30 تیر مشابه خشاب های اسلحه اس-5.56 با خیبر نیز مشاهده شده است.   خیبر2002 با سه نوع لوله کوتاه متوسط و بلند ساخته شده،  که با یکدیگر قابل تعویض هم هستند.  طول سلاح با این سه نوع لوله به ترتیب 680، 730 و 780 میلیمتر است،  که نشان دهنده یک سلاح جمع و جور در مقایسه با سایر تفنگ های تهاجمی است.  این ویژگی به مدد بولپاپ بودن آن پدید آمده،  و بعلاوه امکان بکارگیری خیبر را در مأموریت های نیرو های مختلف فراهم ساخته است.  نمونه آخر آن، سما اسلحه ای با لگد کم(ضربه رو به عقب توسط سلاح در هنگام شلیک)، بالانس کامل و دقت بالا است. قابلیت اطمینان بالا و همچنین ساخت ماژولار(بخش بخش) که تعمیر آن را آسان می کند از ویژگی های این سلاح بومی است.

    تفنگ تک تیرانداز شاهر ــ  گویا این تفنگ ساخت ایران است،   با توجه به وزن و طول زیاد،  به صورت خاص در واحد ها و نیرو های تک تیرانداز و ویژه قابل استفاده هستند.  این سلاح ایرانی به صورت تک گلوله مسلح می شود،  گلوله مورد نظر از بخش انتهایی سلاح و بعد از عقب کشیدن گلنگدن به صورت دستی در لوله قرار گرفته،  و با حرکت گلنگدن توسط تیرانداز به درون جان لوله هدایت می شود.  شعله پوش تقریبا بزرگ در سر این سلاح نصب شده است،  که بخش زیادی از نیروی حاصل از شلیک گلوله را جذب می کند.  سلاح شاهر ایرانی به نوعی همتایی قوی تر از یک سلاح ساخته شده در کشور آذربایجان است.  صنایع دفاعی جمهوری آذربایجان در سال 2008 میلادی،  یک سلاح تک تیرانداز در همین کالیبر،  با نام "استقلال" را معرفی کردند،  که از آن تاریخ به کشور های پاکستان، ترکیه و اردن نیز صادر شد.  این اسلحه از نظر مشخصات و مختصات فنی شبیه به شاهر ایرانی است،  و تنها تفاوت این دو سلاح،  نمونه آذری با یک خشاب 5 تیر تغذیه می شود. هر چند که به نظر هدف اصلی از ساخت این سلاح افزایش برد و تضمین برتری تک تیراندازان ایران بر همتایان غربی خود بود،  که به سلاح های کالیبر 12.7 مسلح هستند باشد.

 

عکس رزمندگان ایران با کلاشینکف در جنگ با عراق،  عکس شماره 4241.

کلیک کنید:  جنگ افزار های اینده

کلیک کنید:  پدیده موج های نو در ایران

کلیک کنید:  آزادی و دشمنان آزادی در ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس


تاریخ آلیاژ مِفرَغ یا برنز

   پیش گفتار

      آلیاژ مِفرَغ یا برنز باعث رشد و تکامل تاریخ تمدن گردیده است،  بعد از پایان آخرین دوران یخبندان تا آنجا که می دانیم،  و آثار کهن نشان می دهند،  اولین تمدن های بشر در استان تاریخی کرمان بوجود آمد.  در این استان مس و قلع و بسیاری از مواد معدنی بفراوانی وجود دارند،  و همین موضوع باعث شکوفا شدن تمدن کهن جی گردید.

   مهم ــ  تقریباً تمامی تاریخ های نوشته شده در دو  سه قرن اخیر،  قبل از کشف تمدن کهن جی بوده است،  بهمین جهت آنها بدون در نظر گرفتن این تمدن،  و پیشرفت های آن،  تاریخ نویسی کرده اند.  جوانان باهوش متخصص یکی از گرایش های تاریخ و باستانی،  هنگام مطالعه و تحقیق و کار،  حتماً این مشکل و کمبود کتاب های تاریخی را در نظر بگیرید.  عکس های آثار آلیاژی این تمدن را،  در صفحه تمدن کهن جی ببینید.

   آلیاژ مِفرَغ یا برنز

      مِفرَغ یا برنز آلیاژی است،  از مس و قلع،  که با آن ابزار های مختلف و مجسمه را تهیه می ‌کنند.  ایرانیان هزاره دوم خورشیدی ایرانی،  قلع و مس را کشف کرده بودند،  بدلیل فراوانی آن در منطقه تمدنی جیرفت و استان تاریخی کرمان،  آنها را از میان سنگها استخراج می کردند،  برای اینکه مقاوم تر شوند،  آنها را با نسبت هایی خاص باهم در کوره هایی مخصوص،  با دمایی خاص ذوب میکردند،  در قالب هایی که ساختشان خود هنر و صنعتی مفصل است،  ریخته گری میکردند.

عکس شرابدان 2700 ساله مفرغی لرستان،  عکس شماره 5572.

   عکس لگام برنزی اسب 3000 ساله لرستان،  اندازه 18.5 در 16.7 سانتی متر،  قدمت 2800 ــ 3000 سال،

محل نگهداری موزه هنر لوس آنجلس،  عکس شماره 5573.

      عکس سوهان سنگی برنزی لرستان،  این سوهان پیشینه ‌ای نزدیک به سه هزار سال دارد،  و در استان لرستان یافت شده است.  دسته برنزی به زیبایی به شکل بز کوهی پرداخته شده است،  طول سوهان و دسته در مجموعه بیست سانتی متر است.  این اثر در موزه هنر هاروارد نگهداری می شود .عکس شماره 5575.

. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود . . .

 کلیک کنید:  استوانه کوروش بزرگ

کلیک کنید:  تاریخ و آدرس موزه های ایران

کلیک کنید:  تاریخ شهر و شهر سازی در ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

  

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 111 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ

   پیش گفتار

      از ابتدای تمدن های بشری،  حکام بوجود آمدند.  تمدن اولیه یعنی شهر نشینی و ایجاد طبقات اجتماعی و نوشتن،  به روایات مختلف حدود 7 یا 8 یا 10 هزار سال پیش،  در قاره کهن و از بین النهرین و ایران آغاز گردید،  مشروح در تاریخ نیک.  کسی بدرستی نمیداند اول حاکمان بودند،  یا اول  مردم درست مانند:  ضرب المثل  تخم و مرغ.  در هر صورت حاکمان، برای به تبعیت کشیدن مردم،  دست به ترفند های مختلف زدند،  از فرقه ها و دین های عجیب و غریب،  تا خرافات و دروغ گفتن و نوشتن.  دعای داریوش بزرگ:

{خداوندا این کشور را از دشمن، از دروغ، از خشکسالی محفوظ دار}

      بسیاری از نوشته ها و کتیبه ها و داستانها از این ترفند هاست،  که هنوز تا همین لحظه در نبرد نوپدید ادامه دارد.  یکی از مهمترین آنها،  دروغ حمله اسکندر به ایران است.  پردازندگان داستان الکساندر مقدونی،  که حدود  600 سال پس از مرگ او، داستانش را بدین صورت پرداخته اند،  توجه نکردند،  نخستین عامل پیروزی در جنگها،  فـزونی شمار جنگ جویان،  برتری سلاح و سازو برگ،  سابقه و تجربه فرمانده هان در لشکر آراییها و نبردها،  همراه با آگاهی دقیق از سرزمین های دشمن و اقتصاد آن است.  جوان بیست ساله تهیدست و بی تجربه،  از سرزمین کم جمعیت و با اقتصاد نا چیز،  نمی تواند بدین آسانی به پا خیزد،  و امپراطوری بزرگی که ریشه در فرهنگ و دین دارد را متلاشی  کند،  سرزمین مردم دلیری را بگیرد،  که در هر خانه شمشیر و تیر و کمان زندگیشان بود.  انگار دشمن به کشور معتادها و گی و اواها آمده،  امروزه میبینیم اشغال گرها با اینهمه امکانات در عراق و افغانستان در مانده اند،  چه برسد آنزمان. 

      فیلم 300  که از روی تفکر داستان دروغی اسکندر مقدونی ساخته شد،  باعث گردید مردم جهان به راحتی به داستان دروغی پیروزی های الکساندر پی ببرند.  بهمین جهت بهترین فرصت تاریخی پیش آمده،  تا این دروغها را از تاریخ شیرینمان پاک نماییم.  در واقع ما ایرانیان باید واقعیت های تاریخ خود را به دنیا بگوییم،  فقط از این فیلم و دروغها نگوییم.  تمام جنگ های اسکندر نامه ها،  در همین حد و اندازه اند،  ولی جای تعجب است!  چرا تاریخ دانان ایرانی نمی توانند،  این دروغها را تشخیص بدهند،  اندازه های نظامی دروغی،  مسافت های دروغی،  جنگ های دروغی،  شهر های دروغی،  و غیره و غیره دروغی.  ای تاریخ دانان ایرانی،  بیایید با حوصله ای جدید،  و دیدی نو،  این دروغها را بررسی کنید، و در جملات و گفته هایتان لطف نموده اصلاح نمایید.

. . . این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود. . . .

   آغاز داستان دروغ

      مقدونیه کجا بود؟،  مگه دونیا،  که در گبت ها قدیم مصری مگه دونی بود،  و به تلفظ عرب مقدونیه گردید،  به هنگام پیدایش اسکندر از مراکز مهم آئین مهر در شمال آفریقا بود.  یا قوت حموی،  جهانگرد و جغرافی دان در کتاب معجم البلدان گوید،  مقدونیه نام مصر بزبان یونانی است.  ابن الفقیه احمد همدانی،  جغرافیدان و مورخ سده چهارم هجری،  بنقل از ابن یسار گوید،  مقدونیه خاک مصر است.  المقدسی جغرافیدان سده پنجم اسلامی در حسن التقا سیم،  ابن خرداذ به،  در دالمسالک و الممالک،  مسعودی،  در کتاب مروج الذهب.  و بسیاری دیگر گویند،  در آن زمان مقدونیه یا مگه دونیا خاک مصر است.  غیر از مورخان و آگاهان سده های نخستین اسلامی،  ابن مقفع، طبری و دینوری،  در تالیفات خود اسکندر را ایرانی خوانده اند.

      درباره پردازندگان داستان اسکندر،  و قلب و تحریف و جعل و دستبرد،  که بخاطر این موضوع صورت گرفته،  باید به سیاست های خاص امپراطوران دینی غاصب و حاکم بر دولت روم شرقی،  و انگیزه اقدام آنها توجه نمود.  در فواصل سده های هشتم تا یازدهم میلادی،  طی سیصد سال متناوب سیزده مرد و هشت زن ارمنی،  از ساکنان غرب رود آلیس (قزل ایرماق) و شهر آنی (شهر  هزار کلیسا)،  که از خانواده  کنستانتین  نبودند و شور قدرت طلبی داشتند،  با استفاده از شرایط و گاه با کمک سازمان مخفی یهود،  به امپراطوری روم شرقی در قسطنطنیه که مرکز جهان بود دست یافتند.  اینان برای حفظ مقام تظاهر به یونانی و مقدونی مآب بودن میکردند،  بدنبال جدال شرق با غرب یا جدال مهر پرستی و عیسی پرستی،  داستان اسکندر را بدین صورت مدون و منتشر گردانیدند،  تا بر اعتبار خود بیفزایند.  اینان از زبان کالیس دنس،  که وی را پزشک اسکندر قلمداد کردند،  کتابی تدوین و حوزه متصرفات او را به چین و هندوستان کشانیدند،  و با همکاری عمال عباسیان،  اسکندر را بلند آوازه ساختند،  تا اذهان جوامع نو خواسته را از عظمت تمدن،  و فرهنگ و قدرت تشکیلاتی ایرانیان پیشین دور بدارند.  تالیف کتب به زبان یونانی که زبان کلیسا بود،  در آن دوره رونق گرفت،  تا آنجا که این روز گار را عصر فرهنگ یونان میخوانند.  از سوی دیگر،  دین  عیسی ناصری تا صده سیزدهم میلادی در شبه جزیره بالکان عمومیت نیافت،  و مهر پرستان که در این نواحی استیلاء داشتند،  این آئین را الحاد و تحریفی از دین خود میشمردند،  این دو دین جدال قلمی و زبانی داشتند.

      سرزمین مازندران در عهد خسرو انوشیروان،  به استناد نسخه خطی کهن و موجود در کتابخانه ملی تهران،  پزش خارگر،  نامیده میشد.  هند یا اند تا پایان سده دوازه میلادی بگفته،  طبری و مسعودی نام خوزستان بود.  هفده محل در خوزستان به مانند، هندیجان و اندیمشک و.... با این نام یاد میگردد،  هندوستان آریا ورته و بهارات نامیده میشد.

   عکس سر مجسمه ای که به دروغ و جعل می گویند اسکندر مقدونی بوده،  ولی هیچ نشان از اسکندر مقدونی ندارد،  عکس شماره 1402.   تصویر دیگری که به دروغ و جعل می گویند اسکندر مقدونی است،  ولی هیچ نشانی از اسکندر مقدونی ندارد،  عکس شماره 1401.

   اسکندر و سکندر

      در زبان های ایرانی،  الکساندرس که در زبان های باختری الکساندر گفته میشود نیست.  هر گاه پذیرفته شود،  که ال آغاز الکساندرس حرف تعریف است،  با بر داشتن آن  کساندرس  میماند،  که هیچ همانندی با اسکندر و سکندر ندارد،  پس باید جستجو کرد،  که نام اسکندر و سکندر از کجا و در چه زمانی پیدا شده است.  در آثار الباقیة بیرونی صفحه 145 نوشته شده،  سر سلسله  ایشان یعنی حکومت اشکانیان،  اشک بن اشکان است،  که لقب او فـغـفور شاه می باشد،  او پسر بلاش بن شاهپور بن اس ایکتار بن سیاوش بن کیکاوس،  محسوب است.  بیرونی از حمزه اصفهانی،  نام شاهان اشکانی را،  اسک بن بلاش بن شاهپور بن اشکان بن اش جبار،  آورده  است (ص 147 آثار الباقیة).  اصلان غفاری،  نویسنده کتاب قصه سکندر و دارا بر آنست که،  اش جبار، اس ایکنار و مانند اینها دگرگون شده،  اس گنتار، به معنی دلیر هستند،  که اسکندر شده اند.  اش جبار یا اس ایکنار،  یا به گمان اصلان غفاری،  اس کنتار،  نام یکی از شاهان اشکانی،  در سال های میانی سده سوم پیش از میلاد بوده،  که در ورا رود،  یعنی ماورا النهر و خراسان بزرگ،  با شهر های نیشابور، هرات و مرو،  و شمال افغانستان کشور گیری کرده،  و به اسکندر،  خلاصه یافته است.  این قدرت مدار اشکانی،  مورد سوء  استفاده ناشیانه و احمقانه،  اسکندر مقدونی نویسان روم شرقی و سپس،  غربیان در جهت دشمنی با ایران بزرگ قرار گرفتند.  ایرانیانی که جشن نوروز دارند،  و در کشور ها و سرزمین های وسیع و باستانی زندگی میکنند،  زبانها و لهجه های مختلف،  ولی فرهنگ مشترک با آداب رنگارنگ دارند،  از دیر باز  دشمنانی  داشتند،  که از فرهنگ استثماری روم شروع شده،  و تا استعمار و امپریالیسم امروز در نبرد نو پدید ادامه دارد.

      در شاهنامه‌ فردوسی،  اسکندر از تخمه کیانیان‌ گفته شده،  یعنى‌ پسر داراب‌ و برادر بزرگ ‌تر دارا، واپسین‌ پادشاه‌ کیانى‌،  که مردی‌ نیک‌ سیرت‌، خیر خواه‌ و مهربان‌ بوده،  که‌ نه‌ تنها توطئه‌ ای‌ بر ضد دارا نمى‌کند،  بلکه‌ بر مرگ‌ او مى‌ گرید و کشندگان‌ او را عقوبت‌ مى ‌کند.

      سکندری رفتن ــ  در ایران بزرگ به دلیر و پهلوانی که در تمرین و ورزش،  دستهایش را روی زمین گذارده، و پاهایش را هوا کرده،  و روی دستهایش راه برود گویند:  سکندری میرود.

     دشمنان تا توانسته اند از شکست های سلسله هخامنشیان دروغ گفته اند،  و ما یکبار از خود هخامنشیان نپرسیده ایم سرگذشت تان چیست؟.  12 هزار سنگ نوشته ایران در دانشگاه سیراکوز آمریکا است،  و چه بسیار در جا های دیگر اینچنین در دست غیر ایران می باشد،  و ما هیچ سر نخی نداریم و پیگیر آن نیستیم.  هرگز هخامنشیان نگفته اند که تخت جمشید کاخ بوده،  تا اسکندر بخواهد آنرا آتش بزند.  سنگ نوشته بشماره  XPD  که در خاور و باختر سمت ایوان معروف به کاخ خصوصی خشایار شاه است،  در آنجا خشایار شاه می گوید: .... به خواست اهورامزدا این هدئیش را من بنا نمودم.  و هدئیش بار ها در تخت جمشید تکرار شده است.  تمام نوشته حکایت از آن دارد،  زواری که می آمدند بدانند چه بوده و این بسیار پر اهمیت تر از کاخ بوده،  امروزه عده ای ساده اندیش خارجی،  تخت جمشید را در اندازه کاخ شاهی پایین آورده اند. 

کلیک کنید:  اسکندر رومی کیست

   افشای جنگ های دروغی

      دروغ گوها نوشته اند،  که اسکندر با سی هزار پیاده و چهل هزار سوار از تنگه هلس پونت،  داردانل امروزی گذشت،  و در کناره آسیای کوچک و پس از گذشتن از رودخانه تند و پر آب و گود و با دیواره های بلند، گرانیک،  با داریوش سوم جنگید.  رودخانه گرانیک که امروزه بیغا چای نام دارد،  کوچک و کم آب و بدون دیواره و کم عمق است.  کناره این رودخانه گنجایش آرایش جنگی حدود 150 هزار نیرو را ندارد،  اگه باور ندارید بروید ببینید.  دروغ نویسها میخواستند،  شوش پایتخت دو هزار ساله ایلامی، و دویست ساله سلسله هخامنشیان  را کوچک و نا چیز کنند،  و تخت جمشید شکوهمند را پایتخت ایران بشناسانند،  و دروغی بدست اسکندر به آتش بکشند.  5 یا 6 قرن بعد که این دروغ را مینوشتند،  دیگر دین قدیمی هخامنشیان نبود،  و تخت جمشید متروکه بوده.  آنها از فواصل راه ها و جاده ها و مسیر ها خبر نداشتند،  و هر چه از اینها  نوشته اند،  چرت و پرت والکیست،  و این براحتی قابل درک است.  نوشته اند که 600 هزار لشکر داریوش 5 روزه،  از روی پل های ساخته شده فرات عبور کردند،  کمی فکر کنید، 600 هزارش دروغه،  5 روزش دروغه پلش هم دروغه،  در این دوره  و قرن نو درک این مسئله خیلی ساده است.  از قدیم شنیده ایم دروغ هر چی بزرگتر باشه باورش راحت تره.

کلیک کنید:  دروغ آتش سوزی تخت جمشید

   رفتن اسکندر از تخت جمشید به دامغان

      نوشته اند اسکندر از تخت جمشید به همدان رفت،  این دروغ هـم بررسی  میکنیم،  برای رفتن از تخت جمشید به همدان، باید از اصفهان می گذشتند،  در هیچ اسکندر نامه ای از این  شهر باستانی و مردم دلیرش نامی برده نشده.  هرگز نمی توانستند بدون گذشتن از این شهر به همدان بروند،  هر کس بگوید،  بطور کلی ناآگاه است.  از اصفهان تا نجف آباد به درازای سی کیلومتر،  باغ و سبزی کاریست،  این باغ بزرگ برای ایستادگی در برابر یورش سپاهیان دشمن،  و جلوگیری از گذر کردن آنها سنگر بسیار خوبیست،  آن نویسندها بی سواد تر از آن بودند،  که این شهر هم روی کاغذ به خاک و خون بکشانند.  آنها از شهر های دیگر راه اصفهان نامی نبردند،  مانند گلپایگان،  گر با یگان،  گر= سنگ+ بای= بغ= ایزد+ گان،  بروجرد، ملایر، فقط یه اسم پرت وپلای من در آری نوشتن،  که به هیچ  یک از اسامی شهر های ایرانی  شبیه نیست.  از اصفهان به لرستان به همدان  480 کیلومتر راه است.  بیشتر این راه از کوهستانی سخت می گذرد،  نزدیک  به 200 کیلومتر این راه  بیش از دو هزار متر بلندی دارد،  و از بلند ترین راه های جهان است،  و از دامنه اشترانکوه می گذرد،  و در زمستان برف سنگین دارد، راه لرستان به همدان هم از کوهستانی پر برف میگذرد،  و سخت ترین راه هاست،  و مردم دلیر و جنگجویی دارد،  که در تاریخ هیچ مهاجمی از اونجا نتوانسته بگذرد،  حتی داخلی ها.  از تخت جمشید به اصفهان و به همدان و به ری و به دامغان، 1600 کیلومتر است،  پس حساب کنید دروغ ها را،  یا شاید هم با قطار برقی ژاپنی رفتند،  که تو داستانشان این مسافتها و زمانها رو اینقدر عوضی نوشتند.  ابوریحان بیرونی در آثار باقیه نوشته،  که داریوش سوم در نزدیکی اربیل به دست فرمانده پاسدارانش کشته شده.  در آن زمان او چیزی از اسکندر دروغی مقدونی نمی دانست،  واقعیت اشک و اشکانیان است.

   هالیود میگوید:  جنگ همینه که میسازیم، ....

   پرسش از عموم:  آیا شما جنگ های تاریخی واقعی را دیده اید؟ 

   اسکندر مقدونی در راه گرگان

      اسکندر را از دامغان به گرگان میبرند،  کلیه نام های عوضی مکان های اشتباه،  کار های عجیب و غریب،  مردمان و قبایلی که هرگز وجود نداشته اند،  فاصله ها و راه های الکی،  یک نقشه جلویتان بگذارید،  ببینید و متوجه میشود چه کلاهی سرمان گذارده اند،  فقط  برای دشمنی و عقده.  واقعاً بیندیشید چرا برای ما دروغ بافتند و تا کی ادامه دارد؟

     چوپان دروغی در زمستان لرستان،  با اون برف سنگین و سرمای شدید،  ساختند و نگفتند چه جوری آنهمه لشکر دو طرف آنجا زنده ماندند،  و در عین حال و همان جا جنگل حاره ساختند،  و خیلی  پرت وپلا های دیگه نوشتند.  آنها دشمن ایران بودند،  ولی این مثلاً تاریخ  دان های ایرانی چرا این پرت و پلاها را می گویند و تکرار میکنند،  اگر تا کنون ناآگاه بوده،  بعد از این وبلاگ بخود آیند.

"جنگ های تاریخی را واقعی،  و در همان تاریخ  تجسم کنید،  نه آن گونه که هالیود می خواهد"

کلیک کنید:  لشکر و جنگ در دوره های تاریخ

   دشمنان بی سواد تاریخ ایران

      در 1700 ــ 1800 ،  سال پیش اسکندر نامه نویسان بیسواد تر از آن بودند،  که بتوانند داستان دروغی شان را بهتر و باور مندانه تر بنویسند.  ساده لوحانه تر دشمنان تاریخ ایران هستند،  که این چرت و پرتها را،  به جای تاریخ ما می گویند و مینویسند.  پاتلا که در زبان پارسی پای تپه است،  در نزدیکی تنگ بوان است،  در داستانشان به مصب رودخانه سند برده اند، تا برای رفتن اسکندر به هندوستان مدرک بتراشند.  رود تانا ایس،  میان اروپا و آسیا است،  که رود دن امروزیست،  در آن داستان کذایی به شمال افغانستان برده و جای بلخ گذاشته اند،  تا اسکندر را به هندوستان برسانند،  نوشته اند اسکندر و سپاهش از بلخ بسوی سغدیا راه افتادند،  و به بیابان های بی آب و علف رسیدند،  و کلی سختی و بد بختی کشیدند،  تا مثلا شجاعتشان را بنویسند.  این هم افسانه است،  شهر بلخ کنار رود پر آب بلخاب قرار دارد،  و تا 350 کیلومتری آن همه طرف آبادیست نه بیابان بی آب و علف،  براحتی در نقشه ببینید.  رود اوکسوز،  آنهم  آمو دریا نیست،  بعلت ندانستن جغرافیا اینهمه پرت و پلا نوشته اند،  و دشمنان ایران زمین آنرا باور دارند،  و کینه ورزانه  دائم تکرار می کنند.

      بکچوس، یونانی شده بغ است،  که بک، بگ، بی، بای، هم گفته میشود،  پیشنام ایزد مهر،  بغ مهر است.  آئین مهر در زمان حکومت اشکانیان گسترش یافت،  و به  یونان و روم رفت،  در زمان اسکندر شناخته شده نبود،  ولی پانصد سال بعد اسکندر نامه نویسان می دانستند.  دروازه کاسپین،  که آن را سر دره خوار دانسته اند،  نیست،  دربند خزر شهریست میان باکو و ما خاج قلعه.  گاهی برای توجیه داستانشان،  دروغ  نوشته اند.  رود عارابیوس،  که نوشته اند اسکندر و سپاهش،  در کشور هندوستان از آن گذر کرده اند،  شط العرب امروزیست،  و آنچه هندوستانی نوشته اند،  خوزستان است.  اریتیان،  سرزمین مردم اور،  شهری بنام مقجر در کشور عراق است،  نه در هندوستان.  عارابیت،  بیت مردم عرب،  در جنوب عراق است،  نه مصب رود سند پاکستان.  دوستکامی،  که در این داستان کذایی دوستکانی نوشته اند،  شرابدان مهریان بوده و اکنون در سوگواریها،  در آن آب یا شربت می ریزند،  در زمان اسکندر نمی شناختند،  ولی 500 سال بعد،  در زمان اشکانیان شناخته شده بود.  آتروپات، آذرپاد، واژه زمان شاهنشاهی ساسانیان است،  و در زمان سلسله هخامنشیان آنرا نمی شناختند،  چون زرتشتی دوره ساسانی نبودند.

      آتروپاد یا آذرپاد،  نگهبان آتش بوده است،  امروز پاد را بد گویند،  مانند، سپهبد، ارتشبد.   این هم نشانه آنست،  که اسکندر نامه ها چند سده پس از اسکندر نوشته شده اند،  آذربایجان، دگرگون شده آتروپاتان نیست.  آذربایجان یا آذر بیجان، از سه پاره ساخته شده،  آذر = آتش + بای = بی = بغ = ایزد + گان = جا = آذر با یجان = جایگاه آتش ایزدی.

      مینویسند سپاه اسکندر در راه رفت و برگشت،  به سغدیان با مردمی نیرومند،  به نام مماسن ها در افتادند،  ممسن = بزرگ بزرگان = مه و مس= بزرگ + ان،  در غرب استان فارس ایران است،  نه در بلخ و شمال افغانستان.  نوشته اند اسکندر به شهر نیسا نزدیک رود سند رسید،  و شهر نیسا را میان بیستون و همدان آدرس میدهند.  نسا،  نخستین پایتخت حکومت اشکانیان نزدیکی شهر عشق آباد کشور ترکمنستان امروزی بود، و آئین مهر از آنجا گسترش یافت،  که به آئین نسا یا نسارا شناخته شد.  یا نصا یا نصارای دوره های بعد،  مثل یلدا و اعیاد و مراسم ادیان دیگر.  نبرزن، نبرز یا شکست ناپذیر، پسنام مهر است،  که در زبان کردی نبز گفته میشود.  آئین مهر در زمان اشکانیان به امپراتوری روم رفت،  و دین همگانی شد.  رومیان واژه ایرانی نبرز را برای پسنام مهر بکار می بردند،  در چندین از صد ها مهرابه تاریخی بجا مانده امپراتوری روم،  دیوار نوشته و کنده کاری شده.  این نیز  میرساند این داستان دروغی چند صده پس از اسکندر نوشته شده.  پاگانیسم، کوسیان یا کاسیها یا کاسپین ها،  چون میخواستند اسکندر همه را شکست داده باشد،  800  سال از حکومتشان گذشته بود،  که   با نادانی،  با اسکندر کذائیشان آنان را هم شکست دادند،  چه بی سوادند آن تاریخ دانهایی که امروزه این چرتها را تاریخ میدانند.  شهر صد دروازه،  دامغان یا اطراف آن نیست،  گروهای مختلف باستان شناسان سالها همه آن اطراف را گشته اند،  شهر یه دروازه هم نیافتند!  گنده گویی کردن تا الکساندر چاخانی را مهم کنند.  رود آراکس را بجای کر دروغ نویسی  کرده اند،  در واقع ارس میباشد. 

      میتراسن، از نام بغ مهر گرفته شده،  که در هندوستان و امپراتوری روم میترا نام داشت،  و در زمان اسکندر در یونان شناخته شده نبود.  دروغ پردازان اسکندر مقدونی جغرافیا نمی دانستند و سواد هم نداشتند،  و برای بالا بردن و مهم کردن مردم کوچک و بینوای یونان،  داستان های دروغی مثل الکساندرس نوشته اند،  ولی با کلی غلط و اشتباه.  همه کشور ها و مردمی را  که در جهان  آن روز نام و نشانی  داشتند،  یا داستانی از آنها شنیده بودند،  به دست اسکندر بر انداختند.  صد ها نام دروغی  خیال بافی کردند،  که هرگز و به هیچ وجه اصالت ایرانی و هندی  ندارند،  و کاملا آشکارا دروغ هستند.

کلیک کنید:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست

   عقده و حقارت در دروغ ظاهر می شود

      این نمونه گفتار در رفتار و غارت و غیره،  از سربازان مقدونی نشان می دهد،  که سپاهی غارت گر نمی تواند راه های طولانی برود و جنگ های بزرگ انجام دهد.  هر آدم عاقلی متوجه می شود که دروغ بافی است،   در واقع این دروغها از عقده و حقارت می باشد.  در 500 سال گذشته صهیونیسم و استعمار،  دروغ های تاریخ را دانسته و بزرگ کرده اند،  تا اهداف خود را پیش ببرند،  و دشمنان ایران و ایرانی هم تکرار کرده اند.   تاریخ نویسان اسکندر نمونه هایی از رفتار سربازان مقدونی با پیکره ها را چنین بازگو کرده اند:  بنابر این وقتی که مقدونیها به امر اسکندر مشغول غارت شدند،  در میان خود آنها نفاق افتاد،  زیرا هرکس دشمن کسی می شد،  که غنیمتی بهتر به دست آورده بود،  و چون غنائم به قدری زیاد بود که نمی توانستند تمامی آن را بر گیرند،  ناچار غنائم را خوب و بد می کردند،  و بر سر چیز های گرانب هایی منازعه بین مقدونیها در می گرفت،  بنابر این لباس شاهی به دست چند نفر مقدونی پاره پاره می شد،  گلدانها و جام های گرانبها را با تبر خرد می کردند،  پارچه های فاخر و زیبا را می دریدند،  در نتیجه چنین شد که چیزی بی عیب به دست سرباز مقدونی نیفتاد،  حتی مجسمه ها را شکستند و ظروف را خرد کردند.

      در جایی دیگر پلوتارک چنین نوشته است:  وقتی اسکندر به قصر تخت جمشید وارد شد،  دید مجسمه بزرگی از خشایارشا به واسطه ازدحام مقدونیها به زمین افتاده،  او ایستاد و مانند اینکه مجسمه مزبور ذی روح باشد،  خطاب به آن کرد و گفت:  آیا باید بگذرم و بگذارم تو به زمین افتاده باشی تا مجازات شوی،  در ازای اینکه به یونان لشکر کشیدی یا تو را به احترام آن روح بزرگ و صفات خوبی که داشتی بلند کنم؟  اسکندر این بگفت،  لختی در اندیشه فرو رفت و پس از آن بگذشت.  عقده روی کاغذ و داستان،  ایرانی ها بخود آیید و برای حفظ آبرو و غیرت ایرانی این دروغ ها را دور بریزید.  ادامه دارد و بازنویسی می شود.

   توجه ــ  جهت اطلاعات بیشتر،  پرسش و پاسخ های دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران را در گفتمان دروغ های تاریخ بخوانید.

پیکره مقدس میترایی

      که به دروغ می گوند مجسمه هرکول است،  و آنرا نشانی و سندی از حمله اسکندر مقدونی به ایران می نامند.  این پیکره در سال 1327 خ،  در محل کنونی کشف شد.  زمان ساخت آن حدود 150 ق.م،  تعیین کرده اند،  که برابر با اواسط سلطنت مهرداد اول اشکانی معروف به اشک نهم است،  البته این زمان جای باز نگری علمی جدید دارد.  کتیبه ای در پشت این پیکره به زبان آشوری است،  این زبان بسیار قدیمی تر از زمان پیدایش خط یونانی می باشد.  نمونه این مجسمه که مانند ایزد مهر است،  در چندین معبد میترایی اروپایی وجود دارد،  که بسیار شبیه هم هستند.

   عکس پیکره مقدس میترایی ایرانی،  که به اشتباه یا دروغ می گویند مجسمه هرکول یونانی است،  عکس شماره 1410.

کلیک کنید:  هلنیسم دروغ بزرگ غرب

 

کلیک کنید:  تاریخ مجسمه و مجسمه سازی در ایران

 

کلیک کنید:  پاسخ به شبهات دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران

 

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

  

 

تخت جمشید شاهکار تاریخی

   پیش گفتار

      تاریخ اولین نوشتن این مطلب:  بهار 1385 ،  تاریخ اصلاح لینک های مقاله:  بهار 1392 ،  منبع:  اطلاعات از مطالعات قبلی شخصی و اینترنت.  ادامه دارد و بازنویسی می شود،  تا با جدید ترین تحقیق و تحلیل های بدست آمده هماهنگ شود.

تاریخ یک علم است مانند همه علوم،  قوانین و فرمول های دقیق دارد،  عدم توجه به آنها نوشته های تاریخ، داستان های دروغی می شوند،  و نباید آنها را به عنوان منابع استفاده نمود.


عکس تاریخی هوایی از تخت جمشید،  حدود 50 سال پیش،  عکس شماره 1103.

   تخت جمشید شاهکار تاریخ

       تخت جمشید (Ttakht -e- Jamshid)  از لحاظ وسعت، عظمت و شکوه، مهمترین مجموعه باستانی سلسله هخامنشیان در ایران است،  این مجموعه بی نظیر در دامنه کوه رحمت (کوه مهر)،  در مقابل جلگه مرودشت (به معنی دشت خرم) و 55 کیلومتری شمال شرقی شیراز زیبا قرار دارد.  رود کوروش یا کر امروزی از شمال غربی تا جنوب شرقی جلگه را می پیماید و سیراب می کند،  از شمال غربی دشت رود کوچک تری که در قدیم به آن رود مادی می گفتند و امروز آن را پلوار یعنی پر آب می نامند وارد می شود،  که پس از طی مسافتی در نزدیک پل خان به رود کر می پیوندد.  در حاشیه شرقی مرودشت کوه رحمت است،  که ترجمه کوه مهر یا کوه میثرا است،  تخت جمشید بر روی صخره ای در دامنه یکی از کوهپایه های کوه مهر یا رحمت به فاصله 57 کیلو متری شمال شرقی شیراز بنا شده است،  و 1770 متر از سطح دریا بلند تر است ، و از دیر باز به عنوان نگینی از هنر و معماری جهان باستان شناخته گردیده بود.

       یونانیان (یونی آنی،  جهت اطلاع به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه شود) و به تبع آنها اروپائیان گاهی آنرا پرسه پلیس،  پرسَپُلیس  یا پرسپولیس (persepolis) می خوانند،  و چون تخت جمشید پایتخت اداری نبود،  یونانیان از آن اطلاعات کمی داشتند.  نام تاریخی آن که در کتیبه های کاخ ها ثبت شده پارسَه (parsa) به معنای شهر مردمان پارسی است،  در ایران قدیم چهل منار هم نام برده شده است.  آثار تاریخی به جای مانده در آن، از باشکوه ترین مجموعه های تاریخ ایران و جهان است.  این بنا در زمان داریوش اول از پادشاهان هخامنشی در سال 518 قبل از میلاد به قصد ایجاد پایتختی آئینی در جلگه مرودشت،  بر دامنه کوه مقدس رحمت (کوه مهر) بنیان نهاده شد،  و ساخت آن جمعا حدود 120 سال به طول انجامید.  مجموعه تخت جمشید به وسعتی حدود 135000 متر مربع و تماما از سنگ ساخته شده است.  در میان سنگها از هیچ گونه ملاتی استفاده نشده اما در بعضی نقاط، سنگها را با بست های آهنی به نام دم چلچله ای به هم اتصال داده اند و از چفت هایی سربی استفاده کرده اند.   مجموعه تخت جمشید شامل هفت کاخ (تالار)، نقوش برجسته، پلکانها،‌ ستونها، ‌و دو آرامگاه سنگی است،  جمعا بیش از سه هزار نقش برجسته در ساختمان ها و مقبره های تخت جمشید وجود دارد،  که به طرز خارق العاده ای هماهنگ می باشند.  در قسمت بالای تخت جمشید در دامنه کوه رحمت دو آرامگاه وجود دارد،  که آرامگاه اردشیر دوم و اردشیر سوم می باشند.  تخت جمشید حدود دویست سال محل سکونت شاهان هخامنشی بوده تا اینکه در 330 ق.م. بر اثر یک انقلاب انسانی ایرانی به رهبری اسکندر اشکانی فرمانده پاتیزان های گارد شاهی حکومت شاه خدایی در ایران پایان یافت و تخت جمشید رها گردید،  برای بهتر دانستن این مطلب خواندن و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.

   ــ  جهت اطلاع از ریشه یابی پرس پولیس و پارسه  و پارس مراجعه نمایید به:

کلیک کنید:  معنی نام شهرها و روستا های ایران

       تخت جمشید از جمله آثار مهم باستانی ایران بزرگ است،  که توجه جهانگردان را به خود جلب کرده.  اودریش فون پوردئن  کشیش و جهانگرد آلمانی در سال 1318 م،  به ایران آمد،  و در مسیر خود از تخت جمشید بازدید نمود،  درباره آن نوشته است:  به شهری رسیدیم که کنام نام داشت و سابقا شهر بزرگی بوده که به رومیها خسارت بسیار وارد می کرد،  در این شهر هنوز چندین قصر پا برجاست ولی احدی در آن منزل ندارد.  در سال 1474 م جهانگرد دیگری به نام جوزف باربارو از تخت جمشید دیدن کرد و نوشته است،  آن محل به چهل منار شهرت داشته است،  باربارو  بعضی از نقش های تخت جمشید را شبیه نقش هایی توصیف کرده که اروپا ئیان از پدر آسمانی خود می ساخته اند.  او درباره نقش فروهر نوشته است:  میگویند آن نقش سلیمان است.  در زمان صفویه جهانگردان زیادی در هیئت های سیاسی و بازرگانی به ایران آمدند،  و بیشتر آنها از تخت جمشید بازدید نمودند.  برخی از این جهانگردان، یک نفر نقاش را هم با خود همراه داشتند تا جاهای جالب و مهم را نقاشی کنند،  این نقاشیها به منزله دوربین های عکاسی امروز بودند،  نقاشی های تاریخی از تخت جمشید ، جالب و دیدنی و برای افراد متخصص تاریخ اجتماعی و جغرافی ـ تاریخ در بردارنده اطلاعات ارزشمند است.

     امروز همچنان در قرن 21 دروغ ها دست بردار نیستند،  تا دشمنان احمق ایران وجود دارند و دروغ ها را باور می کنند دروغگو ها می تازند.  در این قرن هر جامعه ای که به واقعیت های تاریخی دست نیابد نمی تواند بدرستی اندیشه سازی کند،  و عقلانیت به تمام معنی در  رفتار های پیش نگری خود را برای حرکتهای نوین تشخیص دهد.  داشتن دشمنان در طول تاریخ و نیز نگاه به آینده،  هر دو متفاوت ولی واقعیت هایی هستند که در همه حال باید در نظر گرفت.  با پیش فرضی و آماده سازی ذهنی و برداشت علمی خاص،  یکی از موضوعات مهم را کلی بررسی می نمایم،  و در صورتیکه نیاز بود توضیحات بیشتر می دهم.  از کاخ های شکوهمند تب تا پارسه از پادشاهان خدایی فرعون تا سزار،  همه نه از دانایی کامل و یا دانش های اصلی بودند،  بلکه حرکت تکامل تاریخ اجتماعی و جامعه بشری داشت شکل گرفتند.  اگر انسان قرن 21 به خود ببالد و آن چیز های تاریخی را عقیده کند،  یا دیگری عقده نماید یا وسیله دشمنی بسازد،  کاملاً به گمراهی رفته،  در واقع اسیر پوچی شده و به دام ترفند های استعمار و امپریالیسم و دشمنان افتاده است.  بارها در جاهای دیگر وبلاگ توضیح داده ام تاریخ یک علم است مانند همه علوم است،  عقیده و عقده و برتری و دشمنی و کینه و حقارت و جهل و خرافات نیست.

      از میان کاخ های تخت جمشید کاخ آپادانا از همه قدیمی تر و باشکوه تر بوده است،  ساختن این کاخ به دستور داریوش بزرگ (521- 485 ق، م) در حدود سال 515 ق،م، آغاز شده و سی سال به طول انجامیده است.  این کاخ 3660 متر مربع مساحت دارد،  تالار اصلی 36 ستونی (6*6) و در شرق و غرب و شمال دارای ایوان های 12 ستونی (2*6) است.  مهمترین نقوش تخت جمشید در پله های ایوان شرقی،  که گویا در ابتدا ورودی اصلی کاخ بوده حکاکی شده اند.  ارتفاع ستون های آپادانا تقریبا بیست متر و بسیار مستحکم بوده،  به نحوی که تا زمان قاجار هنوز 13 ستون از ستون هایش بر افراشته باقی مانده بود.  کاخ دیگری که همزمان با آپادانا ساخته شده کاخ داریوش (تَچَر) است،  که به دلیل آنکه با سنگ های خاص بسیار صیقلی ساخته شده است،  معاصران آنرا تالار آیینه نامیده اند،  این کاخ دارای 12 ستون (3*4) و ایوانی در جنوب با 8 ستون (2*4) است،  و به عنوان سکونتگاه شاه مورد استفاده قرار میگرفته است.  کاخ مهم دیگر کاخ صد ستون است که ساختن آن توسط خشایار شاه (486-465 ق،م) در حدود سال 470 ق، م، آغاز شده و بیست سال به طول انجامیده،  این کاخ با 4700 متر مربع مساحت وسیع ترین کاخ تخت جمشید است،  که ایوانی 16 ستونی (2*8) در شمال دارد، ارتفاع ستون های کاخ 14 متر بوده و ساخت آن در زمان اردشیر اول (465- 424 ق،م) پایان یافته است.  پلکان ورودی اصلی تخت جمشید که در شمال غربی واقع است،  توسط خشایارشا هخامنشی ساخته شده و جمعا 111 پله در هر سمت دارد،  طول هر پله 6.90 متر، عرض 38 سانتیمتر و ارتفاع هر پله 10 سانتیمتر است،  که برای حرکت آسان و محترمانه افراد بسیار مناسب بوده است.  در بالای پلکان اصلی دروازه ملل قرار دارد که کتیبه ای به زبان پارسی باستان و دو گویش دیگر ایرانی یعنی ایلامی و بابلی (هر یک 20 سطر)،  فراز سر در آن نگاشته شده است.  در آن خشایار شاه پس از ستایش اهورمزدا و معرفی خود آورده است:  گوید، خشایارشا،  این بارگاه همه ملل (دروازه ی ملل) را من به توفیق اهورمزدا ساختم... کاخ خشایار شاه، کاخ مرکزی (تالار شورا) کاخ اندرونی و حرم سرا و کاخ خزانه از دیگر بناهای مهم تخت جمشید است.

