ایران املاک | املاک ایران | املاک تهران | املاک کرج | املاک اصفهان | املاک منطقه 22
دانایی برترین سلاح تاریخ
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 109 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

تاریخ تیز ترین سلاح تاریخ

      همیشه تاریخ و بویژه در دوره استعمار،  برای اینکه کشوری و سرزمینی را اشغال فرهنگی یا نظامی کنند،  ابتدا با دست کاری در تاریخ و هویت،  آن ملت را ضعیف و سرخورده و شکست پذیر نشان داده،  و بعد از این ترفند،  مبادرت به اشغال می کردند.  قبل از ورود استعمار از ابتدای حکومت صفویه،  چون تمام قاره کهن در دوران سازمان قبیله ای دینی در ساختار های تاریخی اجتماع بسر می برد،  اشغال بیشتر جنبه فرهنگی و دینی داشت،  و گرفتن خاک و اقتصاد یکدیگر کمتر معنی می داد.  اما در دوران استعمار با استفاده از ترفند دروغ گویی و دروغ نویسی در تاریخ،  آتش تهیه می ریختند،  و سپس به اشغال مبادرت می کردند.  معمولاً در این کار دانشگاه های کشور های استعمار گر کار اصلی را داشتند،  و در هر سرزمین استعمار زده،  عده ای از باسوادها،  و درس خوانده های زیر دست خودشان را هم بکمک می گرفتند.

      در ایران دوره پادشاهی قاجار،  و آنچه که تا حدودی می دانیم،  هر یک از مقامات ایران وابسته به یکی از سیاست های استعماری بودند.  در این میان شخص باسواد و فرهیخته ای بنام حسن پیرنیا،  که از خانواده مهمی بود،  برای اولین بار در ایران مبادرت به ترجمه تاریخ های نوشته شده غربی نمود.  زنده یاد حسن پیرنیا، هم سن و هم دوره پدر بزرگ من حاج میرزا حسین بود،  و هر دو از نمایندگان مجلس شورای ملی بودند.  حسن زبان های انگلیسی و فرانسه را خوب می دانست،  خانه او پاتوق عوامل و چهره های استعمار بود،  که تاریخ دان و عتیقه چی هم در میان آنها بودند.  حسن پیرنیا مترجم تاریخی بود،  که امثال ویل دورانت و ویلسون و این و آن انگلیسی و فرانسه نوشته بودند.  حسن پیرنیا یکی از بزرگان تاریخ معاصر ایران است،  و باید از او به نیکی یاد کرد،  هر چند بارها نوشته و گفته اند،  که او فراماسیون ایرانی بود،  ولی این را نمی توان به سادگی با خوب و بد سنجید و قضاوت کرد.

      از ویکی پدیا با عنوان جستجو حسن پیرنیا:  ... پرداختن به معارف که مشیرالدوله آن را مایهٔ خوشبختی همهٔ «ملل و مقصود حرکت جامعه» می‌دانست، و اهمیت دادن به زبان فارسی وجههٔ دیگری از همت او بود و به همین سبب دوبار به وزارت معارف رسید و در زمان کناره جویی از سیاست نیز عضویت کمیسیون معارف را پذیرفت (۱۳۰۲) که اصلاح تشکیلات معارف و تدوین کتب درسی برعهدهٔ آن بود. در همین دوران پیرنیا نوشتن کتابهای ایران باستانی و داستانهای ایران قدیم به شیوهٔ تاریخنگاری جدید را آغاز کرد که به ترتیب در ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ منتشر شدند. از کتاب نخست گزیده‌ای نیز با عنوان ایران قدیم تهیه شد که در مدارس تدریس می‌شد. پس از آن به پیشنهاد کمیسیون معارف برای تدوین تاریخ کامل ایران، نوشتن بخش پیش از اسلام آن را برعهده گرفت و بخشهایی از آن را با نام ایران باستان منتشر کرد، اما با مرگ وی این طرح ناتمام ماند.

   نوشته‌های تاریخی مشیرالدوله بیش از هر چیز نشان دهندهٔ روحیات و اندیشه‌های مؤلف و زمانهٔ اوست؛ او با نگاهی جستجوگر، تمدن کهن ایرانی را دستمایهٔ بالندگی و تفاخر ملی قرار داد و همچون میرزا آقاخان کرمانی که تاریخ را «قبالهٔ نجابت و سند بزرگواری» هر ملتی می‌دانست. علاقهٔ پیرنیا به جزئیات اوضاع مدنی و اجتناب از تفصیل نام سلسله‌ها و پادشاهان، نشان دهندهٔ تاثیر روش میرزا آقاخان کرمانی بر شیوهٔ تاریخنگاری اوست. اهمیت آثار پیرنیا، گذشته از دقت نظر وی، در بهره گیری او از جدیدترین نوشته‌های آن زمان است که عده‌ای از فرهنگ دوستان مانند سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی، سیدحسن تقی‌زاده وی را در این راه یاری رساندند.

   حسن پیرنیا در ده سال آخر عمر اغلب به کارهای فرهنگی و علمی اشتغال داشت و آثار با ارزشی همچون مجموعه سه جلدی تاریخ ایران باستان و داستان‌های ایران قدیم و حقوق بین‌الملل را نوشت. کتاب تاریخ ایران باستان (در سه جلد) نخستین کتابی است که به شیوه علمی و بر اساس مستندات و کشفیات باستان‌شناسی در باره گذشته تاریخی ایران نگاشته شد و هنوز هم مورد توجه‌ است....

عکس مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین و زنده یاد حسن پیرنیا،  عکس شماره 2930.

      همانگونه که در نوشته بالا می بینید،  ایشان تاریخ ایران باستان را نوشت یا در واقع ترجمه کرد،  و همان اولین کار تاریخ نویسی جدید در ایران بود.  تا اینجا خیلی خوب،  هر چه بوده درست یا غلط نوشته،  بدستور استعمار یا ارباب بوده یا نبوده،  دیگر به تاریخ پیوسته،  و امروز با وجود دانایی نوین قرن 21 دید و برداشت از علوم،  منجمله تاریخ تغییر کرده است  ما باید در ایران نیز این تغییرات جدید و حرکت زمین زیر پای خود را درک نماییم،  و با واژه های جدید،  فرمول های علمی،  تکنیک های فراگیر،  روز به روز متد تر و دانشمند تر گردیم.  حتی من نوشته ام هر آن ممکن است نظر و دانسته ام نسبت به موضوعی از تاریخ تغییر کند،  نمی خواهم در خطوط قرمز فسیل شده شوم. 

      بارها گفته و نوشته ام،  استعمار و امپریالیسم از تاریخ سلاحی ساخته اند،  و با آن روح و قلب و هویت ملتها را برای بازی های سیاسی هدف قرار داده اند،  آنها برای این کار انواع ترفند ها را بکار می برند.  عوامل و چهره های استعمار در جایی می گویند،  کوروش و هخامنشیان یا نبودند یا بد بودند،  یا در جای دیگر می نالند که اعراب ایران را اشتغال کردند،  و ظلم های زیادی کردند،  آنها با این ترفندها ملتها را خورد و کوچک می کنند،  و رو در روی یکدیگر قرار می دهند.  عزیزان جوانان باهوش ایران،  حتماً که نباید همگان در تمام گرایش های تاریخی استاد باشند،  ولی هر شخص می تواند،  روان کننده گردونه یاد گیری در محیط دمکرات باشد.  می توان از پس و از برای هر داده تاریخی یا حتی پرت و پلا های ضد تاریخی،  ده ها و صدها پرسش نمود،  زیرا هر کدام از نوشته ها و گفته ها،  هزاران پرسش بی پاسخ دارد،  هر شخص می تواند در تخصص خودش پرسش های فنی و تخصصی را مطرح نماید،  و محکم مچ دروغگویان و نوکران استعمار را بگیرید.

      تحولات در قرن 21 به سرعت می گذرد،  و هر روز شاهد مسائل جدید علمی و اجتماعی و غیره هستیم،  بنابر این اندیش مندان در بخش تاریخ و جامعه شناسی تاریخی،  مسئولیت سنگین رساندن آگاهی صحیح را بعهده دارند.  نباید وابسته به دانش اندک گذشته و چند اثر بجای مانده بود،  که معلوم نیست واقعی و درست هستند یا نیستند.  باید گستردگی حرکت های مختلف جهانی،  در تمام بخشها را جدی گرفت،  و از باز نگری در تاریخ باز نماند،  ندانستن واقعیتها باعث شکست و ناکامی غیر قابل جبران می شود.  در شرایطی که جهان و اطراف ما به ارتش های مختلف با سلاح های خطرناک مجهز هستند،  و با دانش جعلیات و رجزخوانی قصد شوم دارند،  ما باید واقعیت های تاریخی و جغرافیایی را بدور از دروغها،  خوب بشناسیم و از آنها نهراسیم،  و نگران نباشیم.  با دانستن واقعیتهاست که می توان بهترین برنامه ریزیها را داشت.

      امروز چیز هایی می شنویم،  از قبیل،  دمکراسی و فدرالیسم، ملت های ایران،  شونیسم فارس،  پان ترک و کرد و فارس و غیره،  توازن قوا در منطقه و ....  در مواردی از اینها که به دروغ های تاریخ مربوط می شود،  من کمی نوشته ام،  و باز هم خواهم نوشت.  بویژه در قرن 20 بصورت گسترده و کلاسیک، در موضوعات تاریخی و تاریخ اجتماعی و جغرافیایی،  استعمار و استثمار برای پیشبرد اهدافش هر آنچه که توانسته و لازم بود،  از حرکتها،  نوشته ها، فیلمها، اعترافات، و جعلیات،  دروغ پشت دروغ گفتند و بافتند،  و این وضع در ادامه نبرد نو پدید همچنان ادامه دارد.  آنها همیشه برای حفظ توازن قوا در هر منطقه و در هر سرزمین تلاش می کردند،  و معمولاً پادشاهان و یا رهبر را در مقابل نخست وزیر و یا مجلس و نیز آن را در مقابل ارتش و یا قومی، بصورت سه راًس یک مثلث حکومتی قرار می دادند.  دین های مختلف و ملتها با گرایش های گوناگون را با دروغها اغفال می کردند،  تا مقابل یکدیگر آرایش ددمنشانه بدهند.  امروزه هم چیز های جدیدی یاد گرفته اند،  مانند سلاح های کشتار جمعی صدام،  کشور های فدرال،  اتمی ایران و غیره.  بنابراین باید تاریخ را بدرستی بدانیم،  تا بتوانیم از چنگال دشمنان و دروغهایش رهایی یابیم.

       نفوذی های دشمن در ادامه نبرد نو پدید با دروغ هایشان می خواهند،  جوانان ایران را از تاریخ و سرگذشت شیرین خود سرخورده کنند.  آنها می دانند وقتی ملتی به تاریخ و سرگذشت خود بی اعتنا و یا سرخورده شد،  بدین ترتیب به راحتی می توانند به آن ملت القاء کنند،  که ریشه خوبی ندارند.  سپس در ادامه خواسته استعماری شان،  آن ملت بی تاریخ شده را چون درخت بی ریشه،  براحتی جا بجا و تکه کنند.  بدین ترتیب بر اسب مراد خود سوار خواهند شد،  و در تهاجم استعمار بیش از پیش خواهند تاخت.  ولی آنها کور خوانده اند،  در این دوره اینترنت به سادگی می توان به افشا گری تاریخی دست زد،  ولی دشمنان هم بی کار نمی نشینند و دروغ های بیشتر و مهم تری می گویند.  توجه کنید،  اما تنها نباید سادگی کرد و در دام ترفند های ضد تاریخی آنها افتاد،  و از بقیه موضوعات و مسائل مهم اجتماعی و سیاسی و اقتصادی غافل شد و بازیچه گردید.

      ما برای برداشت دروغها از تاریخ ایران،  نباید روی شانس و امداد غیبی حساب باز کنیم،  بلکه باید با تحقیق و تحلیل و دانستن واقعیتها و دانایی قرن 21،  و هوش و زرنگی،  دشمنان تاریخ و سرگذشت دروغی ایران عزیز را شکست دهیم،  و درخت تنومند ایران بزرگ را از چنگال دروغ ها رهایی بخشیم.  جهان خواران استعماری را نباید دست کم گرفت،  آنها همیشه دروغ گفته و دروغ می گویند،  می دزدند و غارت می کنند.  همانگونه که بارها نوشته ام تاریخ یک علم است،  و با سرعت همه علوم در حال رشد و تکامل می باشد،  و ما نباید خط قرمزی از دانسته ها و داده های گذشته در تاریخ دور خودمان بکشیم،  و از آن عبور نکنیم،  ولی ابتدا باید خطرناک ترین و تیز ترین سلاح تاریخ را بشناسیم.

هویت ملی

     هویت در اصل لفظى آرامی بوده و از ضمیر هو بمعنى او می باشد،  در دوره هاى شکوفایى تمدن اسلامى حکومت های بعد از اسلام ایران که بالاترین ارزش علمی در منطق و فلسفه ظاهر شد، و در تاریخ علم و دانایی ایران گفته ام،  از کلمه هو، هویت،  ماهو، ماهیت را اشتقاق نمودند.  منظور از هویت، جهت شناسه هایی انسان و یا جامعه او می باشد.  پیشینه مسأله هویت Identity  به آغاز تاریخ انسان باز می گردد،  بشر همیشه به دنبال تعریف برای قوم و قبیله، ملیت و کشور، تمایز و شناسایی خود بوده است.  هویت ملی غیر از هویت شخصی و خانوادگی است،  و برای تمام ملت ‌های جهان اهمیت خاصی دارد،  منجمله در حوزه های اجتماعی و فرهنگی،  سیاست و اقتصاد.  دانشمندان مردم شناس، و جامعه شناس،  سیاسیون و اقتصادیها،  مطالعات گسترده ای درباره آن کرده اند،  و همراه نظر شخصی ام در میان مطالب وبلاگ انوش راوید از آنها استفاده کرده ام.