      تخت جمشید ساخته داریوش و خشیارشا و اردشیر یکم هخامنشی بوده است،  ولی اخلاف آنان در زمان شاهنشاهی ساسانیان در آنجا آثاری بر جای گذارده اند.  در دوره اسلامی هم این مکان را محترم شمرده و آن را هزار ستون و چهل منار می نامیدند و به شخصیت هایی چون سلیمان نبی و جمشید ارتباطش می دادند.  عضدالدوله دیلمی در آنجا دو کتیبه به خط کوفی یادگار گذاشته،  و کتیبه های دیگری هم به عربی و فارسی،  از قرون بعد و اشخاص تاریخی دیگر در آنجا باقی مانده،  که آخرین آنها مربوط به اواخر دوره قاجار است.  هنرمندان همه اقوام تابع سلسله هخامنشیان،  زیر فرمان متخصصان و کارفرمایان ایرانی و در راه تحقق آرمان های ایرانی،  مجموعه بزرگی بنا  کردند،  که نه تنها میراث ایرانی،  بلکه میراث جهانی محسوب می شود.  یونسکو پارسه و پاسارگاد را به عنوان دو نگین معماری تاریخی جهان،  در زمره میراث جهانی هنر و فرهنگ اقوام به رسمیت شناخته و ثبت کرده است.

      این روزها در باره تخت جمشید کتابها می نویسند و فیلمها می سازند،  که قصری با شکوه بوده و کلی برو و بیا داشته است،  دیگری در بازار داغ دروغ ها بر عکس آن یکی می نویسد،  که تخت جمشید ساخته نشده بوده و تخت گاه هیچ کس نبوده و کلی پرت و پلاهای از این دست می گوید.  هیچ کس تحلیل و بررسی ندارند،  که چگونه و با کدام دفتر و سند،  با کدام پیش زمینه شهر نشینی و تمدن،  و بسیار چیزها و مسائل مهم دیگر تاریخ اجتماعی و باستان نگری،  که لازم است،  مطرح نمی کنند.  دشمنان این انتقال گسترده داده ها بی پایه و مدرک را،  دست آویز برای برتری نژادی ساده دلان می کنند،  تا چیز های سیاسی را ثابت کند،  کاری که فراماسون ها می خواستند.  آنها غافل هستند که انسان قرن 21 تحلیل و بینش دارد،  و می داند و می تواند تشخیص دهد که آنها کیستند،  و برای چه و چرا می نویسند و می گویند.   بار ها گفته ام در حرکت رشد و تکامل باید ببینیم واقعیت ها چه بوده،  بدلیل دوری زمان و نبود نوشتاری مناسب و راحت در زمان تخت جمشید،  می بایست بر اساس واقعیت های انسانی نزدیک به آن زمان و جغرافیا و مردم و اقتصاد و پتانسیل درک و فهم ها، و هر چیزی که در این مسیر تکامل اجتماعی بوده بدرستی استخراج کنیم تا بتوانیم نظریه هایی علمی تاریخی بپردازیم،  و حول و حوش آن کنکاش نماییم.

      کار های ساختمانی تخت جمشید به فرمان داریوش بزرگ در حدود 518 ق، م، آغاز شد،  بخش بزرگی از یک دامنه نا منظم سنگی را مطابق نقشه معماران،  تا ارتفاع معینی که مورد نظرشان بود،  تراشیدند و کوتاه و صاف کردند،  گودی ها را با خاک و تخته ‌سنگ‌ های گران انباشتند.  قسمتی از نمای صفه را از صخره طبیعی تراشیدند،  و بخشی دیگر را با تخته ‌سنگ ‌های کثیر الاضلاع کوه پیکر،  بدون ملاط بر هم گذاشتند،  و برای آنکه این سنگ‌های بزرگ بر هم استوار بمانند،  آن ها را با بست ‌های دم چلچله ‌ای آهنی به هم پیوستند،  و روی بست‌ها را با سرب پوشانیدند.  این تخته سنگ‌ها یا از سنگ آهکی خاکستری رنگی است،  که از کوه و تپه‌ های اطراف صفه استخراج می ‌شده،  و یا سنگ ‌های آهکی سیاهی شبیه به مرمر است،  که از کان های مجد آباد در 40 کیلومتری غرب تخت‌ جمشید می ‌آورده‌اند.  خرده سنگ‌ها و سنگ ‌های بی ‌مصرف حاصل از تراش و تسطیح صخره را نیز به درون گودها ریختند،  شاید در همین زمان بوده است،  که آب انبار بزرگ چاه مانندی در سنگ صخره و در دامنه کوه‌ مهر به عمق 24 متر کندند.  پس از چند سال صاف کردن صخره طبیعی و پر کردن گودی‌ها به پایان رسید و تخت هموار گشت،  آنگاه شروع به برآوردن شالوده بناها کردند.  در دامنه آن قسمت از کوه رحمت که مشرف بر تخت است،  آبراهه‌ هایی کندند و سر این آبراهه‌ ها را در یک خندق بزرگ و پهن گذاشتند،  که در پشت دیوار شرقی تخت کنده بودند،   تا آب باران کوهستان از راه آن خندق به جویبار هایی در جنوب و شمال صفه راه یابد و وارد محوطه نشود.  بدین گونه خطر ویرانی بنا های روی تخت‌،  به دلیل سیلاب جاری از کوهستان از میان رفت.  اما بعدها که این خندق پر شد،  آب باران قسمت اعظم برج و باروی شرقی را کند،  و به درون محوطه کاخ‌ها ریخت،  در هفتاد سال گذشته باستان ‌شناسان این خاک‌ها را بیرون ریختند،  و چهره بناها را دوباره روشن ساختند.

      از نیل تا فرات طی پانصد سال همه اقشار،  اسرا و کارگران و مردم،  ماهی و سالی کلمه ای و نسلی چند جمله آموختند،  و بدین ابراهیمی اولیه شدند،  زیرا تاریخ و فرهنگ یاد گیری چنین بود.  آنها دیگر نمی توانستند بپذیرند شاه خداوند جان و مال است،  قبول نمی کردند معابدی در خدمت خدایان تقلبی باشد.  تاریخ نگار باید واقعیت های ذات بشری را طی تاریخ در نظر بگیرد،  در آن زمان خود ملتها بدلایل خوف از خدایان نمی توانستند انقلاب کنند،  هنوز همه کاملاً پاک نشده بودند.  بنا بر این یکی از مهمترین مراحل گذر تکامل تاریخ اجتماعی جهان به کوروش واگذار شد،  در واقع تکامل تاریخ اجتماعی توسط مردم و با یاری خواسته و نا خواسته حکومتها ایجاد می شود،  در این باره مثال در تاریخ زیاد است،  حکومت هایی که به مردم کشوری دیگر کمک کردند تا مسیری را طی کند،  و سپس همان چیز گریبان آنها را گرفت.  تاریخ این مسئولیت را به کوروش واگذار کرد و بابلیان را رهانید،  این آزاد شدگان در ساخت تخت جمشید به کار گرفته شدند،  و در آزادی روز بروز افکار دینی و اجتماعی آنها تکمیل تر میشد،  و در معاشرت با یکدیگر بهم چیز های جدید می آموختند،  و این دیدگاه های جدید در شاهان هم تأثیر می گذاشت،  و از این جهت در حجاری های تخت جمشید،  اولین گام پیدایش دین های ابراهیمی دیده میشود،  از قبیل نبودن تصویر زن و یا مرد نیمه برهنه،  در صورتیکه تا قبل از تخت جمشید تصویر هایی که با مشخصات به دین های ابراهیمی باشد در هیچ جا وجود نداشت.

تاریخ و تمدن قدیمی با قدرت توانای مردم ایران و بدست کوروش بزرگ پایان یافت و سرگذشتی نو در تاریخ اجتماعی بشر آغاز گردید،  یعنی ورود به دین های خدایی.

      این تحولی عظیم در پیدایش تفکر جدید بود،  که در دوران هخامنشیان و جهان متمدن اتفاق افتاد.  اصل بینش آن با فشار مردم و با سرداری کوروش بزرگ بوده است،  که گذر مهم تاریخی در آزاد سازی فکر می باشد،  با پیامد رهایی یهودیان از اسارت دین بت ها در بابل اجرا گردید.  ساخت تخت جمشید مطابق خواسته و دین مردم و سلیقه آن زمان پادشاهان بود که بدست پیمان کاران و استادان و کارگران که اکثر یهودی بودند اجرا گردید.  اغلب اینان در بابل راه مقابله با دین ها غیر آسمانی را آموخته بودند، و در جو مردمی تمرین داشتند،  دین هایی که پادشاه چون خدا بود و یا دین های بت پرستی.  اینها اولین گام دین خدایی را گذاشتند و همچنین در کار و زندگی با مردم از دین خدایی و ابراهیمی و یهودی گفتند و بحث کردند،  تبلیغاتی و چیزی که امروزه هم در محیط های کارگری و زندگی می باشد.  بنا بر این اگر ما با دیدی نو به تخت جمشید و کورش کبیر نگاه کنیم نتیجه علمی مهم و بهتری خواهیم داشت،  انوش راوید از عزیزان تقاضا دارد،  با اندیشه ای رها،  یکبار هم که شده دانش بسته و دروغ های گذشته تاریخ را کنار بگذارید،  خواهید دید تاریخ چیز دیگری است،  می توانید از ساختار های تاریخی اجتماع کمک بگیرید.   نمی توان پذیرفت که پادشاه بعنوان خراج و یا تحفه یا امثال آن،  گوسفندی و کوزه عسلی را بپذیرد،  اینها فقط می توانند نذورات باشند،  و در جایی هم که این باشد پرستش گاه است.  تخت جمشید در  حدود یک قرن ساخته شد،  که قسمت های اصلی و مهمی از آن تکمیل شده بود،  و بسیار بیشتر قابلیت گسترش داشت،  با ادامه حرکت فکری مردم که در مدت ساخت آن بسوی میترایسم و زرتشت می رفت،  در تاریخ نیک نوشته ام،  ادامه ساخت و ساز های آن بنای بزرگ با سقوط سلسله هخامنشیان متوقف شد،  که البته از عظمت آن نمی کاهد.  در طول تاریخ بنا های بسیاری دیده ایم،  که ساخت آن پایانی نداشته و با جریانی متوقف شده اند،  امروزه هم در اطراف ما بناهایی مدرن نیمه ساز یا بخشی تکمیل نشده بسیار است.  در واقع هخامنشیان بدست قسمتی از سربازان گارد جاویدان یا گردان فراته داران که نیرو های سوار نظام خراسان بودند،  و به بفرماندهی اسکندر اشکانی و همراهی مردم برای تکمیل آزادی خواهی و دین های نو سقوط کرد،  بعد از آن هرگز ما ساخت بنای آنچنانی را در هیچ جا جهان ندیدیم،  چون مردم دیگر آدم های سابق نبودند،  که برده وار در خدمت شاه خدا باشند و کاخ ها بسازند و با بدبختی در کوخها زندگی کنند.  بیایید ما هم آدمهای سابق نباشیم و با سنت گریزی و دانایی قرن 21 و اندیشه ای نو به تاریخ و جهان و بنگریم.

      آثاری از  قره فمیش ترکیه و مصر و بابل و جاهای دیگر قبل از تاریخ ساخت تخت جمشید،  زنان سر باز یا نیمه عریان و مردان کم لباس می بینیم،  ولی در تخت جمشید نمی بینیم.  مبارزان جدید ایران عقیده خود را در تخت جمشید به یادگار گذاردند،  و هر آنچه که ممکن بود از پایه اولیه دین های خدایی امروزه که می خواست به نمایش گذاردند،  شکلی از پرستشگاه با کاسه و کوزه ای و گاو و گوسفندی برای نذر و نیاز در اندازه فکر تمدن و فرهنگ آن روز گار که هنوز هم باقی است،  و بدینسان بیش از یک قرن در تمام تحرکات سیاسی و نظامی ساخت تخت جمشید ادامه داشت،  و در آن زمان برای پایان آن کار تصوری نبود.  بنا بر این نمی توان پذیرفت که برای پایان ساخت تخت جمشید زمانی متصور بوده است،  چون تمام کاخ ها و عبادتگاه های امروزی،  پروژه بنایی عظیم که بیش از یک قرن بدرازا  کشید و چندین نسل پادشاه  در تمام حوادث روزگار کم و بیش می ساختند و حتا گاه کار متوقف می شد.

       گسترش تمدن نو پدید و آمدن فرهنگ دینی دیگری در جهان به دست ایرانی ها،  که به نام میترایی و آیین مهر می شناسیم،  بشر نمی توانست اسارت گاه های عقیده خود را بیش از پیش تحمل کند و با کمک شاه های دم دست،  که اینبار در خدمت سازمان قبیله ای دینی بودند که به نام فدرالیسم تاریخی اشکانی می شناسیم،  در همه جا از مقدونی تا مصر معابد و شاهان خدایی را سرنگون کردند.  این مهم را بنام سلوکیان جعل کرده اند،  که هیچ زمینه علمی تاریخی و تاریخ اجتماعی ندارد،  در دروغ هلنیسم نوشته ام،  و بیشتر و بیشتر می نویسم.  در ادامه تاریخ اجتماعی و سرعت حرکت های آن زمان که در تاریخ یادگیری نوشته ام،  کارگران هنگام ساخت تخت جمشید،  افکار خود را به سربازان اشکانی که مرز داران هخامنشی بودند منتقل کردند.  با انقلاب یا شورشی که در تاریخ به دروغ و کلاه برداری آن را حمله الکساندر می دانند،  پادشاهان بزرگ هخامنشی را که در پناه معابد،  خداوند جان و مال بودند و در جهان می درخشیدند بر کنار گردیدند،  در واقع اولین نفوذ دین ابراهیمی یا یهودی در تاریخ ایران است.  گویند، که در نهایت غارت گران اجساد مومیایی بزرگان هخامنشی را از آرامگاه هایشان خارج نمودند،  و طلا و جواهرات را غارت کردند،  مومیایی ها را سوزاندند،  که معلوم نیست عقده بود یا فقط غارت،  بعد از هر انقلابی چنین می شود.  البته شاید هم بازماندگان هخامنشی،  مومیایی ها و جواهرات را در دل کوه ها پنهان کردند،  که هنوز و همچنان مخفی می باشند،  در تاریخ جویندگی گنج در ایران به آن می پردازم. 

   تصاویر تخت جمشید

      در تصاویر حکاکی شده سنگ های تخت جمشید،  هیچکس عصبانی نیست،  هیچکس سوار بر اسب نیست،  و هیچکس را در حال تعظیم نمیبینید.  هیچکس سر افکنده و شکست خورده نیست،  هیچ قومی بر قوم دیگر برتر نیست،  و هیچ تصویر خشنی وجود ندارد.  از افتخار های ایرانیان این است،  که هیچگاه برده داری در ایران مرسوم نبوده است،  در بین صدها پیکره تراشیده شده سنگ های تخت جمشید،  حتی یک تصویر برهنه و عریان وجود ندارد. 

      آنچه در تمام تخت جمشید،  جلب نظر میکند،  رعایت کامل تقارن است،  تعداد ستون های هر تالار عددی زوج است.  در تمام نقش روی دیواره ها  تقارن را میبینیم.  دولت هخامنشی بر اکثر دولت های همجوار خود تسلط کامل داشت،  و همین امر باعث استفاده از تمدن و هنر های مردمی آن دولتها گردید.  نقش برجسته ها چقدر با آثار مصر باستان شبیه هستند.  بدنها از روبرو و صورت و پاها از نیمرخ اند،  و یا مثلا گاو بالداری که در مدخل تالار ورودی تخت جمشید قرار دارد،  کاملا شبیه آثار آشوریان است.  عده ای گمان دارند،  این نقشها جنبه نمادین و افسانه ای داشته،  با دیدن شکل سر ستونها،  این عقیده بیشتر قابل قبول میگردد.  در سرستونها از سه حیوان خاص استفاده شده است،  این سه شکل بارها در تخت جمشید دیده میشود،  گاه به صورت منفرد،  و گاه به شکل در هم آمیخته.  نکته قابل توجه در نقش برجسته ها و فضای مطرح در تخت جمشید،  تاکید بر عظمت نمایی است.  حتی ارتفاع واقعی ستونها و خود صفه تخت جمشید،  نسبت به اشل انسانی جنبه عظمت جویی را به خوبی القا میکند.

کلیک کنید:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ

   دروغ آتش سوزی تخت جمشید

      آتش سوزی تخت جمشید به دست اسکندر،  و یا هر کس دیگر دروغ بسیار بزرگی است،  که دشمنان تاریخی برای خوار کردن ایرانی ها گفته اند،  این بنای شکوهمند هـرگز توسط مهاجمان غـارت نگردید و آتش زده نشد.  نویسنده هایی که قرنها بعد کتاب پیروزی مقدونیها را نوشته اند،  شناختی از تخت جمشید نداشتند،  و نوشته اند که بیشتر قصر از چوب سدر بوده،  که  درست نیست،  تخت جمشید را در سنگ،  و روی سنگ و با سنگ ساخته بودند،  آتش سوزی دروغ است،  و از نظر علمی  کاملا رد میشود.  سنگ آهک کربنات کلسیوم caco3   است که زیر فشار یک آتمسفر،  در گرمای 894 درجه با گرفتن 391 کالری گرما هر گرم،  میپزد و به 44 درصد co2  و  56 درصد  cao  تجزیه میشود.  گاز    co2به هوا میرود و آهک زنده  cao  می ماند.  آهک زنده با آب ترکیب شده،  آهک شفته ca(oh)2  میشود،  و 280 کالری گرما از هر گرم آزاد میگردد.

      بعضی از البسه و فرش و اشیاع  یافته شده درتخت جمشید،  که اثر سوختگی دارد،  متعلق به آن دوره نمی باشد، و از نظر علمی غیر ممکن است،  در طول تاریخ و چند صد سال گذشته ، حاکمان و گردشگران، عشایر و چوپانان،  از آن مکان استفاده میکردند،  و برای امورشان آتش اندک هم می افروختند،  و تعدادی از اشیاء در نظر فنی متعلق به آنها است.  جویندگان گنج در طول زمان از این مکان تا توانسته برده اند،  بویژه عوامل استعمار و یهود،  که بنام تاریخ دان می آمدند،  ولی برنامه داشتند که غارت کنند،  و به دروغ بگویند که مقدونی ها غارت کردند،  و آتش زدند.  دانستن واقعیت های تاریخ میتواند برایمان گنج باشد.

   رودخانه و شهر های بزرگ

      در گذشته، تمام پایتختها را کنار رود های بزرگ و پر آب بنا می کردند،  که محل تجمع انسانی بوده است،  اما چرا این بنای زیبا دور از شهر های بزرگ ساخته شد.  در هیچ یک از اسناد بابلیان، آشوریان، فنیقیان، اشاره ای بدان نیست،  کته زیاس که بیست و چهار سال در دربار ایران زندگی می کرد،  نامی از آن به میان نمی آورد.  انجیل کلمه ای درباره تخت جمشید نگفته،  در آن اطلاعات زیادی از سایر بناها امپراطوری ایران و شهر های شوش و همدان و غیره نوشته است.  این مقدس ترین مکان در ایران بوده،  با وضعی انحصاری برای مذهبی نو پدید،  و حالت نامرئی در برابر آلودگی بیگانگان.  تخت جمشید چیزی مانند پرستش گاه بوده،  که می خواست کعبه ای جهانی باشد،  که در مرکز ایران بزرگ و تمدن ها و فرهنگ های آن قرار داشت،  و در مسیر های جاده های ادویه و ابریشم جنوبی.  این بنا نیز به منظور و تقریبا،  مشابه جا های دیگر ولی با عظمت بیشتری ساخت شده بود،  که جهانی را کعبه گونه گرد آورد.  در آن دوره و زمان از تمدن فکری بشری،  مردم ایران در شرایط اجرایی مدنیت شبیه شاه پرست بودند،  اروپا هنوز یک دوره عقب تر بود،  و در قبیله های اولیه بسر می برد.  پیشرفت عقلی در ادامه حرکت تکامل باعث پیدایش دین های نو پدید خدایی آسمانی شد،  روشنفکران آنها بخاطر نیاز نظامی و اجرایی برای پیش برد دین،  پارتیان را که مرز داران غرب بودند،  به میدان کار زار عقیدتی آوردند.  این قبیل تکامل فکری تا امروز با نوسانات مختلف ادامه دارد،  و تا آخر حیات بشری ادامه خواهد داشت.  امروز مهمترین مسئله رشد فکری این است که،  درباره همه چیز فکر کنیم،  فکر کنیم این موضوع چه و چگونه است،  و آیا اقعیست؟  واقعیت چه و چگونه میتواند باشد؟

   چند تعریف و تحلیل دیگر

      در طول تاریخ اولین گام های نو و حرکت های اجتماعی،  توسط مردم فهیم ایرانی بر داشته و یا پیگیری شده است،  که باید به آن افتخار کرد.  ولی دشمنان و استعمار و امپریالیسم با کمک عوامل و چهره ها،  صهیونیست و فراماسون و لژهای آن،  و بر پایی عوامل دروغ و تزویر،  با ترفند می خواستند بگویند ایرانی ها شکست خورده و ترسو هستند،  و به مخ های سادگان فرو کردند،  که مقدونی و مغول و عرب بیابانی آمدند و کشتند و غارت کردند.  منافع آنها ایجاب می کرد چنین گویند،  چون از ایرانیان می ترسیدند،  اندک سادگان از مردم ایران پنداشتند که آنها درست می گویند،  و به دشمنی با میهن دوستان واقع گرا پرداختند.

        هرگز اندیشه ای شکل نمی گیرد و چیزی ساخته نمی شود،  کاری صورت نمی پذیرد و یا تکامل پیدا نمی کند،  مگر با داشتن سابقه ای از آن،  همراه با توجه به دایره مردمی.  امروزه بدلایل ذهن های باز و امکانات تکنولوژیکی نو،  ساختارها در پدیده و کمال،  سریع انجام می شود،  ولی در گذشته و گذشته ترها زمان بیشتری می برد،  که در تاریخ و فرهنگ یادگیری توضیح داده ام.  مثلاً ساختمان های عظیم تاریخی،  نیازمند سابقه کامل و تمام همه چیزها در تکامل مربوطه به زمان خود بودند،  که تاریخ و تاریخ اجتماعی نقش اصلی در آن دارند.  ایجاد اندیشه ای که بتواند کار بزرگی را سازماندهی نماید و پوشش وسیع نفراتی و کاری ایجاد کند خود مسئله ای است،  که در ابتدا باید رد پای آنرا در تاریخ و تاریخ اجتماعی پیدا کرد،  بنا بر این نباید الکی بدون در نظر داشتن قوانین و فورمولها،  نوشته هایی را پذیرفت که در آنها هیج گشودن تاریخی نیست.  اشخاص خارجی که در تاریخ نویسی برای ما جا خوش کرده اند،  و بعضاً نام استاد تاریخ را با کلی مدرک و تألیف و تمجید دارند،  در تحمق می پندارند که ما ساده ایم.  توجه کنید،  هر دروغی را که عوامل و جیره خواران استعمار،  با انواع زرق و برق ها انتشار می دهند،  و با غرور و افتخارات می گویند و می نویسند،  دلیل بر این نیست که دروغ نباشد و یا باری از دانش دارد.

       در همه تاریخ و زمان،  هیچ دین و ایمان و مسلکی بخودی خود شکل نمی گیرد،  و از عالم غیب و از آسمان و دریا نمی آمد و نمی آید.  به همین ترتیب چیزی ساخته نمی شود،  مگر اینکه اندیشه بعد از اندیشه و کم کم و یکی بعد از دیگری تکامل یافته باشد.  اگر ما بپنداریم که دین ها و کارها،  در مدت کوتاهی و بدستور شخصی بوده کاملاً به گمراهی رفته،  و این گمراهی اجازه تحقیق و تحلیل درست و عاقلانه را نخواهد داد،  باید قوانین علم جغرافی ـ تاریخ در نظر داشت.  اندیشه و فرهنگ و هنر،  با نگرشی به جغرافیا،  سیار است،  هرگز قومی و ملتی نمی تواند اصل و ریشه آنرا از آن خود نماید،  که از نظر علمی اشتباه بزرگی مرتکب می شود.  در واقع باید فهمید و درک کرد،  تاریخ و تاریخ اجتماعی چیست،  و سپس به آنها بپردازیم،  با چه اندیشه ای و چرا در یک جغرافیا شکل می گیرد،  و پایه های آن کجاست،  و چگونه پیروز می شود و یا شکست می خورد،  و چطوری با تاریخ یادگیری گسترش می یابد.

     البته و مهم:  پرس پولیس،  اسم من در آوری قرنها بعد از زمان  داریوش بزررگ است،  مانند بقیه نام های الکی دیگر شان.  تخت جمشید،  نام امروزی است،  هنوز کسی بدرستی نمی داند،  در آن زمان  چه نام داشته،  تا آینده علم تاریخ واقعیت های بیشتری را پیدا کند.

      تخت جمشید آب نداشت که پایتخت باشد،  رود کوچک سیوند از  10 ــ  12 کیلومتری آن می گذرد،  که 2500 سال پیش عقلشان می رسید،  بروی این رود سد سیوند نسازند،  چون میدانستند،  آب در پهنای زیادی گسترده میشود،  و در گرما و خشکی،  تبخیر بالا دارد،  آب باقیمانده شور میگردد،  و نه قابل کشاورزی و نه شرب میشود،  فقط محیط زیست را خراب میکند.  همچنین می دانستند بخشی از آب شور شده،  به داخل زمین نفوذ می کند،  و منابع آب زیر زمینی را هم آلوده می کند.  تقریبا و بد تر از سد پانزده خرداد،  که قبلا  داستانش را در روزنامه نوشته ام.  مسئله مهم که باید مورد توجه داشت،  در گذشته تمام پایتختها را در کنار رود های بزرگ و پر آب بنا می کردند.  تخت جمشید پرستشگاه و اقامتگاه شاهی و در تاریخ اولین و آخرین نوع خودش بود،  در آن دوره و زمان از تمدن فکری بشری،  مردم ایران بزرگ و بخش وسیعی از قاره کهن چیزی شبیه شاه پرست بودند.  ایرانیان بدلیل شرایط جغرافیای طبیعی،  پیشگامان فرهنگ های دینی بودند،  و این بنا به این منظور و تقریبا مشابه جا های دیگر،  ولی با عظمت بیشتری ساختند.  هرگز تکمیل نشد،  زیرا همیشه باید تا به وسعت جهان گسترش می یافت،  همچنین هـرگز غـارت و آتش نگرفته.  پیشرفت عقلی آدم ها باعث پیدایش دین های اولیه شد،  روشنفکران آنها اشکانی یعنی پاکها را آوردند،  و جای هخامنشی یعنی برادری قرار دادند.  رشد و تکامل  فکری تا امروز با نوسانات مختلف ادامه ئداشته و دارد،  و تا آخر حیات بشری ادامه کم و بیش ادامه خواهد داشت.

   مقیاس‌ها و اعداد در تخت جمشید

      کوچکترین واحد اندازه‌ گیری در تخت جمشید یک انگشت بوده،  که با مقیاس امروزی ۲۲ میلی‌متر می ‌شود.  واحد های دیگر عبارت بودند از:

      کف یا قبضه برابر ۴ انگشت یا ۸۷ میلی‌متر.  گام تخت جمشیدی برابر ۱۶ انگشت یا ۳۴۷ تا ۳۴۸ میلی‌متر.  ارش (گز) برابر ۲۴ انگشت یا ۵۲۱ تا ۵۲۲ میلی‌متر.

      بهترین مورد برای بررسی از مقیاس گام تخت جمشیدی،  پلکان شرقی آپادانا است،  که در یک نظر رابطه منطقی طول و عرض قسمت های آن مشخص می‌ شود.  جبههٔ پلکان را به طور کلی به قسمت شمالی (سان سربازان و بزرگان)،  مرکزی (مهتابی جلو)،  و جنوبی (سان هدیه‌آوران می‌توان تقسیم کرد،  هر یک از آنها ۷۸ گام طول و ۹ گام بلندی دارد.  قسمت میانی مهتابی جلو، ۹ گام بلندی و دو برابر آن طول دارد،  و دو شیب پلکان‌های متقارن آن هر یک قاعده ‌ای به طول ۳۰ گام دارند.  از لبهٔ مهتابی جلویی تا آغاز شیب،  هر یک از پلکان ‌های متقارن مهتابی عقبی،  درست ۷۸ گام می ‌شود،  و در همه این اعداد ضریبی از عدد ۳ وجود دارد،  که در ایران باستان مقدس بوده است.

      اعداد ۳ و ۷ و ۹ اعدادی مقدس دانسته می‌ شده‌ اند،  آپادانا در مجموع ۷۲ ستون دارد،  که برابر ۷۲ فصل یسنای اوستا ۷۲ رشته کشتی (کستی) است،  که ایرانیان باستان به کمر می ‌بسته ‌اند.  بر نقوش بارعام کاخ صد ستون و نقش‌ نمای آرامگاه ها،  پادشاه و شش تن از یارانش را نشان داده‌ اند که درست مانند قرار گرفتن اهورامزدا در میان شش فرشته بزرگ در باور ایرانیان باستان است،  و تأیید کننده زرتشتی بودن هخامنشی‌ها است.  پلکان بزرگ شمال‌غربی ۱۱۱ پله (یعنی سه بار عدد یک) دارد،  که حاصل ضرب ۳۷ در عدد ۳ است،  و شمار منزل‌ های راه‌ شاهی از شوش تا سارد هم درست ۱۱۱ بوده‌ است.

     سخن مهم:  هم میهنان و عزیزان،  بیایید از همه جا و در همه حال،  از تاریخ و تاریخ اجتماعی و اندیشه و فرهنگ و هنر ایران بزرگ،  در مقابل تهاجم دروغ های دشمنان بدرستی دفاع کنید.  کوتاهی از این مهم در این دوره انفجار اطلاعات و ارتباطات،  و همچنین در این جهان بی معرفتی ها،  خسارت جبران ناپذیری بدنبال خواهد داشت.  در این دوران و زمان،  خوشی عده ای،  گفتن و نوشتن دروغ های تاریخی،  و شکست های تاریخی ایرانی ها از همه است،  وظیفه جوانمان با هوش ایرانی است،  که آنها را افشا کنند،  و بسوی واقعیت های تاریخی بروند.

عکس تاریخی از خاک برداری تخت جمشید حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 520.

کلیک کنید:  هلنیسم دروغی دیگر

کلیک کنید:  دروغ های خنده دار تاریخ

کلیک کنید:  هیئت های هدیه آورنده به تخت جمشید

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چند مطلب خواندنی 149
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 84 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

چند مطلب 149

   عکس جلد کتاب تصاویر های سه بعدی شاهنامه فردوسی،  که توسط آیدین سلسبیلی،  به روش واقع نمایانه و سه بعدی تصویر سازی شده است،  عکس شماره 2601.

 گوت یا سیاه چادر

      گوت یا سیاه چادر،  به زبان های بختیار و سنگسری = گوت،  گوتها همان عشایری هستند،  که در هزاره چهار و پنچ خورشیدی ایرانی،  به اروپا کوچ کردند،  و تا اسپانیا رفتند،  به تاریخ اقوام ایرانی مراجعه شود،  سیاه چادر همانا خانه عشایر است،  که بایستی ضمن استحکام و ماندگاری در برابر تابش آفتاب و سرما،  از ساکنین چادر در مقابل خطرات گوناگون محافظت کند.  گوت یا سیاه چادر عشایر ایران،  از پشم بز بافته می ‌شود،  ولی متأسفانه از ابتدای قرن 21،  این هنر دارد از بین می رود .

   عکس تاریخی از سیاه چادر یا گوت،  در جاده هراز حدود 1310 خورشیدی،   گوت = چادر سیاه،  یا عشایر چادر سیاه ایرانی،  عکس شماره 1225.

      تقسیمات داخلی سیاه چادر همسان معماری ایرانی است،  فضای داخل چادر را به محل میهمانان،  خانواده و آشپزخانه تقکیک می ‌کنند .  دست بافته‌ها و آویزه ‌های بسیاری،  که دارای نقش و رنگ هستند،  در داخل چادرها کاربرد دارند.

هولوکاست عجیب ایرانی

توسط شخصی و عده ای ادعا شده است،  که در ایران هولوکاست اتفاق افتاده است،  و 9 تا 10 میلیون ایرانی،  یعنی نیمی از جمعیت،  طی سال ‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ با وجود اعلام بی ‌طرفی ایران در جنگ جهانی اول،  به دست انگلستان کشته شده اند.  یکی از این ادعاها کتاب «قحطی بزرگ» نوشته‌ دکتر محمد قلی مجد است،  استناد او به اظهارات شاهدان،  و برخی اسناد تاریخی در دسترس بوده است،  ولی در هر صورت مستندات کافی ندارد.

   نقد و ایراد این ادعا

   ۱ ــ  هولوکاست به نسل ‌کشی و کشتار برنامه ‌ریزی شده انسان‌ها به دلایلی خاص اطلاق می‌ شود،  که در این مورد اصولاً این نام وجاهت ندارد.  همچنین عکس مربوط به این ادعا جعلی و مربوط به نسل‌ کشی ارامنه در دولت عثمانی است.

   ۲ ــ  در تاریخ فوق در ایران سیستم آمارگیری شکل نگرفته بوده،  و تمامی آمار های موجود بر اساس شاخص‌ها و برآورد های بعدی است.  طبق برآورد رسمی مرکز آمار ایران،  کل جمعیت ایران در آن سال‌ها بین نه تا ده میلیون نفر بوده است،  لذا بر اساس این ادعا تعداد مرگ و میر،  بیش از جمعیت ایران ذکر شده است.

   3 ــ  تمامی این ادعا های غیر مستند،  از همان کتاب قحطی بزرگ سرچشمه می ‌گیرد،  این کتاب بنا به ادعای نویسنده اش،  از اسناد منتشر شده‌ امریکا نشأت گرفته،  اما مرجع علمی آن را تأیید نمی‌ کند.  اسناد طبقه ‌بندی شده‌ بریتانیا (همان ‌گونه که از نامش پیداست) اصولاً قابل دسترسی برای ایشان نبوده.  همچنین مورخ دیگر بر اساس مستندات دیگر،  این نظرات را تأیید نکرده،  و البته نوشته است،  مستند داخلی از مجموعه‌ مورخان و نویسندگان ایرانی در آن سال ‌ها موجود نیست.

   4 ــ  استفاده مجد از خاطرات پدرش،  محمدعلی مجد،  مرز های بین خاطره و تاریخ را کمرنگ کرده،  و هدف مستقل بودن تاریخ را زیر سؤال می برد،  ولی او این کار را خیلی خلاقانه انجام می دهد،  برخی نقل قول های خانوادگی او به روایت های کتاب ضربه می زند.

   5 ــ  بعضی وب های داخلی،  مانند دکتر مجد،  دول انگلیس و امریکا را مسئول لاپوشانی این آمار دانسته اند،  و معتقدند رقم واقعی بیش از این بوده است،  اما به جهت ممانعت از تعقیب قضایی در دادگاه‌ های بین‌اللملی،  هیچ ‌گاه منتشر نشده است.  برای این ادعا نیز مستندات کافی ارائه نشده،  و گویا بر توهم توطئه و سیاسی‌ کاری تکیه شده است.

   6 ــ  برخی منتقدان کتاب دکتر مجد،  تحقیقات او را جهت ‌دار و فاقد بی ‌طرفی دانسته ‌اند،  آنها او را متهم کرده‌ اند،  که اسنادی را انتخاب کرده،  که به شکلی جهت ‌دار حرف او را اثبات کند،  و کل اسناد موجود را استفاده نکرده است.

   7 ــ  در تاریخ شفاهی ما نیز به این مسئله اشاره نشده است،  در واقع کشته شدن نیمی از مردم یک کشور در حافظه ملت خواهد ماند،  و سینه به سینه نقل خواهد شد.

   8 ــ  شایان ذکر است،  که قرارداد معروف ۱۹۱۹ با انگلیس،  تقریباً همزمان با این ادعا اتفاق افتاده،  و یک پای این قرارداد ننگین هم دولت بریتانیا بوده است.  این واقعه به صورت کامل در تاریخ آمده،  و بزرگانی همچون:  مصدق، دولت آبادی، مشیرالدوله و عبدالله مستوفی،  در این باره مبارزاتی داشته اند.  چگونه وقتی ریز اتفاقات این قرارداد کاملاً موجود است،  با وجود چنین افراد با سابقه ای در آن دوران،  چنین فاجعه ای با این ابعاد از خاطرات و اسناد محو شده باشد.

    گرچه در خاطرات برخی از آنها به قحطی در آن ایام اشاراتی شده،  اما ارقام ابداً به چند میلیون نزدیک نیست.  همچنین باید گفت کشور پهناوری همچون ایران،  همواره بستر قحطی‌ های منطقه‌ ای و محدود بوده است،  لذا خاطرات غیر مستند را نمی‌توان به کل کشور تعمیم داد.

   9 ــ  تا 1320 شهر های بزرگ ایران محتاج تولیدات شهر های کوچک و روستا بودند،  و شبکه تولید و توزیع در درازای تاریخ بصورت مردمی شکل گرفته بود،  و ایران نیاز به واردات کلی مواد غذایی نداشت،  که هیچ،  بلکه یکی از عمده صادر کنندگان گوشت و لبنیات بود.  در روستاها و شهر های کوچک،  که بیش از 90 درصد جمعیت ایران را تشکیل می دادند،  بدلیل دوری از یکدیگر،  و نداشتن راه های ارتباطی مناسب،  شرایط زندگی خودشان را داشتند،  و کمتر به یکدیگر و مراکز وابسته بودند.

   10 ــ  مسلماً در این سال‌ها مرگ و میر های جدی ناشی از قحطی و بیماری‌ های واگیر وجود داشته است،  که این قحطی جدای از وقوع جنگ جهانی اول ناشی از عوامل طبیعی همچون خشک‌ سالی نیز بوده است.  نمی‌توان نقش عوامل اشغال کننده از جمله روسیه و انگلیس را در کمبود غذا و دارو نادیده گرفت،  به نظر می‌رسد این نُه میلیون چند تایی صفر اضافه دارد.

   11 ــ  اگر ایران قبل از جنگ جهانی دوم 20 میلیون جمعیت داشت،  باید اثرات شهر نشینی و اداری آنها وجود می داشت،  ولی اثرات تاریخی جمعیتی 8 تا 10 میلیون بخوبی دیده می شود....

   عکس یک کاروانسرا در حدود 1310 خورشیدی،  عکس شماره 1236.  این عکس بخوبی نشان می دهد،  که تجارت و تبادل کالا در ایران چگونه بوده است،  مشروح در تاریخ بازرگانی در ایران،  و همچنین در تاریخ حمل و نقل در ایران.

جنگ چریکی پروکسی ها

      فیل + (تر) شکن هایی که مستقیم توسط سازمان سیا،  صدای آمریکا، رادیو فردا، صدای آلمان و...،  و نیز سایت های ایرانی از چپ و راست،  آدرس میدهند،  ساخته سازمان سیا است،  کلیه مراسلات اینترنتی شامل گفتگوی ویدیوئی، عکس و غیره در روی سرور های کامپیوتر سازمان سیا در آمریکا ضبط می شود،  و از میان تریلیون ها اسرار توسط ماشین جستجوی مخصوص،  در مدت چند ثانیه پیدا میشود،  سپس با نظارت مامورین ان آی سی مورد بررسی قرار می گیرند،  و برای کار دوایر سازمان های جاسوسی سیا به کار گرفته می شوند.  در استفاده از آنها،  تأمل کنید، هوشیار باشید، دقت نمایید.

   عکس های:  ادوارد اسنودن، جولیان آسانژ،  برادلی منینگ،  آمریکایی هایی،  که اولین قدم را برای افشا بخش کوچکی از اسرار و پنهان های دولت آمریکا برداشتند،  عکس شماره 5861.

      در همه ممالک سرمایه داری غربی،  مردم آزادند،  که برای رفع گرسنگی به نمایشات اعتراضی بپردازند،  و تقاضای نان کنند،  و تا دم دروازه کارخانه های تولید نان بروند،  و شعار دهند ما نان می خواهیم.  ولی حق ورود به کارخانه،  و تصاحب آن و نان هایش را ندارند،  از پشت ویترین ها تا دلشان می خواهد،  می توانند به صورت دموکراتیک و بدون خشونت شعار دهند،  و به نان های خوشمزه نگاه برادرانه کنند،  تا دلشان آب شود.  به این می گویند تعریف آزادی و دموکراسی غربی،  این نظریه متعلق به آقای جان استوارت میل،  نظریه پرداز بزرگ لیبرالیسم سرمایه داری است.  وی به شما حد و حدود تان را نشان می دهد،  آزادی مال شماست،  نان مال صاحب مغازه.  اگر از این حد تجاوز کنید،  می شوید تروریست و خشونت طلب و مستبد،  او می گوید:  پس مرگ بر نان که تولید کننده استبداد است.

عکس نوزاد معلول شیمیایی در کشور عراق،  عکس شماره 6295.

      امپریالیستها،  و در راس آن امپریالیست آمریکا،  در عراق جنایات بیشماری کردند،  که انسان قادر به بیان آن همه کشتار و ویرانی ضد بشری نیست.  آنها حتا توسل به بمب های شیمیایی جستن،  تا اراده مقاومت مردم عراق را درهم کوبند.  کشتار مردم فلوجه با توسل به فسفر سفید،  ادامه کشتار مردم ویتنام و نوار غزه است،  که تاریخ از آن به زشتی یاد کرده و می کند.  امپریالیسم ننگی بر تاریخ تمدن است،  به امید روزی که استعمار و امپریالیسم و عوامل آنها نابود شوند و تمدن جدید جایی نداشته باشند.

هیزم شکن ترسو

    هیزم شکنی بالای رودخانه مشغول قطع کردن یک شاخه درخت بود،  تبرش  تو رودخانه افتاد.  وقتی در حال گریه کردن بود،  یک فرشته آمد و ازش پرسید:  چرا گریه می کنی؟  هیزم شکن گفت:  تبرم توی رودخونه افتاده.  فرشته رفت و با یک تبر طلایی برگشت،  و از هیزم شکن پرسید:  آیا این تبر توست؟  هیزم شکن جواب داد:  "نه"  فرشته دوباره به زیر آب رفت،  و این بار با یک تبر نقره ای برگشت،  و پرسید:  آیا این تبر توست؟  دوباره هیزم شکن جواب داد:  "نه".  فرشته باز هم به زیر آب رفت،  و این بار با یک تبر آهنی برگشت و پرسید:  آیا این تبر توست؟ جواب داد:  آره.  فرشته از صداقت مرد خوشحال شد،  و هر سه تبر را به او داد،  و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.

      روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت،  با زنش کنار رودخانه راه می رفت،  زنش توی همان رودخانه افتاد.  هیزم شکن داشت گریه می کرد،  که فرشته باز هم آمد و پرسید،  که چرا گریه می کنی؟  اوه فرشته،  زنم افتاده توی آب.  فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت،  و پرسید:  زنت اینه؟  هیزم شکن فریاد زد:  آره!  فرشته عصبانی شد.  " تو تقلب کردی، این نامردیه "  هیزم شکن جواب داد :  اوه، فرشته من منو ببخش،  سوء تفاهم شده،  می دونی،  اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم،  تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی،  و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم،  تو می رفتی و با زن خودم می اومدی،  و من هم می گفتم آره،  اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی.  اما فرشته،  من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم،  و به همین دلیل بود،  که این بار گفتم آره.

   عکس قدیمی یک هیزم شکن از روستای چلاسر و جل،   با تبر دست ساز محلی،  عکس شماره 1261.

قدیمی ترین تمبر ایران

   در سال 1247 خورشیدی برابر با 1868 میلادی،  و در دوره ناصرالدین شاه قاجار،  اولین سری تمبر رسمی ایران،  معروف به باقری،  در بلوک چهار تایی و بدون دندانه در قیمت های،  یک، دو، چهار و هشت شاهی،  با نشان رسمی دولت ایران،  که شیر و خورشید بود چاپ شد.

انسان فلورسی

      انسان فلورسی با قامت 90 سانتیمتری،  با نام علمی  Homo floresiensis گونه ‌ای منقرض‌ شده از انسان است.  بازمانده‌ هایش در جزیرهٔ فلورس کشور اندونزی به دست آمده ‌است.  کم‌ترین قدمت نمونه‌ های به دست‌ آمده حدود ۱۲۰۰۰ سال است.

   عکس جمجمه فلورسی در موزه تاریخ طبیعی آمریکا،  عکس شماره 7154،  جهت اطلاع بیشتر در جستجوها بنویسید Homo floresiensis.  جهت دیدن عکس های از مردم کوتله کنگو و آفریقا،  در اینترنت بنویسید Pygmy peoples.

کاوش های جدید در ایران

عکس کاوش‌ های باستان‌ شناسی

   عکس کاوش‌ های باستان‌ شناسی،  که از سه هفته پیش در میانه زاگرس میانی،  در محوطه  کله چندار در شمی شهر ایذه استان خوزستان آغاز شده،  و منجر به کشف ساختار های معماری نیایشگاهی احتمالا به ۲۲۰۰ سال پیش،  و به دوران ایلیمایی‌ شده است،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 6223.

 فرهنگ کهن خراسان بزرگ 

عکس هایی از قبر های کشف شده 3700 تا 4200 سال قبل،  عکس شماره 6224.

      بیش از ۱۴ گور،  که متعلق به حدود ۴ هزار سال پیش می باشند،  در محوطه ‌ای بنام «چلو» در سه کیلومتری شهر سنخواست،  شهرستان جاجرم استان خراسان شمالی،  کشف شدند،  و سر از خاک تاریخی بیرون آوردند.  همراه آن ‌ها اشیائی دفن شده بود،  که پرده از راز فرهنگی بزرگ و بین‌المللی،  در شمال و شمالی شرقی ایران برداشت.  جهت اطلاع بیشتر در جستجو ها بنویسید:  کشف قبر های 4000 ساله در محوطه چلو.

سنگ های جالب ایکا

      ایکا نام شهری است،  که مرکز استان کواستال می باشد،  و در 300 کیلومتری شهر لیما پایتخت کشور پرو قرار دارد.  این شهر در حاشیه بیابان آتاکاما و نزدیک رودخانه ایکا بنا شده است،  جایی میان کوه و اقیانوس آرام،  و فاصله چندانی با نازکا ندارد.  در این شهر سنگ هایی یافت شده اند،  که به سنگ های ایکا معروف شده اند،  و از آثار باستانی ایکاست.  اکثر طرفداران نظریه فرازمینی ها با آن آشنایی دارند،  اما داستان این سنگ ها از نظر محققان بسیار مخدوش است،  زیرا غربیها نمی خواهند بگویند،  که مردمی از تمدن کهن جی،  آشنایی کامل با پیدایش و تاریخ زمین داشتند،  و آنها این علم و داستانها را در گذشته های دور تر به پرو منتقل کردند.

   عکس سنگ های ایکا،  عکس شماره 7067.  آنها در واقع مجموعه ای از سنگ های اندوزیتی هستند،  که سطح آنها پوشیده از تصاویر دایناسورها و فناوری پیشرفته است،  و آن را متعلق به عهد باستان می دانند.  همان طور که در تصاویر نیز پیداست،  اندازه سنگ ها متفاوت است.  مطابق ادعای هایی  سنگ ها را در حوالی شهر های اکوکاجی و ایکا یافت شده اند.  جهت اطلاع بیشتر در اینترنت بنویسید:  سنگ های ایکا یا به انگلیسی:   ica stones،  ولی تمدن کهن جی و کلنی نشین های این تمدن در ایرلند و انگلستان و دیگر نقاط جهان را بخاطر داشته باشید،  قبلاً در اینباره زیاد نوشته ام.

   ــ  دایناسور = دایو = دیو + نا = زیاد + سور = بزرگ، جشنواره،  در کل می شود دیو بزرگ بزرگ، این واژه نشان می دهد در تمدن کهن جیرفت،  از دایناسور شناخت کامل داشتند.

بندهشن یا بندهش

      بُنْدَهِشْن نام کتابی به زبان پهلوی است،  که تدوین نهایی آن در سدهٔ سوم هجری قمری رخ داده ‌است،  نام این کتاب در فارسی به صورت بندهش هم آمده ‌است.  نویسنده (تدوین‌ کنندهٔ نهایی) آن «فَرْنْبَغ» نام داشت،  «بندهشن» به معنی «آفرینش آغازین» یا «آفرینش بنیادین» است.  نام اصلی کتاب احتمالاً «زندآگاهی» به معنی «آگاهی مبتنی بر زند» بوده ‌است،  چنان که در ابتدای متن کتاب آمده‌ است،  این خود می‌ رساند،  که نویسنده اساس کار خود را بر تفسیر اوستا قرار داده ‌است.

      مطالب کتاب در سه محور اصلی است:  آفرینش آغازین،  شرح آفریدگان،  نسب‌نامهٔ کیانیان.  از این کتاب دو تحریر موجود است،  اولی موسوم به بندهشن هندی،  که مختصرتر است،  و دومی موسوم به بندهشن بزرگ یا ایرانی،  که مفصل‌تر است.  صفت هندی یا ایرانی از آن رو بر آن ‌دو نهاده شده ‌است،  که نسخ اولی در هند استنساخ شده ‌است،  و نسخ دومی در ایران.  جهت کتاب بندهش در جستجو ها بنویسید "دانلود کتاب بندهش"،  و این کتاب را دانلود نمایید،  یا در مقابل مراکز دانشگاهی شهر های بزرگ،  کتاب یا  DVD کتابها منجمله بندهش را بخرید.

   عکس شماره 7070 ،  عکس چپ،  جلد کتاب متن کامل بندهشن،  ترجمه مهرداد بهار.  عکس راست،  زنده یاد ملک مهرداد بهار،  تولد ۱۰ مهر ۱۳۰۹ - مرگ ۲۲ آبان ۱۳۷۳ ،  پنجمین فرزند ملک‌الشعرای بهار،  او یکی از انبوه نویسنده و پژوهشگر ایران بود.  در این وبلاگ از مهرداد بهار بسیار نام می بریم،  لازم دیدم یادی از او کنم،  جهت اطلاعات بیشتر در جستجوها بنویسید "ملک مهرداد بهار".

    داستان آسیاب های خفته در خاک

      در گذشته مردم برای آرد کردن گندم،  از آسیاب های بادی یا آبی استفاده می ‌کردند.  در مناطقی که رودخانه و جریان آب مناسب و فراوان وجود داشت،  از آسیاب های آبی برای آرد کردن گندم و جو استفاده می ‌شد.  در یکی از ییلاق های معروف چلاسر و جل بنام جنت رودبار،  با توجه به اینکه دارای سرچشمه‌ های فراوان و رودخانه‌ دائمی چالکرود است،  در گذشته سه آسیای آبی در راستای رودخانه وجود داشت،  که با جریان آب کار می کردند،  و گندم اهالی روستا های اطراف را آرد می‌ کردند.  اولین آسیاب بالا دست رودخانه بود،  که اکنون بقایای دیوار های فروریخته آن باقی مانده است.  سنگ این آسیاب،  سنگ بزرگی بود،  که نیمه شکسته یکی از آنها هنوز هم در کنار ساختمان و دیوار های فرو ریخته آسیاب به چشم می‌ خورد.  این آسیا در کنار رودخانه قرار دارد،  و در گذشته از فاصله ‌ای حدود دویست تا سیصد متر بالاتر،  آب را به یک جوی مخصوص هدایت می ‌کردند،  تا به سمت آسیاب رفته و پره‌ های چوبی را به حرکت درآورد.  آسیاب دوم به آسیاب وسط یا آسیاب داخلی معروف بود،  در بالا دست روستا قرار داشت،  و آب از ارتفاع حدود دو تا سه متر به پایین می ‌ریخت،  و سنگ آسیاب را به حرکت در می‌ آورد.  آسیاب سوم هم کمی پایین تر از آسیاب وسط قرار داشت،  که ساختمان آن تا سال‌ های اخیر موجود بود،  و اکنون آن نیز خراب شده است.

      سیستم آرد کردن گندم،  به این صورت بود،  که در بالای سنگ آسیاب سکویی بود،  و به ظرفی چوبی ختم می‌ شد،  که شیب کمی داشت،  و مقدار زیادی گندم را در آن می ‌ریختند،  در انتهای این ظرف شیب‌دار،  ناودانی چوبی بود،  که گندم را کم‌کم به بین سنگ ‌های آسیاب هدایت می‌ کرد،  و سنگ ‌بالایی آسیا توسط نیروی آب،  که با فشار به پره‌ های چوبی تعبیه شده در زیر آن برخورد می ‌کرد،  به حرکت درمی ‌آمد،  و گندم را آرد می ‌کرد.  سنگ زیرین نیز ثابت بود و سنگ بالایی متحرک،  و تمام فشار و سنگینی هم روی سنگ پایینی بود،  ولی سنگ بالایی همواره در حال چرخش صدا تولید می کرد،  گویی همواره در حال شکوه و شکایت بود،  و گویا ضرب المثل معروف "مرد آن است که در کشاکش دهر،  سنگ زیرین آسیا باشد"  از اینجا گرفته شده.

عکس بخشی از آسیاب های خراب شده ایرانی،  عکس شماره 6339.

      مزد آسیابان هم سهمی از همان آردی بود،  که صاحب گندم آرد می ‌کرد،  و مقدار آن در دوران مختلف متفاوت بوده است.  از طرفی هنگام آرد کردن گندم،  غباری که از آرد بر می ‌خواست،  و آرد بسیار نرم و مرغوبی بود،  و در کناره‌ ها و پشت سنگ آسیا جمع می ‌شد،  هم متعلق به آسیابان بود،  به هر حال آسیابانی شغل سخت و کم درآمدی بود.  وقتی که آسیاب تازه ساخته شده،  یا سنگ آن بر اثر چرخش مداوم فرسوده می شد،  لازم بود که سنگی جدید برای آن فراهم شود.  ابتدا سنگی مناسب از نظر جنس و استحکام برای آن در کوه در نظر می‌ گرفتند،  و سنگتراشی در همان محل آن را تراش می‌داد،  و به شکل و اندازه مورد نظر در می‌ آورد.  وقتی سنگ آماده می‌ شد،  روزی تعیین می ‌گردید و تعدادی حدود چهل نفر از مردان قوی هیکل روستا،  چوب بزرگ و محکمی را برداشته،  و به محل سنگ می‌ رفتند،  و چوب را از سوراخ وسط سنگ رد کرده،  و آن را طی مراسمی با صلوات و ذکر نام خدا و... تا محل آسیاب حمل کرده،  و آن را در جای خود نصب می ‌کردند.

      از معایب آسیاب های آبی قدیمی،  این بود که کار به کندی صورت می ‌گرفت،  مثلا برای آرد کردن یک خروار گندم،  معادل سیصد کیلو،  بیشتر از یک شبانه روز زمان لازم بود.  آسیاب های برقی و موتوری جدید،  این کار را بسیار سریعتر انجام می‌ دهند.  اما یکی از عیب بزرگ آسیاب های برقی این است،  آردی که تولید می ‌کنند،  چون با سرعت تولید شده،  بر اثر اصطکاک داغ می ‌شود،  و روغن گندم و بسیاری از مواد مغذی و ویتامین ‌های موجود در آن،  بر اثر این حرارت از بین می ‌رود،  اما این مشکل در آسیاب های آبی وجود نداشت،  و نان تهیه شده از آردی،  که از آسیای آبی گرفته شده بود،  طعم و مزه و کیفیت بهتری داشت.

      تا نیم قرن پیش پختن نان یکی از کار های روزمره زنان زحمت کش روستا بود،  با ایجاد نانوایی ‌های امروزی،  پختن نان کم کم حذف شد،  و بصورت تفننی درآمده است.

داستان موش و مشکل

      موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید،  به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد ... همه گفتند:  تله موش مشکل توست،  به ما ربطی ندارد.  ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید،  از مرغ برایش سوپ درست کردند،  گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند،  گاو را برای مراسم ترحیم کشتند،  و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد،  و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد ....!!

عکس موش،  عکس شماره 7183 .

 کلیک کنید:  ایران خاستگاه آریاییها

کلیک کنید:  دروغ نبرد کاغذی ملازگرد

کلیک کنید:  چند داستان بود و نبود ایرانی

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دروغ مهاجرت آریایی ها به ایران
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 86 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

دروغ مهاجرت آریایی ها به ایران

   پیش گفتار

      در تاریخ سیاسی استعماری آمده است:  اگر بخواهید ملتی را به بردگی بکشی،  فرهنگ او یعنی هویت او را درهم بشکن،  و اگر فرهنگ او غیر قابل خرده گیری بود،  تا آنجا که بتوانی از ابزار دروغ استفاده کن،  و با دروغ آنرا از پای در بیاور،  چون زمانی که ابزار راستی را در دست نداری،  دروغگوئی بزرگترین عامل پیروزی است.

      استعمار سده ها این شیوه را به خوبی انجام داده،  و پیروزی نسبی در مورد ملل قاره کهن و بویژه ایرانیان،  برای در هم کوبیدن فرهنگ و هویت آنها بدست آورده است.  امروزه در برابر پیدا شدن شیفتگی و کشش بی سابقه مردم ایران و ملل قاره کهن،  بویژه جوانان به سرگذشت نیاکان خود،  بازماندگان استعمار و امپریالیسم نو از ترس افتادن توانایی سیاسی به دست مردم،  و گسترش سریع آن جهت بر پایی قدرت تاریخی قاره کهن،  با ادامه راه استعماری برای درهم کوبیدن،  یا خنثی کردن این کشش،  مطابق معمول تاریخ استعماری،  یک بار دیگر شیادان حرفه ای را وارد کار زار سرنوشت سازی کرده است،  و با تیتر های استاد، مورخ، نویسنده، مجری تلویزیونی یا حزب های الکی،  ژن شناس و محقق،  وارد میدان دروغ پردازی کرده است.  آن دشمنان بشریت هر روز از آستین گشاد خود دروغی را خارج می کنند،  و آنرا بسوی مردمانی که از همه جا بی خبر نگه داشته شده،  ولی پاک و جستجوگر مانده اند،  هدف میگیرند.

      برای مقابله با این دشمنی ها لازم است،  هر جوان در تخصص خود،  حرفه ای و حرفه ای تر شود،  منجمله در علم جغرافیا ـ تاریخ،  و گرایش های تاریخ و تاریخ اجتماعی،  تا راه نوین را برای ورود به قرن 21 بگشایند.  البته در این راه عده کمی از هم میهنان ما برای مقابله با ترفند های جدید دشمنان،  بسختی بدروغ های تاریخی چسبیده،  و مسیر اشتباهی را می روند،  و در آن نیز پافشاری می کنند.  دشمنان تاریخی ایران ترفندها و برنامه هایی دارند،  گاه ما فکر می کنیم که دست آنها را خوانده ایم،  ولی در حقه بازی بسیار زرنگ هستند،  و هر آن ممکن است ترفند دیگری پیاده کنند.  بهمین جهت فقط با واقعیت و درست دانستن و گفتن است،  که می توانیم با آنها بخوبی و راحتی مقابله نماییم،  و همیشه باید یادگار داریوش بزرگ را بخاطر داشت باشیم:  ....خداوند این کشور را از دروغ دور بدارد....

کلیک کنید:  ایران بزرگ و ایرانیان

   افسانه از کجا آغاز شد

      افسانه جابجایی و مهاجرت آریاییان از دشت های شمال آسیای میانه و پامیر و شمال هندوستان،  و پراکندگی آنان در خاورمیانه و اروپا فریب و دروغ است،  اروپاییان آنرا ساخته و پرداخته اند،  تا ایران ها نتوانند بخوبی خود و تاریخشان را بشناسند.  دلایل برای این اثبات این دروغ بسیار است،  که تعدادی را ذکر می کنم،  البته برای مفهوم بیشتر،  مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید مهم می باشد.

     مردم امروزه آن بخش های وسیع از شمال شرقی قاره کهن،  هیچگونه مانندگی اندام و چهره با آریاییان اروپا و خاور میانه ندارند،  بیشتر به مردم خاور آسیا می مانند،  که دیدگان کج و تنگ و گونه های پهن دارند.  اگر بگوییم که این افسانه مهاجرت آریاییها درست است،  باید بپرسیم که اگر ایلی یا خانواده ای به هر بهانه و برهان از جایی کنده شده،  و به جای دیگر کوچ می کنند،  باید چپ و راست و بالا و پایین سرزمین خود را شناسایی نماید،  و به بهترین موقعیت که برای زندگی مناسب است،  مهاجرت کنند و بروند.  در شمال و خاور پامیر و هندوستان،  پهنه گسترده و بارور و خرم چین و هند و آسیای جنوب شرقی را می توان دید،  که آبادتر از بخش های باختریست،  که آریاییان بدانجا کوچ کرده اند.  باید پرسید چرا آریاییان به سوی چین و هند و چین نرفتند،  و به سوی باختر به راه افتادند.  برای این پرسش پاسخ درستی وجود دارد،  چون آریاییان از شمال آسیای میانه و پامیر کوچ را آغاز نکردند،  که از آنجا به چپ و راست و بالا و پایین پراکنده شوند.  هیچ گونه نشانه تاریخی و باستان شناسی که کوچ را از نیمروز یا خاور نشانه و برهان باشد،  در دست نیست،  و اگر هست درباره آنها به نادرست داوری گردیده،  کوچ ها و مهاجرت های تاریخی ایرانیان مانند شهر سلاطین بوده است.

     در چند سال گذشته آنچه در کناره رودخانه سن،  از زیر زمین بیرون آورده شده،  نشان می دهد گل ها که خانواده ای آریایی هستند، 7000 سال پیش در آنجا شهر نشین بوده،  و می زیسته اند این تپه از نژاد آریا هنوز به این نام خوانده می شوند،  و کهن ترین یافته ای که در ایران از زیر خاک به دست آمده است،  نیز به 7000 سال پیش می رسد.  نادرست است بگوییم که آریاییان 7000 سال پیش هم در ایران،  و هم در کناره رودخانه سن میزیسته اند.  اگر آریاییان از خاور به راه افتادند،  اول در ایران و اندک اندک پس از گذر هزاران سال در کرانه پایانی اروپا نشیمن گرفته اند،  شاید 7000 قبل.  بنابر این کوچ آریاییان در زمانی بسیار دورتر شاید 12 ـ 15 هزار سال پیش آغاز گردیده است.  هیچگونه یافته زیرزمینی از آن زمان دیده نشده،  15 هزار سال پیش با پایان دوره یخبندان زمین نیز هم آهنگ است.  چنانکه می دانیم در زمانی نزدیک 15 ـ 20 هزار سال پیش،  سراسر بخش شمالی گوی زمین را سرما و یخبندان فرا گرفته بوده،  و بجز کرانه های بالایی دریای هند و عمان،  که گرمتر بوده،  ماندگاری زیستن و تکامل گونه انسان را یاوری می کرده،  دیگر سرزمینها شایستگی کمتری برای زندگانی داشته اند.

      بنابر این بهتر است بگوییم،  که آرینها با دگرگونی آب و هوا و بهتر شدن زمین،  برای زیستن و فزونی یافتن شمار انسانها و کمبود جا،  در زمان های بسیار دور و دراز به چهار سوی خود کوچ کرده اند.  باز پرسش اینست، از کجا؟  زیرا گفتیم که نشستگان دشت پامیر به سوی شمال و خاور نرفته اند.  بسیار به اندیشه نزدیک است،  آریاییان که نام خود را به سرزمینشان نیز (ایران) داده اند،  در  14 تا 12 هزار سال پیش که آب و هوای زمین گرمتر شده،  و شایستگی بیشتر برای زیستن یافته است،  از ایران به چهار سوی خود کوچیده اند، از خاور به سوی هندوستان، از شمال به سوی روسیه امروز و قفقاز،  سپس به سوی اروپا و از باختر به سوی بین النهرین و بالکان و یونان،  و از جنوب دریا هم نتوانسته،  از جنبش و کوچ آنان جلوگیری نماید،  زیرا هم اکنون نشانه های زبان ایرانیان کهن در زبان بومی مردم شیسل دیده و شناخته می شود.   پس این درست است،  که در 14 تا 12 هزار سال پیش آریاییان از ایران برای یافتن جایگاه زیست بهتر به جنبش در آمده،  و هر خانواده ای به سویی که به آن دسترسی داشته کوچیده اند.  واژه (زمین لاد) امروزه نیز درزبان یونانی کار برد دارد،  و به گوش میخورد،  این واژه همان زمین و سرزمین را به اندیشه و یاد می آورد،  که بخش (زمین) آن در خاور و بخش (لاد) یا (لند) در باختر جایگزین سرزمین و کشور شده است.  به زبان دیگر ((ایرلند)) همان ایران زمین است،  و زیباست اگر بدانید که بخشی از مردم آنجا خود را مانند خانواده گیل می دانند،  که همان گیلکها هستند،  و در شمال ایران هم زندگی میکنند،  به تاریخ اقوام آریایی ایرانی مراجعه شود.  بنابر این آریاییها از سرزمین ایران بزرگ کوچ کرده،  و زبان خود را در شمال آسیا و خاورمیانه و هندوستان و اروپا پراکنده کردند.  در واقع زبان های آنها از زبان مادری آریایی ایرانی می باشد،  که گویش های آریایی امروز پدید آمده،  و در سراسر جهان ساخته و پرداخته شده اند.

      جهت بهتر دانستن مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید،  و مطالعه کتاب:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  پیشنهاد می شود،  در آن کتاب توضیحات خوبی با ارائه اسناد و مدارک آمده است.

کلیک کنید:  تمدن کهن جی

   جهان نمای دوران یخبندان کوچک،  عکس شماره 5751 ، A  و  B،  یخبندان اروپا و آسیا در 15 هزار سال پیش،  این دوران یخبندان کم و بیش از 200 هزار سال قبل شروع شده بود،  و 15 هزار سال پیش آغاز پایان آن دوران بود.  در باره دوران های زمین شناسی در قرن 21 تحقیقات عمیق و علمی انجام یافته است،  که در قرن های گذشته این علوم در اختیار تاریخ نگاران نبود.

کلیک کنید:  دوران یخبندان کوچک

   جهان نمای دوران یخبندان،  عکس شماره 5752 ،  A قاره آمریکا در 12 هزار سال پیش،  B اروپا در 12 هزار سال پیش،  C اروپا در 10 هزار سال پیش،  D اروپا در 8 هزار سال پیش.

      با این وجود مشخص است انسان های هموساپین،  بعد از آغاز پایان یخبندان توانستند بالای مدار 50 درجه شمالی زندگی کنند،  و آنها نیز از جنوب به شمال مهاجرت کرده بودند،  نه از شمال به جنوب،  البته در حاشیه عقب نشینی یخبندان نئاندرتال ها وجود داشتند،  که با نفوذ انسان های امروزی کشته شدند و از بین رفتند،  مشروح در تخریب و انقراض.

   پرسش از عموم:  آیا تا کنون یک کریدور مهاجرت انسان های قدیم را شناسایی یا کاوش کرده اید؟

نگاه کوتاه به اعماق تاریخ

      از دو دهه آخر قرن 20 با پیشرفت های علوم،  منجمله زمین شناسی و باستان شناسی،  فیزیک و شیمی و ژنتیک و غیره،  درک و دانش از تاریخ و پیدایش انسان،  بطور کلی دگرگون شد،  قبل از آن دانشمندان امکانات و دید محدود داشتند.  از حدود 70 هزار سال پیش با دوران سرما و کم شدن آب دریاها،  کوچ نشینی با خروج همو ساپین اولیه Homo sapiens از قاره آفریقا آغاز شد.  سپس با ورود آنها از دو جای ایران،  تنگه هرمز و جنوب غربی ایران،  در ایران نیز کوچ نشینی بوجود آمد.  در محل های جدید طی مدت 10 تا 30 هزار سال،  قبایل متعددی از این انسانها شکارچی گرد آورنده تشکیل گردیدند،  و مطابق ذات گردشی انسان و نیز برای غذا به بخش های دیگری از قاره ها رفتند و پراکنده شدند.  قبایلی که از جنوب غربی ایران وارد شدند،  در مرکز ایران تا قفقاز پخش شدند،  آنها از کشور مصر و صحرای سینا عبور کرده بودند،  و مدت 10 هزار سال زمان برده بود،  تا خود را به ایران برسانند.  آنها قبل از آمدن به این مرحله کوچ،  طی مدت حدود 20 هزار سال،  در شمال آفریقا نسبتاً سفید یا گندمی شده بودند،  البته اصلیت آنها از میانه کشور اتیوپی بود.  جهت اطلاع بیشتر بزبان انگلیسی در جستجوها بنویسید: Homo sapiens.

      انسان هایی که در فلات ایران جا خوش کردند،  طی ده هزار سال کاملاً سفید شدند،  و نطفه اقوام آریایی یا در واقع ایرانی گذاشته شد.  در دروغ های تاریخی می خواهند بگویند،  که همو ساپین در اروپا سفید پوست شده بود.  آنها در مناطق زاگرس و قفقاز و البرز و دشت های سبز میان آن کوه ها،  بدلایل آب و هوای خیلی خوب و مناسب ییلاق قشلاقی،  و تغذیه خیلی عالی،  انسان های باهوش و سالم و قوی شدند،  عمر بیشتری یافتند و متعاقب آن انباشت تجربه بیشتر و انتقال بهتر آن به نسل های بعد بود.  بدین ترتیب و با جمع بندی کلی،  نسبت به مردمان و قبایلی که در جنوب و بیابان های غرب یا جلگه های مالاریایی جنوب غربی بودند،  برتری پیدا کردند.  در منطقه فلات ایران زبان ایرانی که پایه بخش های زیادی از زبان های اروپایی است،  و به دروغ هند و اروپایی می گویند ریخته شد.  بخش زیرین و ابتدایی زبان از اتیوپی مرکزی بود،  و در ادامه رشد و تکامل هر منطقه واژه ها و دستور زبان جدید یافت.

      آن هایی که از باب المندب عبور کرده بودند،  در کشور های یمن و عمان در شبه جزیره عربستان،  که آن زمان خیلی سرسبز بود،  حدود 10 هزار سال مانده،  و آثاری از سنگ های برنده در بیابان شرق عربستان یادگار گذاشتند،  سپس توانستند حدود 50 هزار سال پیش از تنگه هرمز عبور کنند و به ایران بیایند،  آنها سیاه پوست بودند،  و اصلیت آنها هم از اتیوپی مرکزی بود.  این گروه ها در ادامه حرکت خود بسمت هندوستان رفتند و حدود 40 هزار سال پیش رد پا های خود را در شمال استرالیا یادگار گذاشتند.  یعنی این قبایل و منشعب شدگان آنها توانسته بودند،  فقط در مدت ده هزار سال از کناره های اقیانوس هند عبور کنند،  و هنوز در گینه و هندوستان نمونه های قیافه و ژنتکی آنها دیده می شود.  آنها در گیر با انسان نما های هومو فلورسیلین  Homo floresiensis شدند،  که حدود 12 هزار سال پیش آخرین خانواده اینگونه انسان نما را در غار گینه سوزاندند،  و استخوان های سوخته ای برای ما یادگار گذاشتند.  جهت اطلاع بیشتر بزبان انگلیسی در جستجوها بنویسید: Homo floresiensis.

      آن هایی که در کوهستان های قفقاز بودند،  در ادامه حرکت و مهاجرت،  توانستند حدود 40 هزار سال پیش با جمجمه مرد اروپایی موزه بوخارست،  ردپا و آثاری از خود بجای بگذارند،  اینها با انسان نما های نئوندرتال در اروپا در گیر شدند،  و حدود 20 هزار سال پیش آخرین چند نئوندارتال را در غار های ساحلی جنوب اسپانیا غافل گیر کردند و کشتند،  و استخوان های آنها را برای امروز یادگار گذاشتند.  قبایل هموساپین که در ایران و زاگرس بودند،  رشد نموده و وارد دوران سنگ میانه شده،  و شروع به مهاجرت به اطراف کردند،  و به عراق و افغانستان و پاکستان و ترکیه امروزی و... رفتند،  و آثاری بجا گذاشتند.  آنها انسان هایی که در جنوب شرق ایران بودند را از بین بردند،  دلایل این مهم ممکن است بدلیل بالاتر رفتن تمدن شان بوده باشد.  با وجود شکل گیری قبایل در حدود 20 هزار سال پیش،  و دفاع از خاک و ملک در مسیر های مهاجرت،  و نیز بالا آمدن آب دریاها امکان ادامه مهاجرت هموساپین از آفریقا گرفته شد.  سپس به دوران سنگ جدید و تمدن رسیدیم،  مشروح در تاریخ کوچ در ایران.

   پرسش از عموم:  آیا واقعاً انسان اولیه از آفریقا آمد،  یا در حوزه تمدن کهن جی رشد و تکامل یافته است؟

   عکس یک رئیس قبیله امروزی در آفریقا و تصویر خیالی از کیومرث شاهنامه فردوسی،  عکس شماره 2540.   شاهنامه با داستان کیومرث که بنیان گذار خاندان پیشدادی دانسته شده آغاز می گردد.  کیومرث نخستین پادشاه این خاندان است،  همواره بالای کوه زیست و پوست پلنگ پوشید،  سی سال شاه بود،  دد و دام و همه جانوران را به خود رام کرد،  مشروح در شاهنامه فردوسی.  وقتی شاهنامه را هر چه بیشتر می خوانم،  و دقت می کنم متوجه می شوم،  که فردوسی چگونه دانش ما قبل تاریخ را می دانسته،  این دانش تا یک قرن پیش که چه عرض کنم،  تا همین 20 سال پیش ناشناخته بود،  و فقط در رمز و راز آفرینش دینها نهفته بود.

   *  دو نکته را یاد آوری نمایم:  اول،  بعد از انقلاب کشاورزی،  جلگه های اطراف فلات ایران،  رشد جمعیت و متعاقباً با تنگاتنگی شهرها و رشد تمدن روبرو شدند.  نکته دوم،  آنچه که می گویم نطفه اقوام ایرانی بسته شد،  درباره آن هیچ تعلیل و تحلیل مستقل ندیدم،  امیدوارم جوانان باهوش دارای ذهن های پویای تاریخی اقوام مختلف ایرانی،  دراین باره تحقیق نمایند.

شهر سلاطین

      در صحرای قره قوم ترکمنستان،  واقعیت تاریخی مهم،  4000 ساله ایست،  که آرام در کناره جنوبی آمو دریا یا جیحون،  مابین شهر های تاریخی اورگنج، خیوه، بخارا،  در زیر خاک خوابیده بوده.  امروز شهر باستانی بسیار بزرگی از دل خاک سر بر آورده،  که خبر از 2000 ق.م،  می دهد،  زمانی که رودخانه از کناره آن می گذشت و شهری مهم و آبادی بود،  در وسعت ده کیلومتر مربع بدون حصار،  که خبر از جمعیت بیش از یکصد هزار نفر را میداد،  ولی تاکنون مساحت خیلی کمی از آن کاوش شده است.  3800 پیش مسیر رودخانه عوض گردیده،  و در ضمن رشد جمعیت شهر باعث شده بود،  که مردم به جا های دیگری هجرت کنند.  فعلاً این شهر را بدلیل فراوانی آرامگاه ها و گبرستان های بزرگان شهر سلاطین نام نهاده اند.

      آنچه که از آثار پیداست،  مردم آن زرتشتی بودند،  و آتشکده هایی در آن است،  و مدارکی که فعلاً آنها را آشکار نمی کنند،  ولی می گویند اولین محل پیدایش دین های ایرانی و هندی است.  آثاری که از دل خاک بیرون آمده خیلی گویا و جالب هستند،  گبرستان ها و آرامگاه های زرتشتی.  همچنین می گویند مردم آن بعد از بی آبی،  بسمت ایران کنونی مهاجرت کرده اند.  این قدیمی ترین مکان کشف شده با تمدن زرتشتی است،  که با مطالعه و تحقیق آن،  تاریخ به جا های جدید برده می شود،  و چه بسا دانش گذشته ما را دگرگون نماید.  امید است ایرانیها در این باستان شاسی کمی فعالیت کنند،  و فقط بدست خارجیها سپرده نشود.  البته یاد آور شوم،  این تمدن 3000 سال بعد از تمدن کهن جی بوده است.

* ای ایران، ای مرز پرگهر  <><>  ای خاکت سرچشمۀ هنر *

* دور از تو اندیشۀ بدان  <><>  پاینده مانی و جاودان *

* ای دشمن از تو سنگ خاره‌ای من آهنم  <><>  جان من فدای خاک پاک میهنم *

* مهر تو چون شد پیشه ‌ام  <><>  دور از تو نیست اندیشه ‌ام *

* در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما  <><>  پاینده باد خاک ایران ما *

* سنگ کوهت در و گوهر است  <><>  خاک دشتت بهتر از زر است *

* مهرت از دل کی برون کنم  <><>  بر گو بی‌ مهر تو چون کنم *

* تا گردش زمین و دور آسمان به پاست  <><>  نور ایزدی همیشه رهنمای ماست *

* مهر تو چون شد پیشه‌ام  <><>  دور از تو نیست اندیشه‌ام *

* در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما  <><>  پاینده باد خاک ایران ما *

   نظر خواننده وبلاگ:  عده ای می گویند که مردان،  آشوری و مصری و عرب و روم باستان،  دامن می پوشیدند،  و در بعضی از حجاری های باستانی غرب ایران نشان می دهد،  که مردان دامن می پوشیدند.  در بعضی از آثار باستانی نوشته شده،  که مثلاً مردها یا همان مادها هم دامن پوش بودند،  ولی به یکباره از حدود 1200 تا 800 قبل از میلاد،  وضع عوض شد،  و تمام حجاریها و آثار باستانی ایران،  مردان ایرانی با شلوار ظاهر شدند،  و از آن زمان در بعضی کتیبه های آشوری،  از ایران یا آریایی نام برده شده است،  که قبلاً چیزی از آریایی نمی دانستند.  اینها می تواند مدارکی برای مهاجرت آریایی ها به ایران باشد.

   پاسخ انوش راوید:  در لرستان و همدان و کردستان و آذربایجان و بخش های وسیعی از استان فارس و اصفهان،  هرگز در طول پیدایش بشر،  امکان پوشیدن فقط دامن نبود،  دامن مخصوص مناطق گرم بود.  در هندوستان جنوبی دامن می پوشیدند،  و در شمال آنجا شلوار،  بجهت سرما مردم غرب ایران و زاگرس شلوار پوش بودند،  و دامن های بلند را که در آثار تاریخی پیداست،  هنگام مراسم می پوشیدند. همین آریاییها که لفظ درست آن ایرانی است، بودند،  و بدلیل افزایش جمعیت و سلامتی بهتر و هیکل قوی تر،  براحتی توانستند آشور و بابل و غیره را شکست دهند.

      در ایران و ایرانیها از تمدنها و فرهنگ های ایرانی نوشته ام،  بدلیل چهار راهی ایران،  همیشه تمدن شکل ترکیبی و جدید می یافت،  و گذر های تاریخی در ایران انجام می پذیرفت.  من در جل و چلاسر تنکابن مازندران ایران زندگی می کنم،  اگر مرد یا زنی جرأت کند یکی دو سال فقط دامن بپوشد،  دچار رماتیسم شدید شده،  و از پا می افتد.  انسان های هموساپین در همه جای گیتی پراکنده شد،  و طی سی و چهل و پنجاه هزار سال،  در مناطق خودشان بنا به مصلحت جغرافیا،  رشد و تکامل یافتند.  اما در نهایت یک فرهنگ و تمدن،  که از حوزه خلیج فارس بود، به همه آن انسان ها چیره یافت،  و در جهان گسترش پیدا کرد.

* * * * * * * * * * * * * *

* ندانی که  ایران  نشست منست  <><>  جهان سر به سر  زیر  دست منست *

* هنر نزد  ایرانیان است و  بـــس  <><>  ندادند   شـیر  ژیان  را  بکــس *

* همه   یکدلانند   یـزدان   شناس  <><>  بـه   نیکـی  ندارنـد از  بـد هـراس *

* دریغ است ایـران که ویـران شــود <><>  کنام   پلنگان  و  شیران  شــود *

* نبـاشد چو ایـران  تن  من مـبـاد <><>  چـنین  دارم  از  موبد   پــاک یـاد *

* همـه روی یکسر بجنگ  آوریـم  <><>  جــهان بر  بـداندیـش تنـگ آوریم *

* همه سر بسر تن به کشتن دهیم  <><>  به از آنکه  کشـور به دشمن دهـیم *

* چنین گفت  موبد  که مرد  بنام  <><>  بـه از زنـده  دشمـن بر او  شاد  کام *

* اگر کشت خواهد تو را روزگــار  <><>  چه نیکـو تر از مرگ در کـار زار *

   قابل توجه:  سرزمین های جلگه ای گرمسیری،  در گذشته تا همین چند ده سال پیش،  محل مالاریا بود،  بسیاری از این سرزمینها امکان کوچ نشینی نداشتند،  مانند جنوب میان رودان یا کشور یونان.  تا همین چند دهه پیش،  مردم محلی چلاسر و جل که من زندگی می کنم،  از دست مالاریا دو سه ماه تابستان را به کوهستان البرز پناه می بردند،  در تمام گیلان و مازندران همین گونه بود و کوچ کوتاه داشتند،  در سفر نامه تاریخی به شمال ایران نوشته ام،  که اینجا سرزمین مالاریا و تب بود.  بهمین جهت عزیزان که درباره تاریخ و تاریخ اجتماعی مطالعه می کنند،  جغرافیا به تمام معنی آنرا در نظر داشته باشند،  مثلاً،  در سرزمین های مالاریایی،  مردم عمر کوتاه داشتند،  و متعاقب آن تونایی بدست آوردن تجربه،  و انتقال آن نیز کم بود.  اگر به یونان سفر کنید از فراوانی پشه آنوفل تقریباً متعجب می شوید،  امروزه آنها ناقل مالاریا نیستند،  ولی تا نیم قرن پیش،  قبل از سم پاشی های عمومی جهانی،  آنها ناقل بیماری بودند.  یکی از علت هایی که این کشور در قرون جدید نتوانسته بود،  در مقابل ترکان مقاومت کنند،  همین موضوع بود،  ضعف عمومی جامعه در مقابل مالاریا،  که متعاقب عقب ماندگی را بدنبال داشت.  در جنوب میان رودان و کشور مصر هم وضع همین گونه بود،  یکی از علت هایی که تاریخ این کشورها بسرعت دگرگون می شد،  صدمه زدن مالاریا بود،  که نمی گذاشت مردم و حکام عمر قابل ملاحظه ای داشته باشند.  ولی وضع در فلات ایران متفاوت بود،  مردم این فلات بدلیل مرتفع بودن محل زندگیشان،  کمتر از این مشکل صدمه می دیدند،  و هر کجا مالاریا بود کوچ هم بود،  به تاریخ کوچ در ایران مراجه شود.

عکس تاریخی عشایر جاده هراز،  حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 1225.

کلیک کنید:  زمین ما

کلیک کنید:  تخریب و انقراض

کلیک کنید:  هیئت های هدیه آورنده به تخت جمشید

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

 

علم و آینده

   پیش گفتار

      ایران عزیز ما به وبلاگ های پر محتوا جهت ایجاد حرکت عمومی به سمت فرهنگ یادگیری و یاد آوری تغییرات ناپیوسته به شیوه ای موج نو،  احتیاج دارد،  در واقع بسیار احتیاج دارد.  من با داشتن مطالعات تاریخی و جامعه شناسی تاریخی،  گذشته در نشریات می نوشتم،  از ابتدای 1385 سعی می کنم،  با وبلاگ،  روشی نو در دنیای جدید را بیازمایم،  آماده هستم در اندازه ای پاسخ گوی عزیزان در علم جغرافیا ـ تاریخی باشم.  یاد آوری نمایم استفاده از لغات سنگین بیگانه،  لاتین یا عربی بار علمی مطلب را بالا نمی برد،  بلکه با بهره گیری از زبان ساده،  طرح های جدید علمی را گشودن مهم است،  هر چند که ریشه تمام زبانها در تمدن ایرانی جی است.  این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود.