      آنچه ضمن در نظر گرفتن سابقه فرهنگی و تاریخی بیشتر مورد تأکید قرار گرفته،  خواستگاه سیاسی هویت ملی و نقش نظام های سیاسی معاصر در هویت سازی است.  هویت ملی برای یک ملت به منزله‌ روح برای بدن و عامل همبستگی و شکل ‌گیری روح جمعی است،  که فقدان آن به منزله‌ مرگ خواهد بود،  و نیز وجه مشخصه و معرفه یک ملت در میان ملل دیگر است.  در واقع قوام و دوام زندگی توأم با عزت و آزادی یک ملت به هویت ملی در معنای عام و گسترده آن بستگی دارد.  هویت ملی مسأله‌ ای انفرادی، ‌شخصیتی و روانی نیست،  بلکه پدیده‌ ای جمعی است،  که به بنیاد های فرهنگی، تاریخی و اعتقادی یک ملت مربوط می‌ شود.  امروزه تفسیر هایی از هویت و یا بحران هویت می‌ شود،  که منظور از آن تعارضات ناشی از مدرنیته و شکاف میان نسل‌ جدید و قدیم و یا به طور کلی مشکلات نسل جوان است.  ولی بدرستی با بحث هویت ملی قابل انطباق نیست،  بلکه بیش تر مقوله ‌ای روان ‌شناسانه یا جامعه ‌شناسانه است.

      هویت ملی شخصیت واقعی یک قوم و یا یک ملت است،  و از ویژگیها و امتیازات مردم یک سرزمین می باشد،  و ریشه در اعماق تاریخ و فرهنگ یک ملت دارد،  و با سرشت تک ‌تک افراد یک جامعه درآمیخته است.  معمولاً بارزترین و عمیق ترین انگاره های هویتی یک کشور در فرهنگ آن قوم تجسم می یابد،  که در جشن های ملی ایرانی نوشته ام.  مفهوم هویت در حقیقت پاسخی به سؤال چه کسی بودن و چگونه شناسایی شدن است،  پاسخ به این سؤالات است که یک انسان را از هم نوع خود متمایز می کند.  ارزش های او را از ارزش های دیگری ممتاز مینماید،  تعلق فرد را به گروه خاصی نشان می دهد.  بالاخره هویت جمعی او را تعریف کرده،  نشان می دهد که او کیست و به چه جامعه ای و به چه ارزش هایی تعلق دارد.  همواره با تحولات سیاسی ساختار های تاریخی اجتماع انسان ها در کنار هویت فردی خویش،  دارای هویت جمعی نیز بوده اند،  که آنها را به جمع بزرگ تری پیوند می داده که با شکل جغرافیایی زندگی انسان همساز بوده است.  زمانی که انسانها در قالب قبیله ای زندگی می کردند،  هویت جمعی خویش را در پیوند با قبیله و ارزش های آن می دیدند.  تحول زندگی قبیله ای به واحد های اجتماعی و سیاسی جدید،  مفهوم هویت جمعی انسان را نیز متحول کرد.

      شکل گیری دوره های تاریخی تمدن،  مفهوم جدیدی از هویت جمعی را به میان آورد،  که هویت های فردی و قومی تا حد بسیاری در درون آن قرار گرفتند.  هویت به مثابه یک پدیده سیال چند وجهی حاصل فرایند مستمر تاریخی است،  که تحت تأثیر شرایط محیطی،  همواره در حال تغییر بوده و پدیده ای ثابت و منجمد و فسیل نمی باشد.  چون جوامع انسانی از یکسو در برخورد و تعامل دائم با شرایط و تغییرات جهانی و محیط طبیعی و از سوی دیگر در برخورد و ارتباط مستمر با جوامع دیگرند،  هر گونه تغییر هویت ممکن مینماید.  بوجود آمدن هویت ملی، فرایندی طولانی و پیچیده دارد،  عوامل جغرافیایی، قومی، زبانی، اعتقادی، معیشتی، تاریخی، اعیاد و رسوم و ... همه و همه طی اعصار و قرون دست به دست هم می ‌دهند و هویت یک ملت را می‌ سازند.  سپس در قالب تعلیم و تربیت و به طور کلی فرهنگ در معنای عام و گسترده‌ی آن، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌ شوند،  مثل شیر که از مادر به فرزند داده می شود.  از این رو است که،  کسانی ایرانی، کسانی آلمانی، فرانسوی، چینی، هندی، انگلیسی، عرب و ... دانسته می ‌شوند.  هر چند که همه‌ آنها در مفهوم انسانیت یکسان هستند،  اما به اتکای هویت خویش از دیگران باز شناخته می ‌شوند،  این عامل شناسایی و تشخیص معطوف به سجایای ملی آنها می باشد،  که همان هویت ملی است.

      در شکل ‌گیری هویت ملی، عوامل گوناگونی به صورت هماهنگ و ممزوج در یکدیگر مؤثرند،  حتی رنگ‌ها، نمادها و به طور کلی هنر و معماری نیز سهم بسیار مهمی دارند،  ثبات سیاسی و امنیت ملی کشورها نیز با مقوله‌ هویت ملی پیوند دارد.  به همین نحو برای ما ایرانیان نیز هویت ملی اهمیت خاصی دارد،  و ضمن در نظر گرفتن نگرش های نو به جهان، باید نسبت به تقویت و تحکیم آن تلاشی مضاعف داشته باشیم.  بخصوص در مواقعی که جهان پیرامونی ما با مشکلات و بحران‌ هایی مواجه می‌ شود،  و به دلایل جغرافیایی دامنه‌ این بحرانها به ایران نیز می ‌رسد‌.  از جمله وقتی که مشکلات اقتصادی و اجتماعی جهانی چهره می ‌نماید،  باید ‌تلاش بیشتری برای حفظ هویت ملی و صیانت از آن به عنوان سرمایه ‌ای که بقای یک ملت است داشته باشیم.  هنر ایرانی، زبان فارسی، عرفان و اعتقادات اسلامی، آداب و رسوم و اعیاد همه و همه اجزای اساسی هویت ملی ما ایرانیان است.  که طی قرون و اعصار شکل گرفته و به ما رسیده و به صورت مشاهیر و مفاخر، اخلاق و ادبیات، معنویت و وحدت، همدلی و همزبانی و...  تجلی یافته است.  این سرمایه‌ پرارزش و میراث گران‌ ملی ایران و متعلق و مربوط به همه می باشد،  و همگان باید در نگهداری از آن کوشا باشند.

      هویت فرایند پاسخگویی آگاهانه هر فرد یا قوم یا ملت به پرسش هایی از خود است،  از گذشته خود و اینکه چه بوده و چه هست.  به عبارت دیگر متعلق به کدام قوم، ملت و نژاد است؟  خاستگاه اصلی و دائمی اش کجا است؟  دارای چه فرهنگ و تمدنی بوده و چه نقشی در توسعه تمدن جهانی داشته،  و امروزه صاحب چه جایگاه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در نظام جهانی است؟  و بالاخره، ارزش های گرفته شده از هویت تاریخی او تا چه حد در تحقق اهداف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه مورد بحث کار ساز خواهد بود.  بنابر این هویت ملی،  زمانی به عنوان یک مفهوم برجسته خود نمایی کرد،  که احساسات نهفته در جوامع ملی بر اساس یک اراده معطوف به قصد و آگاهی،  پایه ای برای یک طرح سیاسی،  فرهنگی و یا اقتصادی قرار گرفت.  اسباب این آگاهی و ظهور شعور ملی را تمدن جدید فراهم کرد،  که تاریخ ایران از پایه گذاران تمدن است،  در ایران و ایرانیان توضیح داده ام.  تاریخ نیز به صور خاص نقش حساسی در هویت ملی یک ملت دارد،  ریشه‌ های هویت یک ملت در تاریخ ‌آن قرار دارد،  و به مانند درختی است،  که همه اجزای فرهنگی یک ملت بر اساس آن وحدت می ‌یابند.  البته استعمار گران با نوشتن و گفتن دروغ در تاریخ ایران بزرگ و قاره کهن سعی کردند صدمه به هویت ملی مردم بزنند،  که این ترفند آنها با افشا گری های انوش راوید در وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران باطل شد.

      تاریخ نشان می ‌دهد،  که چگونه سرگذشت مشترکی برای همه ما ایرانی ها وجود داشته و چرا سرنوشتی واحد برای همه ما در آینده بینی دیده می شود.  اشتراک در منش و سرشت به ما متذکر می ‌شود،  که تنوع صوری و تعدد و مظاهر زندگی این مردم بر بنیاد یک وحدت قرار دارد،  و درک و فهم آن نیز منوط به شناخت آن مبانی مشترک و مبادی واحد است.  اگر میراث تاریخی مشترک، یعنی داستانها و افسانه ها، اساطیر و حماسه ها، آداب و سنن، خاطرات خوش و ناخوش، احساسات و علائق عاطفی مشترک و توجه مستمر نفس به آن میراث ها موضوعیت داشته باشد.  بدین ترتیب با تحلیلی ساده متوجه می شویم،  که هویت ملی برتر از هویت های قومی چند گانه خواهد بود،  و وحدت ملی به سبب وجود چند قومیت سست نخواهد شد.  البته به شرطی که فرهنگ و قوم، فرقه های مذهبی و سیاسی و قشر و طبقات سیاسی و اجتماعی خاصی منحصراً نتوانند قدرت را قبضه کنند. و با خود کامگی و برتری خواهی، و کمک استعمار و امپریالیسم آزادی و احساس همبستگی و همزیستی را از بین ببرند.  بی تردید پرداختن به مسأله هویت ملی با توجه به ساختار گوناگون از نظر قومی، نژادی، مذهبی و فرهنگی جامعه ایرانی و در شرایط بین المللی و منطقه ای بحران زده کنونی، پراهمیت و بسیار حساس است.

      در عصر جهانی شدن و انفجار اطلاعات و ارتباطات،  و در شرایطی که تحولات جهانی و منطقه ‌ای در عرصه‌ های سیاست،  اقتصاد و فرهنگ پر شتاب است،  تأکید بر هویت ملی و توجه خاص به تاریخ در این زمینه اهمیت ویژه‌ای دارد.  در روند توسعه سیاسی که می بایست پیام آور جامعه ای قانونمند و اعتراف و احترام به حقوق افراد و گروه ها باشد،  ایجاد حس وفاداری و تعهد یکسان و هماهنگ میان تمام افراد و گروه ها نسبت به اصول و ارزش های مشترک جامعه به محوریت هویت ملی ضروری است.  منظور از اصول و ارزش های مشترک به طور خلاصه، جان، مال، حیثیت مردم، حفظ تمامیت ارضی، استقلال و حاکمیت کشور،  ضمن درک کامل از دمکراسی نهادی و فدرالیسم ملی است.  حال که اقتدار و توانایی کشوری در حفظ این اصول و ارزش ها در برابر تهدیدها، به عنوان پدافند ملی تعریف می شود،  این هویت ملی است که حس وفاداری را همواره جان تازه می بخشد،  و آن را یکسان در جهت منافع مشترک جامعه بسیج می کند.

      در جامعه ای پویا و شاد،  متنوع و گوناگون از نظر قومی، مذهبی و فرهنگی مثل ایران،  هویتی موفق و کار ساز است که صفت ملی آن در بر گیرنده تمام هویت های قومی، مذهبی و فرهنگی این سرزمین باشد،  و نه در گذرنده آنها.  بنابر این در اینجا تاریخ مشترک ایران بزرگ در قاره کهن نقش اصلی را دارد،  اگر فرایند هویت سازی در ایران بر پایه بنیاد گرایی های قومی و دینی صورت گیرد،  به بن بست خواهد رسید.  یعنی هیچگاه نباید تصور کرد،  که هویت های گوناگون نمی توانند هویت ملی واحدی را تشکیل دهند،  یا نباید تصور کرد وجود هویت های مختلف جامعه در تضاد با مفهوم هویت ملی و منافی با آن هستند.  تاریخ هویت ملی جامعه ایران بیانگر این واقعیت است،  که همه گروه های فرهنگی و دینی برای شکل دهی و سامان بخشیدن به هویت ملی مشارکت داشته اند.  به همین جهت از بایسته های تحکیم و همین طور پویایی هویت ملی، باز نگری و تعریف عناصر ثابت و متغیر آن و باز سازی آنها مطابق با نیازها،  واقعیت ها و شرایط جامعه است،  و این هویت ملی جامع و پویا است،  که می تواند ضامن وحدت ملی باشد.

      ایجاد و تحکیم وحدت ملی،  بدون استناد به هویت ملی و تعریف از آن میسر نیست،  این تعریف نیز مشتمل بر خصائص فرهنگی است،  که به اقتضای وقت از کلیت فرهنگی قوم دست چین می شود،  و اقتضای زمانه و چرخ فتنه انگیز را نیز سیاست رقم می زند.  هویت ملی حتی هنگامی که در قالب مذهبی تعریف می شود،  رنگ و بوی ملی به خود می گیرد،  مثلاً می گویند در نبرد دروغین چالدران که بر خورد مذاهب شیعه و ثنی بوده است،  شاهنامه خوانی می کردند.  برای تعریف هویت ملی لازم است،  بر عناصری تکیه و تأکید داشت که از جامعیت و شمول بیشتری نسبت به دیگر عناصر در جامعه برخوردار باشند،  تا بتوانند تمامی گروه ها را در خود بگنجانند.  اگر چه در تعریف هویت ملی ایرانی اجماع نظری وجود ندارد یا من ندیدم،  اما در حقیقت شناسایی و تعریف آن از عناصر و تاریخ ایران باستان در ترکیب با عناصر ایران امروزی کاملاً به روشنی دیده می شود.