علم نو برای آینده

      در قرن  21  بشر با حرکت های مضاعف،  به دست آورد های بزرگ علمی و اجتماعی میرسد،  حرکت سریع رشد تمدن کاملاً در تمام زمینه های این قرن پیداست.  البته قبول پیشرفت های ویژه این قرن،  در دید تعدادی کمی از مردم،  که در جهالت عمیق و با مغزی فسیل شده هستند،  غیر ممکن است.  برای گذر تاریخی از این سال های مهم راهی جدید و مرز های نو فرای دانش و فکر سنتی امروزی می طلبد،  مردم نیازمند ابزاری هستند،  که به آنها آگاهی لازم را بدهد.  با وجود وب و اینترنت براحتی امکان آن می باشد،  تا روشنفکران با تبادل نظر راهی نو برای دیگر هم میهنان عزیزشان بگشایند.  بدین منظور با روش استفاده از اینترنت،  میتوان بدون هر گونه اختلال در مسائل جانبی زندگی،  به مرامی نو دست یافت.  باید مسیر فکری توده مردم را در چت ها و فیس بوک ها، وبها و وبلاگها، تحت تاثیر قرار داد،  و نگاهی نو و بینش علمی به آینده و سرنوشت ایجاد کرد.  آنچه که روشنفکران جامعه می توانند انجام دهند،  ابتدا باید خود را قبول،  و سپس عشق به مردم و میهن داشته باشند،  توانایی و نوع برخورد برای چگونگی این انجام به زمان و تجربه و همگرایی روشنفکران،  همراه برداشت موج نو است.  

   تغییراتی که می توان بدست آورد:

   اول ـ  تغییرات در فکر و بینش،  که چگونه بیاندیشیم،  و از دانش و به چه منظور استفاده و کار نماییم.

   دوم ـ  تغییرات کوچک و معمولی در زندگی،  و پدید آوردن شیوه های نوین برای گذران روزگار مان.

   سوم ـ  تغییرات بزرگ و مهم برای جامعه،  و نیز چگونگی و هماهنگی ساخت روش های علمی و ملی.

      همانگونه که گفتم،  اینترنت ابزاری نو در قرن 21 است،  که ما را وارد دنیای مجازی می کند،  و مهم ترین چیزی می باشد،  که تاثیر آن در همه جوانب زندگی واقعی بشر به روشنی قابل درک و رویت است،  اما افسوس وقتی وارد آن می شویم بد گویی ها به فراوانی،  و ارزش ها را به ندرت می بینیم!!   اما باید دید مقصر چنین وضعیتی کیست؟  و سهم ما در این میان چیست؟  هر کاربری چون قطره ای وارد این فضای بیکران می شود،  و با جمع شدن دور هم اقیانوسی تشکیل می دهند.  عشق به ایران عزیز و ملت خوبمان،  که مرکز تمدن های جهان است،  به ما راه نیکویی برای پیمودن می دهد.  شما نیز می توانید با ایجاد پیوند این وبلاگ،  در وب و سایت خویش،  مرا در انجام کار مهم خدمت یاری نمایید،  که نیاز کار گروهی و موج سومی و نو است،  در این میان برای کشیدن کاربر و خواننده به هر روش و بهایی دست نمی زنم،  بنابر این هرگز از عکس ها و مطالب،  برای خشنودی یا تحریک هوا های نفسانی افراد استفاده نخواهم کرد.

      با دانش و تجربه،  و در آزمایشگاه های زندگی و علمی می توان به رمز و راز برتری،  و فراز و فرود ملتها پی برد،   انوش راوید  سعی می کند،  در وبلاگش آگاهی های لازم جهت چگونگی یافتن واقعیتها و حرکت به جلو با استفاده از تجربه ها را بدهد.  در جهانی که بسرعت می رود،  ما نیز ناچاریم هماهنگ باشیم،  در غیر اینصورت استعمار و امپریالیسم،  که مزه آنرا در چند سده گذشته چشیده ایم،  یکبار دیگر خود را به ما تحمیل می کند.  باید همه چیز را بدرستی بشناسیم،  از جمله سرمایه داری ها و کارها و ترفند ها،  و به فرهنگ یاد گیری بسپاریم.  شناختن های درست از چگونگی دانایی قرن 21  بساط خوبی در فکر ما می گستراند،  که میهن و خود و دیگران را نجات می دهیم.  ابتدا می بایست افکار قرن گذشته یا قرن های گذشته را دور ریخت،  و آنچه از تازه ها می باشد در اندیشه چید.  شجاع باشید و نترسید هیچ اتفاقی نمی افتد،  فقط شما نو می شوید،  انسانی برای قرن 21 و جهانی دگرگون.

   پرسش از عموم:  آیا درک جدیدی متوجه شدید؟،  و آیا می توانید نو شوید؟ 

      در اواخر دهه اول قرن  21  هستیم و می بینیم و می دانیم،  بسیاری از کشورها به دست آورد های بزرگ علمی و اجتماعی رسیده اند،  آینده متفاوتی،  که آینده نگران امروز آن را پیش بینی میکنند،  حتماً اتفاق می افتد،  و باید با دیدی نو بدانیم که چگونه خواهد بود،  تا بتوانیم بر آن تاثیر گذاریم،  در این روزگار ما میتوانیم با دانش و بینش نو مسئول سرنوشت خود و اطرافمان باشیم،  و دیدی علمی و نو به همه چیز داشته باشیم.  اهرم های تغییرات و حرکت از قرن سابق به این قرن در دست روشنفکران اینترنتی است،  اما اول باید بوسیله ای از چگونگی این حرکت سریع آگاه شد،  و با هماهنگی به رشد آینده و تمدن نو رسید،  که برای شخصیت ایرانی برازنده است.

 

   عکس کلاه خود های دلاوران ایرانی جنگ ایران و عراق،  عکس گویاست،  اما امروزه بسیاری از جوانان ایران،  خیلی بی خیال از مرز های تاریخی و جغرافیایی کشور هستند،  عکس شماره 7181.

جغرافیا ــ تاریخ

      جغرافیای طبیعی نقش تعیین کننده ای در تاریخ داشته،  و تاریخ با ساختار جغرافیایی شکل گرفته است،  با دانایی قرن 21 راه برای بررسی حوادث و رخداد های تاریخی در زمینه علم جغرافیا ـ تاریخ فراهم آمده است.  در طول تاریخ از دانش جغرافیای طبیعی برای نبردها استفاده می گردید،  ولی از آن برای ارتقاء علم تاریخ و تحلیل و تعلیل تاریخ اجتماعی نتوانسته اند بهره ای بگیرند،  منجمله از دلایل نقش جغرافیا در رشد و تکامل جامعه بشری چیز مهمی گفته نشده است.  از تجربیات جغرافی دانها در نبرد های کوهستانی و سردسیر، بیابانی و سوزان، اقیانوس های پر طوفان و جنگل های پر باران بهره برداری زیادی می شد،  اما دروغ گویان و نویسندگان داستان هایی چون دروغ های حمله اسکندر مقدونی و دروغ چنگیز مغول و حمله اعراب بیابانی هرگز جغرافیا نمی دانستند،  و نتوانستند از تجربیات علم جغرافیا ـ جنگ در دروغ هایشان استفاده نمایند،  تا بلکه کمی واقعی تر بنویسند.

      اولین بار در هزاره سوم خورشیدی ایرانی،  حکومت های بین النهرین چون سومر با انباشت مازاد محصولات،  جمع آوری ثروت را ابداع کردند،  بنابر این وسعت اراضی ابزار قدرت شد،  که در واقع نقش جغرافیا در تاریخ است.  اما هر گز در تاریخ کسی نتوانست رابطه آشکار جغرافیا ـ تاریخ را عالمانه بنویسد،  و به صورت آکادمیک و سلسله مرتب دسته بندی نماید،  پنج تمدن و فرهنگ اصلی ایرانی شکل گرفته در ایران بزرگ حاصل نقش جغرافیا ـ تاریخ است.  گاه در امور نظامی و مالیاتی از جغرافی دانان و تاریخ نویسان هم زمان استفاده گردیده،  ولی هرگز مجموعه کاملی در یک علم از آنها دیده نشده است،  در تمام ماجرا های کوچک و بزرگ تاریخی جای علم جغرافیا ـ تاریخ خالی است.  اندیشمندان و استراتژیست های قرن 20 پیرامون جغرافیا ـ جنگ یا جغرافی ـ امنیت نظریه های ژئوپلتیک و ژئواستراتژی ارایه داده اند،  ولی هرگز آنها نقش جغرافیا ـ تاریخ را نتوانستند بیابند و از آن علم بهره برند.  مولفه ها و فاکتور های فیزیکی و فرهنگی جغرافیا را بدون درک زیر ساخت های جغرافیا ـ تاریخ بکار بردند،  فقط پژوهش آنها به آثار کلاسیک موجود و تبیین و طراحی دانش نظم جغرافیا بود.

      بسیاری از تاریخ نویسان در طول زمان عوام پسندانه و بویژه برای خوشایند حاکمان به تعریف و تمجید و بزرگ و کوچک شمردن پرداخته اند،  ولی هرگز از علم جغرافیا ـ تاریخ بهره ای نداشتند،  امروز هم بصورت کاملاً غیر منطقی همان نوشته ها را هر کسی از دیگری دوباره نویسی می کند.  هر گز در کتاب های تاریخی و تاریخ اجتماعی دیدگاه های جغرافیایی بطور کامل دیده نشده است،  هیچ وقت چگونگی شکل گیری های فرهنگ بشری زیر نفوذ غیر عمدی جغرافیای طبیعی گفته نشده،  عوامل شکل گرفتن تمدنها،  قبایل بدوی،  قبایل اولیه،  حکومت های شاه خدایی،  سازمان قبایل دینی،  فئودالی و بورژوازی و سرمایه داری را که نتیجه جغرافیا به تمام معنی آن است،  یعنی طبیعی، انسانی، اقتصادی، در تاریخ به حساب نیامده،  بدین جهت تاریخ نگاری پوپولیستی خوشایند حکومت های دمگراف قرار گرفته،  و آکادمسین های غربی هم که سردمداران علوم در قرون جدید و حاضر هستند،  منافع استعمار و امپریالیسم را در نظر گرفته،  و علم جغرافیا ـ تاریخ برای آنها اهمیت نداشته،  فقط پول مهم بوده است.

      بزودی زمان و مکانی که در آن بسر می بریم به تاریخ می پیوندد،  شاید بپرسید مکان چرا؟  در واقع این مکان است که فعلیت ما را شامل می شود،  مکان ما را ساخته،  و ما مکان را آراییده ایم و در آینده مکانی که از آن می گوییم چنین نخواهد بود.  با دید تاریخ و فرهنگ یادگیری،  در آینده مکان فعلی ما،  اقتصاد دیگر و انسان هایی دیگر خواهد داشت،  که هر چند ممکن است با ما هم ریشه باشند،  ولی تفاوت هایی خواهند داشت،  و جغرافیای طبیعی را هم باید با نگرشی خاص زمان بررسی کرد.  پرسش بنیادی این است،  که در آینده علم جغرافیا ـ تاریخ چه نقشی خواهد داشت،  استدلال ها و شواهد این پژوهش چه می تواند باشد،  دینامیسم ارتقاعی آن چگونه باید طراحی شود،  تا نگرش ها و تعریف های کلاسیک را تحت شعاع قرار دهد.

   پرسش از عموم: هویت خواهی و در کانون بودن این علم مهم چطوری شکل خواهد گرفت؟

. . . ادامه دارد و بازنویسی می شود. . .

   عکس تاریخی یک سید ایرانی،  حدود 1300 خورشیدی،  مشروح در تاریخ اندیشه در ایران،  عکس شماره 1223.

 کلیک کنید:  کارگاه فکر سازی

کلیک کنید:  سازمان آینده بینی

کلیک کنید:  نگرش های نو به جهان

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تاریخ قصه گویی در ایران
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 127 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

تاریخ قصه گویی در ایران

پیش گفتار

      قصه ها و داستان های تاریخی،  بیان کننده تاریخ و فرهنگ هر ملت و کشور می باشد،  حال می خواهد این مردم در یک روستا باشند،  در یک قوم و یا سرزمین.  باید تاریخ قصه و قصه گویی در ایران،  بصورت علمی گرد آوری شود،  این پست می تواند پیش درآمد این کار باشد.  ادامه دارد و باز نویسی می شود.

   عکس تاریخی مرحومه زنده یاد،  خاله خانم یا عمه خانم،  خواهر حاج میرزا حسین،  او هر شب تمام فامیل ما را با قصه های طولانی خود،  دور هم جمع می کرد.  اما مطابق معمول تاریخ ایرانیان،  هیچ یک از افراد خانواده و فامیل قصه های او را یاد داشت نکردند،  فقط من در آخرین سال های عمر طولانی و سالم او،  که جوان بودم در نوار کاستی چند داستانش را با زبان و گفته خودش ضیط کردم،  که بزودی در اینترنت منتشر می کنم.  عکس شماره 244.

   ربودن قصه های ایرانی

    همانگونه که دشمنان تاریخ ایران را دزدیده اند،  و بسیاری از تاریخ ایران را غیر ایرانی و از آن کشور های خودشان کرده اند،  بسیاری از قصه های تاریخی ایرانی را نیز دزدیده اند،  و با استفاده از سادگی و پاکی مردم ایران،  و بی توجه و کم سوادی اساتید دانشگاهی ایران،  براحتی با کمی تغییر در داستان ها آنها را از آن فولکلوریک کشور های خود معرفی کرده اند.

      در وبلاگ توضیح کامل و کافی داده شده است،  که تمدن جهان و مهاجرت از ایران و تمدن کهن جی شروع شده است،  به همین جهت بسیاری از آثار باستانی در جهان ریشه در تاریخ ایران دارد.  بیایید آنها را دریابید و تاریخ کشور خود را نجات دهید،  و به سیستم آموزشی ایران هم گوشزد کنید،  که بخود آید و تاریخ و جغرافیایی تمدنی ایران را دریابد،  و از پیروی آکادمیک غربی خود داری کند.

   داستان شنگول و منگول و حبه انگور

      یکی از داستان های ایرانی که از ایران ربوده شده،  داستان شنگول و منگول و انگول است،  که بمنظور تغییر در این داستان انگول را حبه انگور کرده اند.  همانگونه که همه می دانید ایرانیان در طول تاریخ مورد تهاجم اقوام بیابانگردی بودند،  که خود را زاده گرگ می دانستند،  با نماد پارچه سیاه و نقش گرگ،  و ایرانیان نیز از نماد های بز و میش استفاده می کردند.  در طول تاریخ کهن و باستان،  ایرانیان مهاجران به شرق و غرب و جنوب بودند،  ایرانیان مهاجر نام  طایفه و سرزمین خودشان را به سرزمین های کلنی جدید بردند،  نام چین و هند و یونان و اریتره و کامبوج و... را با خود بردند،  ولی در کل ایرانیان از سه طایفه اصلی تشکیل می شدند،  که در شاهنامه فردوسی از ایران و توران و روم نام برده شده،  در تقسیم بندی ها جهانی آنروزگار،  که کاملاً برابر با قوانین نجوم و جغرافیایی بود،  تورانیان به شرق و مغولستان و چین،  رومیان به اروپا و انگلستان،  و ایرانیان به هند و جنوب شرقی و غربی مهاجرت کردند.

      در داستان بزبز قندی یا همان داستان شنگول و منگول و حبه انگور،  بزبز قندی کل ایران است،  شنگول اقوام شنهاری و هندی و هند خوزستان،  منگول اقوام مغولستانی و چینی،  انگول اقوام انگلیسی و اروپایی می باشند،  و همه اینها در کل تاریخ تمدن ایران قرار داشتند.  بمنظور متوجه شدن این نوشته،  لازم است وبلاگ انوش راوید و لینک های آنرا با دقت و حوصله و زمان بخوانید.  یکبار دیگر توضیح بدهم،  حبه انگور درست نیست،  و هیچ ترازی در داستان ندارد،  درست آن انگول یا انگلوساکسن می باشد.

   ــ  انگول = انگل = ان (= خارج شده،  خارج شده از چیزی) + گل (= گل و خاک = جوهر آدم) = در کل می شود خارج شده از خاک،  آدم های خاکی.

   ــ  شنگول = شنگل = شن = سن = سان (= خورشید در زبان تمدن کهن جی) + گل (= جوهر آدم یا گل و خاک) = در کل می شود،  آدم های خورشیدی.

   ــ  منگول = منگل = من (= واحد وزن و من شخصی و مرد) + گل (= جوهر آدم یا گل و خاک) = در کل می شود،  آدم های حساب شده و منی.

داستان بزبز قندی

      منبع داستان کپی پیس از اینترنت ــ  در کتاب کوچه شاملو از داستان شنگول و منگول و حبه انگور (انگول) سه روایت هست،  یکی به روایت خود شاملو،  یکی صادق هدایت،  و یکی هم تاجیکی که جالب است،  و جای شنگول و منگول و حبه انگور،  آلول، بلول، خشتک سر تنور هستند،  البته با لهجه شیرین تاجیکی نوشته شده.  من داستان هدایت رو برات می نویسم،  کوتاه تره،  و منبعش همان کتاب شاملو است.

   ــ  یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود.  یه بزی بود سه تا بچه داشت،  یکی شنگول یکی منگول و یکی هم حبه انگور.   روزی از روزها مامان بزه به بچه هاش گفت:  من می رم برای شما علف بیارم مبادا شیطونی بکنین.  اگه گرگه اومد در زد در براش باز نکنین.  اگه گفت من مادر شمام بگین دستت رو از لای درز در تو بکن اگه دیدین دستش سیاه است،  در رو باز نکنین اما اگه قرمز بود،  می فهمین که مادرتون برگشته.

نگو گرگه گوش وایساده بود همچین که بزه رفت، گرگه دستش رو با حنا قرمز رنگ کرد و اومد در زد بچه ها پرسیدند "کیه؟"  گرگه گفت:  در رو واز کنین واسه شما علف آوردم.  (البته تو متن نبود ولی حتما صداشو هم عوض کرده بوده).

   بچه ها گفتند:  دستت رو به ما نشون بده.  گرگه دستش رو از لای در تو کرد. همین که دیدند دست قرمزه در را به روش باز کردند.  گرگه هم پرید شنگول و منگول را جلو انداخت،  و برد اما حبه انگور دوید و رفت قایم شد.

      بزه که برگشت دید در بازه و هیچکس خونه نیست،  بچه هاشو صدا زد حبه انگور که صدای مادرشو شنید از آنجایی که قایم شده بود،  بیرون اومد و برای مادرش نقل کرد،  که چطور گرگه برادرهاشو ورداشت و برد.  بزه گریه کرد و با خودش گفت:  «پدر گرگه رو در می آرم!».  رفت بالای پشت بام خونه آقا گرگه دید که گرگه آش بار کرده،  با سمش خاک تو آش گرگه پاچید.  گرگه فریاد زد:

این کیه تاپ و تاپ می کنه؟    <><>  آش منو پر خاک می کنه؟

   بزه جواب داد:

منم،منم،بزک زنگوله پا <><>  ورمیجم دوپا دوپا

دو سم دارم روی زمین <><>  دو شاخ دارم رو به هوا

کی برده شنگول من؟ <> کی برده منگول من؟ <> کی می آد به جنگ من؟

   گرگه گفت :

من بردم شنگول تو <> من بردم منگول تو <> من می آم به جنگ تو!

      بزه رفت یک انبانه گیر آورد پر کرد از شیر و سر شیر و ماست و کره و برد پیش چاقو تیز کن و گفت:  بیا شاخ های منو تیز کن.

   گرگه رفت یک انبانه ورداشت و باد کرد تا پر شد و برد پیش دلاک گفت:  اینو بگیر دندونای منو تیز کن.  دلاکه در انبانه رو واز کرد و بادش در رفت (در نوشته شاملو آمده که یه نخود هم درش گذاشت،  که تا درشو باز کرد نخود پرید و یه چشمش رو کور کرد).  دلاک به روی خودش نیاورد پیش خودش گفت "بلایی سرت بیارم که توی داستانها بنویسن".  گاز انبر رو ورداشت همه دندون های گرگه رو از ریشه بیرون آورد،  و جایش دندون های چوبی گذاشت.

      بعد بزه اومد و باهم رفتند تا جنگ بکنند.  رفتند کنار یک جوب آب.  بزه گفت "بیا اول آب بخوریم" خودش پوزه اش رو توی آب فرو کرد اما نخورد.  گرگه تا می تونست آب خورد،  شکمش باد کرد و سنگین شد.

      بزه گفت:  حالا من برای جنگ حاضرم.  رفت عقب و اومد جلو شاخ هاش رو زد به شکم گرگه.  همین که گرگه خواست پشت بزه رو گاز بگیره،  همه دندوناش که چوبی بود ریخت،  ولی بزه شکمش رو پاره کرد و کشتش.  بعد رفت شنگول و منگول را از خانه گرگه در آورد،  و برد خانه شان پیش حبه انگور.

     شاملو آخر روایت خودش نوشته خیلی جالبه دارد،  برایتان کپی می کنم:

   "کوچولو های خوشگلم!  بعد از این دانا باشید،  دشمن رو از دوست بشناسید،  و در رو به روی نامرد وا نکنید.!"

   ــ  این داستان با روایت ‌های گوناگون در میان فارسی زبانان متداول است.  علاوه بر نام‌ های متفاوتش قصهٔ آن نیز تفاوت‌ هایی دارد،  ازجمله تعداد بزغاله‌ها و نام‌هایشان.  در روایت هراتی نام بزغاله‌ها به ترتیب سن الیل و شلیل و خاکستری جون مادر است،  و نام مادرشان بزک زنگوله پا است.  در روایت کابلی تعداد بزغاله ها چهارتاست و نام‌هایشان به ترتیب سن انگک و منگک و گلولهٔ سنگک و خاکستری جان مادر است،  و در این روایت گرگ هر سه بزغالهٔ بزرگ تر را می خورد.

   عکس ظروف کهن با نقش بز،  که در تمام موزه های ایران بفراوانی یافت می شوند،  عکس شماره 4163.

پرسش و پاسخ های بزبزقندی


   پرسش 563:  در داستان بزبزقندی گفتید که اقوام با نماد گرگ به ایرانیان با نماد بز و میش حمله می کردند،  لطفاً توضیح دهید که در جایی می گویید همه مردم از تمدن جیرفت بودند،  پس چگونه می شود دو گروه متخاصم می شوند؟

   پاسخ انوش راوید:  در تمدن کهن آتلانتیس نوشتم،  که دو تمدن در ایران تشکیل شد،  یکی آتلانتیس و دیگری جیرفت،  تمدن آتلانتیس تا قبل از سرمای 12 هزار سال پیش،  پیشرفت کرده بود.  آثاری در گوبکلی تپه دلیل آن است.  در این آثار نماد گرگ بفراوانی دیده می شود.  سرما باعث شد مردمی که نمونه آن در همان آثار است،  دیار خود را ترک کردند،  و تعدادی تا غار کلویس در کشور کانادا رفتند،  و آثار سرخپوستان کلویس را یادگاری گذاشتند،  و تعدادی در گرینلند ناشناخته ماندند.  تعدادی از آنها در مناطقی از ایران و قاره کهن در قبایل پراکنده تا پایان عصر یخبندان کوچک باقی ماندند،  البته طی 5 – 6 هزار سال سرما تغییراتی در چهره آنها بوجود آمد،  گونه های استخوانی و پف کرده،  چشم های کوچک شده،  و صورت گرد،  درست مانند قیافه اصیل مردم استپ های گبی و سیبری.  سپس مردم تمدن کهن جیرفت،  در هزاره اول تا سوم خورشیدی ایرانی،  در ایران پراکنده شدند،  و با داشتن برتری در درک و درایت - کار و تولید،  طی دو سه هزاره توانستند مردم با نماد گرگ را به گبی و سیبری برانند،  یا در خود حل کنند.  در نتیجه این درهم شدن بخشی از مردم،  نماد گرگ نیز به تاریخ ایران وارد شد،  و از ایران به روم در اروپا رفت،  بمنظور دانستن از این موضوع به گفتمان تاریخ مراجعه نمایید.

   پرسش 565:  درباره قوم شنگل بیشتر توضیح دهید؟

   پاسخ انوش راوید:  شنگول یا شنگل همان انشن یا انشان ها هستند،  کوروش بزرگ نیز یک انشانی بود،  انشان همان انسان است یعنی زاده یا پس افتاده خورشید،  که به هندوستان هم مهاجرت کردند و نام های شین، شینی، سین، سینی، سینها، سینا و سینایی و اینقبیل گرفتند،  و قیافه کاملاً ایرانی دارند.  به اسرائیل هم مهاجرت کردند و همین نام ها را حفظ کردند.  شن همان سن یا سان یا سون است،  که نام خورشید و حرارت و سوخت و سوختن در تمدن جیرفت بود،  با آوا هایی که در چند هزار سال و چند میلیون کیلومتر مربع تغییر کرده است.

عکس سوناکشی سینها،  هنرپیشه بالیود،  عکس شماره 7177.

   پرسش 566:  دلیل شما برای داستان بزبزقندی و تاریخ و زمان آن چیست؟ 

   پاسخ انوش راوید:  شباهت های شگفت انگیزی در سنگ نگاره های شمالی ترین نقطه ایران،  مشکین شهر استان اردبیل،  تا جنوبی ترین نقطه ایران در دهتل بستک استان هرمزگان،  وجود دارد،  گویی یک هنرمند در هزاران سال قبل اقدام به خلق آنها کرده است.  در این نقش ها که متعلق به هزاره های اول تا سوم خورشیدی ایرانی هستند،  براحتی داستان بزبزقندی هم دیده می شوند.

   عکس های بز کوهی و تاریخ و داستان های درون آنها در آثار کهن،  عکس های شماره 5697 و 5697 و 5699.

      نقش بزکوهی نماد آبخواهی، زایندگی، برکت و محافظت، است،  که در سنگ نگاره ها، مهرها، سفالینه ها و...  بفراوانی دیده می شوند.  چندین مورد لوگو و مانیفست ملی از کهن ترین ادوار تاریخ هنر و فرهنگ ایران باستان،  با مضامین بس زیبا و شگفت انگیز نیز وجود دارند.  حتی این نماد کهن،  در آرم گردشگری ایران،  از چند سال پیش وجود دارد.

عکس سنگ نگاره های نماد گرگ در گوبکلی تپه،  عکس های شماره 5675 و 5676.

   عکس سنگ نگاره دنبال کردن سه بره توسط گرگ،  گرگ با دهان باز است،  و با فلش قرمز نشان داده ام،  سه بره را با فلاش مشکی نشان گذاشته ام،  اثری در کوبکلی تپه،  متعلق به 11 تا 12 هزار سال پیش!.


 درفش کاویانی بر سر ملکه انگلستان

    انگلوساکسن = انگل های نیایش کننده خورشید،  درفش کاویانی بر سر تاج ملکه انگلستان دلیل این معنی می باشد.  همچنین می توانید به استون هنج ایرانی مراجعه نمایید.

    درفش کاویانی؛  درفش اسطوره ‌ای ایران از عهد قدیم تا پایان شاهنشاهی ساسانیان بوده است،  به گفتهٔ مورخین ایرانی و اسلامی  یک میلیون سکهٔ طلا ارزش داشته ‌است.  این درفش پس از شورشها و اسلام در ایران از بین رفت.

   عکس طرح درفش کاویانی ایرانیان،  که در تزیین و طراحی جواهرات سلطنتی ملکه مادر، ملکه ویکتوریا و ملکه الیزابت استفاده شده است.  الماس کوه نور هم در این عکس دیده می شود،  عکس شماره 5727.

   پرسش از عموم:  طرح درفش کاویانی،  که در تاج و طراحی جواهرات سلطنتی انگلستان دیده می شود،  از دوران مهاجرت مردم تمدن کهن جیرفت و ساخت استون هنج بدست آنها بوده،  یا کار و طرح جدیدی مربوط به این یکی دو قرن اخیر می باشد؟.   

کلیک کنید:  تاریخ مهاجرت

کلیک کنید:  داستان های مادی پارسی

کلیک کنید:  سفر نامه و داستان های تاریخی

 

اساس آیین میترایی

   پیش گفتار

      این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود.

   اولین آئین در تمدن

      با بررسی های نوین بر اساس داده های جغرافیا ـ تاریخ،  آئین میترایی که بعدها در ادامه رشد و تکامل تمدن،  و در هم شدن با آئین های میان رودان،  زرتشتی هم از آن پدید آمد،  در واقع دین به مفهوم دین های ابراهیمی نبوده،  بلکه روش و سلوک ساده و منطقی برای زندگی در آن زمان بوده است.  مردم قبل از هزاره چهارم خورشیدی ایرانی،  هنوز شناختی از مراسم و شرایط دین های پایه گذار،  یعنی آمون و ایشتار و مغتسله،  که فقط شرایط را برای اغفال مردم و عوام فریبی جهت حاکمان فراهم کرده بودند نداشتند،  جهت اطلاع بیشتر به تاریخ دین و آئین در ایران مراجعه شود.  بهمین جهت مردم بر عقیده ساده ای بودند،  که بر گرفته از نجوم اولیه بود،  منجمله می پنداشتند که اگر آفتاب دیگر طلوع نکند،  زمین و تمام موجودات از بین خواهند رفت.  لاجرم در هر هنگام بدون اینکه به فعالیت روزانه آنها صدمه بخورد،  یا وقت از دست دهند،  24 ساعته بسوی آسمان دعا می کردند،  که این مقدس فردا نیز طلوع کند.  البته چون در آن زمان کار کشاورزی و دامداری آنها بسیار مشکل بود،  اکثراً این دعا کردن هنگام کار و بصورت ذهنی بود.  یاد آوری نمایم تا همین 60 یا 70 سال پیش قبل از اینکه وسایل و تجهیزات کشاورزی بیایند،  کشاورزی و تولیدات غذایی زمان و وقت زیادی می گرفت،  به تاریخ کشاورزی در ایران مراجعه شود.  حال همه می دانند که اگر آفتاب طلوع نکند،  زمین و تمام موجودات از بین می روند،  اما با دانش امروزی دیگر نیازی به دعا کردن و دست به آسمان بردن نیست،  بلکه کار و تدارکات علمی و تحلیلی می خواهد،  بدین منظور و برای حفظ محیط زیست دو مقاله تخریب و انقراض،  و زمین ما را نوشته ام.

    یاد آوری نمایم،  گفتار نیک, کردار نیک, پندار نیک،  به استناد خود اوستا از مرام آیین میترایی است،  و به زردشت زمان گشتاسپ هیچ ارتباطی ندارد،  (صفحه 102 کتاب* به استناد یسنا 45-8 اوستا).  همچنین بسیاری از پایه های نجوم و آسمان نگاری میترایی هم از گذشته های دور می آید،  ما می دانیم که انسان هموساپین حدود 60 هزار سال پیش از آفریقا خارج شد،  ولی در غار نگار های اتیوپی، اوگاندا، آفریقای جنوبی،  تصویر هایی از ستارگان و خورشید کشیده شده،  که بنا به تخمین بیش از 20 هزار سال قدمت دارند.  اما مطابق معمول غربیها نمی خواهند بگویند،  که قاره آفریقا و قاره کهن پایه گذاران علوم بودند،  حتی غربیها نمی خواهند ابراز دارند،  انسانی که 200 یا 300 سال بشکل امروزی در آفریقا بوده،  توانسته کشفیاتی مانند،  سنگ های تیز و چخماق،  آتش و گره،  تیر و کمان،  هم داشته باشد،  غربیها می خواهند بگویند هموساپین فقط در 20 یا 30 هزار سالی که به اروپا رفته،  همه علوم را پایه گذاری کرده و ادامه داده است.  در دوره میترایی ایران،  بدلیل جغرافیای طبیعی مناسب ایران،  نجوم میترایی به زیر بنای علم نجوم تبدیل شد،  به تاریخ نجوم در ایران مراجعه شود.

   عکس طرح گردونه مهر و بزکوهی بر سنگ،  حدود هزاره اول خورشیدی ایرانی،  عکس شماره 5697.

      در زمان گشتاسپ,  شخصی با سوء استفاده از موقعیت بد او,  به علت اختلاف قهرمانان ملی ایران،  مانند:  گودرز, گیو, رستم, ...،  با زیر سوال بردن اصل و نسب شان،  کاری انجام شد،  که با پادشاهی آنها موافقت نمی کردند،  (صفحه 62-88 کتاب*).  در تاریخ های نوشته شده قدیمی،  معلوم نیست این شخص از کجا آمده،  یا فرستاده کدام گروه فرصت طلب بوده است؟  شاید فرستاده یهودیان بود،  که طرحی برای درهم آمیختن دینی کشیده بودند.  او با چاپلوسی وارد دربار گشتاسپ شاه ایران می شود،  و با وعده کمک گروهی از خارج،  در مقابل قهرمانان ملی ایران ایستاد،  (به اسناد یسنا های اوستا و تاریخ پسر جریر طبری).

      گیو (نام دیگر او دیو dieu در زبان فرانسه و ایتالیایی به معنی خدا است)،  کاویها (جمع فارس آن،  کاویآن = خاندان کاوه آهنگر)،  و خاندان رستم قهرمانان ملی ایران،  آنها را با آیه های آسمانی زیر سوال میبرند.  اگر به تاریخ دقت کنید خاندان گشواد،  شامل گودرز, گیو پسران و نوادگانشان و لهراسپ پدر گشتاسپ,  بارها و بارها بیت المقدس را با خاک یکسان کردند.  ولی در زمان گشتاسپ بدون دلیل در استراتژی ایران،  بیت المقدس دوباره ساخته می شود.  اتفاق های تاریخ ایران هر چه باشد،  برای ما ایرانیها دارای ابهت و خوبی، عزت و شرافت ملی است.  چه فردی از اینطرف ایران به آنطرف لشکر کشیده باشد،  و جنگها و خرابیها کرده باشند،  همه ایرانی بوده و برای ما دارای ارزش تاریخی است.  باید دروغ های تاریخی را که غربیها،  با انواع ترفند ها بخورد ملتها داده اند را دور انداخت،  و باید و باید تاریخ شیرین ایران و قاره کهن را از دروغ پاک کنیم.

      یک بار کی روم = پادشاه مدائن کنونی،  پسر ارجاسپ از خاندان یون ها،  این آیات را در بلخ بامیان = آذربایجان کنونی،  می سوزاند.  بار دیگر با طلا بر پوست گاو نوشتند،  و به تخت جمشید فرستادند،  البته جمشید به آیین میترایی بوده است.  266 سال بعد،  کی روم = پادشاه مدائن کنونی اسکندر پسر ایلیوس تخت جمشید را می گیرد و آن آیات را می سوزاند،  که در دروغ حمله اسکندر مقدونی،  به آتش زدن تحت جمشید تعبیر شده است.  دوباره شاهنشاهی ساسانیان آن را احیا کرد،  و چهار صد و اندی سال مردم را با این آیات کشاندند و نگهداشتند.  البته بسیاری از دانشمندان از دست آن مرام فراری شدند،  ماند ورازمهر که در تاریخ نجوم در ایران گفته ام،  سپس روشنفکران آن زمان ایران،  در ادامه رشد و تکامل تمدن ایران،  ملت را از چاله زمانه در آوردند،  و به بارگذاری زمانه دیگر انداختند.*

   جالب:  در این قرن عده ای روشنفکر نما باز هم می خواهند،  با بار گذاری خرافات و شکل های قدیم و جدید مسلکی،  مردم را به چاه دیگری بنام دین باستانی ایرانیان بیاندازند.  ولی کور خوانده اند ملت ایران با داشتن جوانان باهوش،  اغفال این ترفند ها نمی شود.  مسیر رشد و تکامل تمدن آریایی ایران،  با درک دانش های نوین و تحلیل های علمی پیش می رود،  نه با جهل و خرافات.

  * تحلیل فوق بر اساس داده های کتاب:  اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست می باشد.

کلیک کنید:  پیدایش تحولات اجتماعی

کلیک کنید:  تاریخ زیبا سازی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

   عکس بالا معبد میترایی ورجوی شهرستان مراغه،  پائین اثر چکش های تازه در قرن های گذشته که کنده کاری های مهر و میترا را ریخته و نابود کرده اند،  عکس شماره 6304.

 معابد مهر و میترا

      بسیاری از معابد باستانی اروپا،  معابد مهری و میترایی ایرانی است،  که توسط اسکندر مغانی و جانشینان او ساخته شده اند،  ولی غربیها در داستان پردازی های بی پایه و اساس،  آنها را بدروغ گریسی و رومی گفته اند.  حتی بنا بگفته پرنیان حامد پژوهشگر نوین در صفحه 171 کتاب،  قبل از اینکه معبد کشف شده ای را بازگشایی کنند،  آنها را بشدت از آثار تاریخی پاکسازی می کنند،  چه بسا این آثار باستانی ایرانی هستند.  البته بسیاری از تاریخ دان های غربی می دانند،  که این معابد ایرانی بوده،  ولی چون از طرف ایرانی های معاصر،  هیچ اقدامی برای شناسایی تاریخی آنها نمی شود،  آن عده باستان شناس واقع گرا هم،  از ترس ترد شدن آکادمی و سیاسی و اقتصادی،  چیزی نمی گویند.  ولی هر وقت ایرانی ها از حالت بهت زده تاریخی خارج شوند،  و متخصصین در راه گفتن و نوشتن تاریخ واقعی ایران و قاره کهن حرکت کنند،  واقع گرا های غربی هم به آنها خواهند پیوست.  از این پس هر چند وقت یکبار،  یکی از معابد باستانی را معرفی می کنم،  و ادامه می دهم،  عزیزان هم میهن علاقمند یاری دهند.

   مِهرپرستی یا آیین مهر یا میترائیسم،  آیینی علمی بر پایه نجوم بود،  که با عنوان پرستش مهر یا میترا،  ایزد ایران باستان و خدای خورشید و ستارگان، عدالت، پیمان و جنگ، در دوران پیش از آیین زرتشت بنیان نهاده شد.  این آیین توسط اسکندر مغانی به اروپا برده شد،  و بر پایه آن امپراتوری روم بنا گردید.  میترائیسم طول سده‌ های دوم و سوم میلادی،  در تمام نواحی تحت فرمانروایی روم،  منجمله اروپا و شمال آفریقا برپا بود.  گرچه پس از پذیرفتن آیین مسیحیت توسط امپراطور کنستانتین،  در اوایل سده 4 م،  این دین محو شد،  اما تاثیری بسزا بر ادیانی چون مسیحیت بر جای گذاشت.  علامت صلیب یا چلیپا میترائی،  در آثار باستانی مصر تا هندوستان امروزی وجود دارد،  و بنظر می‌رسد از مهمترین نشانه‌ های مهر پرستان بوده،  قدیمی ترین علامت های صلیب کشف شده مهر پرستی،  در حوزه فلات ایران است،  برای توضیح این صلیب به تاریخ نجوم در ایران مراجعه شود.  در ادبیات بعد از اسلام ایران،  از مهر پرستی بسیار نوشته شده است.

   یاد آوری:  وبلاگ انوش راوید برای اینکه از دینی تعریف یا تکذیب کند نیست،  فقط درباره دینها به اندازه ای گفته می شود،  که حرکت تاریخ نویسی وبلاگ بمنظور پاکسازی دروغ های تاریخ،  منجمله دروغ حمله الکساندر یونانی را تکذیب نماید،  و سپس راهگشای رفتن بسوی واقعیت های تاریخی باشد.

   عکس چند مهرابه در اروپا،  عکس شماره 6415 ،  یک مهرابه در شهر بندری و باستانی اوستیا در ایتالیا کشف شده ‌است،  مهرابه‌ های بسیار دیگری در آلمان و فرانسه، ایتالیا و روسیه، و بقیه اروپا،  اتفاقی و یا هنگام مرمت کلیساها پیدا شده ‌اند،  این موضوع بوضوح می گوید،  کلیسا های قدیمی و تقریباً کلیه مکان های دینی بروی نسل قبل از خود بنا شده اند.

   معبد آرتیموس در افوسوس

      آرتیموس که یونانیان به او دیانا می گفتند،  یک زن شکارچی و الهه ماه و پارسایی بود،  و معبد زیبایی داشت که زیارتگاه مهمی بشمار می رفت،  شهر کنار آن نیز بخاطر وجود معبد و آمدن زوار،  رونق فراوانی داشت.  این معبد زیبا با داشتن 100 ستون مرمر سفید،  که ارتفاع هر کدام از آنها به 15 متر می رسید،  و درونش با مجسمه های بی نظیر تزیین شده بود ،  امروزه یکی از عجایب هفتگانه به حساب می آید.  این معبد فضایی را در بر می گرفت،  که تقریبا چندین برابر وسعت آکروپلیس در آتن بود،  بنا در 600 ق.م،  ساخته و در550 ق.م،  در آتش سوخت.  بعد از آن مجددا به صورت بسیار زیباتر و عظیم تری باز سازی شد،  ولی برای دومین بار دچار حریق شد،  معبد دوباره به اندازه بزرگتر و بسیار بهتر از قبل ساخته شد.   گویند با هجوم بربرها در 262 م،  آسیب دید،  و سپس توسط زلزله از بین رفت،  و با پیدایش دین مسیحی دیگر هرگز باز سازی نشد.  همچنین در طول زمان بیشتر سنگ های آن،  که از معدن سنگ حدود 15 کیلومتری آنجا بود،  در بنا های دیگر بکار رفت.  وظیفه ایرانیان باهوش متخصص است،  که بطور مستقل و بدور از دروغ های تاریخ،  نسبت به این معبد و همه آثار باستانی داخل و خارج ایران تحقیق کنند،  و جهت استفاده عموم در اینترنت منتشر نمایند.

   عکس معبد آرتیموس،  تاریخ این معبد باستانی به میترایی باز می گردد،   بخشی از نوار های سنگی تزئینی دور معبد آرتموس که باقی مانده،  در آنها بوضوح صلیب شکسته میترایی معبد دیده می شود،  آنها حکایت میترایی دارند،  برای اطلاع به تاریخ نجوم در ایران مراجعه شود.  این نوارها برای تزئین دیوار های مسجدی مربوط به قرن 14 م،  که در نزدیکی معبد قرار دارد،  بکار رفته است.  مانند این شیوه تزئین در مسجد های چند قرن گذشته ایران زیاد دیده می شود.  عکس شماره 6410.

   جالب:  در صفحه 177 کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست نوشته شده:  ... کتاب انه اید اثر ویرژیل:  ...او سرزمین گارمانت ها و هندوان در فراسوی مسیر سالانه خورشید و ستارگان,  جایی که اطلس آسمان بر دوش, سپهر ستاره بار را بر شانه های خود می چرخاند گسترش خواهد داد....  خیلی جالب است،  منظور نصف النهار مبدأ می باشد،  که از هند می گذشت،  و نیز ستاره قطبی و گردونه میتراست،  که توضیح آنرا در تاریخ نجوم در ایران نوشته ام.

واژه و نگاره فروهر

      ابتدا نگاره فروهر در تمدن کهن جیرفت پایه گذاری شد،  در بسیاری از آثار تمدن جیرفت نیم تنه مرد و زن که بر بال یا حیوانی قرار گرفته است،  دیده می شود،  به مطالب و عکسها در اینجا مراجعه شود.  مردم تمدن جیرفت دریانوردان بنامی بودند،  و به بسیاری از جاهای دنیا رفته اند،  که در صفحات مختلف وبلاگ توضیح نوشته ام.  آنها بمنظور دریا نوردی از ستارگان استفاده می کردند،  که به این ترتیب می توانستند راه های طولانی را در دریاها طی کنند.  یکی از مهمترین ستارگان  صورت فلکی ماکیان بود،  (توضیح در پائین همین صفحه)،  این صورت فلکی را با سر و بال عقاب نشان می دادند،  و آنها این نشان را با خود به مصر و دیگر نقاط بردند.  در تعدادی از ظرف کشف شده تمدن جیرفت،  نیم تنه مرد یا زنی که بر بال های عقاب قرار دادند،  بخوبی دیده می شود،  تعدادی از آنها در موزه ها بویژه موزه شهر جیرفت وجود دارند.

عکس نگاره فروهر،  عکس شماره 4042 .

   توضیح نگاره فروهر

   1 ــ   نِگاره فِرَوَهَر از سر تا سینه،  نقش پیرمردی است،  که تجربه و جهاندیدگی، داناییِ پیرانِ دانا و باخِرَد را می نمایاند.  کلاه بر سر او درست همانند نقش ظروف سلطنتی است،  که در سایت باستانی جیرفت کشف شده است،  عکس شماره 4148 در اینجا.

   2 ــ  دستِ اَفراشته به سمت بالا،  نشانۀ ستایش به درگاهِ آفریدگار و والامَنشی و بالا اندیشی است.

   3 ــ  حلقۀ دایره ای که در دست پیر مرد قرار دارد،  نشانه پیمان با پروردگار و همبستگیها از آئین میترایی است،  در تاریخ نجوم در ایران توضیح نوشته ام.

   4 ــ  بال های گشوده،  نشانۀ اَندیشه و گفتار و کِردارِ نیک است،  که  با پیروی از آن بشر به  کمال می رسد،  و  نیز نشانۀ برابریها است.  خط های روی بالِ فِرَوَهَر هم نشانۀ از سی و سه اَمشاسپندان (نام فرشتگان) می باشد،  در عقاب پرچم شهداد عکس شماره 2764 در اینجا،  و ظروف تمدن جیرفت دیده می شود.

   5 ــ  حلقۀ میانِ نگاره،  نشانۀ بی پایانی روزگار،  و برگشت رفتار و کردار آدمی به خود اوست،  اینگونه حلقه ها در ظروف تمدن کهن جیرفت فراوان دیده می شود.

   6 ــ  دو رشتۀ آویز،  یکی در سمتِ راست،  نماد سِپَنتا مِینو به چَم (معنی) مقدس،  راهنمایی به نیکویی ها، اندیشۀ نیک و سازندگی است،  و دیگری در سمت چپ نماد اَنگِرَه مِینو به چَم اهریمن،  راهنمای بدی و مظهرِ شَرّ و فساد و پَلیدی است.  این دو رشتۀ آویز به چم دو نیروی متضاد نیکی و بدی است،  که در نهادِ آدمی وجود دارند،  و نشانه ‌ای برای مبارزه همیشگی و درونی برای سازندگیها است،  مانند نشانه های ظروف تمدن کهن جیرفت.

   7 ــ  دامن در سه ردیف در پایینِ نگاره،  نشانۀ بد اندیشی،  بد گفتاری و بد کرداری است،  که در پایین قرار دارند،  به ‌این چم که بدی ها باید به زیرِ پا افکنده شوند،  نمونه در عکس شماره 4153 در اینجا.

   8 ــ  فَرتورِ (عکس) فِرَوَهَر،  رویش به سمت راست (نه چپ) است،  که سوی راست همان سوی خاور (شرق) است،  که به چمِ روشنایی، راستی، پاکی و شادی است،  درست مانند ظروف کشف شده تمدن جیرفت،  نمونه در عکس شماره فوق.

عکس فروهر در تخت جمشید،  عکس شماره 2966 .

    واژۀ فِرَوَهَر از دو واژه فِرَه به چمِ پیش رو،  و وَهَر به چمِ بَرَنده و کِشَنده تشکیل شده است،  و به چمِ پیش بَرندۀ جوهَرِ تن و روان است،  که بشر را بسوی پیشرفت و رسایی و جاودانی رهبری می کند.  فِرَوَهَر یکی از بخش ‌های پنج گانه وجودِ بشر (تن و روان، جان، وجدان و فروهر) است،  و فِرَوَهَر در حقیقت ذرّه‌ ای از پرتوِ اَهورایی (یزدان) است،  که در وجودِ بشر نهاده شده است.  این اثر از زمان سلسله هخامنشیان باقی مانده است،  و بَر سَر درِ بنایِ تاریخیِ کهَن تخت جمشید،  به نام کاخِ سه دروازه نقش بسته است.  این نگاره در پاسارگاد و نقش رستم هم حَکّ شده است،  برخی به اشتباه اَهورامَزدا می نامند.  عکس شماره 2966.

کلیک کنید:  تاریخ اسکندر ایرانی

کلیک کنید:  آزادی و دشمنان آزادی

کلیک کنید:  تاریخ گوگرد و باروت در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جوانمردی های کوروش بزرگ
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 82 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

جوانمردی های کوروش بزرگ

   پیش گفتار

      در زمانی نه چندان دور همین چند دهه پیش،  در اروپای پر ادعا،  میلونها انسان بی گناه را به بهانه های مختلف می کشتند،  در همین زمان و حال حاضر که این نوشته را می خوانید،  هزاران نفر جوان و مردم بی گناه در زندان های سیاسی هستند،  یا اعدام می شوند.  در بیش از 2000 سال پیش در ایران،  جوانمردی هایی وجود داشت،  که تصور آن اینک برای عده ای جنایت کار بزرگ،  در گوشه و کنار جهان بی مفهوم است،  و برای همین این جنایت کاران جهانی،  همیشه با تاریخ ایران و ایرانی دشمنی کرده و می کنند.

    کوروش بزرگ پس از 28 سال سلطنت پر افتخار در راه سر افرازی وطتش ایران زمین کشته شد،  معتبرترین سند ها و نوشته های تاریخ نگاران باستان در باره زندگی و مرگ کوروش، از هرودوت و گزنفون می باشد،  که در دو قرن اخیر،  بسیاری از تاریخ نویسان منجمله تاریخ تمدن ویل دورانت نیز از آنها اقتباس و بهره برده اند.  یاد آوری نمایم هرودوت از اهالی "یونی آن" بود،  این سرزمین در گذشته ها یمن یا یمنو یا یومنو نامیده می شده است،  که در شمال شرق شوش قرار داشته است.  در تاریخ نویس های آکادمیک دو قرن گذشته اروپائیان،  یونان یا "یونی آن" زمان هرودوت را به کشور یونان اروپا برده اند (تاریخ دزدی).  جهت اطلاع به نام های جغرافیایی وبلاگ مراجعه نمایید.

      کوروش بزرگ 4437 تا 4456 خورشیدی ایرانی،  بنیان‌ گذار سلسله هخامنشیان است. شاه باستان ایران،  به‌ خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌ های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده ‌است.  در مورد ذوالقرنین که پیامبری در سرزمین پارس بوده مطالبی در تاریخ ثبت است،  که حکایت از آن دارد،  که به احتمال قوی کوروش همان ذوالقرنین است.

      در تاریخ ایران پر است از جوانمردی و رسم های مردانگی در نبرد و جنگ،  نمونه های آنها در شاهنامه فردوسی و آثار تاریخی بفراوانی وجود دارند.  در تاریخ ایران پر است از  قهرمانان و پهلوانانی که همیشه به حریف امان می دادند،  دشمن و یا طرف مقابل را نه با یکبار زمین زدن،  بلکه با دوبار زمین زدن مغلوب می دانستند.  تازه درصورتیکه دشمن امان و فرصت می خواست،  قبول می کردند،  و حتی او را یاری می دادند تا بتواند دوباره جان و روحی تازه کند،  نمونه هایی از آنها را بعد از تعدادی از جوانمردی های کوروش بزرگ نوشته ام.

عکس تصویری از کوروش بزرگ،  عکس شماره 4008.

   جوانمردی و بخشش کوروش کبیر

      کوروش در هنگام فتح بابل،  برای سپاهیان و نزدیکان،  نکاتی را بدین گونه یادآور شد:  دوستان همیشه باید خدا را شکرگذار بود،  چون عطایای او بیش از اندازه است.  ولی باید غنایم را مال خود بدانیم،  و از همه چیز پاسداری کنیم،  و بیهوده آنها را از بین نبریم،  اگر مقداری از آن را به مغلوبان اهدا کنیم،  کمال انسانیت است.  در هر حال چون به مال و منان رسیدید،  نباید طریق عیش و عشرت را در پیش بگیرید،  و تنبلی و کاهنی کنید،  چون در این صورت پس از چندی به حال همین شکست خوردگان خواهید افتاد،  و انسان های بیهوده خواهید شد.  کارها را پست نشمارید،  و اوقات خود را به بطالت مگذرانید.  سستی را از خود دور کنید،  و از نیروی خود به بهترین وجه استفاده کنید،  و آن را با بیکاری هدر ندهید،  چون بیکاری سبب انحطاط اخلاقی می شود.

      دوستان من،  همیشه پرهیزگار و باتقوا باشید،  و این را در عمل نشان دهید،  تقوای شما بایستی بیشتر از ملت شکست خورده باشد.  احساس گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما و خستگی و خواب در همه یکسان است،  ولی می توان از نظر اخلاقی برتر از سایرین بود،  و این هم نشانه انسانیت است.  باید حزم و احتیاط و مراقبت دائمی باشد،  تا از گزند در امان بمانیم.

      کوروش انسانی کم نظیر بود،  این مرد برجسته در جوانمردی، گذشت، فداکاری، نجابت، عیب پوشی، عدالت، از خود گذشتگی، رافت و مهربانی، رقت قلب، مردانگی، شجاعت، خلق خوش و جمیع صفات پسندیده سرآمد همه بوده است.  پادشاهی عادل که همیشه در فکر رعیت و آسایش آنها بود،  و در هر موردی اگر اجحاف می دید،  سخت واکنش نشان می داد.  بر حسب عقیده و نظر صاحب نظران زمان خود،  و حتی دشمنان پادشاهی نمونه بود.  در هنگام غذا تعداد زیادی از نزدیکان با او غذا می خوردند،  و تنها غذا خوردن را دوست نداشت.  اغلب مقداری غذا برای نگهبانان می فرستاد،  و از این راه محبت آنان را جلب می کرد.  لباسش مادی بود،  و عقیده اش این بود که لباس تمام بدن را می پوشاند.  در تمام زندگانی این پادشاه فقط یک زن داشت،  و پس از فوت،  زن دیگری را اختیار نکرد.  در عین حال او شخصیتی با تدبیر بود،  بطوری که پادشاه توانست شالوده امپراتوری بزرگی را بنیان نهد،  که از مدیترانه تا رود سند و از روسیه تا خلیج فارس وسعت داشت،  و این سرزمین وسیع را به بهترین وجهی اداره میکرد.

   جوانمردی کوروش بزرگ در فنیقیه

    کوروش بزرگ با سرعت و سهولت در سال 4456 خورشیدی ایرانی،  وارد شهر صور شد،  اما روزی که کوروش وارد شهر شد،  یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فنیقیه تصمیم گرفت،  که کوروش را به قتل برساند.  آن مرد به اسم (ارتب) خوانده می شد،  برادر او در یکی از جنگها به دست سربازان کورش به قتل رسیده بود.  در حالی که کوروش سوار بر اسب به سوی معبد می رفت،  ارتب وسط شاخه های انبوه یک درخت انتظار نزدیک شدن کورش را می کشید،  و همین که کوروش نزدیک شد،  گلوی او را هدف ساخت،  و زه کمان را بعد از کشیدن رها ساخت.  صدای رها شدن زه به گوش همه رسید،  و تمام سرها متوجه درختی شد،  که ارتب روی یکی از شاخه های آن نشسته بود.  در همان لحظه که صدای رها شدن تیر در فضا پیچید،  اسب کوروش سر سم رفت،  و اگر اسب در همان لحظه سر سم نمی رفت،  تیر به گلوی کورش اصابت می کرد،  و او را به قتل می رساند.  کوروش بر اثر سر سم رفتن اسب پیاده شد،  و افراد گارد جاوید که در عقب او بودند،  وی را احاطه کردند،  و سینه های خویش را سپر نمودند،  که مبادا تیر دیگری به سوی کوروش پرتاب شود،  و عده ای دیگر از آنها درخت را احاطه کردند،  و ارتب را از آن بیرون آوردند،  و دستهایش را بستند.

      کوروش بعد از این که از اسم و رسم سوء قصد کننده مطلع گردید،  فرمان داد او را نگاه دارند،  تا بعد مجازاتش را تعیین نماید،  و اسب خود را که سبب نجاتش شده بود،  مورد نوازش قرار داد.  کوروش بعد از مراجعت از معبد،  امر کرد که ارتب را نزد او بیاورند،  و از وی پرسید برای چه به طرف من تیر انداختی؟  ارتب جواب داد:  ای پادشاه چون سربازان تو برادر مرا کشتند،  من می خواستم انتقام خون برادرم را بگیرم،  و یقین داشتم که تو را خواهم کشت زیرا تیر من خطا نمی رود.  کوروش گفت:  در قانون نوشته شده که اگر کسی سوءقصد کند،  و سوءقصد کننده به مقصود نرسد،  دستی که با آن می خواسته سوءقصد نماید،  باید مقطوع گردد،  اما من فکر می کنم هنگامی که به طرف من تیر انداختی،  با هر دو دستت اقدام به سوءقصد کردی،  با یک دست کمان را نگاه داشتی،  و با دست دیگر تیر را رها کردی.  ارتب گفت:  همین طور است.

      کوروش گفت:  پس هر دو دستت در سوءقصد گنهکار است،  و من اگر بخواهم تو را مجازات نمایم،  باید دستور بدهم هر دو دست تو را قطع نمایند،  ولی اگر دو دستت قطع شود،  دیگر نخواهی توانست نان خود را تحصیل نمایی،  این است که من از مجازات تو صرفنظر می کنم.

      ارتب به هیچ وجه نمی توانست باور کند،  که پادشاه ایران از مجازاتش گذشته است،  گفت:  ای پادشاه آیا مرا به قتل نخواهی رساند؟   کوروش بزرگ:  گفت نه.  ارتب گفت:  ای پادشاه آیا تو دست های مرا نخواهی برید؟  کوروش بزرگ گفت:  نه.  ارتب گفت:  من شنیده بودم که کوروش بزرگ پادشاه پارس هیچ جنایت را بدن مجازات نمی گذارد،  و اگر یکی از اتباع تو را به قتل برسانند،  به طور حتم قاتل را خواهی کشت،  و اگر او را مجروح نمایند،  ضارب را به قصاص خواهی رساند.

      کوروش گفت: همین طور است.  ارتب پرسید:  پس چرا از مجازات من صرفنظر کرده ای؟  در صورتی که من می خواستم خودت را به قتل برسانم؟  پادشاه ایران گفت:  برای این که من می توانم از حق خودم صرفنظر کنم،  ولی نمی توانم از حق یکی از اتباع خود صرفنظر نمایم،  چون در آن صورت مردی ستمگر خواهم شد.  ارتب گفت:  به راستی که بزرگی و پادشاهی به تو برازنده است،  و من از امروز به بعد آرزویی ندارم،  جز این که به تو خدمت کنم،  و بتوانم به وسیله خدمات خود،  واقعه امروز را جبران نمایم.  کوروش گفت:  من می گویم که تو را وارد خدمت کنند.

          از آن روز به بعد ارتب در سفر و جنگها پیوسته با کوروش بود،  و می خواست که فرصتی به دست بیاورد و جان خود را در راه کوروش فدا نماید،  ولی آن را به دست نیاورد.  در آخرین جنگ کوروش که جنگ او با قبایل سکاها بود،  ارتب نیز حضور داشت،  و کنار کوروش می جنگید،  بعد از این که کوروش بزرگ به قتل رسید،  ارتب بود که با ابراز شهامت زیاد،  جسد کوروش را از میدان جنگ بدر برد،  و اگر دلیری او به کار نمی افتاد شاید جسد کوروش بزرگ از میدان جنگ خارج نمی شد،  و دشمنان نسبت به آن جسد بی احترامی می کردند،  و لی ارتب جسد را از میدان جنگ بدر برد،  و با جنازه کوروش به پاسارگاد رفت،  و روزی که جسد کوروش را به خاک سپردند،  کنار قبر کوروش با کارد از بالای سینه تا زیر شکم خود را شکافت،  و قبل از این که جان بسپارد گفت:  بعد از کوروش زندگی برای من ارزشی ندارد.

"بعد از کوروش بزرگ زندگی برای من ارزشی ندارد"

عکس انوش در آرامگاه کوروش بزرگ در مجموعه پاسارگاد، 1387 عکس شماره 4508.

   جوانمردی در دین و آئین ملتها

      کوروش بزرگ در سال 4448 خورشیدی ایرانی  قصد تسخیر بابل را کرد،  وی مجبور بود با سپاهیان از دیوارها و سد های مرزی و جویبار های پهن و رود های پر آب بگذرد،  برای این کار با استفاده از نبوغ نظامی اش،  دستور داد آب دجله و گیندس (دیاله) را به خندق های ژرفی،  که به فرمانش کنده بودند بریزند،  پس سپاه کوروش از دجله عبور کرد،  و بابل را تسخیر کرد،  و نبونید پادشاه ظالم آن دیار را به کرمان تبعید کرد.  در حالی که مردم بابل خود را برای دیدن صحنه های ویران شدن معابدشان به دست سپاهیان پارسی آماده می کردند،  کوروش در میان آنان حاضر شد،  و در مقابل چشمان حیرت زده آنان،  مردوک خدای خدایان بابل را به گرمی ستود،  و فرمان آزادی مذهبی را در سراسر کشور بابل صادر کرد.  این فرمان از جمله شامل یهودیانی می شد،  که بختنصر همه چیزشان را گرفته بود،  کشورشان را در شعله های آتش ویران کرده بود،  و خودشان را به اسارت به بابل آورده بود.

      اندکی پس از ورود به بابل،  کوروش به یهودیان اجازه داد تا پس از هفتاد سال زندگی در اسارت و بندگی،  به فلسطین بازگردند،  و درآنجا به بازسازی اورشلیم بپردازند.  همچنین کوروش به خزانه دار خود «مهرداد» دستور داد تا هر چه از ظروف طلا و نقره و اسباب و اثاث مذهبی،  که در دوره بختنصر از معابد اورشلیم غارت شده،  و در معبد های بابل باقی مانده است،  را به یهودیان بازگرداند،  و او نیز همه آن اثاث را که مشتمل بر پنج هزار و چهارصد تکه بود،  به آنان مسترد داشت.  سپس کوروش از مردمانی که یهودیان در میان آنان می زیستند،  خواست تا آذوقه و خواربار و مواد لازم برای سفر را برایشان فراهم آورند،  و آنان نیز چنین کردند.  باری! هزاران یهودی پس از صدور فرمان آزادیشان از جانب کوروش بزرگ،  به سوی شهر و دیار خود روانه شدند،  و با کمک ایرانیان موفق شدند،  شهر خود را از نو بسازند،  و حیات ملی خود را احیا کنند.

   جوانمردی در حرمت و ناموس

      هنگامی که مادها پیروز مندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند،  که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند.  در میان غنائم زنی بسیار زیبایی بود،  و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ بود،  که همسرش به نام «آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود.  چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند،  کوروش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند.  حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت،  و به کوروش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند،  از ترس اینکه به او دل ببازد،  نپذیرفت.  پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد.  اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت،  و خواست از او کام بگیرد،  بناچار پانته آ از کوروش کمک خواست.  کوروش نیز آراسپ را سرزنش کرد و زن را از دست او نجات داد،  البته آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای آن کار به دنبال آبراداتاس رفت (از طرف کوروش) تا او را به سوی ایران فرا بخواند.

      سپس آبرداتاس به ایران آمده و از ما وقع اطلاع حاصل یافت،  پس برای جبران جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.  می گویند در هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود،  پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت:  قسم به عشقی که من به تو دارم و عشقی که تو به من داری ...  کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد،  اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند.  زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند،  و نیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند،  بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد.  مثل اینکه من زن برادر او باشم.

      خلاصه اینکه در جنگ مورد اشاره آبراداتاس کشته می شود،  و پانته آ به بالای جسد او می رود و به شیون وزاری می پردازد.  کوروش به ندیمان پانته آ سفارش می کند،  که مواظب باشند کاردست خودش ندهد.  شیون و زاری این زن عاشق هنوز در گوش تاریخ می پیچد،  و تن هر انسانی را به لرزه در می آورد،  که می گفت:  افسوس ای دوست باوفا و خوبم ما را گذاشتی و در گذشتی ...  به درستی که همانند یک فاتح در گذشتی.

      پس از آن در پی غفلت ندیمه،  چاقویی که همراه داشت را در سینه خود فرومی کند،  و در کنار جسد شوهرش جان می سپارد. هنگامی که خبر به کوروش می رسد،  ندیمه نیز از ترس خود را می کشد،  برای همین است که در تایلو جسد زنان دو تا است،  و باقی داستان که در تابلو مشخص است.  آری چنین است که بزرگمردی  به نام کوروش در تاریخ جاودانه می شود.

   ــ  کوروش در طول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد،  او کاساندان نام داشت،  و دختر فرناسپه از شاه دختان خاندان هخامنشی بود.  کاساندان قبل از کوروش درگذشت،  و بعد از او کوروش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید.

   منبع:  اینترنت از لغت نامه دهخدا ذیل عنوان "پانته آ" و نیز در کوروش نامه گزنفون.

   عکس تابلویی که روایت کننده یکی از جذاب ترین و دراماتیک ترین داستان های تاریخ ایران می باشد،  داستان پانته آ و کوروش،  این تابلو اثر وینسنت لوپز هنرمند اسپانیایی قرن 18 می باشد،  عکس شماره 4009.

سرداران و جنگجویان دلاور ایران زمین

    هر کدام از این سرداران و جنگجویان دلاور ایران زمین،  در نبرد هایشان برابر با قوانین ملی مردمی تاریخ ایران رفتار می کردند.

   عکس حکاکی شاپور ساسانی و دو پادشاه اسیر در منطقه باستانی نقش رستم،  این سنگ نگاره بوضوح نشان از بزرگی قوانین ملی مردمی تاریخ دارد،  بخشندگی و دادن امان و...،  عکس شماره 5672.

   ــ  بترتیب حروف الفبا،  منبع این لیست اینترنت،  منبع اصلی هر یک در کتاب های تاریخی و کتاب هایی که بنام آنها چاپ شده است وجود دارد.

   آذربرزین:  پسر فرامرز که با بهمن پسر اسفندیار جنگید،  یکی از پهلوانان ایرانی بوده است،  و آتشکده ای هم به همین نام وجود دارد.  آذربرزین جزو آن دسته از پهلوانان بود که همیشه به حریف امان می داد.
   آرش:  ملقب به کمانگیر،  پهلوان ایرانی در عهد منوچهر شاه،  که در تیر اندازی سر آمد زمان خود بوده است،  در جنگ میان منوچهر و افراسیاب قرار بر پرتاب کردن تیری میگذارند،  تا مرز میان ایران و توران را تعین کنند.  آرش از طربستان تیری پرتاب کرد،  که در مرو فرود آمد،  و بعد از آن جانش را در راه ایران زمین فدا نمود.
   آریه:  سردار معروف و بزرگ ایرانی که به حمایت از پادشاهی کورش صغیر برخواست. 

   آیین گشسب:  سردار بزرگ ایران که در زمان هرمز چهارم فرماندهی لشگر ایران را بر عهده داشت.
   آریوبرزن: سردار بزرگ ایران که با شهامتی در خور ستایش و ماندگار لشگر ایران هخامنشی را تا آخرین لحظه در برابر ارتش اسکندر اشکانی نگهداشت و مقاومت نمود و جان سپرد،  حماسه ای در تاریخ ایران از خود بر جا گذاشته است.
   ابولولو:  یا همان فیروز نهاوندی، پس از یورش تازیان یا تاجیک (ارب نه عرب) به ایران به سرکردگی عمربن خطاب،  فیروز نهاوندی و تعداد بیشماری از ایرانیان به غلامی ارب تازیک در آمدند.  فیروز غلام مغیره بن شعبه شد،  و با زیرکی و در جهت انتقام خون نیاکان،  عمربن خطاب خلیفه دوم را با ضربه های کارد کشت.
   استاذسیس:  سردار دلیر ایران که در نواحی هرات و بادغیس و سیستان بر ضد منصور خلیفه ستمگر عباسی قیام کرد،  و عاقبت به فرمان منصور در بغداد به دار آویخته شد،  و درس وطن پرستی در برابر یورش بیگانگان برای جوانان به جای گذاشت.
   بابک خرم دین:  سردار دلیر و پیشوای نهضت خرمدینیان یا سرخپوشان که بر ضد حکومت عرب قیام کرد و 22 سال دست یورش گران را از سرزمینش کوتاه کرد،   و مبدل به سمبلی از مقاومت ایرانیان در برابر حمله بیگانگان به کشور شد.  وی در تاریخ 2 صغر سال 223 هجری قمری در سامرا به دستور خلیفه تازی تکه تکه شد،  پس از وی خانواده و همسرش نیز کشته شدند .
   برزمهر:  پهلوان و دلیر مرد ایران در زمان پادشاهی بهرام گور.
   بهرام چوبین:  سردار دلیر ایران که در زمان پادشاهی هرمز چهارم ایران را از حمله مختلف نجات داد،  و با لشگر کشی و حمله به آنان ارتش آنان را شکست داد.  وی بعدها در جنگ با رومیان شکست خورد.

   پیروزان:  یکی از سرداران ایرانی در زمان یزدگرد سوم،  که در جنگ های ایرانیان با اعراب رشادت های از خود بر جای گذاشت.
   برازه:  دوره ساسانی زمان فرمانروائی اردشیر ( 241-226 م) مهندس و احیا کننده شهر فیروز آباد یا اردشیر خوره.
   رستم:  ملقب به تهمتن،  پهلوان بزرگ ایران،  فرزند زال و رودابه،  نواده سام و مهراب کابلی،  که در عهد کیقباد و کیکاوس و کیخسرو با تورانیان جنگید،  و از خود دلاوری ها و رشادت های شگفت انگیز بر جای گذاشت. 

   رستم فرخزاد:  سردار کبیر ایران که در جنگ با اعراب کشته شد،  او سپهسالار بزرگ ارتش ایران در زمان شاهنشاهی یزدگرد سوم بود،  که حماسه ای در جنگ ها بوجود آورد،  در نهایت به دست سپاه اسلام کشته شد.

   سنباد:  یکی دیگر از قیام کنندگان بر علیه حکوت های غارتگر در ایران،  که به جان و مال و ناموس ایرانیان تجاوز می کردند.  او اهل نیشابور بود و پس از اینکه منصور خلیفه عباسی،  ابومسلم خراسانی را کشت،  وی در نیشابور به خونخواهی از ابومسلم،  که فردی ایرانی و وطن پرست بود،  برخواست و قیام کرد که در نهایت با شصت هزار نفر از یارانش توسط دشمن کشته شد.

   سورنا:  سورنا یکی از بزرگترین سرداران تاریخ است،  که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی کرد،  و رومیها را که تا آن زمان قسمتی از ارمنستان و آذربادگان را تصرف نموده  بودند،  را  با شکستی سخت و تاریخی روبرو ساخت.  «ژول سزار» Julius Caesar و «پومپه» Pompee و «کراسوس» Crassus سه تن از سرداران بزرگ روم بودند،  که کشور های پهناوری را که به تصرف این دولت درآمده بود،  اداره می‌کردند.

      «کراسوس» فرمانروای شام (سوریه) بود،  و برای گسترش دولت روم در آسیا،  سودای چیرگی بر ایران و سپس هند را در سر می‌پروراند،  و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت.  «کراسوس» با سپاهی مرکب از 42 هزار نفر از لژیون های ورزیده روم که خود فرماندهی آنان را بر دوش داشت،  به سوی ایران روانه شد،  و «ارد Orod» (اشک 13) پادشاه اشکانی که خود در شرق ایران در جنگ با مهاجمین بود، سورنا فرمانده ارشد خود را به جنگ رومیها فرستاد.  نبرد میان دو کشور سال 4934 خورشیدی ایرانی،  از آذربادگان آغاز و تا قلب میان رودان ادامه یافت.  در جنگی که در جلگه‌ های میان رودان (بین‌النهرین) و در نزدیکی شهر «حران» (کاره Carrhae) روی داد.  در جنگ «حران»،  سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و به یاری سواران پارتی که تیراندازان چیره دستی بودند،  توانست یک سوم سپاه روم را نابود و دستگیر کند.  «کراسوس» و پسرش «فابیوس» Fabius در این جنگ کشته شدند،  و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به فرار گردیدند.

      جنگ حران که نخستین جنگ میان ایران و روم به شمار می‌رود،  دارای اهمیت بسیار در تاریخ است،  زیرا رومیها پس از پیروزی های پی‌درپی برای نخستین بار در جنگ شکست بزرگی خوردند،  و این شکست به قدرت آنان در دنیای آن روز سایه افکند،  و نام ایران و دولت پارت را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد.  دولت روم در پیشرفت مرز های خود در شرق،  با سد نیرومند ایرانی روبرو شد،  و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا،  پایان پذیرفت.  پس از پیروزی «سورنا» بر «کراسوس» و شکست روم از ایران،  نزدیک به یک سده،  رود فرات مرز شناخته شده میان دو کشور گردید،  و رومیها برای جلوگیری از شکست های آینده و به پیروی از ایرانیان ناچار شدند به وجود سواره نظام در سپاه خود توجه بیشتری بنمایند.

   شاهین:  یکی از بزرگ سرداران و سپهسالاران ایران در زمام پادشاهی خسرو پرویز ساسانی.

   کاوه آهنگر:  آهنگری که چرم پاره خود را بر سر نیزه زد و ضحاک تازی را از تخت پادشاهی ایران به زیر افکند،  و بعدها چرم وی به درفش ملی کاویانی مبدل گشت.  کاوه با یاری مردم ضحاک تازی را در کوه دماوند حبس کرد،  و فریدون را به سمت پادشاه ایران نشاند.

   مازیار:  یکی دیگر از قیام کنندگان بر علیه حکومت تازیان در ایران،  وی در طبرستان بنایی عظیم ساخت و در جهت بازگرداندن عظمت ایران به قبل از یورش تازیان تلاش کرد.  وی در زمان معتصم عباسی قیام خود را آغاز کرد و در صدد بر آمد همگام با بابک خرمیدن هویت ملی ایرانی را زنده کنند،  که در نهایت با جنگ های معتصم دستگیر و در بغداد کشته شد.  او نیز یکی دیگر از تندیس های ملی گرایی ایرانیان در برابر تهاجم دیگر کشورها است.

   مرداویج:  پسر زیار،  سردار بزرگ ایرانی که او نیز در جهت متلاشی کردن حکومت اعراب در ایران کوشید و جان داد.  وی فرمانده لشگر اسفار پسر شیرویه عامل نصر بن احمد ساسانی بود،  طبرستان را برای اسفار فتح کرد.  پس از کشته شدن اسفار،  مرداویج قزوین و همدان و اصفهان و اهواز را گرفت،  و لشگر المقتدر خلیفه جنایتکار عباسی را شکست داد.  وی در کمال تاسف در سال 323 هجری قمری در حمام اصفهان به دست غلامان ترک کشته شد.                 

   مهران:  یکی دیگر از سرداران بزرگ ایران،  وی از سپهسالاران ارتش ایران (یزدگرد ساسانی) بود،  و با تازیان جنگید،  و ابوعبیده سردار مشهور آنان را به قتل رسانید.

   هی دارن:  برخی از بزرگان و سرداران تاریخ در دل صفحات تاریخ گم می شوند،  باید این مردان تاریخی را به ایران و ایرانی بشناسانیم،  متاسفانه هیچ تلاشی در زمینه به تصویر کشیدن تاریخ عظمت و شکوه ایران،  در هیچ ارگان دولتی و غیر دولتی انجام نمیشود،  و نوجوانان ایران را متاثر و بی اطلاع می کند.

   هی دارن،  یکی از سرداران وفادار خشایارشا بود،  که جان برکف در راه میهن جنگید و جان داد.  او  زمانیکه خشایارشا برای سرکوب طغیان مصر با ارتش عظیم روانه شد،  به حفاظت از پایتخت می پرداخت،  اما برادر خشایار شاه به تخت سلطنت نظر داشت،  و پس از جنگ بسیار تخت را به کمک فرمانده قوای شهری مردونیه فتح نمود،  اما هی دارن توانست با پنجاه نفر از سواران جاویدان،  پایتخت را باز پس گرفت.

   یعقوب لیث:  یکی دیگر از قیام کنندگان بر علیه حکومت تازی در ایران است،  که گام های اساسی در جهت بر اندازی تازیان در ایران برداشت.  وی نمونه دیگری از وطن پرستی ایرانیان در برابر هجوم بیگانگان به کشور شان بود.  او پسر لیث رویگر بود،  بواسطه کفایت و جوانمردی و دلیری از رویگری و عیاری به امارت سیستان رسید.  سپس هرات و کرمان و شیراز و خراسان را گرفت،  و در جهت پاکسازی ایران از دست حکومت تازیان گام برداشت.  وی بر ضد معتمد خلیفه کشتارگر عباسی قیام کرد،  و برای نابود ساختن حکومت تازی،  جوانمردانه جنگید.  سپس قصد حمله به بغداد را کرد،  و در صدد آمد که خلیفه ننگین تازی را بکشد،  لیکن عمرش کفاف نداد و در اثر بیماری در سال 265 هجری قمری در گندی شاپور یا جندی شاپور امروی خوزستان درگذشت.

    البته علت اصلی عدم موفقیت او در فتح بغداد،  بخشش و امان دادن به دشمنان می باشد،  که از درس های آن عیاران و جوانمردان بوده است.  در مرام آنها زمین زدن دشمن و حریف پیروزی نهایی حساب نمی شود،  بلکه بخشش دشمن و عطفت و مهربانی بر دشمن و حریف،  پیروزی نهایی حساب می شود.  درباره جوانمردی و عیاری او و یارانش،  در کتابها و منابع مختلف که بنام او وجود دارد ذکر شده است.    

   عکس آرامگاه یعقوب الیث صفاری در ۱۲ کیلومتری جنوب شرقی دزفول،  در روستایی به نام اسلام‌آباد دزفول یا شاه‌آباد دزفول،  که آرام و بی بازدید و فراموش شده،  و در حال ویرانی است،  عکس شماره 4642.

سردران نامدار زن ایرانی

      بانوان همچون مردان در ایران کار و تلاش می کردند،  و جنگجویان و سرداران بنامی داشتند،  تعدادی از آنها را در زیر نوشته ام،  منبع اینترنت،  ادامه دارد و باز نویسی می شود.

عکس نقاشی یک بانوی تاریخی ایران،  عکس شماره 4050.

   آرتمیز  : یا آرتمیس،  نخسیتن و تنها زن دریاسالار جهان تا به امروز،  او به سال 4507 خورشیدی ایرانی،  به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خشیارشا رسید،  و در نبرد ایران و یونان،  ارتش هخامنشیان را از مرز های دریایی هدایت می کرد.  تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی، برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.
   آتوسا :  ملکه بیش از ٢٨ کشور آسیایی در زمان امپراتوری داریوش،  هرودوت از وی به نام شهبانوی داریوش بزرگ یاد کرده است،  و آتوسا را چندین بار در لشکرکشی ها داریوش یاور فکری و روحی داریوش دانسته است.  چند نبرد و لشگر کشی مهم تاریخی ایران به گفته هرودوت به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است .
   آرتادخت:   وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان حکومت اردوان چهارم اشکانی،  به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روسی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید،  و در اداره امور مالی خطایی مرتکب نشد،  و اقتصاد حکومت اشکانیان را رونق بخشید .
   آزرمی دخت  : شاهنشاه زن ایرانی در سال ۶٣١ میلادی،  او دختر خسرو پرویز بود،  که پس ازگشتاسب بنده” بر چندین کشور آسیایی پادشاهی کرد.  آذرمیدخت سی و دومین پادشاه ساسانی بود،  واژه این نام به معنی دختر آتش تمام نشدنی و همیشه جوان است.
   آذرآناهید :  ملکه ایران،  در زمان شاهنشاهی شاپور یکم بنیانگذار شاهنشاهی ساسانیان،  نام این ملکه بزرگ و اقدامات دولتی او در قلمرو ایران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است،  و او را ستایش کرده است.
   پرین  : بانوی دانشمند ایرانی،  او دختر کیقباد بود که در سال ٩٢۴ یزدگردی هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گردآوری نمود،  و یکبار کامل آنرا نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است.  از او چند کتاب دیگر گزارش شده است.
   زربانو  : سردار جنگجوی ایرانی،  دختر رستم و خواهر بانو گشسب،  او در سوار کاری زبده بوده است،  که در نبردها دلاوری ها بسیاری از خود نشان داده است.  تاریخ نام او را جنگجویی ثبت کرده،  که آزاد کننده زال، آذربرزین و تخوار از زندان بوده است.
   فرخ رو  : نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریخ ایران ثبت شده است،  وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری کشور ایران رسید .
   کاساندان  : پس از شاهنشاه ایران او نخسین شخصیت قدرتمند کشور ایران بوده است،  کاساندان تحت نام ملکه ٢٨ کشور آسیایی در کنار همسرش کورش بزرگ حکمرانی می کرده است،  گزنفون مورخین یون آنی (یونان) از وی با نیکی و بزرگ منشی یاد کرده است .
   گردآفرید  : یکی دیگر از پهلونان سرزمین ایران،  تاریخ از او به عنوان دختر گژدهم یاد میکند،  که با لباسی مردانه با سهراب زور آزمایی کرد،  فردوسی طوسی از او به نام زنی جنگجو و دلیر از سرزمین پاکان یاد میکند .
   آریاتس  : یکی از سرداران مبارز هخامنشی ایران،  مورخین یونی آنی در چند جا نامی کوتاه از وی به میان آورده اند .
   گردیه :  بانوی جنگجوی ایرانی،  او خواهر بهرام چوبینه بود،  در شاهنامه فردوسی بخش ساسانیان،  از او به عنوان هسمر خسروپرویز گفته شده،  که در چند نبرد در کنار شاهنشاه قرار داشته است،  و دلاوری بسیاری از خود نشان داده است.
   هلاله :  پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی بندهش،   ٣٩١ یشتها ۱+۲۷۴ یشتها ۲، کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست.  از او به عنوان هفتمین پادشاه کیانی یاد شده است،  که نامش را  “همایچهر آزاد” (همای وهمون) نیز گفته اند.  او مادر داراب بود و پس از “وهومن سپندداتان” بر تخت شاهنشاهی ایران نشست.  وی با زیبایی تمام سی سال پادشاه ایران بود،  و هیچ گزارشی مبنی بر بدکردار بودن وی و ثبت قوانین اشتباه و ظالمانه از وی به ثبت نرسیده است .
   پوران دخت :  شاهنشاه ایران در زمان ساسانی،  وی زنی بود که بر بیش از ١٠ کشور آسیایی پادشاهی می کرد.  او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست،  و فرامان روایی نمود .
   شیرین  : شاهزاده ارمنی،  ارمنستان یکی از شهر های کوچک ایران بود،  و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاه ایران.  خسرو پرویز و شیرن حماسه ای از خود ساختند،  که همیشه در تاریخ ماندگار ماند.  شیرین از خسرو ۴ فرزند به نام های نستور، شهریار، فرود و مردانشه بدنیا آورد،  که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند.  پس او سر بر بالین (جسد بی جان) خسرو نهاند،  و با خوردن زهری عشق اش به خسرو را جاودانه ساخت،  و جان باخت .
   بانو گشنسب  : دختر دیگر رستم،  خواهر زربانوی دلیر،  نام بانو گشسب جنگجو در برزونامه و بهمن نامه بسیار آمده است.  یکی از مشهور ترین حکایت های او نبرد سه گانه فرامرز، رستم و بانوگشسب است.  او منظومه ای نیز به نام خود دارد،  که هم اکنون نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پاریس و در کتابخانه ملی بریتانیا موجود است.

   عکس بانوان ایران در زمان جنگ ایران و عراق،  زنان ایران در هر زمان و هر گونه پوشش و شرایط،  آماده دفاع از کشورشان هستند،  عکس شماره 6274.

. . . ادامه دارد و باز نویسی می شود . . .

کلیک کنید:  دلاوران تاریخ ایران

کلیک کنید:  تاریخ هنر های رزمی در ایران

کلیک کنید:  تاریخ کاروان و ساربان در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دومین دروغ تاریخ
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 95 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

حمله اعراب به ایران دومین دروغ بزرگ تاریخ

   پیش گفتار

      تاریخ یک علم است مانند همه علوم،  قوانین و فرمول های دقیق دارد،  عدم توجه به آنها نوشته های تاریخی، تبدیل بداستان های دروغی می شوند،  و یک متخصص با تحلیل ساده متوجه می شود،  نمیتواند از آنها به عنوان منابع و یا دانش تاریخ استفاده نماید.  بمنظور اطلاع بیشتر به تاریخ نویسی ایرانی و  نیز به جغرافیا ـ تاریخ بروید.  مقالات تاریخی نوشته شده من،  از مشاهدات عینی آثار تاریخی و باستانی،  و درک و تحلیل از جریان های واقعی تاریخ اجتماعی است،  از دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نکرده ام،  البته از کتاب های تاریخی،  که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند بهره گرفته ام.

      باید توجه کنید،  مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را،  باید مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد،  در ساختار های تاریخی اجتماع توضیح نوشته ام.  همچنین لازم است هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود،  و این مسئله مهم را هم در نظر داشت،  که اکثر دانش تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیسم است.  تاریخ را درست در تاریخ بنگرید و تحلیل کنید،  نه آنچه هالیوود و یا دشمنان می خواهند،  دشمنانی که برای ایران تاریخ نوشته اند،  و هیچ شناختی از جغرافیای طبیعی و اقتصادی و زندگی و مدنیت ایرانی نداشتند،  و  کتاب های خود را چون داستان تفسیر نموده اند،  که براحتی قابل رد کردن است.

      وظیفه جوانان باهوش متخصص ایران است،  که با تاریخ های نوشته شده دروغی برخورد کنند،  و آنها را مجازی یا حتی واقعی به محاکمه بکشانند.  برای اینکه این مطلب کاملاً مفهوم باشد،  لطفاً تمام مقالات وبلاگ را با دقت بخوانید،  و حوصله و تأمل نمایید،  البته می دانم پاک کردن دروغ های دشمنان مشکل است،  آنها در دوران 500 سال استعماری،  به اندازه 5000 سال تاریخ دروغ گفته اند.  افرادی احساسی برخورد می کنند،  عرب و فارس و ترک و کرد و غیره را رو در روی تاریخی می گویند و می دانند،  که همه ثمره تاریخ نویس دروغی است.  تاریخ با دانش و اطلاعات ما به پایان نمی رسد،  و لزوماً همین نخواهد بود،  پس واقع بینانه با  دانایی قرن 21  بدنبال واقعیت باشیم.  نمی دانم چرا علمای تاریخ نتوانسته اند این دروغها را بردارند،  که پویایی نو در سرنوشت بکارند،  و جامعه را هدایتی تازه دهند،  شاید غرق در این دروغ ها هستند.