      در نوشته های هویت ملی،  پژوهشها و بررسیها و مطالعات انجام گرفته می بینیم،  هویت ملی امر ثابتی نیست،  که بر شیوه ها یا پدیده ثابت تاریخ اجتماعی قرار داشته باشد،  هویت ملی همواره از نو ساخته و سامان دهی می شود،  بویژه با دانایی نوین.  چنانچه به دور از ایدئولوژی های مانع ساز به این مقوله بپردازیم،  شاهد فرایند تحول هویت ملی در طول تاریخ این مرز و بوم خواهیم بود.  ممکن است در این میان پرسشی مطرح شود،  که اگر هویت ملی امری متغیر و متحول است،  در جامعه ای مانند ایران با ویژگی ها و گوناگون های فراوان و نیز با در نظر داشتن شرایط جهانی و روند جهانی شدن،  و آثار و نتایج فرهنگی آن چه چیزی یا چه عناصری باعث شناسایی ما به عنوان یک ایرانی خواهند بود؟  می باید در هر دوره و مرحله تاریخی بررسی و ارزیابی کنیم،  که چه نوع باور های فرهنگی عناصر هویت ملی ما را تشکیل داده اند،  و تعریف علمی جدیدی داشته باشیم.  چنانچه بخواهیم به عنوان یک ایرانی که دارای هویتی واحد و نه ثابت باشیم، باید عناصر مختلف تشکیل دهنده هویت را بر اساس تاریخ، فرهنگ، واقعیت های جامعه و منافع و نیاز های روز،  بازسازی و باز ترکیب کنیم.  واقعیت جامعه ما رنگارنگ با نهادی مشترک است،  و اگر هدف ما انسجام و یکپارچگی و وحدت ملی است،  باید با توجه به این نوع ساختار اجتماعی و فرهنگی،  برنامه روشن و آگاهانه داشت.  روش هایی لازم است،  که در آن ضلع مردم نقش اصلی را داشته باشند،  تا هدف های تولید ملی و هویت ملی جدید حاصل شود.

عکس تاریخی آرایشگر یا سلمانی در تهران،  حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 588 .

آگاهانه در میدان

      این روزها وبها کتابها و نشریات زیادی منتشر می شوند،  گاه ما از نویسندگان آنها تاکنون نشنیده ایم،  و از خط و خوی آنها آگاهی نداریم،   و می بینیم در رسانها که آنها هم خود یکشبه هستند،  تبلیغات می کنند،  مردم و بویژه جوانان را تشویق به خواندن آنها می کنند.  در این قرن که تغییرات ناپیوسته در حرکت های امپریالیسم نو دیده می شود،  کار روشنفکر ایرانی برای آگاهی دادن و افشا نمودن بسیار مشکل شده است.  خوشبختانه جوانان ایران باهوش هستند،  و خیلی سریع متوجه ترفندها می شود و شروع به اطلاع رسانی می کنند.  جوان عزیزی در باره کتاب «آذربایجان در دوره سلجوقیان» تالیف امیر سمیعیان،  نوشت که در پرسش و پاسخ 55 در اینجا می باشد.

      ضمن سپاس از توجه آن عزیز،  با کمال میل متن کتاب را معرفی می کنم،  ولی بمنظور تحلیل آن،  ابتدا باید کتاب را بخوانم و از ذهنیت نویسنده بدانم،  که در میان آنها رگ های شونیسم، دگمیسم، فاشیسم، جدایی سری، نداشته باشد،  و یا تحت نفوذ بازی های سیاسی نباشد.  سپس بعد از اطمینان از گرایش تخصصی و علمی،  با اجازه نویسنده،  از او و از مطالب کتاب خواهم نوشت.  یاد آوری نمایم سایت های معرفی کتاب زیاد هستند،  و این کتاب را هم معرفی کرده اند،  آنچه که در این وبلاگ مد نظر و منظور ما می باشد،  ذکر تمام دروغ های تاریخ و باز گویی تاریخ ایران نیست،  بلکه در تاریخ چند مقطع مهم وجود دارد،  که بعنوان دروغ های ساخته و پرداخته غرب است،  و آنها کلید های افشای دروغها و ترفند های غرب و استعمار و صهیونیسم می باشند،  مانند دروغ الکساندر.

      کتاب «آذربایجان در دوره سلجوقیان» تالیف امیر سمیعیان  در زمان مسئولیت زنده ‌یاد ایرج افشار در بنیاد موقوفات مرحوم دکتر افشار مصوب شد.  امیر سمیعیان مدرس دانشگاه قم و مولف این کتاب،  در اثر پژوهشی خود به صورت جامع وضعیت آذربایجان را از حیث جغرافیایی، تنوع فرهنگی و قومی، فعالیت احزاب و گروه‌ها در دوره حکومت سلجوقیان بررسی کرده است.  همچنین در این کتاب به جایگاه زبان فارسی در آن مقطع به عنوان نماد وحدت ملی در آذربایجان پرداخته شده است.  کتاب «آذربایجان در دوره سلجوقیان» در 358 صفحه تدوین شده و 18 صفحه هم تعلیقات دارد.

      یکبار دیگر تکرار کنم اگر جوانان باهوش تأثیر گذار بر اجتماع،  نتوانند ترفند های سرنوشت سازی امپریالیسم نو را تشخیص دهند،  و پادگان های قوی مسلح به سلاح دانایی،  بر علیه تیز ترین سلاح تاریخ،  گرد نیاورند،  امیدی به آینده ای نوین نخواهد بود.  آنچه که از رسانه ها و سیاست بازیها،  در رسانه های بیگانه پیداست،  ما ملت ایران که فرزندان کوروش و داریوش و...،  تا نادر شاه و کریم خان و... هستیم،  خیلی آسیپ پذیریم،  و به گونه ای تسلیم شده بی قید و شرط در دستان دشمنان خواهیم بود،  و بردگان جدید می شویم.  

کار امروز روشنفکر

      بشر در تاریخ گذر های تمدنی متعددی داشت،  که آخر یک تمدن قدیمی به مرحله تمدن جدید دیگر بود،  مانند گذر از تمدن قبیله های اولیه به تمدن شاه خدایی که حدود دو هزار سال زمان برد،  و یا از فئودالی به نو بورژوازی که در ایران حدود 20 تا 30 سال بود،  و در اروپا که اصل تاریخ این مرحله است،  تمام دوره رنسانس دروغی را شامل می شود.  این موضوع را در ساختار های تاریخی اجتماع توضیح دادم و از تکرار آن خود داری می کنم.  دقت کنید در گذشته های دور برای گذر از تمدنی به تمدن دیگر قرنها زمان می برد،  و هر چه نزدیک شویم این زمان کوتاه شده و امروزه گذر تمدنی از انتهای بورژوازی قرن 20 به تمدن کنترل انرژی قرن 21 زمان بسیار کوتاهی می برد.  ورود به تمدن کنترل انرژی متفاوت با تمام گذر های تاریخ تمدن خواهد بود،  چون قرن گذشته همه جهان در تمدن سرمایه داری قرار داشت،  ولی امروزه متفاوت است.

      در این زمان کار بزرگی بر عهده روشنفکر جوان ایرانی است،  بخشی از آن را می نویسم،  و بزودی ادامه می دهم.  اگر روشن فکران،  تمدن جدید قرن 21 را نشناسند،  و نتوانند آن را به مردم و حکومت بشناسانند،  و برای وارد شدن به تمدن نو تأثیر گذارند،  بدون اینکه متوجه شویم،  یکی دو دوره تاریخی یا حتی بیشتر،  در ساختار تاریخی اجتماع،  از جهان پیشرفته عقب می افتیم.  زیرا،  بنا به دانش تاریخ و فرهنگ یاد گیری،  زمان و دوره گذر های تاریخ اجتماعی،  در این قرن خیلی سریع شده،  و بر این جا ماندگی اثر می گذارد.  در نهایت با دانستن فرمول های تاریخ اجتماعی و فاکتور های تاریخی،  کشور های بالا دست تمدنی،  براحتی هر آنچه که بخواهند،  به زیر دست تحمیل می کنند.  همچنین جبران این عقب ماندگی در شرایط تمدن قرن 21،  خیلی مشکل و در واقع غیر ممکن است،  زیرا با گذشت زمان در این دوره انفجار اطلاعات و ارتباطات،  اختلاف فهم و دانش تمدانها بسیار زیاد می شود.

      بنظر من در * ابتدا،  روشنفکر ایرانی،  باید با شناخت دوره های تمدنی در تاریخ،  تمدن جدید را بخوبی بشناسد و تحلیل نماید،  تا بتواند با دست پر و دانش خوب آنرا به جامعه بشناساند.  آنچه که بیشتر از همه برای این کار مورد نیاز است،  کشف رمز ترفندها و حقه های تاریخی است،  که بیشتر در دروغ های تاریخ نمایان شده،  و باعث گردده  پیش زمینه ذهن تحلیل گران تاریخی و اجتماعی را تخریب کند،  و بدین ترتیب آنها نمی نتوانند،  خوب نقشه بکشند و برنامه ریزی نمایند.  * دوم،  روشن فکر همیشه باید،  پا و ذهن را جلو بکشد،  و خود را از گذشته بکند،  و فقط در تخصص خود،  گذشته و تاریخ را به تحلیل و تفسیر بگیرد.  البته می دانم درک این موضوع یعنی کندن از گذشته،  برای تعدادی مشکل است،  اما یک روشن فکر نمی تواند،  در یکی از دوره های قبلی در ساختار های تاریخی اجتماع،  و با آن اندیشه ها باشد،  و بخواهد تمدن جدید را بشناسد و وارد آن شود.

      * سپس،  روشنفکر باید ذات بشری در هر دوره تاریخی را در نظر بگیرد،  باید توجه داشت،  کل ذات بشری از ابتدای تاریخ تقریباً ثابت بوده،  ولی در هر دوره از تاریخ بشر،  ساختار تاریخی اجتماع بر آن تأثیر گذاشته،  و اندکی دچار تغییرات شده.  من به رشد و تکامل عقیده دارم،  و چیزی بعنوان بحران های اجتماعی قبول ندارم،  تمام آن دوره هایی که بنام بحران نامیده شده،  با تحلیلها و تفسیر های درست،  متوجه می شویم رشد و تکامل بوده است.  * چهارم،  روشن فکران باید خود را سازمان دهند،  و چون بدلایل اختلاف سلیقه و فکر،  مادی و کشوری،  نمی تواند تحت پوشش یک حزب یا تشکیلات قرار بگیرند،  باید ورود به تمدن جدید را بصورت یک مکتب عقلی، فلسفی، دینی، مرامی،  و غیره قرار داده،  و همگی آنرا بعنوان دین و دیون جدید بدانند.  با نگرش های تاریخی و بررسی دگر،  این موضوع می تواند به توده های مردم اثر گذارده،  و آنها نیز کشور را وادار به اطاعت خواهند کرد .

   تصویر یک روشنفکر در گذشته ها،  او می بایست عده محدودی را جمع نماید،  و برایشان حرف بزند،  اما امروزه با وجود تکنولوژی های پیشرفته،  روشنفکر باید بتواند بدور از نفوذ استعمار و امپریالیسم،  کار خودش را با گستردگی انجام دهد،  عکس شماره 2517 کاوه آهنگر از شاهنامه فردوسی.

روزی تاریخ سخن می گوید

      پاتریس لومومبا قهرمان افریقا گفته است:  روزی تاریخ سخن خواهد گفت،  اما نه تاریخ که در بروکسل، لندن و پاریس یا واشنگتن می نویسند و تعلیم می دهند،  بلکه تاریخی که در کشور های رها شده از بند استعمار و دست نشاندگان آن می آموزند.  باری افریقا تاریخ خود را خواهد نوشت و این تاریخ هم در شمال و هم جنوب تاریخ افتخار و شرف خواهد بود.

      قوام نکرومه در کتاب معروف خود بنام افریقا باید متحد شود (ترجمه دکتر محمد توکل) نوشت:  تا زمانی که برده داری در دنیای جدید ریشه ندوانده بود،  کسی افریقایی ها را تحقیر نمی نمود.  جهانگردانی که از این قاره دیدن نموده بوده اند در خاطرات خود فقط با کنجکاوی و دقتی که برای غریبه ها امری طبیعی است سکنه افریقا را توصیف نموده اند.  طرز تفکر جدیدی در مورد افریقا تنها هنگامی به میان آمد که تجارت بردگان و برده داری به مقیاسی وسیع و سرسام آور افزایش یافت.

      این قطعه بنیان اجتماعی ـ اقتصادی همه جعلیات بورژوازی باختر را درباره کهتری نژاد افریقایی ها بدرستی منعکس می کند.  انسان شناسان بورژوازی برای توجیه بردگی افریقایی ها و وحشیگری فوق العاده سوداگران باختری در زمینه خرید و فروش اسیران آفریقایی بعنوان برده،  نظریه نقص ارزش انسانی افریقایی ها را بمیان آورده اند.  آنها ساکنان افریقا را مردمی از نژاد پست می شمردند،  و هر گونه تأثیر آنها را در پیشرفت تمدن انسانی انکار می کردند.  اما یافته های انسان شناسی علمی و دیرین شناسی همه بیهوده گویی های انسان شناسی امپریالیستی را به زباله دان تاریخ ریخت.  مورخان و جامعه شناسان بورژوازی نیز برای تخطئه تاریخ و فرهنگ آفریقایی ها بیکار ننشستند،  آنها برای توجیه تجاوز وحشیانه استعمار گران به سرزمین افریقا چنین موعظه می کردند،  که گویا افریقا در قرون جدیدی در خواب جهل و غفلت فرو رفته بود،  هیچگونه آمادگی برای پیشرفت و توسعه نداشته،  و فقط دخالت تمدن غربی می توانست آنها را از این خواب خرگوشی بیدار و پذیرای فرهنگ و تمدن جدیدی کند.

      این جامعه شناسان به اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی میان کشور های اروپایی و افریقایی در قرون جدید استناد می کردند،  و آنرا دلیل امتیاز تمدن غربی می شمردند.  طبیعی است که آهنگ رشد و تکامل تاریخ اجتماعی مردم و سرزمین ها ب علت های گوناگون بستگی دارد بعضی از کشورها در موقعیت جغرافی ـ تاریخ سریع تر وارد مراحل جدید در ساختار های تاریخی اجتماع شدند،  و بعضی قاره ها دیرتر و این ب هیچ وجه دلیل امتیاز کشورها و ملت های بر گزیده نیست و نمی تواند باشد،  چه بسا بسیار در فرهنگ و دانش دست آورد های سازنده و کلیدی در تاریخ تمدن بشر داشته اند.