   توجه:  افراد بیش ملی گرا یا بیش مکتبی همه سرزمینها،  لطفاً از خواندن و نظر دادن خود داری نمایند،  ولی جوانان با هوش ایران،  برای نگارش تاریخ نوین و علمی ایران،  به انوش راوید بپیوندند.

عکس تاریخی میرزا کوچک خان،  مشروح در نامداران تاریخ ایران،  عکس شماره 801.

  

دروغ حمله اعراب به ایران

      دروغگو ها برای توجیه و سفسطه  می گویند:  "اکنون در نزد علمای نژاد شناس این فرضیه به ثبوت رسیده است،  که مهد اصلی همه ملت های سامی نژاد شبه جزیره عربستان است،  که روزی نسبتاً آباد بوده و بتدریج رو به خشکی نهاده است،  بهمین علت اقوام سامی نا گزیر شده اند،  که در طلب چراگاه و آب از آنجا به سرزمین های آباد شمالی مهاجرت نمایند ....."  این دروغ بسیار شبیه دروغ مهاجرت آریائیها از شمال به ایران است،  که در جای دیگر وبلاگ توضیح داده ام،  حالا برای عربها از جنوب می گویند، چون دروغ سرزمین های سرد و خشک شمالی و مهاجرت آریائیها.  دروغگو می گویند:  "قرنها بدینسان گذشت و اعراب روز به روز بر انیوهی شمار و سختی معیشتشان می افزود،  ناگزیر بودند جبنشی کرده موانع ایران و روم و مصر را از پیش برداشته برای رسیدن به زندگی بهتر ......"  این دورغ گو ها انکاری در دوران بورژوازی و استعمار هستند،  چون با همان دید می گویند،  زندگی در دوران شاه خدایی برای همه یک اندازه بود،  و همه در قومها و قبیله ها به یک شکل و تقریباً مساوی تولید مثل و مرگ داشتند.

      دروغگو های استعماری در ادامه دروغها می گویند:  "یکی از وعده های اسلام برای عربها این بود که اگر پیروز شوند،  ایران و عراق و سوریه از آن ایشان خواهد بود، ...."  در ادامه و توجیه سادگانه می نویسند،  "اعراب مسلمان که در تنگی معیشت می سوختند،  به امید آنکه اگر فاتح شوند،  خوشبخت می شوند و اگر کشته گردند به بهشت می روند، ...."  و ادامه میدهند،  "بدین جهت جنگ های اعراب با ایرانی ها جنبه اقتصادی داشت،  و همه قبایل حرکت کردند و چیزی از ایشان در عربستان نماند، ....."  با این نوشته ها اعراب را چون فلاکتی ها و حاشیه نشین شهر ها در آورده اند،  در آن زمان هر قبیله ای در جغرافیای خودش خودکفا بود،  و ثروت معنی دوران بورژوازی و موج دومی  را نمی داد.  همچنین مسلمانی را در ابتدای پیدایش در حد راهزن پایین آورده اند.  عجیب است هیچ یک از علمای تاریخی به این مهم های ذکر شده در صدر اسلام اشاره نکرده اند،  که آیا دروغ است و یا واقعی.  اگر راهزنان متحد شوند و غارت کنند در اولین چپاول،  بر سر اموال بین خود می جنگند،  و در مورد اعراب،  کینه عمیق تاریخی عربی و طایفه ای یکبار دیگر ظاهر خواهد شد،  و این قبیل افراد توانایی ادامه مسیر و جنگ های بعدی را نخواهند داشت،  و بطور کلی سازمان و برنامه و عقیده ها بهم می خورد،  اگر استراتژی برای غارت باشد،  تاکتیک های جنگی برای بدست آوردن اولین مال می باشد.  معلوم می شود کسانی که اینچنین می گویند،  یعنی غارت در صدر اسلام،   برداشت های فکری خود را القا می نمایند،  حتماً از دوران بورژوازی و استعمار بوده و هستند.  در کتاب های واقعی تاریخی،  رجز خوانی و خالی بندی زیاد وجود دارد،  ولی چیزی را القاء نمی کردند.

     همچنین برای ادامه توجیهات سادگانه خود،  و از قول کتاب های خطی تاریخی،  که کسی آن کتابها را در هیچ موزه ای و کتابخانه ای ندیده،  می نویسند،  "....  که ایران بسیار بی ثبات،  اوضاع خراب،  بحران اقتصادی،  بیماری، فساد، و....."  از نوشتن بقیه پرت و پلا ها خود داری می کنم،  چون براحتی در تمام دروغ نامه ها در دست است.  می بینید این مطالب گفته شده فقط می تواند از افکار لندن یا پاریس در قرن 19 و 20  باشد.  گاهی با خود اندیشه کنید،  زندگی و بود و نبود و کار و تولید در 15 قرن پیش چگونه بوده،  موج اولی یا سرمایه داری،  و در 4 یا 5 قرن پیش چطور،  و آیا در اروپا و آسیا به یک شکل فکر می کردند،  و در باره دروغ هایی که از زندگی مردم در گذشته ها گفته اند چیزی فکر کرده اید؟

ــ  موضوعات اقتصادی و زندگی در سنت گریزی و دانایی قرن 21.

نبرد های مشکوک یا الکی

      این نبردها که در کتاب های تاریخی مربوطه است،  از روی یکدیگر با کمی تغییر برداشت و رونویسی شده اند،  و در همه کتابها تاریخی مربوطه براحتی در دسترس می باشند.

    نبرد حیره،  (....  برای دفاع جز حصار کهنه چیزی نداشت،  ناچار تسلیم شد،.....)،  در صورتیکه واقعیت و موقعیت جغرافیایی چیز دیگری است.

   فتح ابله و نبرد زنجیر،  (...... پای سربازان ایرانی را زنجیر کرده بودند که نگریزند،....)،  می خواهند با این دروغ چه بگویند،  زنجیر ها در کجا تولید شده بود،  و قفل آنها چگونه بود و آیا امکان دارد،  دروغ و دونگ تا چه اندازه،  در این باره در پست های دیگر توضیح نوشته ام.

   نبرد الیس،  (...... بفرمود چند شبانه روز اسیران ایرانی را گردن زدند تا نهری از خون ایشان جاری شد،  خالد سردار اسلام می خواست نقص سوگند نکرده باشد،......)،  با یک تیر دروغ سه نشان،  هم ایرانی ها را چنان ترسو و نابود شده و هم مسلمین اولیه را خونخوار،  و در نهایت ایران و اعراب را برای مقاصد استعماری رو در روی یکدیگر قرار میدهند.  در صورتیکه هرگز هیچ سپاه فاتح در اولین نبردها با دشمن چنین نمی کند،  که باعث شود حریف سخت کوش شود تا اسیر نگردد. 

   نبرد امغلیشیا،  (.......)،  این نبرد در سطح یک دهقان پایین می آید چون دروغ دگری نداشتند.

   نبرد فتح انبار،  (..... خالد فرمان داد که چشم سپاهیان دشمن را که همه غرق در آهن بودند و جز چشم ایشان پیدا نبود به یکباره با تیر کور کردند،.....)،  انگار با گله گوسفند طرف بودند،  این دروغ آنها بقدری احمقانه است،  که فقط دروغگو ها باور می کنند.

   جنگ الجسر یا قیس الناطف،  (.......)  بعد از چندین جنگ مسخره که با مطالعه آنها و دید علمی و تاکتیکی نبرد های آن زمان،  کاملاً معلوم میشود الکی است.  دروغگو ها مجبور شدند با یک صحنه آرایی مسخره تر و غیر اصولی و غیر تاکتیکی جنگی،  یکبار هم که شده ایرانیها را پیروز نمایند،  تا کمی از ضایع بودن دروغ هایشان بکاهند.

   نبرد بوبت،  (..... در این روز صد نفر جنگاور عرب هر یک صد تن ایرانی کشتند،....)،  به این دروغگو ها بگویید اگر هر کدام می خواستند گوسفند بکشند روزی چند راس می توانستند،  چقدر باید کسی احمق باشد،  که این پرت و پلا ها را بجای تاریخ قبول کند.

      دروغگو ها از قول شاه می گویند،  یزدگرد به فرستادگان عرب گفت:  (شماها از شدت فقر سوسمار و موش می خورید،.....)  این گفته و نوع کلام مربوط به دوره بورژوازی و استعمار از 500 سال پیش است،  در گذشته همه در شرایط طبیعی خودشان خود کفا بودند،  و برای کسی فقر و غنی بشکل فکر امروز معنی نداشت.

    ممکن است عزیزانی بگویند بعضی گفته ها دروغ است،  و بعضی حقیقت و یا امداد های دیگری در کار بوده،  اگر بپذیریم بخشی دروغ بوده،  پس باید بدانیم کسی که بخشی دروغ گفته می تواند دروغگوی بزرگ بوده و همه را دروغ گفته باشد،  و در نتیجه باید همه چیز را دور ریخت و از نو بررسی کرد.  کار گزاران و چهره های استعمار همیشه در تلاش بودند،  تا مسیر تکامل اجتماعی مسلمانان را به گمراهی بکشانند،  باید با آنها مقابله کرد.

این صفحه به مرور تکمیل می شود.

 

دنیای زندگی قبیله ای

      گذشته ها قبایل در محیط جغرافیایی طبیعی خودشان طی قرنها عادت کرده بودند،  که راحت و خودکفا زندگی کنند و روزگار را به خوشی بگذرانند،  تمام دنیای آنها همان محیط خودشان بود.  امروز هم اندکی از قبایل در ایران بزرگ  و جاهای دیگر جهان دیده می شوند،  که در محیط طبیعی خودشان به اندازه توانایی هایی که دارند موفق هستند.  در صورتیکه قبایل تاریخی از موقعیت خود خارج می شدند،  هر فرد و یا کل قبیله و طایفه دچار افسردگی و شکست می شدند،  و نمی توانستند ادامه حیات بدهند،  زیرا تجربه استفاده از امکانات جدید را نداشتند.  این موضوع را به راحتی می توان در مورد چند روستایی دور افتاده آزمایش کرد.  اگر قبیله ای تاریخی در یک جابجایی کلی و سریع قرار می گرفت،  وضع آنها بسیار بد می شد،  و در جای جدید کامل ناتوان می شدند،  و حتی از طرف قبایل ساکن در اطراف محیط جدید مورد حمله و آزار قرار می گرفتند.

      در طول تاریخ جابجایی و کوچ نشینی همیشه بوده است،  ولی در مسیر مشخص که توانایی زندگی و کار و تولید را سلب نکند،  این حاصل نسلها تجربه بود.  برای جابجایی هایی که در تاریخ انجام می شد زمان بسیاری می برد،  که تا چندین نسل ادامه داشت،  و آرام و آهسته به شکل جدید و همه چیز سرزمین جدید عادت می کردند.  در آثار باستانی تمدن های مختلف دیده می شود،  تمدن جلگه، تمدن کوهستان، تمدن بیابان، و هر کدام  زیر مجموعه های و شرایط مربوط خود را داشتند،  بود و نبود ها و فرهنگ ها بر اساس جغرافیای طبیعی ساخته می شد.  هر شکل از تمدن و فرهنگ،  زندگی خاص خودش را داشت و توانایی یا امکان جابجایی سریع در مکان و زمان بطور کلی سلب شده بود.  جامعه بشری مرحله به مرحله رشد یافته از آسمان و غیب و غیره،  دین و تمدن و فرهنگ و توانایی ها نیامده است،  وبلاگهای انوش راوید تحلیل ها و  یادگیری نوین در تاریخ را می گوید.

      ساده ای در جایی نوشته و می گفت،  اعراب بیابان گرد که از بیابان ها خسته شده بودند،  از آب و هوای ایران خوششان آمد و برای همین به ایران آمدند و کشتند و غارت کردند و ماندند.  آن ساده می پندارد که یکی از اهالی شهر های بزرگ امروزی بوده،  و برای گردش سالیانه به کنار دریا و یا جنگل رفته و دمی هم به خمره زده است.  هر اتفاق تاریخی را می بایست در تاریخ اجتماعی و تحلیل های جامعه شناسی شناخت.  استعمار و امپریالیسم خیلی از این قبیل دروغ ها گفته اند،  اکثر تاریخ دان های آنها جیره خوار حکومت ها بودند و بی سواد و می خواستند دروغ ها را با گفته های ساده لوحانه بخورد مخ های ساده تر قرن های گذشته بدهند.

   پرسش از عموم:  آیا شما تاکنون با مردم مهربان روستاها و قبیله های دست نخورده و دور دست معاشرت و زندگی کرده اید؟

      محقق و تاریخ نگار اسپانیایی، کتابی دارد با نام  (عرب ها به اسپانیا یورش نبرده اند).  کاری عالی است،  بر پایه های عقلی و انبوهی اسناد غیر قابل تردید که ثابت می کند،  حمله اعراب به اسپانیا سراسر دروغ می باشد،  این جنگها و کشتارها مجموعه داستان های بی بنیانی است،  که در پانصد سال گذشته استعمار و کلیسا برای حفظ آبروی خویش با دست مورخان وابسته، دروغ نویسی کرده اند.  کتاب او در سال ۱۳۶۵ توسط انتشارات شباویز منتشر گردید،  البته با نامی که نوعی پنهان کاری دیگر است،  (هفت قرن فراز و نشیب تمدن اسلامی در اسپانیا).

   ایگناسیو اولاگوئه،   Ignacio Olague,Ulague ،   مقاله ایگناسیو اولاگوئه البته به اسپانیایی:

http://www.islamyal-andalus.org/control/noticia.php?id=402

ــ  مقالات زبان انگلیسی و سخنرانی ها و غیره،  ایگناسیو اولاگوئه را خود جستجو کنید.

      * مدنیت اسلام با روند رشد و تکامل در تاریخ ادیان پیروز شد،  نه جنگ ها و کشتار های دروغی،  بسیاری می دانند دروغ ها در تاریخ فراوان است،  ولی چرا می خواهند آنها را باور داشته باشند؟

 

تاریخ اجتماعی واقعیت انکار ناپذیر

      در ابتدای قرن 20 که همه مردم عربستان مسلمان بودند،  استعمار با شیخ های اصلی عربستان که در دست نشاندگی داشت به سرکردگی لورنس عربستان نمی توانستند هزار نفر مسلح را جمع کنند تا به عثمانی های اشغالگر حمله کنند.  تمام قبایل و افراد مسلمان آن طایفه آنقدر در سادگی و جهالت بودند که به بهانه ای با یکدیگر می جنگیدند و از هم دوری می کردند.  با این وضع حساب کنید قبل و اول اسلام این مردم که در ده ها و صدها دین و فرقه های مذهبی عجیب و غریب بودند چگونه می توانستند زیر یک پرچم جمع شوند و به کشور کشایی مشغول شوند.  اگر فرض بر این شود که به برکت اسلام آن قبایل بدوی فقط مدت کوتاه چند سال بخود آمدند کاملاً اشتباه و برداشت غیر از علم تاریخ جامعه شناسی است،  و یا اگر کسی تصور کند غیب و معجزه در کار بوده بهتر است،  فوراً از این وبلاگ خارج شود و وقت گرانبها را در عالمی دیگر بگذراند. 

      می خواهم از تاریخ بگویم اما تاریخ هجری شمسی کم می آورد و ما نمی توانیم بگویم مثلاً قرن اول قبل از هجری شمسی،  بنابر این مطابق بین المللی از میلادی استفاده می کنم،  در ابتدای قرن هفتم میلادی عربستان بسیار کم جمعیت بود و حکومت مرکزی نداشت و قبایل مختلف در دوران قبایل بدوی زندگی دایره ای داشتند و در جغرافیای خود محدود بوده و در مسیر تمدن ها قرار نداشتند و امکان بهره گیری از تاریخ و فرهنگ یادگیری هم نبود و چند تمدنی و فرهنگی نیز نداشتند و به همان شکل قبایل ابتدایی مانده بودند.  حکومتهای نیل هم فقط داری تمدن و فرهنگ جلگه های حاصلخیز و رود های پر آب بودند و سواحل شرقی مدیترانه هم بعلت وسعت و جمعیت کم شکل خاص خود را داشتند و کم تأثیر،  در ایران بزرگ نوشته ام که وضع گونه دیگری بود و از تکرار آن خود داری می کنم.

    همانطور که بارها گفته ام در تاریخ اجتماعی امکان آن نیست که تمدن های پایین دست به تمدن جلو تر پیروز نظامی و یا فرهنگی شوند،  مانند قبایل بدوی که نمی توانند به سازمان قبیله ای پیروز شوند و یا سازمان قبیله ای به فئودالی ظفر یابد و یا فئودالی به بورژوازی و بورژوازی سنتی به بورژوازی ملی یا استعمار به امپریالیسم پیروز شوند،  در ساختار های تاریخ اجتماعی نوشته ام.  در تمام دروغ نامه هایی که به نام تاریخ جا زده اند بدلیل عدم سواد و فقط دروغ نویسی و یا نداشتن آگاهی به این مسائل مهم تاریخ اجتماعی اشاره نکرده اند.  این علم یکی از دلایل رد حمله اعراب و مغول به ایران است،  هرگز آنها که در دوران قبایل اولیه بودند نمی توانستند به ایران که در دوران شاه خدایی و یا سازمان قبیله ای دینی و نو فئودالی بود پیروز شوند.

      اگر مسلمانان عربستان به ایران حمله نکردند،  و ایرانی ها را نکشتند،  پس واقعیت چه بوده،  اگر مردم بزور مسلمان نشدند،  چگونه مردمی که دین و عالم داشتند،  براحتی اسلام آوردند.  این همان راز تاریخ است،  و تا وقتی راز به تحلیل علمی گرفته نشده و معمای آن کشف نگردیده باشد،  برای بیشماری راز باقی می ماند.  اما با هوشها ضمن مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید،  راز های تاریخ را کشف می کنند.

     در دوران شاهنشاهی ساسانیان،  مردم ایران بزرگ در چند تمدن و فرهنگ با یکدیگر طی قرنها آمیخته بودند،  زیرا جغرافیای این سرزمین وسیع این سرنوشت را برای آنها فراهم کرده بود،  و از طریق دو جاده معروف ابریشم و ادویه در ارتباط کامل بودند.  در این سرزمین وسیع گاهی حکومت های شرق ایران بویژه به مرکزیت بلخ یا کابل و گاهی غربی آن به مرکزیت تیسفون یا شوش در قدرت بیشتر بودند.  دو قسمت اصلی و پرجمعیت ایران بزرگ را بیابان وسیع و طولانی ری از هم جدا کرده بود،  ری به معنی طولانی است،  مانند ری کشیدن برنج.  ری محل تلاقی دو جاده بود و بدین ترتیب مرکز مهم فرهنگی گردیده بود،  این مطالب در بسیاری از کتابها منجمله تاریخ ری قابل دسترسی است.

     زمانیکه قدرت ایران بزرگ در دست حکومت های غربی ایران مانند سلسله هخامنشیان و یا شاهنشاهی ساسانیان بود،  برای حفاظت از حکومت خود و مرز های غربی از نیرو های شرقی استفاده می کردند،  مانند فراته داران اشکانی و یا در دوره اسلامی سربازان معروف خراسانی به فرماندهی ابومسلم.  زمانیکه قدرت در دست شرقی ها مانند حکومت کوشانیان و یا حکومت پارتها بود،  از نیرو های غربی برای حفظ حکومت و تاج و تخت استفاده می کردند،  از این تاکتیک امروز هم استفاده می کنند،  مثلاً در رژیم گذشته ژاندارم کرد برای ترک و فارس و ژاندارم ترک برای کرد و بلوچ می گماردند،  تا آن نیروها از طایفه های مردم محل خدمت نباشند.  این مسئله مهم تاریخ اجتماعی را باید دانست تا بتوان درک خوبی از تاریخ نیک داشت.  نیروها که از طرف دیگر ایران بزرگ آمده و به حفظ تاج و تخت پادشاه مشغول بودند،  از مردم و قبایل سرزمینی که در آن خدمت می کردند نبودند،  بنا بر این املاک طایفه ای نداشتند،  حکومتها زمین هایی را به عنوال تیول به آنها می دادند.  با این اتفاق شکلی از فئودالی نو پدید در ایران بوجود آمده بود،  این فئودالی نو پدید، با پادشاه که قدرت شاه خدایی داشت و حاکم بود در تضاد قرار می گرفت، و این تیول داران برنامه و شکل جدیدی از دین و مذهب و اعتقادات را برای اداره امورشان می طلبیدند.  این نیز یکی از مسائلی است که باعث شد سلسله هخامنشیان  به دست حکومت اشکانیان بر افتد و اشکانیان بدست شاهنشاهی ساسانیان و ساسانیان بدست سپاه خراسان،  در جای خودشان توضیح بیشتری نوشته ام.

جهت اطلاعات بیشتر،  پرسش  و پاسخ های دروغ حمله اعراب به ایران را بخوانید.

ادامه دارد و بازنویسی می شود.

عکس انوش راوید در قلعه مارکو،  شرح در تاریخ قلعه های ایران،  عکس شماره 4553 .

مهم:  جهت اطلاعات بیشتر،  پرسش  و پاسخ های دروغ حمله اعراب به ایران را بخوانید.

کلیک کنید:  دروغ نبرد قادسیه

کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایرانی

کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

  

دروغ نبرد قادسیه

   پیش گفتار

      برای درک و فهمیدن دروغ های تاریخ،  تمام مطالب وبلاگ انوش راوید را با دقت و در فرصت های مناسب بخوانید.  در این بازار آشفته اطلاعات و سیاست،  تشخیص مقالات دروغگوها و دشمنان ایران،  کار مشکلی است.

کلیک کنید:  دروغ حمله اعراب به ایران

عکس انوش در سایت پاسارگاد و آرامگاه کوروش بزرگ،  عکس شماره 4508.

داستان دروغ قادسیه

      دشمنان می خواهند مانند بقیه داستان هایشان،  قادسیه را هم بنای شکست ایرانی ها بدانند و با یک تیر چند نشان بزنند،  اول بگویند ایرانی ها چندین ملت جدا هستند و بسیار ضعیف و آسیب پذیر،  و دوم بگویند که براحتی بجان یکدیگر می افتند و خیانت و شکست و غیره،  و سوم بگویند اسلام نه توسط فرهنگ،  بلکه با زور و جنگ و خون به ایران بزرگ آمده است،  و بسیاری چیز های دیگر بگویند.

      در مورد نبرد قادسیه در کتاب های تاریخی،  که بیشتر از روی یکدیگر و نویس شده اند،  گفته اند:  "رستم به پیش آمد.... و چهار ماه بین حیره و سیلحین اقامت کرد، بی آنکه اقدامی نسبت به مسلمانان به عمل آورد و یا با آنان بجنگد...... مشرکان [ایرانی ها] حدود یکصد و بیست هزار تن بودند و سی پیل و پرچم بزرگی داشتند ....... عده مسلمانان بین نه تا ده هزار تن بود ......".

      سپاه ایران بنابر آنچه آمده است بسیار مجهز تر از سپاه اعراب بوده است،  و بلحاظ تعداد نیز برتری چشم گیری داشته اند.  با توجه به امکانات آن زمان سلاح های مورد استفاده جز شمشیر و نیزه و تیر و کمان نمی توانسته چیز دیگری باشد.  دو سپاهی که با شمشیر و نیزه میجنگند باید فاصله بسیار کمی با یکدیگر داشته باشند،  با شمشیر و نیزه نمیتوان از فاصله دور جنگید.  تنها سلاحی که میتواند با فاصله مورد استفاده قرار بگیرد تیر و کمان است،  که اگر کماندار قدرت بازوی کافی داشته باشد و کمانش از بهترینهای آن زمان بوده حداکثر میتوانسته تیرش را تا فاصله 40 یا 50 متری پرتاب کند و این فاصله اگر تیر قرار باشد بدن دشمن را سوراخ کند باید به کمتر از این نیز تقلیل پیدا میکرد.

      بیش از داستان این جنگ می آیند کلی زمینه سرایی می کنند،  و می گویند:  وضع اخلاق و دین در ایران از بین رفته بود،  و ساسانیان ضعیف بودند و...  این دروغها را دوباره نویسی نمی کنم چون بفراوانی در همه جا در دسترس است.

      نمونه از مطالب دروغ در کتاب های تاریخی،  که امثال آن بفراوانی وجود دارند:  "ابو رجاء فارسی از پدرش و او از جد وی مرا روایت کرد:  من در نبرد قادسیه شرکت جستم و آن زمان مجوسی بودم.  چون تازیان تیری سوی ما رها می کردند،  میگفتیم دوک دوک،  که مراد از آن مغازل است.  آن دوکها همچنان بر ما می بارید تا کارمان ساخته شد.  گاهی یکی از مردان ما از کمان خود ناوکی رها میکرد و آن بر جامه کسی آویزان میشد و از آن بیشتر کاری نمیکرد و زمانی میشد که تیری از تیر های ایشان زره محکم و جوشن دو لای مردان ما را می شکافت".  در این روایت غیر واقعی بودن شرح حوادث بخوبی مشهود است،  نباید این پرت و پلاها را بجای تاریخ قبول کرد،  فکر و تحلیل کنید و بررسی نمایید.  چگونه ممکن است سپاهی ده هزار نفری یا با اعدادی غیر واقعی و مختلف،  با باراندن تیر سپاهی یکصد و بیست هزار نفری را نابود کند؟.   فرض کنیم که ده هزار نفر یا تعدادی مختلف از عشایر قبایل عرب،  که اعداد متفاوتی ذکر شده است،  و در هر صورت اگر سپاه عرب روی یک خط مستقیم و افقی هر کدام نیم متر از زمین را اشغال کرده باشد،  این خط از نقطه آغاز تا پایان آن خطی بطول پنج تا ده هزار متر خواهد بود،  در مقابل این سپاه، ایرانی ها صف کشیده اند، 120 هزار نفر سپاه ایرانی با هر نوع آرایشی که متصور باشد،  حتی اگر با فاصله یک متری از دشمن و روبروی یکدیگر صف کشیده باشند،  غیر ممکن است که سپاه تازی بتواند با استفاده از تیر و کمان با توجه به فاصله لازم برای کارساز بودن تیر،  بر ایرانی ها پیروز شده باشند.  اگر سپاه ایران حتی در ده صف 12هزار نفری و هر صف با یک متر فاصله و پشت صف جلوئی ایستاده باشند فاصله های ایجاد شده پیروزی اعراب را ناممکن میکند.  هر نوع آرایش دیگری نیز همین معضل را به همراه خواهد داشت.  غیر ممکن است،  که تازیان توانسته باشند بیش از زمانی کوتاه در مقابل سپاه رستم دوام آورده باشند.

       اگر فرض شود که هر دو سپاه پس از ساعاتی تیر انداختن های اولیه عاقبت به جنگ تن به تن وارد میشوند،  در این جنگ چون سلاح دیگری جز شمشیر، گرز، تبر و یا نیزه وجود ندارد،  و جنگی لزوما تن به تن است،  چگونه میتوان تصور کرد که هر نفر از اعراب توانسته باشد،  بر 12 نفر سپاه مجهزتر ایرانی پیروز شده باشد!؟

"عزیزان کمی بیاندیشید،  شما توانایید،  و می توانید دروغ های دشمنان را دور بریزید"

کلیک کنید:  تاریخ لشکر و جنگ در ایران

       در تحقیقات دانشمندان الکی و آبکی،  یکی از دلائل پیروزی اعراب بر ایرانی ها سبک بودن و سرعت عمل تازیان عنوان شده است.  چنین توجیهی ازاساس غلط است.  اگر این فرضیه را بپذیریم باز هم یک تازی که در حال دویدن است،  باید از سد 12 نفر سپاه ایرانی که ایستاده اند عبور کند،  با توجه به حد توانائی بدن انسان،  آن فرد تازی اگر "قهرمان" دویدن از روی مانع هم باشد،  قبل از رسیدن به آخرین صف از پای در میآمده است.

      آنچه بنام تاریخ بجای مانده است،  ملغمه ای از روایت هائی است،  که مملو از رجز خوانی و توجیهی جز تقدیر الهی در ذهن مؤلف نمی توانسته داشته باشد.  در واقعی بودن این روایتها باید تردید کرد،  و با بررسی های علمی و انتقادی،  تاریخ واقعی را از درونش استخراج کرد،  کاری که هنوز توجه کسی را جلب نکرده است.  انوش راوید از شما دعوت می کند،  هوشیار باشید و تاریخ و تاریخ اجتماعی را باز اندیشی کنید،  و مچ دشمنان دروغگو را بگیرید و افشا کنید.

      دروغگویان می گویند،  رستم فرخزاد علاقه ای به جنگیدن نداشته است!،  چرا؟  رستم به چه دلیل بیش از سه ماه در مقابل تازیان اردو میزند،  و از شروع جنگ روی گردان است؟  سه تا چهار ماه اردو زدن در بیابان مستلزم ارتباط دائم با پایتخت است.  یک لشگر 120 هزار نفری باید مداوم بلحاظ روحی و غذا و علوفه تامین شود،  بنابر این عقل سلیم میگوید،  که جنگ هر چه زودتر باید آغاز شود و رستم نمی توانسته این امر را ندانسته باشد.  اما روایات می گویند،  که او در آغاز کردن جنگ تعلل میکند،  و به پیروزی امیدی ندارد،  چرا؟  دروغ و دروغ.

      علت چنین امری بر ما روشن نمی شود،  مگر در ارقام داده شده در روایات شک و تردید روا داریم.  در این داستانها چون دروغ اسکندر مقدونی که پارسه را سراسر گنج می گفتند،  تا عظمت دروغ خود را بگویند،  برای این جنگ و تیسفون هم سراسر خالی بندی کردند،  و برای تیسفون گنج ها نوشته اند.  دروغ هایی که درباره جنگ نوشتند:  "در روز اول اسب‌ های عرب، از فیلان که آنها را جلو نگاهداشته بودند فرار کردند.  چنین به نظر می‌آمد که فتح با لشکر ایران است،  اما بعد که دسته‌ای از تیراندازان به فیلها حمله بردند،  سواران عرب از خطر جسته و ایرانیان را عقب نشاندند".  فقط بصورت ساده برای آدم های ساده قبل از قرن 21 می نویسند،  و نمی دانند انسان این قرن تحلیل می کند و هر چیزی را الکی قبول نمی کند.  دروغ ها را با ترفند ادامه می دهند:  "در روز دوم لشکر امدادی  سوریه وارد شد.  در روز دوم نبرد های تن به تن بین پهلوانان دو سپاه صورت گرفت.  در روز سوم بار دیگر فیل‌ها در خط جنگ ظاهر شدند،  ولی  رییس نیروی امدادی،  که از شام آمده بود چشم فیل بزرگ سفیدی را با نیزه کور کرد،  دیگری با فیل دیگر نظیر این را معمول داشت.  بالاخره فیلها برگشته در لشکر ایران باعث اختلال شدند.  اعراب به سبب رسیدن قوای عمده‌ای از شام قویدل شده و شب هنگام روحیهٔ اعراب بهتر از روحیهٔ لشکر ایران بود".  عزیزان،  صحنه آرایی داستان بسیار سبک و خنده دار می باشد و برای آدم های قرن های گذشته نوشته شده است،  هیچ تعریف واقعی و توضیح اساسی داده نشده،  و کاملاٌ معلوم می شود واقعیت چیز دیگری بوده است.

      ادامه ترفند دروغ نویسی:  "... دو تن از سرداران لشکر مسلمان هر کدام جداگانه در تاریکی شب به لشکر ایران حمله بردند،  و جنگ در تمام شب جریان داشت.  این شب را  لیلۀ الهریر  نامیده اند، چون نوشته اند صدا هایی شبیه به صدای شغال و سگ از مجروحین طرفین فضا را پر کرده بود.  در روز چهارم یعنی روز آخر جنگ،  اعراب قلب لشکر ایران را متزلزل ساختند.  در این هنگام باد سختی بنای وزیدن را گذاشت که شن زیاد به سر و روی سپاه ایران میریخت، ولی اعراب که پشت به طوفان بودند چندان صدمه‌ای ندیدند.  رستم فرخزاد در کنار درفش کاویانی ایستاده بود و سپاه ایران را رهبری می کرد".

      ادامه دروغ پردازی:  "... در این گیرودار یکی از عربها بنه رستم را بر روی او انداخت و او را مجروح ساخت.  او خود را در نهر انداخت که شاید جانی بدر برد،  اما عربی پشت سر او در آب جست و وی را کشت.  این واقعه لشکریان ایران را به هراس انداخته دل ‌های خود را باختند و هزاران نفر خود را در آب انداخته غرق شدند.   فتحی که در این جنگ نصیب اعراب شد،  آسیب سختی به روحیهٔ ایرانیان وارد ساخت".  دروغ پردازان برای پایان دادن به داستان،  از باد کمک گرفتند،  و نویسنده نمی دانسته که در آن زمان و ماه توفان در کار نبوده و نمی آید،  و امداد های غیبی را به میدان می آورد،  و به هر شکل می خواهد دروغ بنویسد تا نتیجه جنگ را چنین تمام کند،  و چنین برداشت شود که اسلام با زور بوده و ایرانی فراری از مقابل دشمن و ضعیف،  و اعراب دشمن خون آشام ایران هستند.
      اگر ما فرض را بر این بگذاریم که ایران دچار مشکلات داخلی و هرج و مرج بوده و در عین حال دربار ساسانی،  تازیان را چندان جدی نمی گرفته بود،  باید بعید باشد با آن شرایط در هم ریخته و خان خانی،  که دشمن هم ضعیف انگاشته می شود،  جمع آوری چنین سپاه 120 هزار نفری توسط رستم غیر لازم به حساب می آمده،  و امکان آن هم کم بوده،  و دلیلی برای جنگ با اعراب شورشی با این قدرت نبوده.  بسیار واضح است ایرانی ها هیچ گاه،  اعراب را جدی نمی گرفتند،  ولی نوشته اند،  یزدگرد اصرار دارد،  که رستم به جنگ برود،  و بزرگترین نگرانی رستم وضع آشفته "مدائن"  بوده است،  و اعراب برای رستم کم اهمیت هستند.  اما چنین روایتی نمی تواند صحت داشته باشد،  چون قبل از دروغ قادسیه فقط در یک جنگ درو غی و کاغذی دیگر ایرانی ها بنا به همین تواریخ دروغگو صد هزار کشته داده اند!؟ (جنگ بویب).

      ادامه دروغ ها که دروغگو ها از روی یکدیگر رونویسی کرده اند:  "... پس از خسرو پرویز دربار ساسانی دچار هرج و مرج میشود،  پادشاهان مدت زیادی دوام نمیآورند.  در مدائن رقابت ها بشدت وضع را آشفته کرده تا جائی که میان سپاهیان رستم و فیروزان جنگ در میگیرد و این در حالی است که اعراب نواحی مرزی سواد (عراق کنونی) با سرزمین های عربی رامورد تجاوز قرار داده و مردم به پایتخت (مدائن) همان تیسفون شکوائیه میبرند.  کسی در تیسفون اعراب را جدی نمیگیرد.  پایتخت ساسانی حتی پادشاه هم ندارد.  بزرگان به رستم اخطار میکنند، "  پارسیان به رستم و فیروزان که سالار مردم فارس بودند گفتند:  چه میکنید، اختلاف شما مایه ضعف پارسیان شده و دشمن در آنها طمع بسته است.  حرمت شما چندان نیست که پارسیان این وضع را بپذیرند،  که شما به نابودیشان کشانید،  از پس بغداد و سباط و تکریت نوبت مدائن است هم سخن شوید،  پیش از آنکه دشمن ...."  (تاریخ طبری، قبلاً از دروغ نویسی این کتاب نوشته ام).

کلیک کنید:  دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ

      در دروغ نامه هایشان نوشته اند:  دولت ساسانی پوسیده بود،  فاسد بود، همه ایرانی ها با هم دشمن بودند،  تیسفون نزدیک به اعراب بود، پادشاه خوب نبود و صدها دلیل سادگانه برای دروغ خود روی کاغذ نوشته اند،  بدون اینکه توجیه و تحلیل داشته باشند،  بدون اینکه مدرک ارایه دهند،  درصورتیکه در همان زمان مسیر تکامل فرهنگی و اجتماعی ایران بزرگ راه طبیعی و واقعی خودش را می پیمود،  و ما باید از این جهت و علمی و با دانایی قرن 21 همه موضوعات را بررسی نماییم.

      اگر  پوسیدگی جامعه دوران شاهنشاهی ساسانیان را،  که برخی بر این باورند قبول کنیم،  این روایت از طبری باید دروغ باشد،  چون جامعه پوسیده نمی تواند با آمدن یک نفر به سرعت سامان بگیرد.  در این روایت طبری نکته بسیار با اهمیتی وجود دارد اینکه  "سران قوم در اطاعت و اعانت وی از هم پیشی گرفتند"  نشان میدهد که رقابت تا حد دشمنی که از قبل وجود داشت ادامه پیدا کرد،  و اکنون خود را در نزدیک شدن به  "پادشاه جوان"  نشان میدهد.  در چنین اوضاعی یقینا جمع آوری 120 هزار نفر بنظر نمیآید ممکن باشد،  و اگر هم بود نمیشود آنرا برای چهار ماه در بیابان حفظ کرد،  و گذشته از اینها،  رستم و دیگر سالاران تا این میزان به اعراب بها نمیداده اند.

      اگر ما تعداد کسانی را که به روایت تاریخ طبری یا تاریخ های مشابه از ابتدای شروع تجاوزات اعراب تا زمانی که تمام ایران بدست اعراب سقوط کرد را جمع بزنیم،  من اطمینان دارم که به شماره های نجومی خواهیم رسید که با توجه به میزان جمعیت در آن زمان نامعقول به نظر میرسند.  قبل از جنگ قادسیه چند برخورد دیگر نیز پیش آمده بود،  که تنها در یکی از آنها بنام  "جنگ بویب"  ما بین سپاهیان مهران سردار ایرانی و مثنی بن حارثه سردار عرب در میگیرد آمده است،  "گوید:  کسانی که آنرا دیده اند تخمین میزدند که استخوان یکصد هزار کس بود و همچنان ببود تا چاک خانه ها آنرا بپوشاند"( طبری دروغگو).  در این تاریخ ها اعداد ارائه شده به اعتقاد من هیچکدام واقعی نیستند،  و نویسندگان روایت هائی را که بصورت نوشته و یا شفاهی بدست می آوردند را بدون هیچ اصلاحی بازگو کرده اند.  در رابطه با "هرقل" و سپاهیان روم نیز در جنگ های "شام" همینگونه است،  و هر چند ماهی "هرقل" صد، دویست یا سیصد هزار سپاهی را در جنگ با چند هزار سپاهی عرب از دست میدهد.  در موارد زیادی ارقام نجومی نیز بسیار دیده میشود،  اعدادی مانند "هزار هزار هزار" ( میلیارد) و یا اعداد بزرگتری که همگی اغراق آمیزند،  خصوصا که این روایت ها از جانب اعراب داده شده اند،  و اعراب بنا به آنچه آمده بیشتر از عدد هزار،  آنهم به شکل "ده تا صد تا" را نمیتوانستند بشمارند،  و در میانشان بندرت کسی قادر به خواندن و نوشتن بوده است.

   پرسش از عموم:  دروغ قادسیه در چه روز و ماه اتفاق افتاد و آب و هوا در آن وقت چگونه بود؟

      گفتنی زیاد است و محدودیت زیاد تر،  خوتان چون یک انسان عاقل و فهمیده هر چه را خواندید و یا شنیدید،  علمی به تحلیل بگیرید،  نه مانند صدام تکریتی،  که قادسیه را جدی گرفت و نابود شد.

      بخاطر حساسیت موضوع  قادسیه در تاریخ،  نکته ها و چیز های گفتی زیاد است،  یکی را می گویم بقیه را خوتان بیابید،  لورنس عربستان برای گرد آوری هزار جنگجو در عربستان و اردن،  خیلی زحمت کشید،  و این به معنی کاری غیر ممکن بود،  زیرا تمام قبایل عرب با یکدیگر دشمنی داشتند،  و فقط بلد بودند بی دلیل یکدیگر را بکشند،  در اتحاد آنها نه امداد غیبی در کار بود،  نه دانایی خودشان،  فقط با کمک عوامل انگلستان در ابتدای قرن 20،  و با ایجاد ذهنیتی که لازم کار استعمار بود انجام گرفت.

کلیک کنید:  تاریخ زبان عربی

دشمنان تاریخ تمدن و فرهنگ ایران

      تاریخ تمدن و فرهنگ ایران را نباید کرونولوژی تاریخ نگاه کرد،  دشمنان ایران می خواستند ایرانی های عزیز از تاریخ شیرین خودشان بدرستی ندانند تا نتوانند آهنگ رشد و تکامل اجتماعی را بیابند.  دشمنان با نوشتن دروغها و شکست های با اغفال و ترفند آنها را بجای تاریخ در مخ های پاک و صاف وارد کردند.  تاریخ اجتماعی  ایران بزرگ  در مسیر حوادث شکوفایی خاص خود را داشت،  که در جهان تأثیر فراوان گذاشت.  واقعیت تاریخ ایران بعد از سلسله هخامنشیان سازمان های قبیله ای است،  پایه گذار آن بعد از دوره چند هزار ساله شاه خدایی و در ادامه تکامل اجتماعی ایران در،  حکومت اشکانیان می باشد،  که در تاریخ های دروغی اسکندر اشکانی را مقدونی گفتند،  و با یک دروغ تا کنون همه تاریخ دان های الکی را به اشتباه انداختند.

کلیک کنید:  ساختار های تاریخی اجتماع

      انوش راوید دید دگری از تاریخ باز می کند،  سازمان قبیله ای در ایران بزرگ تا پیدایش استعمار حاکم بود،  شهرها، روستاها، عشایر کوچ نشین،  همه در سازمان قبیله ای تکامل تاریخ اجتماعی را به آرامی می گذراندند.  سازمان قبیله ای اروپا توسط روم از بین رفته بود ولی در ایران بزرگ تا ورود استعمار باقی بود که استعمار با کمک به ایجاد حکومت مرکزی که جبر ورود باروت و توپ و تفنگ بود،  تشکیلات فئودالی بجای سازمان قبیله ای شکل گرفت و با بر پایی مرزهای جغرافیایی نمای دیگری به تاریخ داده شد.  سازمان قبیله ای در ایران و ترکیه و آذربایجان خیلی سریع،  تشکیلات فئودالی گردید،  ولی در آسیای میانه تا ابتدای قرن 20 و ورود شوروی،  در عراق و افغانستان و پاکستان تا آواخر قرن 20 و هم اکنون اثرات آن جریان دارد.  دورانی که تشکیلات فئودالی در ایران تکامل می یافت،  اروپا بسوی تکامل بورژوازی می رفت که استعمار ثمره آن بود.  کشور های استعمارگر غربی همواره در صدد نفوذ به کشور های کمتر توسعه یافته برای استفاده از سرمایه‌ های فکری، اقتصادی و سیاسی آنها در جهت اهداف خود هستند.

کلیک کنید:  استعمار و امپریالیسم

      امروز هم مانند تمام دوران تاریخ ما،  ایرنی های دلیر در حال جنگ با دشمنان همیشگی هستیم،  اما نه جنگ نظامی بلکه جنگ فرهنگی در نبرد نو پدید است.  وقتی دشمنان و استعمارگران از شکست ایران در جنگ نظامی نا امید شدند،  جنگ فرهنگی را شروع کردند.  برای اینکه بدانیم هدف دشمنان از جنگ و تهاجم فرهنگی چیست،  ابتدا معنی فرهنگ را مرور می کنیم.  تعریف های زیادی از فرهنگ وجود دارد،  که هر ملت و قومی شرح جداگانه‌ای از آن دارد.  اولین بار واژه‌ فرهنگ در معنی مردم شناسی و جامعه شناسی،  توسط ادوارد بارنت تایلور،  مردم شناس انگلیسی سال 1871 میلادی در کتابی به نام فرهنگ ابتدایی،  به کار رفت و نوشت،  فرهنگ مجموعه‌ پیچیده‌ای است که در برگیرنده دانستنی ‌ها، اعتقادات، هنرها، قوانین، اخلاق، عادات و هر گونه توانایی است که انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست می‌آورد.

      تعاریف دیگر هم از فرهنگ وجود دارد،  گاهی فرهنگ را شامل تمام فعالیت ‌های گسترده اجتماعی می‌دانند. بعضی دیگر فرهنگ را بعنوان میراث اجتماعی و سنتی می نامند،  عده‌ایی هم آن را راه و روش های زندگی معرفی می‌کنند.  مهمترین گفته ای که از فرهنگ می زنند،  ‌تعریف کامل آن است،  که راهنمای همه‌ فعالیت ‌های انسانی است.  یعنی فرهنگ عامل تعیین کننده‌ رفتار انسان است،  فرهنگ توانایی خاصی است،  که فقط بشر دارد.  فرهنگ که در اصطلاح فرانسوی کالتور و یا در اصلاح انگلیسی کالچر نامیده می‌شود،  در علم جامعه شناسی و یا مردم شناسی به معنی کشت و کار، آبادکردن، کاشتن زمین و بارور ساختن بوده که معنی آن در ادبیات و علوم راه یافت و در قرن 18 میلادی،  نویسندگان غربی از آن به پرورش روانی و یا پرورش معنوی نام بردند. از این پس بر اساس تعریف فرانسوی، فرهنگ به معنی پرورش روح و جسم به کار برده شد و از آن به عنوان پیشرفت فکری و اجتماعی انسان و جامعه انسانی یاد شده است،  ولی انوش راوید تعریف فرهنگ را با دانایی قرن 21 هماهنگ می کند.  

      اگر به معانی فرهنگ دقت کرده باشید،  فرهنگ یک خصلتی است،  که تمام رفتار های انسان را در بر می‌گیرد یا عامل تعیین کننده رفتار انسانی است.  پس مشخص می‌شود که استعمار و امپریالیست حساب شده و با بررسی های زیاد تاریخی به این نتیجه رسیدند،  که جنگ فرهنگی را انتخاب کنند و با استفاده از فرهنگ به ستیزه ‌جویی بپردازند.  اگر در جنگ فرهنگی دشمن موفق شود، دیگر نیازی به جنگ نظامی نخواهد بود.  چون تک تک افراد جامعه مورد هدف تبدیل به سربازان بدون مزد استعمارگران می‌شوند،  و بر عکس جنگ نظامی که امکان اشغال یک کشور را توسط کشور دیگر برای مدت طولانی غیر ممکن می‌سازد.  در جنگ فرهنگی، فرهنگ مهاجم قرنها می‌تواند از اقتصاد، سیاست، منابع و سرمایه‌ های فکری و مادی کشور هدف یا اشغال شده‌ فرهنگی استفاده نماید،  بدون هیچ نوع مقاومت از سوی آن کشور و یا صرف هزینه.  مهمترین مانعی که از نفوذ نظامی استعمارگران جلوگیری می‌کند، فرهنگ ملی و سنتی کشور های مورد هدف است.  بنابر این تمام سعی و کوشش غربی‌ها بر این است،  که فرهنگ ملی و سنتی را در اینگونه کشورها نابود سازند.  تا با استفاده از شرایط پیش ‌آمده به راحتی اهداف شوم خود را پیاده و اقدام به غارت سرمایه‌ های این کشورها نمایند.

بهره‌گیری از ستون پنجم ضد فرهنگی و تاریخی،  توسط دشمنان

     ستون پنجم انسان را به یاد جنگ های نظامی می‌اندازد،  ستون پنجم به بخشی از نیرو های نظامی دو کشور در حال جنگ گفته می شود،  که در پوشش‌های غیر نظامی برای شناسایی نقاط ضعف و قوت دشمن بصورت مخفی وارد کشور مقابل می شوند.  در جنگ فرهنگی دشمنان از این شیوه نیز استفاده می‌کنند.  این افراد با دریافت پول های کلان در سطوح مختلف جامعه مورد هدف،  رسوخ کرده و اذهان عمومی و به خصوص اذهان تصمیم گیرندگان فرهنگی کشور مورد تهاجم را، منحرف می‌کنند.  از طرفی به دلیل ارتباط مستقیم با اقشار مختلف مردم جامعه‌ مورد تهاجم، حملات فرهنگی انجام شده بر علیه مردم را ارزشیابی و راهکار های مناسب و تأثیر گذار تری را به کشور های مهاجم ارائه می‌کنند.  یکی دیگر از شیوه‌ های استعمارگران این است،  که ارتباط نسل کنونی را با نسل های گذشته قطع کنند،  مهمترین آن تکرار دروغ های تاریخی است،  تا نگذارند کسی به واقعیت و تاریخ نیک دست یابد.  در صورتیکه این خواسته آنها مسیر شود،  در واقع مثل این است،  که ارتباط شاخه‌ های یک درخت را با ریشه و  تنه‌ آن قطع کرده باشند،  پس براحتی می‌توانند این شاخه‌ها را به هر درختی قلمه بزنند.

  

سکه ها سخن می گویند

      همانگونه که در سخن وبلاگ نوشته ام تاریخ یک علم است،  و باید آنرا علمی دید و با دانش های امروزی هماهنگ نمود.  این وظیفه جوانان با هوش ایرانی است،  که در هر مکان تاریخی و موزه ها و هر کتاب،  دروغ ها را شناسایی کنند،  و بدنبال واقعیتها بگردند.  نباید اجازه دهید استعمار و امپریالیسم دروغ را بخورد ملت تاریخی ایران و مردم قاره کهن بدهد.  اولین سکه های خلفا 663 م،  با نام معاویه در داراب استان فارس نزدیکی نقش رستم ضرب شده بود،  پشت سکه معاویه،  آتش زرتشت نماد مذهبی ساسانیان دیده می شود،  و روبروی چهره معاویه سمت راست Amiri wrushnikan  حک شده است.  این واژه یک عنوان ایرانی برای معاویه و معادل امیرالمومنین عربی است،  در زبان پهلوی این واژه معنی ایمان و یا صداقت را می دهد.  پرسش مهم،  چرا معاویه عنوان امیر المومنین را بر روی سکه خود به زبان عربی ننوشت؟  همچنین از پسران معاویه سکه و یا سنگ نبشته و سندی در دست نیست،  که واقعی بودن آنها را ثابت کند.  عبداله بن زبیر 675 م،  و عبدالملک مروان یعنی عبدالملک از مرو،  نه عبدالملک پسر مروان،  یا به عربی عبدالملک بن مروان.  آنطور که  تاریخ نویسان سنتی عرب و ایرانی ادعا می کنند،  سکه های با لقب ایرانی Amiri wrushnikan  682 م،  در داراب فارس به نام خود ضرب کرده اند.  سکه های دیگری از عبدالملک مروان از 696 م،  در مرو ضرب شده اند.  در سکه مرو نام ایرانی عبدالملک مروان حک گردیده است،  نه نام عربی عبدالملک بن مروان.

      آنگونه که سکه ها و واقعیت های تاریخی می گوید،  اولین خلفاء امویان از ایران برخاسته بودند،  نمونه آن سکه ای از عبدالملک مروان در داراب فارس با لقب امیرالمومنین که در 682 م،  ضرب شده است.  البته داشتن نام عربی دلیل بر عرب بودن نمی باشد،  به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه شود.  در دروغ نام هایی به نام کتاب تاریخ برای تطبیق دادن سال های ضرب شده بر روی سکه ها با اطلاعاتی که نویسندگان سنتی عرب و ایرانی از زمان حکمرانی خلیفه ها و فرمانداران عرب داده اند،  جعل هایی کرده اند.  با بررسی نوین به راحتی مشخص است،  منجمله دست بردن در تاریخ و نوشتن دروغ برای سالها و نام حکمرانان و غیره،  زیرا آنها بیش از 200 سال بعد از وقایع تاریخ نگاری کرده اند،  که بیشتر به رجز خوانی می ماند تا تاریخ نویسی.  جوانان عزیز و با هوش ایران،  هر وقت به مراکز باستانی و تاریخی می روید،  نسبت به اطلاعات اشتباه که به شما می گوید،  پرسش های دقیق علمی بکنید،  و دروغ را شناسایی نمایید.

       اما چرا در سال 663 ، یعنی 20 سال بعد از نبرد دروغی نهاوند،  هنوز یک خلیفه مثلاً عرب نماد یک کشور مغلوب را در سکه خود ضرب می کند.  شاید بدین علت که فقط تعویض یک سلسله به سلسله دیگری محسوب می شد،  و نه تسلط قومی بیگانه بر ایران زمین.  البته در تکامل تاریخ اجتماعی سرزمین ایران می بایست شاهنشاهی ساسانیان را کنار می گذاشت،  و در ادامه ساختار های تاریخی اجتماع وارد سازمان قبیله ای دینی می شد.  در دور جدید تمدن ایران بجای تصویر پادشاهان ساسانی،  تصویر امیر های ایرانی سازمان قبیله ای دینی با نماد های زرتشتی بر روی سکه ها ضرب شدند.  این نظریه که ضرب سکه محافظه کارانه می باشد،  و نقش نماد های قدیمی بر روی سکه بعلت مسائل اقتصادی ادامه می یابند،  قابل قبول نیست،  زیرا گفته اند دشمن با جنگ و کشتار به ملتی پیروز شده است.  مهم تر از همه هیچ سنگ نبشته و یا شیء که از حفاری های باستان شناسی بدست آمده باشد و خبر از جنگ های ایرانیان و اعراب بدهد در دست نیست.  همانگونه که قبلاً نوشته ام،  در فرمول های تاریخ اجتماعی امکان ندارد،  ملتی کم جمعیت که در بخشی از یک مملکت بزرگ بسر می برند و در قبایل بدوی زندگی دایره ای دارند،  به کشور اصلی و پر جمعیت پیروز شود.

      تاریخ نویسان مسیحی و یهودی بیزانس در قرن 7 و 8  درباره جنگ های قادسیه و نهاوند و حمله اعراب برای تسخیر مصر و سوریه اشاره ای نکرده اند،  چون اتفاق نیفتاده بود.  ولی در بعضی کتاب های دروغی دیگر از آن زمان نقل قول های دارند،  که اصل نمی باشند و جعلی هستند،  و قرن ها بعد نوشته شده اند.  دروغ نویس های رجز خوان نوشته اند،  که یزدگرد سوم هنگام فرار در مرو بدست یک مرزبان در 651 م،  به قتل رسیده است.  قتل یزدگرد سوم نمی تواند صحت داشته باشد،  یک مرزبان فقط زمانی یک پادشاه ساسانی را به قتل می رساند،  که دیگر این پادشاه مورد تایید موبدان قرار نمی گرفت و طرد شده بود.  اما تا به امروز زرتشتیان از یزدگرد سوم ستایش می کنند،  و مرگ او را فاجعه ای برای ایران می دانند.  قصد گزارش دهندگان خبر قتل یزدگرد سوم بدست یک مرزبان اشاعه این تصور غرض آلود است،  که زرتشتیان به دین و سنت خود خیانت کرده اند،  و پادشاه خود را به قتل رسانند.  در باره سن یزدگرد سوم در زمان تاجگذاری نیز نظر های مختلفی بیان شده است،  که همگی در ادامه دشمنی با تاریخ ایران و یا رجز خوانی و پرت و پلا گویی هایی است،  که تا کنون از سادگی و نداشتن امکانات ملت ایران برای پدافند ملی میهنی،  گفته و نوشته اند.  در یاد آوری نمایم در بررسی های علمی مشخص شده است،  تمام سکه های دوره اول اسلامی متعلق به حکام ایرانی می باشند،  بزودی در صفحه جداگانه های آنها را می نگارم.  دشمنان تاریخ ملت ایران و استعمار و امپریالیسم دروغ ها را با ترفند ها و شگرد های مختلف به مردم باورانده اند.

   عکس راست بشقابی از دوره ساسانی .... شاه ساسانی سینه دشمن رومی را می شکافد،  و عکس چپ بشقاب با نقش شاهزادۀ ساسانی،  که مادیانی را در دست گرفته، جنس نقرۀ زراندود،  قطر 30 سانتی متر، قدمت سدۀ چهارم یا پنجم میلادی، محل نگهداری موزۀ میهو ـ ژاپن،  عکس شماره 2723.

کلیک کنید:  تمدن کهن جی

کلیک کنید:  آزادی و دشمنان آزادی در ایران

کلیک کنید:  پاسخ به شبهات دروغ حمله اعراب به ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چلاسر و جل
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 272 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )


چلاسر زیبا را ببینید

      چلاسر در 11 کیلومتری جنوب غربی شهر تنکابن استان مازندران و در دهستان سلیمان آباد قرار گرفته است،  حدود 150 خانوار جمعیت دارد،  در گذشته نه چندان دور همین 30 سال پیش روستایی کشاورزی و خیلی با صفا بود.  امروزه این روستا مانند بسیاری از روستا های ایران تغییرات ناپیوسته زیادی کرده است. 

      باد های توفنده پائیزه چلاسر یا چلاسر ها،  اشخاص هنرمند را به پرواز می آورد و این پرواز تجسمی از عشق است،  احساسات و هنر در هم می آمیزند و گردشگری نوینی را رقم می زنند که هشتمین هنر می شود.

عکس خوش آمد گویی به چلاسر،  عکس شماره 1905 .

  هنر گردشگری در چلاسر،  روستایی  که عطر چای کارخانه چای خشکنی آن  تمام فضا را پر کرده، و تازه وارد ها را وادار به مکث میکند،  به به بهترین  چای دنیا.  روستایی که خوش طعم ترین برنج و شیرین ترین پرتقال و کیوی ایران را تولید میکند،  با امام زاده و قدمگاه های تاریخی،  که دلیل بر ایمان قجری مردم پاک است.  مردمی فعال و زحمت کش،  و با عزت و احترام،  که  تحصیل کرده هایشان بسیار است.  از کنار کارخانه شالی خشک کنی، که بوی فرح بخشش به مشام میخورد،  بسمت کوه می پیچیم و در یک مسیر بسیار نیکو به روستای جل می رویم.  نوشتن از چلاسر و جل تنها گفتن تعریفها و مشکلات نیست،  بلکه نوعی دفاع از حقانیت از دست رفته تاریخی روستا های ایرانی است،  که برای بازسازی آن هنر گردشگری باید به کمک بیاید.  پیام و شعار سازمان جهانی گردشگری سال 1983 میلادی،  سفر کردن یک حق و یک مسئولیت شناخته شده است،  در گذشته ها سفر کردن یک نوع سبک زندگی به شمار می رفت،  که در جهان رواج داشته و دارد،  بویژه در ایران،  که سرزمین ایل یا ای + ران بود،  تعریف مشروح در اینجا.  کوچ و ییلاق و قشلاق برای تمام مردم،  از حکام تا توده مردم در تمام سال جریان داشت.  ولی امروزه سفر کردن را می توان به عنوان هنر،  بررسی و تحلیل کرد،  و باید آنرا بعنوان هنر به مردم شناساند،  تا بتوانند دیدگاه متفاوتی از گردش پیدا نمایند.  هنر به هنر های دستی، هنر های ترسیمی، هنر های نمایشی و... طبقه بندی می شود،  و چون امروز روابط عمومی به عنوان هنر هشتم قلمداد می گردد،  می توان آن را جزو هنر های رفتاری دانست،  و سفر کردن را هم به عنوان هنر،  بهتر است از گروه همین هنر های رفتاری حساب کرد.

از جل زیبا دیدن کنید

      روستای کوچک و کم جمعیت ( جل )،  معروف به جل چلاسر در / ۱۲  کیلومتر جنوب غربی شهر تنکابن، و در دهستان سلیمان آباد قرار دارد.  با مناظر بسیار زیبای طبیعی کوهپایه ای،  و سبز و جنگلی همراه با  آواز دلنشین پرندگان  رنگارنگ.  جاده  قدیم ابریشم از این روستا می گذشته و آثار تاریخی حفاظت نشده ای، در کنار این روستا قرار دارد،  که  دیدنشان به انسان آرامش می دهد.  جاده آسفالته و برق و آب لوله کشی روستا،  که با  خرج و دست توانای مردم انجام یافته است،  و نیز بخش خصوصی سرمایه گذاری های زیادی، در این روستا کرده است.  کشاورزی عمده روستا ی جل باغ های مرکبات، و چای و کیوی و گل و کشتزار های برنج است،  که شغل و درآمد اصلی مردمی می باشد،  که تمام سال در کار و تلاشند.  بسیاری از اهالی تهران، و شهر های دیگر برای اقامت دائم به این روستا آمده،  تا از آّب و هوای مناسب،  و چشم انداز کوه دریا استفاده کنند،  و به کار های کشاورزی و صنعتی به پردازند،  که البته باعث افزایش قیمت زمینها و باغات شده است.

      به سرزمین کوچک جل بیائید، و از دیدن این همه منظره طبیعی، که در هر فصل زیبایی خاصی دارد لذت ببرید، و در این نمونه یک روستای ایرانی به این فکر خواهید بود، که عظمت ایران بی همتاست.

      35 سال پیش چلاسر و جل و تقریباً تمامی روستاهای گیلان و مازندران خیلی با صفا تر از امروز بودند،  نه دیواری بود و نه دری،  آرامش خالص طبیعی حکم فرما بود،  مردم شاد و سر زنده مشغول کار کشاورزی و دامداری بودند.  بهای زمین و باغ بسیار کم بود،  از قرار متری 5 تا 50 ریال، اما امروزه ارزش آن بالای متری 300 هزار ریال و حتی تا چند میلیون تومان است،  که با حساب ارزی بیش از هزار تا ده ها هزار برابر می شود.  جمعیت نسبی حدود پنج برابر شده،  و تعداد اتوموبیل ها تا یکصد برابر افزایش یافته است،  صدای گوش خراش موتور سیکلتها و کامیون ها بی نهایت برابر شده است.  خانه های چوبی و گلی و سفالی خوشگل جمع و جور با هوای طبیعی مطبوع (عکس خونه گلی  جای خود را به خانه های مدرن امروزی داده است،  که برای گرم و سرد کردن آنها غیر از اینکه انرژی زیادی مصرف می شود،  مجبورند کولر و وسایل دیگر را هم از کشور چین بیاورند،  و تجارت وارداتی و مصرفی رونق گرفته و تولیدات محلی و بومی خوب ایرانی برای همیشه رفته اند.  البته این مشکل اینجا نیست،  در تمام جهان این وضع گسترش یافته،  و زمین طبیعی و خوب ما،  دارد بر انسان می شورد،  و با گرم و سرد شدن های بیشتر از خود دفاع می کند،  و بشر را تهدید می نماید.

    توجه کنید:   نقاط بکر و نازی وجود دارد،  که هنوز کسی به آنها توجه نکرده است،  اینجا را ببینید.

      دیگر چون هزاران سال تاریخی،  اقتصاد منطقه چندان بر پایه تولیدات کشاورزی و دامی نمی گذرد،  در گذشته تولیدات محلی اینجا به تمام ایران و خارج صادر می شد،  ولی امروز پایه اقتصاد بر اساس فروش زمین کشاورزی برای ساخت ویلا به غیر بومیها می گردد،  مرحله بعد از حقوق هایی است که توسط بخش دولتی گسترده و بزرگ ایران عزیز به کارمندان می دهند،  سومین در آمد اقتصادی از کشاورزی است،  تولیدات دامی بسیار کم شده است،  چهارمین درآمد منطقه از گردشگران نان و پنیری و آبگوشتی داخلی بدست می آید.  بیشتر جوانان تحصیلات خوبی دارند و علی ترین رفتار و نزاکت در جهان را دارند،  اما فاقد توانایی تولید فکر نو کار و کار یدی هستند.  اقتصاد ملی و تاریخی کاملاً به اقتصاد نفتی تبدیل شده است،  و جوانان چشم به این اقتصاد دوخته اند که هر آن ممکن است با بحران های جهانی دگرگون شود.

   جالب:  جوانان عزیز بیائید مطالب دیدنی و جالب،  پیشرفتها و کاستی های شهرها و روستا هایتان را به اینترنت بکشید تا همه جهان زیبایی ها و خوبی ها، عظمت و بزرگی ایران را دریابند.  غیر از دیدنی ها، از انبوه مراسم و جشن های محلی که در حال فراموش شدن هستند،  بنویسید و عکس و فیلم بگیرید.  خرافات های بعضی از قدیمی ها را یاداشت کنید و ریشه یابی نمایید،  مثلاً من دیدم،  که دامداران کوچک محلی،  شیر را غروب نمی فروشند،  تخم مرغ را شرایطی می دهند،  یا برای گلو درد به نزد خاش گیر می رفتند،  و خیلی چیز های دیگر که باید یاد داشت شوند،  و ریشه یابی تاریخی و فرهنگی شوند.  یکی دیگر از مشکلات بیکار نشستن دورهم در کوچه و بازار و گفتن مسائل بی اهمیت و سطحی و یا از این و آن گفتن است،  پدیده دیدن سریال های بی محتوای تلویزیونی تا آخر شب،  و موضوعات دیگر را بگویید و بنویسید،  البته بسیاری از اینها مشکلات جهانی است.

عزیزان چلاسر و جل، خبر، عکس، مقاله و آگهی، جهت این وبلاگ ارسال نمایند.

عکس هایی از چلاسر و جل.

چلاسر نمونه رنسانس روستایی

      معمولاً نام رنسانس یا زنده کردن اروپا بر یک مدت از تاریخ اطلاق میشود که از فتح قسطنطنیه در سال 1453 به وسیله ترکان عثمانی آغاز می گردد و به مرگ الیزابت ملکه معروف انگلیس در سال 1603 خاتمه پیدا می کند.  20 سال گذشته در ایران عزیز با حرکتی نو روبرو بودیم،  که آنرا می توان رنسانس روستایی یا زنده کردن روستاهای ایران نامید.  در این مدت شاهد بودیم که جوانان روستایی بخاطر سلامت محیط و هوش خوب به درجه های بالای علمی رسیده اند و از بینش ثابت گذشته گذر کرده و تحولاتی فکری را در روستا بوجود آورده اند.  تحولاتی که از بدو پیدایش روستا تا ابتدای قرن 21  تقریباً ثابت بوده است،  و طی قرنهای گذشته هرگز تصور آن نمی رفت که واژگون شود.  این تغییرات بسیار قابل ملاحظه می باشند،  در این دوره که از نظر تاریخی بسیار کوتاه می باشد،  اصلاحات مدرن و اجتماعی بوقوع پیوسته است.  احیا یا زنده کردن روستاها بدون اخطار قبلی و یا اقدامات مقدماتی شروع شد،  و این مسئله از نظر تولیدات سنتی روستاها تاثیر زیادی داشته و امروزه این نوع کارها در حال از بین رفتن است.  همچنین باعث شده تولیدات کشاورزی و دامی نیز تغییرات اساسی نماید.  امروزه جوانان روستایی دیگر نمی توانند چون کشاورزان گذشته در کارهای سنتی درگیر باشند،  آنها می خواهند از جدیدترین روشهای علمی و صنعتی برای کار و تولید استفاده کنند.  این مسئله تضاد و در هم آمیختگی در کار تولید محصولات روستایی بوجود آورده،  که خود مشکلی است و نیازمند تدبیری نو می باشد.  برای اتخاذ روشهای نو و هماهنگ سازی های مدرن دانایی قرن 21 لازم است،  که در مقاله قرن سنت گریزی توضیح داده ام.  بنابراین لازم سازمان جدید دولتی یا غیر دولتی تشکیل شود تا برنامه هایی علمی جهت این مهم و زنده شدن روستاها را بعده بگیرد.  توجه نکردن به رنسانس روستایی ایران خطراتی دارد،  منجمله پاشیده شدن شیرازه کار و تولید در روستاها.  لازم به یاد آوری است از گذشته ها ملت ایران دشمنانی داشته و آنها همیشه سعی می کردند ایرانی ها را ضعیف نشان دهند،  در اینباره در  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران  توضیح داده ام،  که مطالعه آن را به عزیزان توصیه می کنم.

   پرسش از عموم:  آیا هر روستا بدون هماهنگی با دیگر ارگان های دولتی و غیر دولتی،  می تواند مسیر تحولات را در قرن 21 سپری کند؟

عکس منزل انوش در چلاسر و جل در برف،  عکس شماره 1910 .

آخرین مرز گیلان

      از زبان قدیمی های چلاسر شنیده ام،  که این  روستا مرکز خان نشین شرق گیلان بوده،  و شهری در شرق گیلان و یا  این قسمت از غرب مازندران  وجود نداشته،  و تمام این منطقه  پوشیده از جنگل و چرا گاه  بوده،  و مقدار کمی برنج تولید میشده.  برنج و محصولات دامی و جنگلی،  توسط  گاری به اسکله کوچک و چوبی  واقع در کریم آباد،  تنکابن، حمل میگردید،  و در آنجا با  قایق های هشت یا ده متری در جهت باد،  به انزلی یا محمود آباد می بردند،  و در شبکه  توزیع و صادرات آنروز ایران قرار می گرفت.  البته این خان نشین شرق گیلان،  نزدیکی هایی هم با خان نشین،  در غرب مازندران داشته،  و بهمین  جهت در زمان تعیین استانها در دوره رضا شاه،  به مازندران پیوسته شد.  همانطور که همه  چیز جنبه مادی آن مطرح است،  احتمالا دلایل مادی خوانین و نفوذ آنان،  در این تقسیم بندی منظور گردیده.  مصلحت منطقه و مردم،  که به جهت دوری از مسیر های فرهنگی و علمی در طول تاریخ و گذشته ها دست نخورده باقیمانده بودند،  به حساب نیامده.

      حتی گفته شده است،  که  میرزا کوچک خان،  خان نشین چلاسر را،  آخرین مرز شرقی گیلان بحساب می آورده،  و بدین منظور در ابتدای جاده دو هزار و سه هزار،  نزدیکی این روستا مبادرت به انبار اسلحه،  برای ایجاد پادگان مرزی نمود،  که امکان آن نشد،  و این انبار تا کنون کشف نگردیده.  در کتاب های تاریخی آمده،  در گذشته های دور،  زمان حکومت اشکانیان این منطقه مرکز زندگی آماردها بوده،  و آنها از گله های اسب و گاو و خوک حکومتی،  در اینجا حفاظت می کرده اند،  که مخصوصا در زمان جنگ، این گله ها را همراه سپاه می کردند.  روزی آماردها نا فرمانی کرده،  و سرکوب شدند و به مرکز ایران،  خوار و ورامین کوچ داده شدند.  همانطور که در وبلاگ  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران  گفته ام این نوشته ها و گفته های تاریخی بیشتر جنبه داستانی دارد،  تا  تاریخ واقعی،  تاریخ را باید علمی بررسی کرد.

     در هر صورت، همانگونه که از جغرافی منطقه پیداست، در گذشته های دور منطقه جنگلی و چرا گاهی بود،  و زندگی مردم به جهت نزدیکی کوه به جنگل و جلگه و سپس به دریا،  و وجود مالاریا در تابستان،  و بارندگی زیاد در زمستان، ییلاق و قشلاقی و دامداری بوده.  البته جاده ابریشم،  از جنوب روستای چلاسر و از روستای جل در دامنه کوه میگذشته است،  اما این مسیر شمالی جاده ابریشم،  کم گذر تر از مسیر جنوب البرز آن بوده.

    اگر اگر اگر این منطقه با امکانات طبیعی و عالی که دارد توریستی بین المللی شود، در آمدی خیلی بیشتر از کشاورزی و کمک های نفتی دولت پیدا میکند،  و حتی  میتواند،  به دولت هم کمک مالی بدهد،  و بیکاری از بین برود،  و مشاغل جدید زیادی را برای جوانان بقیه جاها هم باشد.

   پرسش از عموم:  آیا شما پیشنهادی برای توریستی شدن منطقه دارید؟

 

میانرود سرزمین عشاق

      روستای زیبای میانرود در دوازده کیلومتری تنکابن و میان دهستان سلیمان آباد قرار دارد،  این روستا یکی از

بهترین انواع مرکبات ایران را تولید میکند،  محصولات دیگر این روستا برنج و گل و چای و کیوی است،  که به تمام ایران فرستاده میشود.  جوانان فعال تحصیل کرده زیادی از این روستا،  باعث افتخار ایران در تمام جهان هستند.  رودخانه ای زیبای کرشمه ای دارد،  که از کنار این روستا آرام میگذرد،  در دو طرف آن جنگل و باغ های سر سبز خود نمایی می کنند،  و مناظر دلپذیری و باور نکردنی بوجود آورده است.  بسیاری از تهران و دیگر نقاط ایران،  برای دیدن و اقامت و حتا اقامت،  به این روستا می آیند.  چشمه ای با پله های بلند،  عطر آکنده پونه در هوا،  رنگ گل های بفشه و پامچال،  چشم بیننده را روشن میکند.  آبی گورا از دل زمین،  صفای روح را می آورد،  گویند هر کس از این آب بنوشد عاشق میشود،  و چه کسانی آمدند و جرعه ای به کام زدند و عاشق رفتند.

دو روستای زیبای آخوند محله و جل آخوند محله

      در راستای شمال جاده ابریشم،  و در دامنه کوه های زیبایی که چون گوهر سبز میدرخشند،  دو روستای تاریخی قرار گرفته است.  به گفته یکی از اهالی قدیمی،  در گذشته این دو روستا از مراکز عمده تولید لبنیات و گوشت بودند.  ولی امروزه با داشتن جوانان با هوش و تحصیل کرده بسیار،  و برپایی شهرک صنعتی،  عمده ترین مرکز صنعتی غرب مازندران گردیده است.  که این مسئله باعث افزایش قیمت زمین گردیده است.  عمده ترین تولیدات کشاورزی این دو روستا برنج مرغوب ایرانی،  کیوی و گل و مرکبات،  لبنیات و گوشت می باشد.  تولیدات شهرک صنعتی رو به رشد آن،  به تمام نقاط ایران ارسال میشود.

      از میان باغات سبز و خرم و در دامنه کوه سیاهگل چال،  که با مناظر زیبای خود هر بیننده را به سپاس از طبیعت می گمارد،  با طی دو کیلومتر از روستای جل چلاسر،  به جل آخوند محله میرسیم.  در این مسیر با خود خواهیم گفت،  که این منطقه با کلی دیدنی طبیعی،  و گبرستان و آثار تاریخی،  می توانست نگینی در گردش گری جهانی باشد.  البته این وظیفه جوانان با هوش و با استعداد منطقه است،  که سرزمین خود را به بهترین وضعی در جهان بشناسانند.  ما در قرن سنت گریزی،  باید قدرت عمل خود را نشان دهیم،  و حداقل در اینترنت معرف ملی گرایی محلی خود باشیم.

   پرسش از عموم:  بنظر شما بهترین ایده برای شکوفایی بهتر منطقه چیست؟


جامعه ای نو در روستا بسازیم

      روستاهای زیبای بخش مرکزی تنکابن،  با استعدادهای کمیاب خود و با جوانان تحصیل کرده و با هوش هر روز بهتر می درخشد.  از خوبترینها که بتوان تصور کرد برای این سرزمین سبز و زیبا قابل دسترسی می باشد.  فقط لازم است اندکی از خود گذشتگی داشت و کمی هم اهمیت و همیت ملی خرج کرد،  تا بخش مرکزی تنکابن ستاره تابناک در جغرافیای پهناور ایران گردد.  سرزمینی که افزایش قیمت زمین در آن طی 30 سال گذشته بیش از ده هزار برابر بوده که در تمام ایران و جهان بی سابقه می باشد.  برای بالا بردن تواناییهای این سرزمین ابتدا باید مشکلات را شناخت،  خطرات را بررسی کرد،  راهکارهای سازنده ارایه داد،  همکاریهای دولتی و غیر دولتی را جذب کرد،  آگاهی لازم به جوانان تحصیل کرده برای این مسیر داد.  مردم خوب و غیرتمند ایران بالاترین قدرت برای بدست آوردن خواسته های ملی و میهنی و سازندگی را دارند،  و می توانند بهشتی افسانه ای بسازند.  مسیر تکامل اجتماعی و فرهنگی ایران با چهره ای نو که در گیتی و تاریخ نمونه ندارد،  قدرتمندانه پیش می رود و آنچنان شگرف خواهد شد که جهانی را دگرگون می کند.  آرزومندم همه امیدوارانه در جهت بهتر و برتر از گذشته بودن گام بردارند.  آیا شما برای سازندگی بهتر پیشنهادی دارید؟   

سیندرلا در چلاسر و جل

      شرایط اجتماعی این سالها که تغییرات ناپیوسته سریع داشته است،  و در قرن سنت گریزی توضیح داده ام،  باعث شده اشخاص زیادی را چون سیندرلا نماید.  سیندرلا هایی که به جای دعوت به قصر شاهی،  روانه روستاها می شوند،  تا شاهزاده افسانه ای را در رویا بیابند،  و آسایش جدید در زندگی تجربه کنند.  اما بر خورد های این تغییرات ناپیوسته،  آنها را به بعد های چندم و ناشناخته می رساند.  این سیندرلایی که در عکس می بینید،  و خودش را با لوندی در میان دست هایش پنهان کرده،  خانم بسیار شاداب و خوبی است،  که از تهران آمده و در یکی از باغات باصفای رامسر مقیم شده،  و تمام تلاش او بازگرداندن پوشاک و زندگی سنتی،  مربوط به تمام ایران در بین جوانان با ذوق و ملی گراست.  او در محل زندگیش خانه ای گردشگری و اکو توریست خانوادگی دارد،  که خود موزه ای دیدنی است،  اگر می خواهید ببینید بروید به:  گته گلی خانه.

مردی از دل طبیعت

      بهمن مردی است،  که تنها در دل طبیعت و با طبیعت و امکانات طبیعی و اولیه زندگی می کند،  و به همه می گوید:  که در آخر بشریت مجبور می شود،  به زندگی اولیه و طبیعی باز گردد.  بهمن یک مکتب و فلسفه آورده،  بازگشت به زندگی ساده گذشته و احترام به طبیعت و زمین ما.  باید تا دیر نشده،  بهمن و مکتب او را،  حرفه ایها بررسی و تحلیل های نوین کنند،  و سپس با برنامه های تدوین شده،  مورد حمایت مردم و دولت قرار گیرد.  البته من درباره فرهنگ بهمن کمی مشکل دارم،  عقیده دارم باید بسوی تمدن جدید با بهترین شیوه های علمی رفت،  و کلاً بازگشت به عقب برای بشریت امکان ندارد،  آن تمدن نوین که پیش روی ما قرار دارد،  مطمئنن متفاوت است.

   عکس بهمن هنگام پختن نان با یکی از سبک های خودش در خونه گلی چلاسر،  1388 خورشیدی،  همانگونه که در عکس می بینید تمام وسایل شخصی و لباس های بهمن سنتی و محلی است.  عکس شماره 4528 .

   توجه:  بمنظور آگاهی از فرهنگ و تز بهمن،  مجموعه ای از مقالات و سفر نامه های نوشته او را،  در وبلاگ قرار داده ام،  با مطالعه آنها نظر خود را بدهید.

کلیک کنید:  اینجا دانلود نوشته های بهمن

میوه پرتقال شهسوار

      نام میوه پرتقال از نام کشور پرتقال گرفته شده،  در گذشته های ایران بزرگ نام آن اورنج بود،  که هموزن نارنج و تورنج و غیره میباشد.  اورنج در زبان انگلیسی و همچنین تمامی زبان های اروپایی،  هیچ هموزنی ندارد.  در اوایل قرن شانزده میلادی،  پرتقالیها که جنوب ایران و خلیج فارس را گرفتند،  این میوه را برای شاه وقت در مرکز ایران بردند،  و شاه وقت ایران گفت،  به نام آنها پرتقال بگویید،  دستش درد نکند چقدر وطن پرستی!!!.



 

 اینجا کلیک کنید و به فهرست وبلاگ بروید


چلاسر و جل

      چلاسر و جل در 11 کیلومتری جنوب غربی شهر تنکابن استان مازندران و در دهستان سلیمان آباد قرار گرفته است،  حدود 150 خانوار جمعیت دارد،  در گذشته نه چندان . . . ادامه مطلب

شهرستان تنکابن

      شهرستان تنکابُن یا شهسوار دوران پهلوی،  یکی از شهرستان‌ های استان مازندران در شمال ایران می باشد،  که در غرب این استان و شرق شهرستان رامسر واقع . . . ادامه مطلب

آینده نگری محیط زیست

      از بالای پل رودخانه زیبای چشمه کیله خوش چشم انداز تنکابن،  هزاران یا ده ها هزار پرنده سفید ناز دیده می شوند،  که گاه دسته ای پرواز می کنند،  یا چون برف به . . .  ادامه مطلب

آخرین خرس

      اوایل پاییز امسال،  دو جهانگرد هلندی ایران دوست،  مهمان من بودند،  تا از ایران زیبا برایشان بگویم،  و دیدنی های بخش گردش گری خونه گلی رو نشان آنها دهم . . . ادامه مطلب

گذر از سنت قدیم

       ما در جهانی زندگی می کنیم که بسرعت متحول می شود،  و تغییرات ناپیوسته را تجربه می کند،  و پشت سر می گذارد،  در قرن سنت گریزی توضیح نوشته ام . . . ادامه مطلب

صنعت سبز و روستاها

      در سال های اخیر برای دستیابی به محیط زیست سالم تر،   فرهنگ و آموزش کار هایی که با  محیط زیست سازگار باشند ترویج گردیده است.  همچنین واحد های . . . ادامه مطلب

حیات وحش در چلاسر و جل

      نزدیکی کوه و جنگل و جلگه در چلاسر و جل،  با چشم انداز خیره کننده و تازگی آب و هوا،  بهترین موقعیت گردشگری را فراهم آورده است.  شکوه طبیعت همراه با . . . ادامه مطلب

عاشورا در چلاسر و جل

      تقریباً تمام مردم بخش مرکزی شهرستان تنکابن،  و روستا های چلاسر و جل این بخش مسلمان شیعه هستند،  و مراسم مذهبی را بخوبی برگزار می کنند. . . . ادامه مطلب.

شوراها در جهت ملی مردمی

      این روزها مسایل و موضوعات زیادی پیرامون ناسیونالیسم یا ملی گرا مطرح است،  و همچنین درباره سیاسی و تحلیلی بودن،  گفته و نوشته های زیادی می شود. . . . ادامه مطلب 

رنسانس در روستا های ایران

      تابستان ایران چون تمام فصلها زیبا و دلپذیر است،  طبیعت همیشه دوست داشتنی و قابل لمس است بشرطی که تاریخ و طبیعت را بدانیم.  مخصوصاً روستا های قشنگ . . . ادامه مطلب

شکار بی رویه و نابودی

      از اواسط قرن گذشته با زیاد شدن تفنگ های کمر شکن ساچمه زن،  شکار پرندگان در شمال ایران بویژه شهرستان تنکابن،  که جمعیت نسبی بالا دارد . . . ادامه مطلب

کریم باستانی یا  ice cream

      تا به حال به این اندیشیده اید،  که چرا هرگز در هیچ گزارش یا رسانه خارجی،  در مورد اینکه بستنی،  این لیسیدنی پرطرفدار،  در کجا و توسط چه کسی ساخته شد . . . ادامه مطلب

یادی از عسل وحشی

      سی، چهل سال پیش در جنگل های اطراف چلاسر و جل،  که امروزه دیگر وجود ندارد،  عسل وحشی به فراوانی یافت می شد،  من با کمک زرشک سگ باهوشمان،  در آن جنگلها . . . ادامه مطلب

چند مطلب جالب از اینجا

      مطالب زیر را جالب دیدم و در اینجا هم پست می کنم . . . ادامه مطلب

جای شما خالی

      جای شما خالی،  دو روزه که توت ها رسیده،  ولی گرفتار نوشتن چند مطلب بودم،  امروز صبح جمعه 29 اردیبهشت،  ساعت 11 رفتم و پارچه زیر درخت پهن کردم . . . ادامه مطلب

حباب کشکانزی

      امروزه در تمام جهان نقش طبیعت در زندگی کم شده که هیچ،  بلکه مانند بسیاری از جنگلها و حیوانات در حال از بین رفتن است.  در متن جای شما خالی که پیشتر نوشتم . . . ادامه مطلب

طرح نو کشتگری

    غرب مازندران با 6500 کیلومتر مربع وسعت،  در طول تاریخ یکی از مهمترین مراکز تولید گوشت و لبنیات بود،  اما امروزه با وجود "حباب کشکانزی" که بالا درباره آن . . . ادامه مطلب

هنر هشتم

      نوشتن از چلاسر و جل تنها گفتن تعریفها و مشکلات نیست،   بلکه نوعی دفاع از حقانیت از دست رفته تاریخی روستا های ایرانی است،  که برای بازسازی آن باید . . . ادامه مطلب

اسطوره و افسانه از سفر می گویند

      گذشته های دور و زمانی که قبایل بدوی گرد یک آتش جمع می شدند،  جادوگران و بزرگان آنها از سفر های گذشتگان می گفتند،  که چگونه قهرمان گونه به  . . . ادامه مطلب

بی نام ها و فراموش شده ها

گبرستان بی نام ــ  در بلندای کوهی جنگی، و سبز نزدیک  . . . ادامه مطلب

قلعه گنج فراموش شده ــ   برفراز تپه ای جنگلی و سبز در  . . . ادامه مطلب

طرح های عمرانی چلاسر و جل

      لوله کشی گاز که از چند ماه پیش در سلیمان آباد و چلاسر و حومه آغاز شده بود،  با سرعت در حال انجام و اتمام است،  و مردم از مشکل تهیه نفت و کپسول گاز . . . ادامه مطلب

دیدنی های اشکورات

   منطقه باستانی اشکورات دارای قدمتی چند هزار ساله است،  و شامل دو بخش می باشد،  بخش اشکورات پائین ــ  یا بخش اشکورات گیلان،  که مربوط به حوزه بخش . . . ادامه مطلب

گرفتن تعهد نامه از مردم

      پیمان کاران گاز رسان که در روستا های بخش مرکز تنکابن،  مشغول گاز رسانی هستند،  یک تعهد نامه از مردم می گیرند،  که خوشایند و لازم نیست.  این تعهد نامه . . . ادامه مطلب

نابودی جنگل های شمال

      جنگل های جلگه ای شمال ایران،  تقریباً نابود گردیده،  اما جنگل های دامنه به سه منطقه در رشته کوه البرز هستند،  و به البرز غربی، البرز شرقی، البرز . . . در ادامه مطلب

بهترین اکو توریسم در جنگل

     امروزه اگر ترکیب اکوتوریسم را به مثابه شاخصه مهم گردشگری بپذیریم،  که نسبت به جنبه های اکولوژیکی و فرهنگی آن مسئولانه برخورد شود،  بوم شناخت . . . در ادامه مطلب

دهستان سلیمان آباد تنکابن

      دهستان سبز و زیبا و تاریخی سلیمان آباد،  با پانصد کیلومتر مربع وسعت،  و یکصد و چهل روستا و هفتاد هزار نفر جمعیت،  به مرکزیت روستای بزرگ چهار هزار . . . در ادامه مطلب

تکش یا تیکش

      تکش،  نامی تاریخی بازمانده از گذشته های پر ابهت ایران است،  با شنیدن این نام به یاد حماسه ها و دلاوریها می افتیم،  به یاد قهرمانیها، رشادتها،  که همه تاریخ . . . در ادامه مطلب

 

کلیک کنید:  دانلود PDF مطالب وبلاگ با عکسها،  حجم 1800 مگا بایت

کلیک کنید:  دانلود PDF غذا های شمالی در چلاسر و جل،  حجم 400 مگا بایت

کلیک کنید:  صفحه دانلود های وبلاگ

 . . . و صدها مطلب و مقاله دیگر، اینجا کلیک کنید و به فهرست وبلاگ بروید . . .