      در میان کشور های اروپایی نیز نا برابری در آهنگ رشد وجود داشته است،  مثلاً اولین دولت سرمایه داری شهری در ونیز بوجود آمد و سپس شهر های دیگر ایتالیا مانند فلورانس و جنوا و امفالی در راه اسقرار سرمایه داری گام بر داشتند.  وقتی در انگلیس انقلاب بورژوازی به پیروزی رسید،  در بیشتر کشور های اروپایی نظام فئودالی استبدادی سلطه داشت،  قبلاً در این باره توضیح داده ام.

      اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی در میان کشور های افریقایی از این هم بیشتر بود،  و قاره آفریقا مملو از جوامعی با سطح توسعه متفاوت بود،  بین امپراتوری حبشه و گروه های پیگمی در جنگل های کنگو،  یا بین امپراتوری سودان غربی و شکار چیان خویسان در صحرای کالاهاری تفاوت نمایانی بود.  دوره ای که در مصر نظام فئودالی پیشرفته برقرار بود،  در بسیاری از کشور های قاره نظام قبیله ای سلطه داشت،  و بسیاری از مردم افریقای گرمسیری و جنوب در مراحل مختلف نظام اشتراکی قبیله ای اولیه بودند.  اما این دلیلی بر عقب ماندگی فرهنگی نبود،  گیسلی هی فورد،  ناسیونالیست افریقایی نوشت:  حتی قبل از ارتباط بریتانیا ما مردمی توسعه یافته بودیم،  نهادها و تأسیسات خود را داشتیم،  و درباره حکومت صاحب نظر بودیم.

      پیروزی کاپیتالیسم در کشور های پیشرفته اروپا،  شرایط لازم را برای رشد شتابان تولید سرمایه داری و پیشرفت فنی فراهم آورد،  ارتش و ناوگان کشور های سرمایه داری که با سلاح های تازه مجهز شده بودند، برتری بلامنازع بر دولت های افریقایی پیدا کردند،  ب کمک گلوله های چنین ارتش و ناوگانی بود،  که دولت های سرمایه داری غرب به سرزمین های افریقایی تجاوز کردند،  و مردم آنرا به اسارت کشیدند.  بنابر این علت اصلی عقب ماندگی افریقایی ها همین تجاوز استعمار گران است،  که جهت بهره برداری بیشتر تاریخ هایی هم مطابق خواسته خود برای افریقایی ها نوشتند،  که در آن تاریخ آنها را ضعیف و بی فرهنگ و شکست خورده نوشتند،  درست مانند تاریخ هایی که برای قاره کهن ساخته و پرداخته اند.

      پرتقال اولین کشوری بود،  که به افریقا دست اندازی کرد،  پس از استعمار پرتقال، انگلیس، فرانسه، هلند، بلژیک، آلمان و غیره به این قاره تاختند،  تاخت و تاز و وحشیگری اروپائیان تأثیر هولناکی در روند پیشرفت افریقا گذاشت،  استعمار گران تاریخ و مردم افریقا را زمین خود و شکار گاه سیاهان کردند،  آنها بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت مناطق تصرف شده را نابود کردند،  و ده ها میلیون نفر را به عنوان برده به اروپا و آمریکا بردند.  تجارت بردگان موجب کاهش عظیم جمعیت و انحطاط افریقا شد،  و مدتی دراز از رشد نیرو های مولده آن جلو گیری کرد.  دانشمندان بورژوازی نیز به کمک نیروی نظامی استیلاگر خود آمدند،  و تاریخ های دروغی ساختند و نوشتند،  و انواع گوناگون نژاد شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی از چنته جعلیات خود بیرون ریختند،  تا بر سبعیت و درندگی استعمار آب تطهیر تمدن پیرو هلنیسم دروغی خودشان بریزند،  و برای تداوم غارت ملت های افریقا بهانه های علمی بتراشند.

عکس غل و زنجیر، نشان بردگی که در موزه ها یافت می شود،  مشروح در تاریخ آفریقا، عکس شماره 1214.

استعمار و نفوذ زبان فارسی

      پرتغالی ها و شرکای آنها،  اوایل قرن شانزدهم میلادی اولین تهاجم به خلیج فارس را آغاز کردند،  و منجر به تسلط آنها بر منطقه هرمز شد،  و بیش از یک قرن دوام آورد،  یعنی تا اوایل قرن هفدهم.  حوزه سلطه پرتغالی ها فقط جزیره ای در نزدیکی بندرعباس کنونی نبود،  جزیره هرمز مرکز حکومت پرتغالی ها در کل منطقه شمال و جنوب خلیج فارس گردید.  در منطقه هرمز دولت محلی وجود داشت،  و بر بخش وسیعی از جنوب ایران حکومت می کرد،  که ملو ک هرمز نام داشت،  و قبل از حکومت صفویه شیعه بودند.  ملوک هرمز از سال 1514 دست نشانده،  و تابع حکومت پرتغال شدند،  یعنی پرتغالی ها بیش از یک قرن بر منطقه ای حکومت کردند،  که بخش مهمی از استان هرمزگان فعلی و حتی لارستان را دربر می گرفت،  و به داراب و کرمان و بلوچستان محدود می شد.  پیش از اشغال هرمز بوسیله پرتغالی ها،  خراج این منطقه ضمیمه کرمان بود،  و سالیانه 60 هزار دینار از منطقه هرمز روانه خزانه دولت مرکزی ایران می شد،  که بعداً به دربار پرتغال پرداخت شد.

      این میراث پرتغالی ها بعداً به هلندی ها و سپس به انگلیسی ها منتقل شد،  در واقع هلند استعماری قرن هفدهم میلادی،  تداوم مستقیم میراث پرتقال استعماری است.  در این قرن مرکز تکاپو های استعماری غرب به هلند منتقل می شود،  و هلند در دنیای غرب همان جایگاهی را پیدا می کند،  که ایالات متحده آمر یکا در قرن بیستم و امروزه دارد.  بندر آمستردام در قرن هفدهم همان جایگاهی را داشت،  که بندر نیویورک امروز دارد.  به این ترتیب، در هلند یک مکتب بسیار جدّی اسلام شناسی و شرق شناسی شکل گرفت،  که ادامه آن در قرن نوزدهم در کار های اسنوک هورخرونه ادامه پیدا کرد.  تداوم این میراث در دائرة المعارف اسلام چاپ لندن مشاهده می شود،  که تاکنون دو ویرایش از آن چاپ شده،  و بخشی مهمی از آن به ایران اختصاص دارد.  همین موج در قرن هیجدهم به انگلستان انتقال پیدا می کند،  یعنی تحت تأثیر هلند پروتستان، از قرن هیجدهم بریتانیا یعنی جمع انگلستان و اسکاتلند،  به کانون اصلی فعالیت های استعماری غرب تبدیل شد.

      البته انگلیس از دوره الیزابت اوّل،  یعنی از اواخر قرن شانزدهم میلادی،  و از زمان فعالیت کمپانی ماجراجویان تجاری در لندن در این فعالیت ها به طور جدّی شر کت داشت.  ولی از قرن هیجدهم انگلیس به قدرت اصلی و برتر در عملیات استعماری تبدیل شد،  و لندن به تدریج جای آمستردام را گرفت.  این تداوم میراث خیلی بارز است،  مثلاً، خانواده هایی را می شناسیم،  که قرن شانزدهم در پرتغال و قرن هفدهم در هلند ساکن بودند،  و قرن هیجدهم به انگلستان و اسکاتلند مهاجرت کردند،  و مقیم هر یک از این کشورها که بودند،  در فعالیت های استعماری نقش مهمی داشتند.  بخشی از اعضای همین خانواده ها در اواخر قرن نوزدهم،  یا قرن بیستم به آمریکا مهاجرت کردند،  بنابر این می توان خط مستقیم انتقال دانش و تجربه استعماری را،  دقیقاً شناسایی کرد.  فرانسه نیز از دوران لوئی چهاردهم،  در فعالیت های استعماری در شمال قاره آمریکا و هند نقش داشت،  و با انگلیس در رقابت بود.  ولی از قرن هیجدهم نقش اصلی در استعمار شرق،  دست انگلیس قرار داشت،  و در این میان شبه قاره هند مهم ترین هدف انگلیسی ها بود.

      در قرن هیجدهم زبان فارسی زبان رسمی شبه قاره هند بود،  طی چند قرن،  حتی پیش از تأسیس حکومت بابری یا گورکانیان در دهلی،  که به اشتباه مغولی می گویند،  زبان پارسی همان نقشی را در فرهنگ و سیاست هند داشت،  که در قرن نوزدهم و قرن بیستم،  زبان انگلیسی پیدا کرد.  بنابر این آشنایی با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی از لوازم اصلی فعالیت کارگزاران استعماری در هند بود.  این امر در بسیاری از نقاط دیگر نیز صادق بود،  و حتی در عثمانی زبان فارسی مدت ها زبان رسمی بود،  و مکاتبات سلاطین نامدار عثمانی،  مثل سلطان محمد فاتح،  عموماً به زبان فارسی بود،  عبدالرحمن جامی،  اشعاری به نام بایزید دوّم بزبان فارسی سروده است.   دو دهه پیش وقتی هیئت دولت زنگبار به ایران آمد،  به شیراز رفت،  و از آرامگاه سعدی و حافظ دیدن کرد.  علت این امر سوابق عمیق ایرانی ها و فرهنگ ایرانی در زنگبار و سواحل شرقی آفریقا می باشد،  که از زمان سلسله هخامنشیان باقی است،  بخش مهمی از مردم این کشور ریشه ایرانی و شیرازی دارند،  و سالها حزب حاکم تانزانیا حزب آفریقایی ـ شیرازی نام داشت.  به دلیل گرایشات ایرانی مردم سواحل شرق آفریقا،  کمپانی هند شرقی کالج هیلی بوری را تأسیس کرد،  که زبان فارسی و تاریخ و فرهنگ ایران را آموزش می داد.  اواخر قرن هیجدهم در شرق هند،  انجمن آسیایی بنگال تأسیس شد،  که بنیانگذار آن،  سِر ویلیام جونز، از اولین ایران شناسان انگلیس است.

      مطالعات باستان شناختی و پژوهش های تاریخی،  هنوز دوران ابتدایی خود را طی می کنند،  و تا رشد و بالندگی آن،  سالها فاصله دارد،  مخصوصاً در میان انبوه دروغها.  به همین دلیل هر گونه تاریخ نگاری دوره ها بسیار شکننده است.  منجمله،  غیر قطعی و ابطال پذیر،  موقتی و در غالب موارد صرفاً بر پایه حدس و گمان است.  هر کاوش یا حفاری تازه باستان شناختی در حال یا آینده،  ممکن است کل یا دست کم بخشی از داده های امروزی را باطل کند،  و مورخی را که خطر کرده و دست به تاریخ نگاری زده،  مجبور به ایجاد تغییرات در دانش خود کند.  از این رو قبل از پرداختن به مقالات انوش راوید،  باید به خوانند،  این هشدار و هوشیاری را داد،  که این راه پُر فراز و نشیب لغزنده ای که طی می کند،  ضمن تردید در اغلب داده های مورخان پیشین،  در مورد داده های من نیز با شک و تردید برخورد نماید،  و متوجه این نکته باشند،  که با هر کشف سکه، سفال منقوش، آجر نوشته، کتیبه، لوح، مجسمه یا بنایی، بخشی یا حتا همه داده های این وب فرو ریزد.

      اما باکی نیست!   اگر کسی می خواهد حرف علمی و آکادمیک بزند،  لازم است حدس ها و ابطال ها،  از علم و تحقیق،  تحلیل و تعلیل خود نیز بدهد.  تنها با این روش است که دانش،  و در این جا،  علم ابطال پذیری،  ناچار است تن به تاریخ رشد و تکامل دهد.  امیدوارم باستان شناسان و مورخان آینده،  دست کم با بخش کوچکی از داده ها و گمانه های تاریخی انوش راوید موافق باشند،  و با حفاری ها و کاوش های نوین خود،  صحت آن ها را تائید کنند.  در ضمن همانگونه که بارها نوشته ام،  این وبلاگ تاریخ نیست،  تاریخ باید بوسیله فرهنگستان تاریخ،  که از دانشوران تاریخ انتخاب گردیده،  نوشته و تأیید موقت شود.

   عکس آتش زدن کتاب های فارسی توسط عوامل استعمار،  حدود 30 سال پیش،  و طرح اهانت استعماری به ایرانیان حدود 20 سال پیش.  دشمنان تاریخ ایران از همه ترفندها برای اغفال کردن،  و دشمنی با ایران و تاریخ ایران استفاده می کنند،  عکس شماره 5729.

   کلیک کنید:  جنگ افزار های آینده

   کلیک کنید:  اردوی مجازی ملی مردمی

   کلیک کنید:  سفرنامه تاریخی به شمال ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چند مطلب جالب شماره 112
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 90 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

چند مطلب خواندنی و جالب 112

شمس ایرانی است

      بسیاری می پرسند آیا شمس (خورشید) واژه ای ایرانی یا عربی است،  البته لغت شناسی و ریشه یابی واژه ها،  کار بسیار مشکل و تخصص است.  اساتید در ایران یاد گرفته اند،  که برای راحتی،  هر چه را سریع بگویند عربی است،  و هیچ ریشه یابی تاریخی نمی کنند.  تا آنجا که من می دانم،  در تمدن سومری به وسیله ای موشک مانند،  که با آن بفضا می رفتند،  تا به خدای آنو برسند،  شم می گفتند،  و مس نیز فلزی درخشنده و با ارزش بود،  بویژه وقتی ذوب شود،  درست مانند درخشندگی خورشید می گردد.  شم + مس = شمس.