 

 

کلیک کنید:  تمدن کهن آتلانتیس

کلیک کنید:  استوانه کوروش بزرگ

کلیک کنید:  معنی نام شهرها و روستا های ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آرامگاه آریو برزن
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 95 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )
توجه  عکسها فیل ++ تر هستند،  از فیل + تر + شکن،  استفاده نمایید!!

آرامگاه آریو برزن

   پیش گفتار

      متن "آرامگاه آریو برزن" که با نام "دخمه سنگی باستانی" نوشته ام،  ترکیبی از اطلاعات و بررسی های شخصی من است،  با آنچه که در کتاب های تاریخی قرن 20 نوشته شده است.  البته موضوع آرامگاه آریو برزن،  نیاز به تحقیق و تحلیل مستقل جدید دارد.  چون جوانان باهوش علاقمند و متخصص،  دوست دارند و می خواهند موضوعات بیشتری از تاریخ ایران را بدانند،  و همچنین بمنظور ایجاد فن تاریخ نویسی نوین ایرانی،  این مقاله کوتاه دخمه سنگی باستانی را نوشتم،  و بزودی باز نویسی می کنم و ادامه می دهم.  عزیزان علاقمند،  با پرسش و نظر خود،  مرا یاری دهید.

   دخمه سنگی باستانی

      آرامگاه آریو برزن یا دخمه سنگی داو و دختر،  در منطقه حسین آباد و مراس خان رستم ممسنی،  در دامنه کوه آنا استان فارس قرار گرفته است.  در آخرین جنگ نیرو های نظامی و شبه نظامی سلسله هخامنشیان،  با نیرو های اسکندر مقدونی،  در زمان داریوش سوم،  زبده‌ ترین سربازان ایران را قبیله مردها تشکیل می ‌دادند،  و هنگامی که داریوش سوم شکست خورد،  مردم شهرستان رستم و ممسنی که مذهب مزدیی داشتند،  به رهبری آریوبرزن در دربند پارس پشتکوه رستم به مقاومت دست زدند،  و تا همگی کشته نشدند،  لشکر اسکندر ایرانی که مذهب میترایی* داشتند،  نتوانست به درون پارس وارد شود.  در دوره شاهنشاهی ساسانیان،  رستم و ممسنی بازار مهم مناطق دیگر بوده‌ است.

      آرامگاه آریو برزن در اصطلاح محلی «دی دوور» یا «دی و دوور» به معنی مادر و دختر گفته می شود،  این دخمه در ارتفاع تقریبی ۳۰۰ متری قرار دارد،  و شبیه به دخمه های دوران هخامنشیان است.  از سطح پهن و بلندی تشکیل شده،  ولی قسمت پایین آن را صاف در آورده اند،  تاریخدانان آن را مربوط به 4335 خورشیدی ایرانی می‌ گویند.  بر خلاف آرامگاه های هخامنشی در تخت جمشید و نقش رستم،  که همه از یک طبقه ساخته شده‌ اند،  آرامگاه آریو برزن از دو طبقه عالی ساخته و پرداخته شده‌ است،  که بسیاری از محققان اروپایی دربارهٔ آن نظراتی ابراز نموده‌ اند.  برخى این دخمه را مربوط به دوره ماد مى ‏دانند،  و برخى نیز آن را مربوط به یکى از شهریاران هخامنشى پیش از کوروش بزرگ مى‏ دانند.  برخى نیز این دخمه را آرامگاه آریو برزن سردار هخامنشى مى‏ دانند،  که در دربند پارس با اسکندر مقدونی مزدایی ایرانی جنگید،  جنگ های دینی تاریخ دین و آئین در ایران.

 

   عکس دخمه تاریخی شهرستان ممسنی،  که گفته می شود دخمه آریوبرزن است،  عکس شماره 5711.

      این دخمه داراى سکویى به طول ۸۰/۵ متر و عرض ۵ متر است،  که فاصله آن تا پایین دخمه ۱۰۰ متر است. مدخل دخمه در قسمت وسط قرار دارد،  و هر جانب آن داراى دو ستون به ارتفاع ۳ متر و قطر ۷۵ سانتى‏متر است. اتاقک درون دخمه ۵ متر طول و 3.45 متر عرض و 2.6 متر ارتفاع دارد.  بالاى ستون‏ها نیز حاشیه صاف و مسطح وجود دارد،  و بر فراز آن کنگره‏ هاى دندانه ‏دار هخامنشى،  بر سنگ کوه تراشیده‏ است.  در ضلع جنوب شرقى این دخمه استودان یا محل دفن مردگان قبل از اسلام قرار دارد.   این دخمه در تاریخ ۲۹/۹/۱۳۱۶ با شماره ۲۹۹ در فهرست آثار ملى به رسیده است.

   * ــ  مذهب میترایی،  توسط اسکندر ایرانی به اروپا رفت،  و تأثیر در پیدایش و شکل دین مسیحی گذاشت،  جهت اطلاع بیشتر به اینجا مراجعه نمایید.

   ارابه طلایی دوران سلسله هخامنشیان،  که در گنجینه آمودریا،  سیحون شمال شرق ایران کشف شد.  ارابه چهار اسب  متعلق به 4500 تا 4700 خورشیدی ایرانی است،   و دو نفر با لباس هخامنشی بر آن سوار هستند.  این اثر مانند بسیاری از گنجینه های تاریخی ایران بزرگ،  در موزه بریتانیا نگهداری می شود،  عکس شماره 5650 .

تندیس ها سخن می گویند

      تندیس ها بازمانده از دوران باستان،  براحتی هنوز هم دارند با ما سخن می گویند،  فقط باید دانش و درک زبان آنها را داشت،  بارها در این وبلاگ از این تندیس ها نوشته ایم.

 

   عکس ﺗﻨﺪﯾﺲ ﻧﻘﺶ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪٔ ﺑﺎﻧﻮﯾﯽ ﺑﺮﻫﻨﻪ،  ﮐﻪ ﺑﯿﻦ 3185 تا 3235 خورشیدی ایرانی،  ﺩﺭ ﺑﺎﺑﻞ ﻗﺪﯾﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ است،  ﺍﯾﻦ ﺍﺛﺮ ﺩﺭ ﻣﻮﺯﻩٔ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ می شود،  ﻭ می گویند ﺩﺭ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ،  عکس شماره 5670.

   روز ملاله یوسف زی ــ  ملاله یوسف‌زی یا گل مکئی (زاده ۱۲ ژوئیه ۱۹۹۷ مینگوره، خیبر پختونخوا، پاکستان تبار پشتون) دختر نوجوانی مسلمانی است،  که در دفاع از حق آموزش،  توسط طالبان مورد هدف گلوله قرار گرفت.  او فعال حقوق بشر و حقوق کودکان و عضو کمپین تحصیل دختران اهل پاکستان است،  که در 9 اکتبر ۲۰۱۲ در منطقه دره سوات در شمال غرب پاکستان،  توسط گروه طالبان و در راه بازگشت از مدرسه ترور بد ذات شد،  و بشدت مجروح گردید.  این ترور با واکنش‌ها شدید جهان مواجه شده است،  ملاله در مصاحبه‌ ای با انتقاد از تندرو های خشن دینی گفته بود:  "دختران در زمان تسلط طالبان می‌ترسیدند،  به صورتشان اسید پاشیده شود،  یا توسط این شبه نظامیان دزدیده شوند."  در زمان تسلط طالبان پاکستانی بر منطقه سوات،  برخی از دختران بدون پوشیدن یونیفورم، با لباس معمولی و به صورت پنهانی به مدرسه می‌رفتند،  در حالی که کتاب هایشان را در زیر شال هایشان پنهان می‌کردند.  این دختر نوجوان گفته بود که می‌خواهد زمانی که بزرگ شد حقوق بخواند و وارد دنیای سیاست شود.

 

عکس ملاله یوسف زی هنگام سخنرانی در سازمان ملل متحد،  عکس شماره 5858 .

    سازمان ملل به پاس خدمات و تلاش های «ملاله یوسف زی» که به دلیل فعالیت هایی در خصوص حق دسترسی آزاد دختران و زنان به آموزش مورد سو قصد طالبان قرار گرفت،  دوازدهم جولای را روز ملاله نامید.  در این روز 12 جولای 2013 طی مراسمی با حضور نمایندگان جوانان و نوجوانان از او تقدیر به عمل آورد.  در این مراسم ملاله یوسف زی،  که به دلیل تلاش برای گسترش آموزش دختران هدف حمله طالبان پاکستان قرار گرفت،  سخنان خود را با نام و یاد خداوند مهربان آغاز کرد،  و از دولت های جهان خواست برای کودکان و دختران و زنان جوان حق دسترسی به آموزش و پرورش را فراهم کنند.  ملاله در سخنانی خطاب به صدها جوان حاضر در این نشست گفت:  "باید با ابزار علم و دانش به جنگ افراط گرایی برویم."

      در جریان سخنرانی ملاله،  جمعیت حاضر بارها او را تشویق کردند،  نشست این روز سازمان ملل که با حضور نمایندگان جوانان از کشور های مختلف و با هدف تاکید بر ضرورت رشد و گسترش آموزش برای جوانان و نوجوانان در جهان برگزار گردید.

   نظر انوش راوید:  در اینگونه مراسم مطابق همیشه تاریخ،  عوامل و چهره های استعمار و امپریالیسم می خواهند به نفع خود بهره برداری کنند،  باید جوانان باهوش ایران هوشیار باشند و نبرد نو پدید را بخاطر داشته باشند.

 

عکس جولیان آسانژ و ادوارد استودن،  عکس شماره 5857 .

   هنوز در غرب اشخاصی هستند،  که بخاطر انسانیت و نجات بشریت از شر و دد سرمایه داری لجام گسیخته غرب،  حاضرند از همه چیز خود بگذرند و فداکاری کنند،  و دندان های وحشی و تیز امپریالیسم بدنبال آنها غرچه کند.  سرمایه داری غرب بشدت در راه تخریب و انقراض زمین ما پیش می رود،  و هیچ چیز نمی فهمد جز پول و جنایت و خیانت،  ترفند و دد منشی.  جوانان باهوش ایران،  این قبیل اشخاص مانند جولیان آسانژ و ادوارد استودن را بشناسید،  و پیگیر آنها باشید.

 ایران قدیم ترین خاستگاه کشاورزی جهان (منبع اینترنت)

      حفاری های باستان شناسی در ایلام واقعیت های تازه ای را بر دانشمندان آشکار کرده است.  استخراج مجموعه ای غنی از اشیاء ساخته انسان و بازمانده های گیاهی از دل خاک های جنوب غربی ایران نشان می دهد که گذار انسان از شکار و جمع آوری غذا به کشاورزی در هلال حاصلخیز،  به دورانی بسا دیرین تر از روزگاری که دانشمندان تصور می کرده اند،  باز می گردد.  براساس پژوهش هایی که نتیجه آن در مجله «ساینس» منتشر شده است،  این حفاری ها واقعیت دیگری را نیز بر دانشمندان آشکار می کند:  که این تحول مهم که سبب شد تا این بخش از خاورمیانه «مهد تمدن جهان» نامیده شود،  بر خلاف تصور آنان نه در طی چند نسل و چند قرن،  بلکه به تدریج و در طی هزاران سال انجام گرفته است.

      به نوشته «ساینس» نقش ایران به عنوان مرکز پیدایش دانه های کشاورزی برای مدت های طولانی مورد بحث و تردید بود.  اما لایه نگاری و گاه نگاری های دقیق از چینه ها و بازمانده های باستان شناختی غنی در چغا گلان واقع در دشت مهران در استان کنونی ایلام نشان دهنده آن است،  که کشت گیاهان وحشی و پیدایش تیره های اهلی شده گیاهی در مدتی  بیش از دو هزار و ۲۰۰ سال صورت گرفته است.  تپه چغا گلان که قدمت آن به دوران نوسنگی بدون سفال می رسد،  اولین بار توسط محمد خلیلیان باستان شناس ایلام در فهراست آثار ملی به ثبت رسید و عرصه و حدود آن مشخص شد.

      سیمون ریهل، دیرین شناس گیاهان در دانشگاه توبینگن آلمان و نویسنده این پژوهش می گوید:  از  ۱۱ هزار و ۷۰۰ تا ۹هزار و نهصد سال پیش طول کشید،  تا اسکان یافتگان  چغاگلان،  در کوه پایه های زاگرس در ایران،  از کشت اخلاف وحشی غلات امروزی به رویاندن و پرورش نوعی گندم اهلی،  که امر یا گندم دو دانه ای نامیده می شود،  دست یافتند.  تاکنون بیشتر شواهد مربوط به خاستگاه کشاورزی از محوطه ای بین  ۷۰۰ تا ۱۵۰۰ کیلومتر در غرب چغا گولان به دست آمده است.

      به نوشته این پژوهش برخلاف روستا های کشاورزی اولیه،  که باستان شناسان از ترکیه، اسرائیل، سوریه و عراق حفاری و استخراج کرده اند،  چغا گلان روند توالی دوره های استقراری ساکنان آن را نشان می دهد و از چگونگی توسعه کشاورزی در طی قرون پرده بر می دارد.  ریهل می گوید:  «کل این روند از کشت تیره های وحشی تا رویاندن گیاهان پرورش یافته بین هزار تا دو هزار سال در چغا گلان به طول انجامیده است».

      کشف بازمانده های گیاهی در چغا گلان سندی است بر این که چگونه ساکنان این منطقه جوی وحشی و دیگر تیره های محصولات کشاورزی امروزین مانند عدس و نخود وحشی را زیر کشت برده اند.  تیره های گندم وحشی در کمتر از ۱۰ درصد کل تیره های گیاهی که تاکنون از این محل کشف شده وجود داشته است،  اما در ۳۰۰ سال آخر این دوران به ۲۰ درصد افزایش یافته است.  حدود ۹۸۰۰ سال پیش گندم دودانه ای یا گندم ریشک دار به صورت پرورش یافته آن دیده شده است.  بازمانده های دیرین- گیاه شناختی چغا گلان نشان می دهد،  که ایران قدیم ترین محل کشت و مدیریت گیاهان در جهان است.

      به گفته کارشناسان این یافته های حفاری های کوه پایه های زاگرس اکنون قالب فکری دانشمندان درمورد منشاء و پیدایش کشاورزی، دهات، شهرها و تمدن ها را دستخوش تغییری بنیادین کرده است.  در طی دهه های بسیار باستان شناسان بر آن بودند،  که آغاز کشاورزی در بخشی از منطقه هلال حاصلخیز یا لوانت بوجود آمده است.  بخشی که اسرائیل، لبنان و اردن و بخش هایی از سوریه و عراق و عربستان سعودی امروز و چند کشور دیگر را در بر می گیرد.  تصور می رفت که کشاورزی از این منطقه به سوی شرق و به ایران امروز رفته است.

      ملینا زدر، دانشمند ارشد در برنامه باستان شناسی و محیط زیست انسانی در موزه اسمیتسونین واشنگتن که در این پژوهش شرکت نداشته به لس آنجلس تایمز گفته است:  «شرق هلال حاصلخیز همواره به عنوان منطقه ای پرت شناخته می شد».  او روشن شدن این واقعیت را که قدمت کشت و آسیاب کردن دانه های غلات توسط ساکنان زاگرس به قدمت  دیگر مردمان ساکن سرزمین های لوانت بوده است،  «نشانه نوعی دمکراتیزه بودن اوضاع در منطقه»  می داند که به گفته او «نشان می دهد که همه در این امر سهیم بوده اند».

      با این حال سیمون ریهل معتقد است که ساکنان دست کم چند منطقه – از جمله غرب ایران-  کشاورزی را خودشان آموخته اند.  «هیچ مکان مرکزی وجود ندارد که همه چیز از آنجا شروع شده باشد.  برعکس مناطقی هستند که پرورش تیره های گیاهی به صورت مستقل در آن ها آغاز شده است».  تا پیش از این کشف، حفاری های بخش غربی هلال حاصلخیز،  از پیدایش کشاورزی و دام داری در ۱۱ هزار و پانصد سال پیش خبر داده بودند اما پیشینه این امر را در بخش شرقی هلال  به ۹هزار و پانصد سال پیش می رساندند.

      پس از انقلاب  ایران در سال  ۱۳۵۷،  باستان شناسان دیگر نتوانستند با شیوه ها و تکنیک های مدرن مورد استفاده در منطقه غربی هلال، به کاوش های خود در بخش شرقی ادامه دهند.  در پی بهبود روابط ایران و غرب، باستان شناسان دانشگاه توبینگن آلمان در سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ موفق شدند،  از منطقه ۱۲ هزار ساله چغا گلان بازدید کنند،  و همراه با تیم همکاران ایرانی شان در مرکز تحقیقات باستان شناسی ایران به حفاری بپردازند.  علت اشتیاق آنان برای این امر آن بود که آخرین پژوهش های ژنتیکی که بر جو و  دام های امروزی مانند گوسفند و خوک و بز انجام شده، نشان داده است که اهلی شدن آنها بیش از ۹هزار و پانصد سال سابقه دارد.

      اشیایی که از این محوطه هشت کیلومتری به دست آمده همه به طرز چشمگیری سالم بوده اند.  باستان شناسان با استقرار بر دهانه حفره ای که پیشتر توسط قاچاق چیان آثار باستانی کنده شده بود،  توانستند با سطل های ده لیتری بازمانده های مواد گیاهی و ابزار های سنگی را از آنجا بیرون بکشند.  پس از شستن مواد رسوبی از این اشیا بود که با مجسمه های انسانی و حیوانی،  استخوان های ماهیان و آب زیان،  تکه های زغالی شده جو، عدس، نخود، گندم دو دانه ای و دیگر اجداد غلات امروزی مواجه شدند.  نیکلاس کنارد،  باستان شناس در دانشگاه توبینگن و نویسنده همکار این پژوهش می گوید:  «هرگز در زندگی ام با محوطه باستانی ای به این غنا و پرباری روبرو نشده بودم».

      باستان شناسان همچنین به مقادیری کاه و سبوس غلات دست یافته اند،  که نشان می دهد مردمان غلات را خرمن کوبی می کرده اند.  در این کاوش ها ابزارهایی چون هاون و آسیاب سنگی کشف شده که نشانه تبدیل غلات به آرد و بلغور است و به برنج شباهت دارد.  یافته های چغا گلان همچنین نشان می دهد که گذار از دوران نوسنگی بدون سفال به کشاورزی روندی طولانی و تدریجی را طی کرده است.  در حینی که مردمان باستانی گیاهان وحشی را به صورتی که می خواستند پرورش می دادند،  رفته رفته و حدود ۱۱ هزار و پانصد سال پیش برخی انواع علف ها بر گرد آنها جذب شد و به رویش پرداخت.  اما باید یک هزار سال می گذشت تا گیاهان وحشی به شکل اهلی و پرورش یافته آشنای امروزی درآیند.

      این پژوهش با آن که نشانه ای بر آن است که کشاورزی در بسیاری از بخش های هلال حاصلخیز تقریبا به صورت هم زمان ظهور یافته اما نشان نمی دهد که چرا این منطقه برای توسعه کشاورزی چنین مناسب بوده است.  خانم زدر معتقد است که به خاطر وجود منابع فراوان در این منطقه مردم مجبور نبودند که برای یافتن غذا سفر کنند و می توانستند در محل ساکن شوند.  این امر سبب شد که راه هایی  برای حراست از  این منابع و افزایش نعمت ها بیابند.

      نویسندگان این پژوهش می نویسند که با این حال، این که کشاورزی چگونه در این منطقه گسترش یافت– از راه ارتباط فکری،  مهاجرت مردمان،  یا توزیع و پخش  محصولات کشاورزی- هنوز رازی ناگشوده است.  نیکلاس کنارد و همکارانش هنوز صدها نمونه دارند،  که مورد تحلیل و مطالعه قرار نداده اند.  به نوشته سیمون ریهل، نویسنده اصلی این تحقیق و دیرین شناس گیاهان در دانشگاه توبینگن،  گروه در نظر دارد به حفاری در چغا گلان ادامه دهد تا بتواند به آگاهی های بیشتری درباره ساکنان منطقه و بویژه ساختار اجتماعی آن دست یابد.

   تکامل نظریه کشاورز شدن انسان بر اساس یافته‌های جدید در ایران ــ  بر خلاف نظریه‌ های تاکنونی انقلاب نوسنگی در ۱۲ هزار سال پیش نه تنها در یک منطقه بلکه همزمان در مناطق مختلفی انجام شده است.  این نظریه بر بقایای بسیار قدیمی غلاتی استوار است که اخیرا در ایران یافت شده است.  کشاورزی تنها در یک منطقه شروع نشده،  بلکه انسان همزمان در چند نقطه به گونه‌ای نسبتا سامان‌مند به این کار آغاز کرده است.  این مضمون مقاله‌ای تحقیقی است که یک گروه پژوهشی در دانشگاه توبینگن آلمان به سرپرستی سیمون ریل (Simon Riehl) در شماره جدید نشریه علمی "ساینس" منتشر کرده است.

      تاکنون پیدایش اولیه کشاورزی در شرق منطقه موسوم به هلال خصیب (به انگلیسی Fertile Crescent که به فارسی می‌توان آن را هلال بارور نامید) امری ثابت‌ شده به شمار می‌رفت.  ولی در شرق این منطقه و از جمله ایران به دلیل برخی دشواری‌ها برای دسترسی به آن،  تحقیقی صورت نگرفته بود.  با آغاز به تحصیل یک دانشجوی ایرانی (محسن زیدی) در مقطع دکترای باستانشناسی دانشگاه توبینگن این امکان نیز فراهم شد و گروه تحقیقاتی سیمون ریل کار خود را در بخش‌هایی از کوهپایه‌های زاگرس آغاز کرد.

در روند این تحقیقات دانشمندان تحت سرپرستی ریل بقایای دیرینه غلات و حبوباتی را در ایران یافته‌اند که نشان می‌دهد بر خلاف نظریه رایج، کشاورزی تنها در غرب منطقه موسوم به هلال خصیب رواج پیدا نکرده، بلکه همزمان شرق این منطقه را نیز شامل می‌شده است.  هلال خصیب حوزه جغرافیایی داس ‌گونه‌ای است که از راس خلیج فارس تا بخشی از قفقاز و کناره‌ های دریای سیاه تا بخش غربی مدیترانه و دلتای نیل را در برمی‌گیرد و امروز بخشی از مصر و کشور هایی همچون اسرائیل و لبنان و عراق و سوریه و نیز جنوب غربی ترکیه و بخشی از غرب ایران را شامل می‌شود.  این منطقه مهد تمدن انسانی به شمار می‌رود و جایی است که انسان برای اولین بار در آن از زندگی عشایری به سوی اسکان ‌یافتگی گذر کرد.

      غلات و حبوبات یادشده در تپه باستانی چغاگلان در کوهپایه‌ های زاگرس و در منطقه مهران یافت شده‌اند.  محققان دانشگاه توبینگن در این منطقه نمونه‌ هایی از گیاهان، بقایای استخوان‌ها و ابزارهای دست‌ساز همچون وسایل خانه و هاون‌ های کوچک سنگی را جمع‌آوری کرده‌اند.  ساکنان دوران نوسنگی در این منطقه با هاون‌ غلات را خرد کرده و از طریق مخلوط‌ کردن آن با آب غذاهای حلیم‌ مانند تهیه می‌ کرده‌ اند.  این گونه رد و نشانه‌ها از دوران پیشین زندگی بشر برای محققان واجد ارزش بسیار است،  زیرا نه تنها بیانگر نوع استفاده انسان از برخی غلات است،  بلکه می‌توان بر مبنای آنها تغییر و تحول گونه‌های وحشی گیاهان را نیز شناسایی کرد.

      این واقعیت که وسایل خانه و انواعی از غلات همزمان در مناطقی دور از هم سر بر آورده‌ اند پشتوانه ‌ای برای این نظریه است که کشاورزی ابتدا تنها در منطقه‌ای محدود رواج پیدا نکرده است.  با این همه دانشمندان هنوز دلیلی برای اشاعه همزمان ایده کشاورزی و استفاده از وسایل خانگی مشابه در مناطقی نسبتا دور از هم ندارند.  فرضیات آنها این است که یا همزمان انسان‌ های مناطق مختلف هلال مستقلا به ایده مشترکی رسیده ‌اند یا مهاجرت‌ها و جابه‌ جایی آنها مناطق گسترده‌ ای را شامل می‌ شده و ایده کشاورزی را هم با خود منتقل کرده‌اند یا صرفا بذر گیاهان میان انسان‌های مناطق مختلف دست به دست شده است.

      برآوردها نشان می‌دهند که دورانی نزدیک به ۱۲ هزار سال پیش زمانی مناسب برای انقلابی تند در تاریخ بشریت بوده،  که البته بعدا روندی کند و تدریجی به خود گرفته است. در ابتدا انسان‌ها صرفا غلات وحشی و برخی حبوبات را برای مصارف غذایی جمع‌آوری می‌کردند.  اما برخی از گونه ‌های این غلات به تدریج از بین رفته‌ اند تا حدود ۹۸۰۰ سال پیش که انسان غلات،  به ویژه نوعی از گندم با عنوان علمی Triticum dicoccum  را اهلی کرد و به جمع ‌کردن و انبار بذر آنها روی آورد.  این نوع گندم در ایران به عنوان "گندم دودانه" شناخته می‌شود.  نشانه‌ها و علائمی وجود دارند که از کاشت سامان مند غلات توسط انسان و تلاش او برای افزایش محصول حکایت می‌کنند و این آغاز دوره کشاورزی مدیریت ‌شده توسط بشر است.

      به این ترتیب به تدریج پازل‌های تصویری در حال تکمیل‌شدن است که نشان می‌دهد چگونه از انسان شکارچی و جمع‌ کننده دانه‌ها و محصولات وحشی طبیعت کشاورزانی اسکان ‌یافته پدید آمد.  به ویژه مناطق اسطوره ‌ای همچون "گوبکلی تپه" در جنوب غربی ترکیه،  با دوائر سنگی‌‌ اشان در این کشف و دریافت دانشمندان نقش عمده ‌ای داشته ‌اند.  در این مناطق گروه‌ های پراکنده ‌ای از انسان‌ها از صدها کیلومتر دورتر گرد آمده و به تدریج هویت مشترکی را شکل داده‌ اند.  شاید آنها ایده‌ های جدید خود را در همین گردهمایی‌ها ردوبدل کرده‌اند.  کلاوس اشمیت، باستانشناسی که در حفاری گوبکلی تپه شرکت داشته،  بر این نظر است که انسان‌ها در ۱۱۵۰۰ سال پیش در جشن گوبکلی تپه و جشن‌ های مشابه از غلات وحشی جمع‌ آوری شده آبجو نیز تهیه می ‌کرده‌ اند.

   نظر انوش راوید:  با حساب آخرین دوران یخبندان،  و زمین شناسی آن دوران،  از 15 هزار سال پیش در حوزه آبریز خلیج فارس،  که آن موقع رودخانه ای بزرگ بوده است،  شهر نشینی و کشاورزی و دامداری و ماهیگیری پدید آمد،  و از دل آن شهر آتلانتیس افسانه گونه یادگار مانده است،  که به احتمال زیاد در زیر آبهای خلیج فارس است. ولی تمدن کهن جیرفت از 7 هزار سال پیش بخوبی خود نمایی می کند.  در مطالب فوق که از اینترنت گرفته ام،  به موارد فوق اشاره نشده،  برای همین سردرگمی در آنها مشاهده می شود:  1 ــ  آخرین دوران یخبندان و زمین شناسی آن دوران،  2 ــ  تمدن کهن جیرفت. 

اغفال کننده و اغفال شونده

     مدتی پیش خبر زیر در جهان پخش شد:

   تصاویر ماهواره‌ای که به تازگی از عربستان سعودی گرفته شده،  بیانگر آن است که سکو های پرتاب موشک در یک پایگاه موشکی تازه تأسیس کشور عربستان،  به سوی ایران و نیز سرزمین های اشغالی جهت ‌گیری شده است.  این امر بیش از هر چیز اثبات کننده اخباری است،  که از تلاش‌های جدید و جدی عربستان سعودی برای توسعه گستره فعالیت ‌های نظامی در منطقه حکایت دارد.....

      در بخش نظرات پائین این خبر چند نشریه،  دیدم جوانان زیادی نظر نوشته اند،  بنظرم همگی به نوعی اغفال خبر شده،  و فقط احساسی نوشته اند:  عربستان نمی تواند هیچ غلطی بکند،  ما قوی هستیم،  نابودش می کنیم، و یا با اهانت به ملت همسایه نوشته بودند عرب اینطور و آنطور.  در آنجا نظر زیر را نوشتم،  آن نشریات نظر مرا تأیید نکردند،  یا ترسیدند یا صلاح ندیدند،  در هر صورت بازدید وب خودم کم تر از آنها نیست،  آن نظرم را در اینجا پست می کنم.

      اصل این خبر که در جهان شایع شد،  جو سازی است،  همینکه در خبر می گویند موشکها رو به ایران و اسرائیل تنظیم شده،  دلیل آن است،  در صورتی که موشک را در چند دقیقه می توان به هر سمتی تنظیم و جهت گیری کرد،  با خبر می خواهند جو سازی بکنند.  در ضمن این را باید در نظر داشت،  کشور عربستان هم پول دارد و هم جوانان تحصیل کرده زیادی،  برای همین آن کشور را نباید دست کم گرفت،  و احساسی به هر موضوع منطقه نگاه کرد.  تا چند روز پیش طرح های استعماری منطقه ای خاورمیانه اصطلاحی،  یا به گفته من قاره کهن،  ایجاد جنگ های فرقه ای دینی شیعه و سنی بود،  اما با شکست این طرح در سوریه،  و برکناری شیخ قطر،  طرح های منطقه به جنگ ها و برخورد های داخلی در هر کشور بین افراد دینی و غیر دینی تغییر کرده است،  که اولین آنرا در مصر شاهد هستیم،  حتی بشار اسد هم در این مورد چیز هایی گفت.

      برگردم سر موشکها،  در قرن گذشته بعضی از دولت مردان ایران بدون پشتوانه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی،  مطالبی گفتند،  که از نظر استراتژیک برای ایران خیلی ضرر داشت،  این قبیل گفته ها باعث شد،  در کشور های منطقه،  گروه ها و سیاست هایی بر رقیبان داخلی خود پیروز شوند،  که بیشتر علاقه به برخوردهای نظامی و تدافعی قهری داشته باشند،  بهمین جهت جو سیاسی و اقتصادی و اجتماعی منطقه تاحدودی بضرر ایران تغییر کرده است،  سیاست های امپریالیستی حاکم در منطقه خود بخود به نوعی از سیاست های کشور های منطقه انرژی می گیرند،  و مسئولیت ایجاد جریان های کم و زیاد،  بعهده کشور های بزرگ هر منطقه جغرافیایی سیاسی جهان می باشد،  در منطقه قاره کهن ایران مهمترین است.

      یکی دیگر از مسائل برای تحلیل هر موضع،  مانند همین داستان موشک های عربستان،  شناخت سیاست و اقتصاد جهان است،  ما در همه جا می بینیم،  که از کشور چین یا آمریکا یا قدرت های بعدی در جهان،  برای هر دولت،  یک سیاست و یک اقتصاد در نظر می گیرند،  درصورتیکه اینگونه نیست،  هر کدام از این کشورها دارای یک دولت با یک سیاست،  و یک بازار با یک سیاست دیگر هستند،  یکی از مهمترین این بازارها،  "حکومت چایمریکا" است.  امثال چایمریکا خود نیازمند نفت و گاز،  منابع دیگر،  و فروش کالا می باشند،  آنها بطور طبیعی رو در روی دولت های کشور هایشان هستند،  و اینها شرایطی ایجاد می کنند تا دولت های کشور هایشان ضعیف شوند،  و یا در تصمیمی گیری ها ول معطل شوند.

      در دو یا سه سال آینده،  جمعیت مردم با دین و غیر دینی، آب، تولید، کار، قوم و فرقه گرایی، و پولداری و بی پولی، بازار و قاچاق، باند بازی و... باعث عدم توانایی دولت های منطقه در اداره کشور هایشان می شود.  افزایش تولید نفت در جهان،  و نیاز کمتر بدلایل مختلف،  بهای نفت را پائین می آورد،  و ضربه به اقتصاد منطقه وارد می کند.  این اوضاع باعث تحرک های مضاعف در مورد عدم دیدگاه استراتژیک که در بالا گفتم می شود،  و متعاقب آن سیاست و اقتصاد و شرایط اجتماعی بیشتر بدست گروه های هیتلریسم می افتد.  در نهایت موشک های عربستان نه بسوی ایران،  بلکه بسوی این چنین دیدگاه هایی نشانه رفته است،  و چه بسا خوشحالی در مردم و سیاست هایی در پاکستان و ترکیه و... را بدنبال داشته باشد.  این نوشته اندکی است،  که عزیزان دقت کنند،  و سطحی نگری نداشته باشند.

   پدیده حفظ دروغ در تاریخ  

      یکی از مشکلات اساسی تحلیل گران تاریخی و اجتماعی،  وجود دروغ های تاریخی است،  که باعث اغفال آنها می شود،  و در نهایت تحلیل ها و گفته هایشلن دروغ از آب در می آید.  آنها بارها گفته اند و نوشته اند،  "که نمی دانند چرا کارهایشان ثمری ندارد"،  درصورتیکه پاسخ آن ساده است،  باید یکی پیدا شود،  و به آنها بگوید شما بروی دروغ می گویید و می نویسد،  و تجزیه و تحلیل می کنید،  برای همین بطور کلی به اشتباه می روید.  دروغ های تاریخ را استعمار گران فرنگ بویژه در قرن های 18 و 19 ساخته و بافته و پرداخته اند،  تا بتوانند بر کشور های مختلف نفوذ و حکومت کنند.  امروزه این دروغها بعضاً آکادمیک شده،  و در کتاب های زیادی رفته،  و سردرگمی برای برنامه نویسان و تحلیل گران مختلف در غرب و شرق شده است،  بدون اینکه آنها بدانند و یا بخواهند بدانند موضوع چیست.

عکس چهار مجری ایرانی تلویزیون 

عکس چهار مجری ایرانی تلویزیون های خارج از ایران،  عکس شماره 7017.

  اینها و بسیاری از آن قبیل،  آنقدر در دروغ های تاریخی پا فشاری می کنند،  که خودشان را براحتی به اشتباه می اندازند،  آنها بدون اینکه اصلاً بفهمند معنی حرفشان چیست،  با عصبانیت می گویند:  اسکندر و اعراب و مغول و تیمور و این و آن به ایران آمدند،  آنقدر ایرانی کشتند و خراب کردند که حساب ندارد،  ولی در فرهنگ ایرانی جذب شدند،  و امروزه ملت ایران بر اثر آن تهاجم های خانه خراب کن،  عقب افتاده اجتماعی و... شده است.  آنها اصلاً عقلشان نمی رسد کمی فکر کنند چه می گویند،  و این پرت و پلاها یعنی چه،  با کدام سند و مدرک تحقیق و تحلیل شده واقعی و اصولی،  آنها ایران را جالیز و ایرانی را بادمجان می پندارند،  و خود را نیز مخ می دانند.  یکی دیگر می گفت بدلیل این حملات و در نهایت وجود استعمار و استبداد های تاریخی،  ملت ایران عقب افتاده شده،  و توانایی فکر کردن و برنامه ریزی های عمیق و اصولی ندارد!.

      البته سیستم آموزشی ایران هم،  در کنار شرایط اجتماعی کشور،  کاری کرده،  که دروغ های تاریخی واقعی جلوه کنند،  و به هیچ دانشجو اجازه تحقیق و تحلیل مستقل نداده،  و گفته همین را که ما می گوییم درست است،  باید بخوانی و نمره بگیری .... مشروح در مطالب وبلاگ.

 

   بدسازی ترکیب دو واژه

      در آخرین روز تیر 92 ،  سایت من http://www.ravid.ir شامل ترکیب دو واژه بدسازی شده قرار گرفت،  در این سایت و تمام نوشته هایم،  با دقت کامل مسائل قانونی جمهوری اسلامی را رعایت کرده و می کنم تا مشکلاتی از این قبیل پیش نیاید،  و جوانان علاقمند به تاریخ ایران بتوانند بدون تشویش و با راحتی،  به مطالب جدید تاریخ ایران دسترسی داشته باشند.  البته قبل از این چند وبلاگ من نیز شامل این برخورد شده بودند،  و باعث دقت بیشتر من گردیده بود،  در این سایت و وبلاگ های من،  فقط از واقعیت های تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران گفته و نوشته می شود.  ولی در هر صورت افراد باز سازی کنند دو واژه ترکیبی،  ذکری از دلایل نمی کنند،  و گویا هیچ استان در تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران وجود دارد،  همانگونه که هند استان و چین استان بوده اند.

   فیل = پیل = بزرگ، انرژی، قدرت، نگهدارنده،  مانند پیل اشکانی،  که در وبلاگ از آن توضیح نوشته ام.

   تر Ter = خارج شده،  بیرون آمده.

 

   عکس یک قلاده فیل آفریقایی+ تر،  در اینجا از عکس تر عنبر،  با نام مشک،  بجای تر فیل استفاده کردم،  عکس شماره 5837.

   ترکیب دو واژه فوق،  فیل + تر = قدرت نگهدارند + بیرون آمده،  در کل فیلتر یا صافی شد.  همانگونه که در حروف الفبای تمدن جیرفت نوشته ام،  زبان های ایران توسط مهاجران از ایران،  طی هزاره های اول تا چهارم خورشیدی ایرانی به اروپا رفت،  و سپس واژه فیلتر به ایران بازگشت،  و دوباره یکی از اساسی ترین واژه ها در ایران گردید،  که در تمام امور حتی بعنوان بدافزار استفاده می شود.  جهت اطلاع از واژه های اصیل ایرانی به حروف الفبای تمدن جیرفت و لینک های آن مراجعه نمایید.      

   پرسش از عموم:  آیا شما مخالف بحث و گفتن و نوشتن در باره دروغها و واقعیت های تاریخ ایران هستید؟


   ادعایی سراسر اشتباه

      ابتدا بگویم سلسله هخامنشیان از دو گروه شاهنشاهی تشکیل شده بود،  گروهی پرسرها با مذهب مزدایی بودند،  و گروهی از مردم عادی با مذهب مزدایی ولی بدون پرسر بودند.  داریوش بزرگ پرسر بود،  کوروش بزرگ پرسر نبود،  عزیزان جهت درست دانستن از تاریخ ایران مطالعه و پیگیری وبلاگ را پیشنهاد می کنم،  از وبلاگ گفتمان تاریخ و لینک های آن شروع نمایید  http://cae.blogfa.com

    شخصی که عکس او را بشماره 7018 ،  مشاهده می کنید،  بدون پشتوانه برنامه های قبلیش در تلویزیون فارسی زبان لوس آنجلس،  در پنج مرداد 92،  یکباره ادعا می کند،  که کوروش با جنگ و خونریزی بابل را گرفته است،  و می گوید در این باره کتابی هم با اسناد و مدارک نوشته است.  از اینکه بررسی و تحقیق تاریخ هرچه بیشتر باشد بهتر است،  ولی این شخص ادعایی بی مورد می کند،  زیرا در همان برنامه تلویزیونی لوس آنجلسی تمام اسامی باستانی مانند بابل و اکد و.. را کاملاً اشتباه تلفط کرد،  و در پرسش و نظرات تهاجمی بینندگان اندکش،  که از گفته های او به خشم آمده بودند،  هیچ چیز برای گفتن نداشت،  و بطور کلی دست و پای خود را گم کرده بود و می لرزید (فیلمش موجود است)،  زیرا او هیچ چیز درباره تاریخ ایران باستان نمی دانست،  که پاسخ دهد،  و فقط می گفت در کتاب نوشته ام.

      ما ملت قبلاً اینگونه ترفندها استعمار و امپریالیسم را زیاد دیده ایم،  آنها که از ایران و ایرانی می ترسند،  و نمی خواهند ایرانی به واقعیت های تاریخی خود پی ببرد،  اینبار با این شگرد به میدان آمده اند،  و کتابی و نوشته ای را بدست فردی کمونیست مانند داده اند،  که تاریخ ایران را بکوبد،  ولی اشتباه بزرگی مرتکب شدند،  و پشت فردی پنهان شدند،  که هیچ دانشی از تاریخ ایران باستان ندارد.  مسخره ها کارتان تمام است،  ایران و ایرانی از هر فرقه  مسلک و دین و آئین،  به تاریخ کهن خود بسیار علاقمند شده است،  و دستان پلید شما را می شناسد،  که می خواهید بگویید ایرانی بی بته و شکست خورده و ذلیل و بی رحم و... بوده،  کور خوانده اید،  جوانان باهوش ایران دقیق و  بیدارند،  و آماده افشای کذبها و پرت و پلا های دشمنان می باشند. 

کلیک کنید:  آثار باستانی ایلام و ماد

کلیک کنید:  تاریخ شکل گیری زبان عربی

کلیک کنید:  سخنرانی انوش راوید در جمع علاقمندان

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://www.ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
نویسندگان
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ایران املاک | املاک ایران و آدرس melkyabi.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1944
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 351
:: باردید دیروز : 423
:: بازدید هفته : 1224
:: بازدید ماه : 3544
:: بازدید سال : 11435
:: بازدید کلی : 104192
Code Center