      یکی از این پرسند گان دوستی بود،  که بخاطر ارادت به شمس تبریزی،  می خواست نام پسرش را شمس بگذارد،  و از این موضوع ناراحت بود،  که شمس عربی است،  و فارسی نیست.  ابتدا به او گفتم شمس نام بین المللی است،  همانگونه که شمس نام بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان ایران و عرب،  هند و غیره بوده و می باشد.  ما نباید نسبت به اینکه نامی عربی یا غیر است،  حساسیت داشته باشیم،  ما در قرن 21 هستیم،  حساسیت ما باید در دانایی نوین باشد،  نه خواسته های قرن های 18 و 19 اروپا.  سپس به او گفتم شمس نام ایرانی برای خورشید است،  نام پارسی خورشید در زبان های محلی غربی و شمالی و شمال شرق ایران بزرگ گفته می شود.  شمس نیز نام ایرانی است،  که در هند استان  و چین استان ایران می گفتند،  در ادبیات ایران مرکزی بوضوح دیده و شنیده می شود. 

  عکس دو گونه شم A  و B  ،  شم سفینه ای که با آن به آنو می رسند،  C  شم درست مانند کپسول حمل فضانوردان می باشد،  D مقیاس شم با موشک فضا پیما،  عکس شماره 2959.

      در یکی از تحقیقات مشکوک جدید قرن 21 ،  درباره فرا زمینی ها می گویند،  که در زمان سومریها عده ای فرا زمینی از فضا به زمین آمده بودند.  اینها ادامه می دهند،  نور و آتش سفینه ها و بشقاب پرند ها باعث شده بود،  که در بسیاری از افسانه ها و آثار تاریخی بنوعی از این موضوع یاد شود.

      زبان های ایرانی آنگونه که در شاهنامه فردوسی آمده است،  سی گونه خط داشت،  امروزه ما فارسی می دانیم،  که پارسی نیست و درست و صحیح آن دری است.  حداکثر چند پیر مرد و پیرزن مدرسه نرفته،  در روستا های دور دست ایران بزرگ آخرین کسانی هستند،  که یکی از زبان های باستانی ایران را می دانند،  آنها نیز به لطف کارگزاران و چهره های استعمار در قرن گذشته،  بفراموشی سپرده شده اند،  و آخرین ارتباط با زبان های تاریخی ایرانی با قرن حاضر کاملاً دارد از بین می رود.

   عکس کتیبه سومری که از شم و سفر به فضا در آن نوشته شده است،  و عکس گیلگمش سومری که در آسمان گشت زد،  عکس شماره 4574.

سه مطلب جالب تاریخی

      در قرن اول میلادی هرو اندیشمند یوآنی،  اولین موتور بخار را بنام ایلوپایل ساخت،  این دستگاه،  بخار متراکم را می گرفت،  توربینی و گردونه ای را بگردش در می آورد،  این اولین موتور موشکی در جهان بود.  ایلوپایل یعنی گلوله ایالوس یا خدای بادها بود،  آیا ممکن است این را از داستان اودیسه و هومر یا امثال آن گرفته باشد؟  مطمئن او از دانش های قبل از خود الهام گرفته است.

      در 214 ق.م،  یوآن های مقیم یک جزیره (گویند: شهر ساراکیوز  در جزیره سیسیل)،  مورد حمله کشتی های رومی قرار گرفتند،  آنها از نظر نظامی توانایی مقابله با رومیها را نداشتند.  ارشمیدس (ارش + مادی) دانشمند یوآنی،  برای مقابله با ناوگان جنگی رومی،  یک اسلحه جدید اسرار آمیز قدرتمند ساخت،  که از خود دفاع کنند.  آن یک آینه عظیم قوسی شکل بود،  که با تمرکز نور خورشید بروی کشتی های رومی،  آنها را نابود می کرد.  مطمئن ارشمیدس از داستان های 600 سال پیش از خود الهام گرفته بود.


   عکس توربین ایلوپایل اولین بخار جهان A،  و آینه ارشمیدس B،  براحتی متوجه می شویم،  امروزه دانشمندان بسیاری معتقد هستند،  که پایه های علوم از ایران به اروپا رفته است،  زیرا هیچ علمی بدون پایه شکل نمی گیرد.  اما عده ای انیرانی می گویند،  که موجودات فرا زمینی پایه های علوم را گذاشته اند،  تا بدینوسیله بتوانند ایران تاریخی را حذف نمایند،  عکس شماره 4040.

   عکس پیکره سنگی پوکوتیا،  و دیگری کاسه مگافوئنته،  متعلق به حدود پنج و نیم هزار سال پیش، که دو در تیاهواناکو کشور بولیوی نزدیک مرز کشور پرو پیدا شده اند،  و در 2002 میلادی شناسایی علمی شده اند.  روی هر دو مصنوع حروف الفبای سومری حکاکی شده،  و در موزه فلزات گران بها (موزه طلا) این کشور نگهداری می شوند.  هر دو این آثار زیر خاکی دینی هستند،  و براحتی می توان رابطه دین و اهرام آسیای جنوب شرقی ایران و قاره آمریکا را با ایران و نیایشگاه چغازنبیل متوجه شد.  مطمئن این اشیا مستقیم از خلیج فارس به آمریکا نرفته اند،  و در این میان واسطه های تجاری و فرهنگی دریایی در شرق دور داشته اند.  این ها دلیل وجود تجارت ماقبل از تاریخی ایران می باشند،  عکس شماره 4428.

   جالب:  مانفرد مایر هوفر،  در مقاله ریشه شناسی و کهن ترین شواهد نام میترا،  پس از بحثی فاضلانه درباره معانی خورشید و پیمان برای میترا،  حتی واژه متررا نیز مشتق از نام میترا می داند و «mi-tra» را ابزار اندازه گیری معنا می کند،  که «ma» به معنای جدید پیمان از آن ریشه گرفته است،  ("متروس" یونانی به معنای اندازه و اندازه درست هم از این ریشه است).  اما در غرب نام مهرگاه برابر ایزد خورشید دانسته شده،  و گاه کنار خورشید،  و در تصاویر و نقش برجسته ها در حال برگزاری بزم مقدس دیده می شود،  و سپس با گردونه خورشید و همراه با آن به عرش اعلی صعود می کند.

      در مقاله بالوتا بنام،  مهرپرستی در کتیبه های داشی،  نوشته شده که در داشی کشور رومانی،  میترا پیوسته دارای القاب «خورشید شکست ناپذیر»، «خدای خورشید شکست ناپذیر»، «خدای قادر مطلق شکست ناپذیر»، «ایزد آفریدگار»، «چشمه جاوید» و همانند آن بوده است،  و حتی دوبار برای صفت قادر مطلق از واژه «نبرزه» که همان «نبرده» به معنای دلیر پارسی استفاده کرده اند.  پس نویسنده ناچار به ریشه ایرانی این ایزد اقرار می کند،  ضمن اینکه برای ما روشن می شود،  که در برخی جا های غرب،  میترا برابر با خورشید،  ولی در همه جا آفریدگار است،  حال آنکه در اوستای ایرانی،  مهر آفریده یا هورامزدا است.  یک بار در مهریشت 1 اهورامزدا به زرتشت می گوید:  مهر را در شایستگی نیایش برابر با خودم آفریدم،  و در جایی دیگر مهر آشکارا «آفریده  اهورامزدا» (همان،61) خوانده می شود،  در پایان یشت (همان 145)،  خورشید و مهر از همه جدا نام برده می شوند  ...ادامه بزودی...

خدایان و فرشتگان میان رودان

       دوران باستان هر شهر بین النهرین،  یک رب النوع یا خدایی داشت،  که در قالب یک بت یا مجسمه شناخته می شد،  و اهالی هر شهر رب النوع سایر شهر های دیگر را،  در رتبه پایین تر از رب النوع شهر خود می دانستند.  چنانچه شهری به تسخیر دیگری در می آمد،‌  رب النوع آن شهر به اسارت رفته،  و استقلال آن شهر از بین می رفت.  سه رب النوع بزرگ را همه می پرستیدند:

  1 -  آنو،  خدای آسمان،   2 -  هه آ،  صاحب آب های در های عمیق،  3 =  بل یا بعل،  خدای زمین.

      قبل از دوران خدایان و رب النوع های مختلف، در دوره های ماقبل تاریخ،  مردم با پاکی تمام،  زندگی سالم و طبیعی و مظاهر طبیعت را ستایش می کردند،  که در ایران مهر پرستی اولیه از آن است.  کم کم در ادامه شهر نشینی،  و نیاز حکام برای استثمار کردن مردم،  خدایان مختلف ساخته شدند.  سپس با ترفند های مخصوص دوران تمدن خودشان،  خدایان را جنبه آسمانی دادند،  و برای هر یک از عوامل طبیعی منشاُ ربانی قائل شدند،  و برای آنها معابد ساختند،  و مراسم خاصی برایشان اجرا کردند،  و همواره برای آنها قربانی و هدیه می دادند.  حتی برایشان فرزند و همسر هم قائل می شدند،  در بخش هایی از بین النهرین به معابدی بر میخوریم،  که جفت در کنار هم ساخته شده بودند،  که دلیل بر وجود اعتقاد به زن و شوهری می باشد.

      خدای بزرگ شهر اوروک در بین النهرین،  ایزد بانو «اینانا» یا «اینین» بود،  که در سومری به معنای «بانوی آسمانها» است،  همسر او «دُموزی» خدای برکت و بخشندگی و بارور کنندگی است.  در بین النهرین مانند ایران و آسیای میانه،  ستایش بسیار گسترده الهه مادر از  5000 ق.م به بعد،  رواج داشت،  وجود پیکرک های سفالین الهه مادر با زیور الات فلزی،  وجود مهره های گردان (سیلندری)، که صحنه های آئینی، مذهبی و اساطیری بر آنها نقش شده،  و اطلاع مکتوب از وجود آئین های  پیروان الهه مادر،  و شرکت مردم در آئین ها نشان میدهد،  بخشی را در تاریخ دین و آئین ایران نوشته ام.

      مهمترین خدایان که ابتدا در سومر مورد پرستش قرار گرفتند،  آنهایی بودند که سرنوشت را رقم میزدند،  سومری ها تقسیم بندی هایی درباره خدایان  داشتند،  مثلاَّ،  خدایان خلاق و غیر خلاق،  خدایان اصلی عبارتند:

   آنو (anu)  ــ   خدای آسمان،  که در اصل خدای بزرگ سومری بود،  و خدای حامی شهر اوروک(uruk)  بود،  و در آن شهر معبد داشت،  او پدر خدایان بود،  و با الهه زمین ازدواج می کند،  ثمره آن «انلیل» خدای هوا است.

   انلیل (enlil) ــ  فرزند آنو و خدای هوا و حامی بزرگ نوع بشر است، او بعدا بعنوان پادشاه جانشین پدرش شد،  بنابر اساطیر سومری،  او زمین و آسمان را از هم جدا کرد.  از تخمها،  گیاهان را رویانید و سرنوشت را رقم زد ، سلاحش رعد بود و صدایش برق و بوسیله رعد و برق نظم را برقرار می سازد،  طوفان و باد از نیرو های او هستند.

   اِنکی (Enki) ــ  خدای خردمند و مظهر خرد است،  آفرینش جهان در دست اوست،  و نظام بخش امور جهان است،  خدای باران آوری که رفاه جوامع انسانی را در دست دارد.  او وضع کننده قانون و حافظ آن است،  بهترین دوست انسان و تعیین کننده سرنوشت آدمیان است.  او با کشتن غول نرنیه نخستین اپسو (Apsu) به قدرت می رسد. مردوک خدای بزرگ بابلی پسر او اینانا دختر اوست،  انکی همتای اِ آ (Ea) ایزد زمین است،  او خدای آبها و سازمان دهنده  حیات بر روی زمین است.

   مردوک  (mardduk) ــ  فرزند و اِنکی و اِآ ،  و خدای بزرگ بابل است،  پس از جایگزین شدن نظام پدر سالاری به جای مادرسالاری حدود نیمه دوم هزاره دوم ق.م،  جانشین انکی خدای خردمند شد،  که در دوره سومری ها خدای زراعت بود،  ولی در زمان به قدرت رسیدن شهر بابل،  مردوک به مقام خدای آسمانها ارتقا پیدا کرد.  او حامی شهر بابل و قهرمان منظومه آفرینش بابلی بود.

   آشور (Ashur) ــ  خدای بزرگ آشور بود،  زمانیکه آشوریان قدرت را بدست گرفتند،  خدای آشور که با همین نام خوانده می شود،  نسبت به مردوک و بقیه خدایان برتری یافت،  و حتی در راستای آفرینش جانشین مردوک شد.

   سین (Sin) ــ  خدای ماه است،  و در اساطیر سومری به آن نانا گفته می شود،  او نگهبان گله و خدای سرنوشت و خدای حامی شهر اور (Ur) که نماد او هلال ماه است.

   شمش (SHamash) ــ  یا شم،  او را آتو هم میخوانند،  خدای خورشید است و فرزند ماه هم گفته می شد،  در نقوش میان رودان شم را در حالی نشان می دهند،  که اشعه هایی از شانه هایش بیرون زده،  و دو خدا در حال باز کردن در های آسمان بر روی او هستند.  ابزاری شبیه اره در دست دارد،  که نشانه قضاوت و اجرای عدالت می باشد، حمورابی از او اطاعت می کرد،  و نماد شمش قرص خورشید است.  شم نشان های ویژه قدرت خدایی یعنی باتوم است،  حلقه در دست دارد،  و قانون را به حمورابی می دهد،  که حالتی از دقت و احترام دارد.

   اینانا (Inanna) ــ  فرزند انکی و خواهر مردوک است،  در سومر به معنای خدای آسمان و در بابل و آشور ایشتار خوانده می شود،  که معادل آناهیتا در ایرانی،  و ونوس رومی و آفرودیت یونان است.  اینانا ایزد بانوی عشق و باروری،  و بسیاری صفات آسمانی دیگر است،  همچنین ایزد بانوی بزرگ اوروک می باشد.

   دُموزی(Dumuzi)  ــ  خدای شبانی و گله ها بود،  و در بابل تموز گفته می شد،  بمعنی فرزند راستین و مومن است.  او خدای بخشندگی و بارور کنندگی بوده،  و هر سال آئین خاصی که محتوای آن برکت بخشی و شهادت  بود،  برگزار می شد.  گویا ریشه آن از عید نوروز بوده،  که به نمروز و دموز تغییر کرده است.

   نابو (Nabu) ــ  خدای قلم و کتابت و فرزند مردوک بوده،  که در هزاره اول ق.م به محبوبیت رسید.

   نینورته (Ninurta) ــ  ایزد باران است او سلاح بی نظیری به حمورابی می داد که پیروز می شد.

     با وجود این خدایان،  سومری ها برای هر پدیده رب النوع یا خدایی داشتند،  به ارواح بد،‌ عفریت ها و جن ها نیز معتقد بودند،  هر یک از حکام برای خود رب النوع داشت،  که در جنگها، امراض و برای کسب ثروت از آن بهره می بردند.  عکسها و مطالب بیشتر درباره تاریخ خدایان،  و پیدایش آنها و رب النوع را بزودی پست می کنم.

 کلیسای باستانی جالب

   عکس یک کلیسای تاریخی در دل کوه در کشور اتیوپی جنوب اریتره،  و تصویر دیواری عیسی مسیح که بیش از هزار سال قدمت دارد،  مربوط به زمانی است که اروپائیان نمی دانستند آفریقای تاریخی غیر از حاشیه مدیترانه وجود دارد،  چه برسد به شاخ آفریقا.  این تصویر دیواری که در تلویزیون دولتی اتیوپی نشان داده شد،  دقیقاً می گوید که اشخاص تصویر،  سفید پوست و با نوع پوشاک از ایران هستند.  کسانی که چین و هند ایران را چند هزار کیلومتر جابجا کردند،  اریتره و... ایران را هم براحتی واگذار کردند،  عکس های شماره 4167 و 4168.

تعریف دیگر از کشف آمریکا

      در مطلب دو عکس از پیکره سنگی پوکوتیا،  و کاسه مگافوئنته،  که در یکی دو پست قبلی نوشتم،  عزیزانی کنجکاو شدند بیشتر بدانند.  مقدار زیادی از این دست آثار باستانی،  در اختیار کشیش پدر پائلو کارلو گرسلی که از مبلغین کاتولیک ایتالیایی مقیم شهر .. اکوادور بود قرار داشت،  که اندکی بعد از مرگ این کشیش در 1982 آنها دزدیده و ناپدید شدند.  در آن زمان کسی بفکر این نبود،  که این اشیا باستانی مربوط به حدود 1500 ق.م است،  و از هندو چین و خلیج فارس به آمریکای جنوبی رفته،  و بعنوان اشیای مقدس در اختیار بومیان کوهستان های اکوادر و پرو قرار داشته است.  امروزه اهل فن گمان می کنند،  هنوز از این دست اشیای باستانی و ماقبل از تاریخ در غار های مخفی،  میان کوهستان اندیس قاره آمریکای جنوبی وجود داشته باشد،  جویندگان گنج برای بدست آوردن آنها در تلاش هستند.  جوانان باهوش ایران باید نسبت به این موضوع دقت نظر داشته باشند،  زیرا بخشی از آنها تاریخ ایران هستند،  و براحتی می توانند ثابت کننده اولین کشف قاره آمریکا باشند.

   عکس آثار باستانی و زیر خاکی،  که در اختیار پدر گرسلی بود،  عکس شماره 4429 ،  شامل ورقه های متعدد مسی با نوشته هایی،  که کاملاً متفاوت از کار های تاریخی بومی است.  مجسمه های متعدد که نشان های از کار های بین النهرین باستان دارد،  کار های طلایی کنده کاری شده،  بنا به گفته اشخاصی که این گنجینه را دیده بودند، این آثار خیلی زیاد بودند.

   عکس سمت چپ کتیبه روی ورقه مس کشف شده،  در کشور اکوادور آمریکای جنوبی،  نزد پدر گرسپی که در چند پست قبلی از آن نوشتم،  سمت راست کتیبه سنگی کشف شده در شهر باستانی جیرفت استان کرمان.  دقیقاً شباهت بین دو خطوط مشخص است،  با حساب داده های تاریخی،  که می گوید اولین بار حدود پنج هزار سال پیش مس توسط مردمان استان کرمان کشف شد،  و کتیبه مسی که در اکوادور کشف گردیده،  که درست مانند خطوط کتیبه سنگی استان کرمان ایران است.  این ورقه های مسی اتفاقی در آمریکای جنوبی نبوده اند،  آنها توسط دانش خاص دریانوردی و غیره به آنجا رفته اند،  بایید در این باره توسط جوانان باهوش ایران تحقیق شود،  مخصوصاً در موزه های کشور های پرو و اکوادور.  عکس شماره 4436.

سخا استان تاریخی

      در تاریخ از سیبری کنونی،  بنام سکستان یا ساخا استان نام برده شده است،  سیبری نام من در آوری جدید برای این سرزمین وسیع ده میلیون کیلومتر مربعی است.  در طول ما قبل از تاریخ،  که هموساپین در کوهستان زاگرس  و مناطق خوش آب و هوای اطراف آن،  به دوره های سنگ میانه می رسید،  به مرور مطابق ذات بشر به اطراف هم کوچ می کردند،  منجمله در طول ده هزار سال،  طایفه هایی از آنها به شمال رفتند،  و در سیبری از حدود 5 هزار ق.م،  با نام سکا از آنها نام برده شده است.  سپس در دوره سلسله هخامنشیان بنام سکا استان و با تلفظ دیگر سخا استان گفته شد،  تا اینکه در قرن 20 دولت شوروی برای ذوب نمودن فرهنگی  و ملی مردم (آسمیلاسیون)،  دست بکار شد.  سکستان را به چند استان  تقسیم بندی نمود،  و نام های طایفه ای و جغرافیایی سرزمین های ساخا استان را تغییر داد... مشروح بزودی

   عکس گنجینه و فرش پازیریک،  یادگار سکا های سده چهار و پنج ق.م،  عکس شماره 4221،  از اینترنت،  عکس های بیشتر از این فرش در اینترنت.

      پازیریک دره ای در جنوب سیبری شمال مرز کشور مغولستان است،  در این دره یخ زده چند گور سکایی به صورت اتاقک کشف شده است.  به دلیل وجود یخ در اطراف اشیای متعلق به گورها،  فرسایش این اجناس بسیار کند بوده و باستان شناسان توانسته اند موارد بسیار نادری را از این گورها به دست آورند.  در 1328 رودنکو قدیمی ترین فرش گره دار و پرز داری،  که تا کنون کشف شده را از یکی از این گورها بیرون آورد.  طرح های این فرش بسیار مشابه طرح های موجود در تخت جمشید است.

   این فرش تقریباً چهارگوش، حدود دو متر مربع وسعت دارد،  و تصویر سوارکاران، آهوان در حال چرا، جانوران افسانه ای با سر عقاب و بدن شیر بر آن نقش بسته،  و حاشیه ای گلدار آن را زینت بخشیده است.  رودنکو در اثبات ایرانی بودن این فرش در کتاب خود به نام مقابر یخزده سیبری سوارکاران عصر آهن مدفون در پازیریک می نویسد:  در طرح پازیریک صف های منظم مردان و چارپایان که همگی به فاصله ای معین از پی یکدیگر می آیند،  بروشنی یادآور رسم های تزیینی هخامنشی و آشوری است.  همچنین شیوه گره زدن دم اسبها و کاکل آنها به رسم ایرانیان است.  هم در پیکر کنده های تخت جمشید و هم در فرش پازیریک ستوربانان در سمت چپ اسب گام برمی دارند،  و دست راست خود را بر پشت گردن اسب نهاده اند.  آنچه آشکار و غیر قابل انکار است،  تصویر گروهی است شبیه نقش برجسته های تخت جمشید،  در صف های منظم که همگی به یک فاصله معین از پی یکدیگر می آیند.  نقش گوزن فرش پازیریک از دیگر موارد مهم است.  رودنکو یادآور شده است،  که این گوزنها از تیره گوزن زرد خالدار شاخ پهن و ایرانی است.  بعدها هم رومن گیرشمن،  می نویسد:  در قسمت مرکزی این فرش یک ردیف ستاره های چهار پر نقش شده،  که روی اشیای مکشوف در لرستان نیز دیده می شود.  فرش پازیریک هم اکنون در موزه ارمیتاژ روسیه نگهداری می شود.

سبک کار متفاوت برای قرن متفاوت

   آموزش و پروش سنتی و کلاسیک قرن 20 و ادامه آن تاکنون،  باعث شده به علم همچون تعریف و داستان،  و با احساس و نظر نگاه و برداشت شود،  داشتن نظریه و تز که در پست های قبلی نوشتم متفاوت است.  توجه نمایید،  ما در دوره ای جدید از تمدن بسر می بریم،  در قرن سنت گریزی و سازمان آینده بینی کاملاً توضیح نوشته ام.  بهمین جهت برای بررسی های علمی،  به چند داستان و تعریف و احساس نمی خواهم تکیه داشته باشم،  آنچه که امروزه ما در این وبلاگ می گوییم،  در واقع مقدمه ای بر یک گرایش دانش تاریخ است،  که بزودی با بدست آوردن توانایی در تاریخ نویسی نوین ایرانی،  به بررسی و تحقیق و تحلیل خواهیم پرداخت.  با وجود دروغ های بیشمار در تاریخ،  که دوست و دشمن کم و بیش آن را می پذیرند،  نمی توانم نتیجه برای این پرسش بگویم،  اما در مقاله کوروش برای همه دنیا بود،  که در چند پست قبل و به مناسبت روز جهانی کوروش بزرگ نوشتم،  این موضوع را بوضوح توضیح دام.   یک وبلاگ برای گفتگوی ما باز مانده،  خواهشاً آنرا بسوی فیل ایرانی با تر نکشانید.  چند بار در پاسخ پرسشها گفته ام،  در مورد تاریخ باستان از سلسله هخامنشیان تا آخر حکومت اشکانیان،  من تا نتیجه نهایی،  که باید از فرهنگستان تاریخ آینده بیرون آید،  گفته ها و نوشته های بانو پرنیان حامد را می پذیرم.

      خاطر نشان نمایم بحث و جدل در علم و تخصص،  یکی از ارکان انکشاف علم و دانش است،  بدین منظور نباید کم آورد و رنجیده خاطر شد،  بلکه باید برای تحقیق و پیشرفت علمی مصمم تر گردید،  این وبلاگ با سبک کار متفاوت برای همین است.  البته یکی از شگرد های اساتید حرفه ای دانشگاه،  توپیدن و رفتن در دل دانشجو است،  که او را بسنجند آیا واقعاً محقق است،  یا از روی احساس موقت چیزی گفته است.  من و با تجربه ای که از مطالعه هزاران کتاب تاریخی،  و دیدن صدها سایت و موزه تاریخی،  و گفتگو با ده ها استاد تاریخ دارم،  بنظرم بانو پرنیان حامد بهترین و کامل ترین گفته را در ایران باستان دارند.  البته من در پاسخ این نظر مطلبی باعنوان تمدن جدید در راه است نوشتم، و از پدید آمدن جوانان باهوش دارای نظریه و تز و.... ابراز خوشحالی و موفقیت کردم.  در کل مانند همیشه،  برای پاسخ دادن به چنین موضوعات تاریخی،  حتماً پستی و مطلبی و عکس هایی در چند هفته آینده می نویسم. همانگونه که می دانید به نوشته های دیگران،  بویژه خارجی ها اعتماد ندارم،  و باید خودم هر موضوع را تحقیق کنم.  ما در ایران امروز و آینده،  به انبوه جوانان باهوش نظریه پرداز علمی و اندیشمند مستقل نیاز داریم،  بنابر این بیشتر و بیشتر بکوشید،  ما همه یکی هستیم.  ما ایرانیان مخترع بازی شطرنج بودیم،  و بیشترین قهرمانان شطرنج را داشته ایم،  پس می توانیم دنیای جدید را بدست آوریم،  قطعه شعر زیر دیدگاه مرا برای جوانان ایران می رساند.

* کار جهان هر چه شود کار تو کو بار تو کو <><> گر دو جهان بتکده شد آن بت عیار تو کو * دیوان شمس

   عکس تاریخی بارکشی نظامی فیل،  عکس شماره 4321.  مهمترین موضوع در جنگ فرابری است،  در داستان های تاریخی که بجای تاریخ بخورد ملتها داده اند،  خبری از علم تاریخ فرابری نظامی نیست.

نسخه های گنج و DVD گنج

      در یکی دو هفته گذشته،  درباره گنج و گنج یابی و نسخه و DVD های گنج یابی،  که در شهر وجود دارد و خرید و فروش می شود،  چند پرسش داشتم،  در این متن کوتاه پاسخ می دهم.   یادم می آید حدود 50 سال پیش یکی از دایی های من،  یک نسخه قدیمی گنج گیر آورد بود،  آن نسخه او را به ارتفاعات قلعه الموت رهنود می کرد،  که گنجی در آنجا نهفته است.  او در آنزمان با چند تن از دوستانش به آدرس نسخه رفتند،  چند روز در محل که بصورت معما در نسخه نوشته شده بود،  کندند و کندند و سنگ شکستند،  و خسته و کوفته دست از پا دراز تر بازگشتند.  احتمالاً چه کسانی که بعد از آنها،  با دیدن آن محل کنده شده،  داستان در آورده اند،  که در اینجا گنج های فراوان بوده،  و بردند و خوردند نوش جانشان،  و باز هم هست ما باید بکنیم!!!

      در دوره پادشاهی قاجاریه،  با باز شدن پای فرنگ و فرنگی به ایران،  گنج و زیر خاکی اهمیت یافت،  و مردمان زیادی به کند و کاو مشغول شدند.  در این میان خرید و فروش عتیقه و زیر خاکی هم رونق داشت،  و عده ای هم مشغول تهیه اجناس تقلبی و بدل های تاریخی شدند،  و یا نسخه های جعلی درست می کردند،  و خرید و فروش آنها رونق داشت،  بویژه در محله سید اسمال تهران.  امروزه بسیاری از همین نسخه های تقلبی همچنان در جریان هستند،  نسخه سازان تقلبی،  نسخه ها را با کلمات و الفاز پیچیده می نوشتند،  تا بیشتر قدیمیتر و مهم تر جلو دهند.

      در این مواقع آدم یاد،  مگر تو مملکت شما خر نیست،  عزیز نسین میافتد،  که نوشته خارجی ها در بازار استانبول پالون های قدیمی می دیدند،  و فروشنده می گفت این گرونه خیلی گرون،  بروید به ده ما،  همه خر ها از این پالان دارند،  ولی به دهاتی ها نگوئید که پالان را می خواهم،  بگویید از خر شما خوشمان آمد،  و می خواهیم آنرا بخریم.  توریست ساده هم به دهات می رفت،  و به روستایی می گفت،  خرت را می خواهم،  و دهاتی هم خود را به کوچه علی چپ می زد،  و می گفت مگر تو مملکت شما خر نیست،  و آن بیچار سرش کلاه می رفت،  و یک پالان تقلبی را با خرش بقیمت گران می خرید.

      همیشه تاریخ بازار تقلب سازی آثار تاریخی گرم بوده،  در دوره های قبل از تمدن صنعتی،  برای اعاده های دینی بدنبال آثار تاریخی بودند،  و در دوران جدید،  برای بدست آوردن پول،  بهمین جهت همزمان بازار تقلب کاری هم گرم بود.  باید نسبت به شناخت آثار دقت نظر داشت،  حتی اگر این اثر یک نسخه گنج باشد،  در یک تحقیق آمده،  که در میان اشیا داخل ویترین حفاظت شده موزه ها هم تقلبی وجود دارد،  گاه افراد موزه های خارجی می دانند،  و از بابت اجناس جعلی،  کلی از بودجه های دولتی را بالا کشیده اند.  امروزه روش دیگری هم یافت شده،  عده ای دارند با فروش DVD به قیمت بسیار زیاد،  سبک امروزی نسخه قدیمی را پیاده می کنند،  آنها در آگهی هایشان می گویند،  اینها حاوی اطلاعات گنج یابی است.

      جوانان باهوش ایران،  این مسائل را در تحقیقات و کار هایشان در نظر بگیرند،  گنج و آثار تاریخی از دست این و آن بدست نمی آید.  در یکی از گردش های تاریخی که به اتفاق یک دوست رفته بودم،  دیدم دارد چیز های کوچکی اینطرف و آنطرف قلعه متروکه پرت می کند.  گفتم چکار می کنی،  گفت سکه های بی قیمت تقلبی تاریخی اسپانیایی و پرتقالی را که از بدلیجات تاریخی فروشی شهر بارسلون کشور اسپانیا خریدم،  گوشه و کنار پرتاب می کنم،  که باعث گمراهی جویندگان گنج و باستان شناسان شود.  او ادامه داد،  یکی از کار های جلب گردشگر در اسپانیا و پرتقال همین کار است.  چه بسا کسانیکه بعد از مدتی آن سکه های را پیدا کنند،  و بگویند استعمار گران پرتقالی به قلعه گرد کوه هم آمده بودند!

      گنجی و زیر خاکی با دو صورت بدست می آید،  اول شانسی،  مانند هنگام جاده سازی که نمونه های واضح زیاد دارد،  همچون مومیایی و گنج های سنندج در اینجا.  دوم که مهم و واقعی است،  بر اساس تحقیقات و تحلیل های علمی از تاریخ و باستان شناسی بدست می آید،  این روش اصلی است،  و نیازمند کسب دانش های مربوطه می باشد،  البته با حساب زیر ساخت های ملی مردمی و حکومتی.

   عکس دو گور تاریخی،  عکس شماره 4418،  تمام گورها و آثار تاریخی متفاوت هستند،  شناختن آنها دانش و تخصص می خواهد،  هر گونه اقدام برای بدست آوردن گنج،  غیر از سختی و دردسر،  باعث صدمه به آثار تاریخی می شود. 

اسب مغولستانی و جاده ابریشم

      عزیزانی درباره اسب مغولستانی توضیحات بیشتری خواستند،  اسب ها و شتر های پشمالو مناطق سردسیر شمال آسیا،  با چند گونه متفاوت،  در کشور مغولستان،  سیبری کشور روسیه و کشور های قرقیزستان و قزاقستان،  و در استان سین کیانگ و صحرای گبی و مغولستان داخلی کشور چین وجود دارند.  در این سرزمینها بدلیل سرمای شدید و طولانی،  که حتی شبها تا منهای 30 درجه سانتیگراد می رسد،  امکان زندگی و بود و باش برای اسبها و شتر های خاورمیانه وجود ندارد.  تربیت و نگهداری این اسبها فقط توسط مردمان همان دیار صورت می پذیرد، این گونه اسبها با مهاجرت طبیعی،  به اروپای شمالی رفتند.  از قرن 15 میلادی،  در کشور های روسیه تا فرانسه چند قرن با این اسبها و ترکیب نژادی آنها مبارزه کردند،  و آنها را کشتند،  زیرا بعلت عدم توانایی در تربیت،  ارزش باربری و نظامی نداشتند.  درباره این موضوع کتاب و فیلم زیاد نوشته ساخته شده است،  البته اندکی از آنها در اسکاتلند و اسکاندیناوی باقی ماندند.

      تا نیمه اول قرن 20 برای مسافرت در مسیر ایران چین،  که به جاده ابریشم معروف شده است،  مجبور بودند در خجند،  بارکش های خود را عوض نمایند،  و با بارکش های پامیری از خجند و مسیر دره فرغانه،  که خود مصیبتی بود،  به کاشغر مرکز آدم های رنگارنگ و اقوام گوناگون بروند.  سپس از کاشغر با اسبها و شتر های کوتله پشمالوی اویغوری،  به تورفان بروند،  و از تورفان برای عبور از آلتایی دوباره بارکش های مخصوص آن دیار را می خواستند،  تا به صحرای گبی برسند،  دوباره تعویض بارکش،  تا بعد از عبور از گبی باز هم تعویض بارکش،  تا بعد از یک سال مسافرت خسته کننده،  به پکن برسند.  همانگونه که می بینید چندین مرحله تعویض اسب و شتر و گاو باربری لازم است،  تا جاده سمرقند به پکن طی شود،  هیچ کدام از این حیوانات نمی توانستند مسیر دیگری را طی کنند.  در ضمن چنین مسیری برای امور تجاری،  حتی برای گرانترین جنس مانند ابریشم،  مقرون به صرفه نبود،  بلکه ابریشم چین استان ایران بود،  که در اروپا ابریشم چینی می گفتند،  و در قرون جدید تصور کردند کشور چین است.

      اسب و شتر و کلیه حیوانات بیابان های گرمسیری،  متفاوت از حیوانات سردسیر و متفاوت از کوهستانی ها هستند.  بود و باش،  خورد و خواب آنها متفاوت است،  کسانی که دروغ حمله مغول و این و آن را به ایران نوشته اند،  هیچ کدام این مراحل را در نظر نگرفته،  مراحلی که در هر سمت جغرافیایی داستان و تعریف خودش را دارد،  و همین جوری الکی تاریخ نوشته اند،  چون سوادش را نداشتند.  در باره این مسیرها و اسبها و شترها،  فیلم های مستند زیادی ساخته شده است،  چند روز پیش شبکه مستند ایران،  در این باره فیلمی نشان داد،  علاقمندان از شبکه مستند پیگیر تهیه این فیلمها شوید،  زیرا دانستن تمام این مسائل برای یک تاریخ دان مهم است.

      حتی در مورد دروغ حمله اعراب به ایران،  بدون تجربه و دانش ابزار های جنگ و تاریخ سفر،  گفته و نوشته اند،  که با اسب عربی در زاگرس تاخت و تاز کرده اند.  از یک کارشناس و مربی اسب بپرسید،  آیا چنین کاری امکان دارد،  ممکن است یکنفر با مراقبت ویژه و زمان مناسب،  بتواند برای مسابقه،  اسبش را از صحرای عربستان به زاگرس ببرد،  که آنهم تغییر ارتفاع برای اسب مسابقه ای دردسر می شود،  اما برای یک لشکر در حال جنگ اصلاً امکان ندارد.  می توان اسب عربی را در ایران مرکزی یا ایلات کالیفرنیا و تگزاس آمریکا،  بدلیل نزدیکی آب و هوا پرورش داد،  ولی اسب مغولی را هرگز نمی توان.  حتی دروغ نویسها غیر از حساب نکردن کلیه موضوعات و مسائل تاریخ لشکر و جنگ،  تا توانسته اند برای آدم های ساده پرت و پلا پس داده اند.  جوانان باهوش ایران،  از تاریخ و اجداد خود دفاع نمائید و دروغها را افشا کنید،  تا می توانید بگویید و بنویسید.

      در اینجا لازم به گفتن است،  برای آموزش یک سرباز سواره نظام،  نیازمند شش ماه هماهنگی سرباز با اسبش بود،  و نیز در این مدت،  اسب های یک گردان با یکدیگر هماهنگ می شدند.  غیر اینصورت در میدان جنگ نا فرمان و ناهمگرد می شدند،  به منظور اطلاع بیشتر کتاب های سواره نظام قرن 19 را مطالعه نمایید.  یکی از علت های شکست ناپلئون بناپارت در نبرد واترلو،  همین شتاب  در جمع آوری سواره نظام و اسب بود،  که این نیروی اصلی در جنگ نتوانست هماهنگ عمل کند.  الکی که نمی شود یک نفر یا چند نفر کشاورز یا عشایر،  بپرند روی اسب و بتازند و بجنگند و پیروز شوند،  الکی که نیست،  ده ها بیماری مانند پا پرانتزی و بواسیر و غیره هم با سواری مدام پیش می آید.  دشمنان تاریخ و افراد ضد تاریخ می خواهند ساده انگاری را شایع کنند،  تا جوانان نتوانند به عمق تاریخ و سرنوشت و آینده،  فکر تحقیقی و تحلیلی کنند.

نقاشی نبرد واترلو،  عکس شماره 6277،  اهمیت اسب در این نبرد کاملاً پیداست.

* کار جهان هر چه شود کار تو کو بار تو کو <>  گر دو جهان بتکده شد آن بت عیار تو کو دیوان شمس.

شتاب می کند جا نماند

      این روزها کشور عربستان هم دنبال تاریخ باستان می گردد،  بدین منظور با شتاب نمایشگاهی از آثار باستانی،  که در همین یکی دو سال توسط باستان شناسان آن کشور،  و چند کشور عربی همسایه کشف شده است،  در آمریکا و این طرف و آنطرف دنیا برپا کرده است.  حتی در این مورد یکی از شاهزادگان این کشور گفت:  اگر چنین تصور کنیم که اسلام بر مردمی نازل شد،  که تهی بودند و هیچ تمدنی و هیچ پیشینه ای نداشتند،  در واقع به اسلام ناسپاسی کرده ایم،  مطالعه این تمدن های بزرگ در واقع نگاهی جدید به اسلام است.

      باید جوانان باهوش ایران،  این اقدام کشور عربستان سعودی را در نظر داشته باشند،  و نسبت به نام گذاری و تعریف های تاریخی آنها،  برای آثار باستانی دقت نمایند،  و درصورتیکه دروغ می گویند افشا کنند.

   عکس دو مجسمه باستانی کشور عربستان،  عکس شماره 4636 .  چه خوب است که جوانان باهوش ایرانی متخصص مقیم هر کشوری،  که این اشیا به نمایش گذارده می شوند،  نسبت به آنها تحقیق و بررسی کنند،  نمونه در این دو مجسمه ببینند،  که آیا سر آنها عمداً صدمه دیده، و از بین رفته،  مثلاً بمنظور از بین بردن مدرک تاریخی،  یا اینکه واقعاً بهمین شکل کشف شده اند.

عکس آرامگاه های باستانی در عربستان سعودی،  و یک کتیبه در آنجا،  عکس شماره 4637.

ابراز تأسف و نگرانی

      بار دیگر دست های امپریالیسم نو،  آتش دیگری در قاره کهن ما،  یا خاورمیانه اصطلاحی بپا کرد،  بعد از شورش و کشتار در سوریه تاریخی،  و صدمه های جبران ناپذیر به مردم و آثار تاریخی آن کشور،  اینک نوبت نوار غزه فلسطین شده است.  یکی از صدمه دیده ترین انسانها در تمام تاریخ پیدایش،  مردم قاره کهن بعد از ورود استعمار گران هستند.  دشمنان قاره کهن،  تاریخ و هویت این مردم را غارت کردند و بدروغ بستند،  و سرنوشت آنها را رو در روی یکدیگر قرار دادند.  امپریالیسم های غربی تا توانستند منابع و منافع بردند،  و می برند،  ولی در هر صورت امید است،  روزی مردم این قاره،  با پدیده جدید دانش نوین جوانان باهوش ایرانی،  به اتحادی محکم و قوی برسند.

نقشه تاریخی فلسطین،  عکس شماره 5717 .

      جوانان باهوش ایران باید در اینگونه موارد،  متوجه ترفند های سیاسی و اقتصادی امپریالیسم نو باشند،  و مسائل را مانند دروغ های تاریخ،  که تا کنون سطحی برداشت می کردند،  نبینند و با عمق و دقت نظر به تحلیل و تحقیق بگیرند،  زیرا غفلت و کوتاهی و عدم هوشیاری،  صدمات غیر قابل جبران به ایران و ایرانی وارد می کند.

      یکی از عزیزان پرسید:  چرا این کشتارها از انسان های بی گناه را محکوم نمی کنید،  و فقط ابراز تأسف می گویید؟  در پاسخ گفتم:  بنظر و تحلیل و تحقیق من،  اینها همه از برنامه های امپریالیسم نو می باشد،  و این برنامه ویژگی هایی دارد،  که مشخصاً نمی تواند نقش کشور یا فردی را در آن دید،  به همین جهت نمی توان آنرا محکوم کرد،  و محکوم کردن این و آن شخص یا کشور،  از برای چنین حوادث سیاسی و اقتصادی،  سطحی نگری و به اشتباه رفتن است.  باید در نظر داشت،  شیوه هژمونی امپریالیسم نو،  کاملاً متفاوت از امپریالیسم قرن 20 است،  و دارای نوسانات و تغییرات ناپیوسته است،  بهمین جهت شناسایی و متعاقب آن درک و بینش آن مشکل است.

نئاندرتال سفید پوست

      در شهر لندن کشور انگلستان،  نمایشگاهی بنام،  کالبد شکافی پیش از تاریخ، انسان های دوره های مختلف را بنمایش گذاشته است.  هدف آنها آموزش بچه ها و جوانان این کشور،  با اجداد انسان ها است،  اما با اندکی تحلیل براحتی می توان متوجه شد،  هدف اصلی چیز دیگری است،  که مثلاً بگویند انسان در ابتدا سفید پوست بوده است.  آنها در روز روشن در این قرن و زمانه براحتی دروغ پردازی می کنند،  و آنرا با انواع ترفند ها در جهت آموزش بکار می برند.  آنها هیچ سند و مدرکی ارایه نمی دهند،  که این انسانها سفید پوست بوده اند،  یا به احتمال چه رنگی داشته اند،  حداقل جای علامت پرسش را هم نگذاشته،  و قاطع می گویند سفید پوست بودند.  چیزی نمانده که بگویند،  میمونها هم در اصل سفید پوست اروپایی بودند،  حال خود شما قضاوت کنید،  چگونه می توان به علم و دانشی،  که از طرف آنها در می شود اعتماد کرد؟،  بهمین جهت خود ایرانیها باید علوم را بررسی مجدد نمایند.  آنها بجای اینگونه مسخره بازیها با علم،  بهتر است بروند به انبوه انسان های قربانی شده سرمایه داری غربی،  در غرب و اینطرف و آنطرف جهان اندیشه کنند،  تا اینکه از 350 هزار سال پیش دروغ پردازی کنند.

   عکس انسان نئاندرتال در  نمایشگاه کالبد شکافی پیش از تاریخ انسان های در لندن،  عکس شماره 5826.  انسان نئاندرتال در 350 هزار سال پیش در اوراسیا می زیسته،  این انسان را از روی اسکلت 70 هزار ساله،  که یک قرن پیش در جنوب فرانسه یافت شده است،  نما سازی ظاهری تقلبی کرده اند.  زیرا آنها مردم مسطح با مغز های گرد می خواهند،  و خود بخود و در نهایت با این دانشها خودشان دچار سندرم اسکندر مقدونی می شوند.

کلیک کنید:  پدیده حکومت چایمریکا

کلیک کنید:  واقعیت پیدایش هخامنشیان

کلیک کنید:  تاریخ مواد مخدر و معتاد در ایران

 

الکی که تاریخ نمیشه

      بسیاری آثار تاریخی وجود دارد،  که درباره آنها تحقیق و تحلیل های درست و علمی انجام نشده است،  ولی برای آنها داستان سرایی کرده اند،  مانند اشیای کشف شده در آمریکای جنوبی.  چون درباره آنها کار علمی باستان شناسی انجام نگرفته،  به داستان سرایی روی آورده اند.  تعدادی افراد  با مدرک واقعی یا تقلبی از یک دانشگاه،  که خود را تاریخ دان و باستان شناس می نامند،  پرت و پلایی هم درباره این آثار تاریخی بجا مانده می گوید.  آنها فقط نمی خواهند بگویند،  که این اشیای تاریخی از خلیج فارس و ایران است،  بهمین جهت در اشتباه یا دروغگویی با یکدیگر رقابت می کنند.

   عکس سمت چپ کتیبه روی ورقه مس کشف شده،  در کشور اکوادور آمریکای جنوبی،  نزد پدر گرسپی که در چند پست قبلی از آن نوشتم،  سمت راست کتیبه سنگی کشف شده در شهر باستانی جیرفت استان کرمان.  دقیقاً شباهت بین دو خطوط مشخص است،  با حساب داده های تاریخی،  که می گوید اولین بار حدود پنج هزار سال پیش مس توسط مردمان استان کرمان کشف شد،  و کتیبه مسی که در اکوادور کشف گردیده،  که درست مانند خطوط کتیبه سنگی استان کرمان ایران است.  این ورقه های مسی اتفاقی در آمریکای جنوبی نبوده اند،  آنها توسط دانش خاص دریانوردی و غیره به آنجا رفته اند،  بایید در این باره توسط جوانان باهوش ایران تحقیق شود،  مخصوصاً در موزه های کشور های پرو و اکوادور.  عکس شماره 4436.

نمایش انتخابات جهانی

      چند ماه است مردم جهان درگیر انتخابات آمریکا هستند،  با کمی دقت متوجه می شویم،  که این ماجرا اصلاً انتخابات نیست،  بلکه سرمایه داری غربی،  دو نفر را در یک بازی و نمایش چند ماهه بین المللی،  رو در روی یکدیگر قرار می دهد،  و با تبلیغات وسیع با کمک تکنولوژی های نوین،  جهانی را سرگرم می کند.  با این برنامه به مردم آمریکا اجازه اندیشه و مطالعه به راه و روش دیگر نمی دهند،  که هیچ،  بلکه این موضوع را به تمام جهان منتقل می کنند،  و چنین وانمود می شود که مشکل جهان را این یا آن یکی درست می کند.  بنظر من بهتر است اندیشمندان و روشنفکران ایران،  در باره این ترفند مدرن سرمایه داری غربی،  آگاهی های لازم را به مردم برسانند،  تا اغفال انواع شگرد های آنها نشوند.  می گویند این انتخابات نتیجه دمکراسی آمریکا است،  و بسیار پر خرج انجام می شود،  ولی پولی است،  که از جیب مردم می آید،  و بجیب سرمایه داری می رود،  و در واقع خرج آن اصلاً حقیقت ندارد.  دمکراسی آن هم فقط دو جناح سرمایه داری هستند،  حتی صدا و حرف یکنفر از 99 درصدی ها هم در این انتخابات شنیده نشد،  چه برسد بتواند در این انتخابات شرکت کند.  گفتنی زیاد است،  در صورتی که تخصص شما یکی از گرایش های جغرافیا ـ تاریخ است،  بگویید و بنویسید و تحلیل کنید.

      شاید گفته شود این انتخابات چه ربطی به دروغ های تاریخ و این وبلاگ دارد،  ولی خیلی مربوط می شود،  شخصی که تخصص او یکی از گرایشات علم جغرافیا ـ تاریخ است،  لازم است که این مسئله مهم را پیگیری نماید،  و آنرا به تحلیل بگیرد.  اگر آنچه که مقابل چشمانش از تاریخ و تاریخ تمدن اتفاق می افتد،  نتواند متوجه شود و بررسی تاریخی نماید،  هرگز نخواهد توانست دروغ های تاریخ را تشخیص دهد،  و بدرستی تعلیل و تحلیل نماید.  زیرا همه در یک راستا می باشند،  چه از نظر حکومتی و رهبری،  چه از دید استعمار و امپریالیسم،  پس هوشیار باشید و اغفال نشوید.

   عکس نتیجه انتخابات آمریکا،  عکس شماره 7506 .  در واقع هیئت حاکمه سرمایه داری آمریکا،  تعیین کننده ادامه روند امور است،  و اینگونه نمایش ها سرپوشی برای اقدامات آنها می باشد.  جوانان با هوش ایران،  به این گونه شگردها،  که در انواع و اقسام اجرا می شود،  از عروسی سلطنتی بریتانیا تا انتخابات آمریکا،  دقت نظر عمیق و تحلیلی داشته باشید.  با کمی اندیشه و تحقیق به تاریخ واقعی،  و سرگذشت در پیش رو،  می توانید دست آنها و دشمنان ایران را بخوانید،  و آینده نوین را برای کشور باستانی خود رقم بزنید.

عکس های تاریخی سخن می گویند

   عکس بالا یک قلعه باستانی،  و پائین سنگ های گرد سخت 30 تا 50 کیلوگرمی،  که از طرف مدافعان قلعه بروی مهاجمان ریخته شده است،  و چند صد سال بیادگار مانده است،  عکس 4492،  مشروح در تاریخ قلعه های ایران.

 

  عکس بخشی از شهر و گور های تاریخی پراوادیا Provadaia در کشور بلغارستان،  که بتازگی کشف شده است،  این شهر مرکز تولید نمک های جوشان از دل زمین در شرق اروپا،  حدود 6000 تا 6500 سال پیش بوده است.  نمک های صادراتی این معدن به همه شرق اروپا می رفته،  در آن تاریخ از بسته های نمک بعنوان پول استفاده می شده است.  در گور های این شهر زیر باستانی،  سنجاق های مسی موی سر کشف شده است،  چون آن زمان در غرب و شرق اروپا،  تولید مس وجود نداشت،  احتمال آن داده می شود،  که از ایران به آنجا تجارت شده باشد.  امید است جوانان باهوش ایران در اروپا،  نسبت به شناسایی آثار باستانی ایرانی در آن قاره بی تفاوت نباشند،  و از آنها گزارش تهیه نمایند،  و در اینترنت منتشر کنند.  عکس شماره 4093.

      در شمال بلغارستان هم گور های باستانی کشف شده،  که در آنها قطعات تزئینی طلا بفراوانی یافت شده است،  در نقش و نگار های این طلاها،  آثار ایرانی بخوبی و وضوح دیده می شود.  من نتوانستم فیلم و عکس های مربوط به این کشف را ذخیره کنم و از دست دادم،  عزیزانی که می دانند در کدام سایت است،  و یا می توانند بیابند،  در این مهم کوتاهی نکنند.  همچنین مجدد امیدوارم جوانان باهوش ایرانی مقیم اروپا،  نسبت به این موضوع پیگیر باشند،  بپرسند و ببینند در کدام موزه و چگونه نگهداری می شود،  و در اینترنت گزارش کنند.  

   عکس قلعه ایرج بزرگترین قلعه تاریخ ایران،  در شهر ری تاریخی، این قلعه مستطیل شکل 1440 در 1280 متر می باشد.  امروزه  تمام قلعه زیر زمین های کشاورزی قرار دارد،  و در حال نابودی کامل است،  مشروح در قلعه های ایران،  عکس شماره 4487.

   عکس تاریخی آب آوردن از آب انبار،  در ضلع غربی میدان گنجعلیخان شهر کرمان استان تاریخی کرمان،  و در میانه راسته مسگرها،  آب انبار علی مردان خان قرار دارد،  او پسر گنج علی خان بوده است،  عکس شماره 5734.

      بعلت فقدان لوله کشی آب تا سال 1320 خورشیدی در ایران،  زنان و دختران جوان مشتریان پرو پا قرص آب انبارها بودند،  مشغله پدران و گرفتاری های مادران،  موجب می شد وظیفه آب آوردن بعهده دختران جوان باشد.  آنها به دختران کوزه بدوش معروف بودند،  فرزندان تاریخی ایران،  از نوجوانی در فعالیت های خانوادگی شرکت مفید داشتند،  و هیچ کدام صرفاً مصرف کننده نبودند

   عکس تاریخی تاختن سواره نظام ملی مردمی ایران،  حدود 1300 خورشیدی،  اواخر پادشاهی قاجار،  کیفیت اسب خالص ایرانی کاملاً پیداست،  مشروح در تاریخ ابزار جنگ در ایران،  عکس شماره 2932.

      در دروغ های تاریخی دشمنان تاریخ ایران،  برای اینکه ایرانیان را ضعیف و شکست پذیر نشان دهند،  انواع ترفندها بکار می برند،  مثلاً می گویند در زمان قاجاریه،  نظامیان و میلشیا یا بسیج ملی مردمی ایران ناچیز و ناتوان بودند.  آنها از ترفند ها و حقه بازی های سیاسی،  که باعث ضعف حکومت های ایران می شد،  چیزی نمی گویند،  و فقط تقصیر را از آن ایرانیان می نامند.  درصورتیکه تاریخ تمدن ایران به آرامی و با آهنگ تاریخی،  مسیر خودش را طی می کرد،  هرچند این حرکت از زمان پیدایش استعمار و امپریالیسم تغییرات ناپیوسته سطحی کرده بود،  ولی زیر ساخت تمدنی ایران همچنان محکم بود.

اوس و ئوس و استناد

      در چند پست قبلی از مدوسا و پرسه ئوس نوشتم،  و عزیزانی توضیح بیشتر خواستند،  اوس، اوس یا استاد،  واژه ای ایرانی برای خدا، رئیس، پیشوا و.. است،  که همچنان امروزه هم گفته می شود،  و در ادبیات زیاد داریم،  مانند اوس کریم = خدا،  ئوس حیدر = حضرت علی (ع)،  استاد اعظم و غیره.  این واژه با اندکی تغییر آوا از استان جدید چین تا مدیترانه بکار می رود،  و سابقه طولانی تاریخی در ادبیات زبان های ایرانی منجمله پارسی و فارسی دارد.  این واژه برای نام خدایان و قهرمانان داستان های تاریخی،  منجمله در اثر های هومر زیاد دیده می شود،  و تقریباً تمام آنها از قاره کهن بوده اند،  که به اشتباه یا دروغ،  به یونان امروزی مربوط می دانند.  در داستان اودیسه هومر اودیسئوس بمعنی رهبر اودیس می باشد،  غربیها اندکی آوا های اسامی را عوض می کنند،  تا بتوانند خودی کنند.  باید دید اودیس و این و آن مکان،  کجا بوده و هستند،  نباید به پرت و پلا های بی پایه و اساس خارجی اکتفا کرد.  وظیفه جوان با هوش ایرانی اکتشاف در تخصص خودش است،  نه تقلید کور کورانه.  قدرت هایی هستند که با شگرد های مختلف،  می خواهند دروغ های ضد تاریخ را بخورد ملتها بدهند،  بارها در این باره نوشته ام،  نمونه آن در متن زیر با عنوان تمدن جدید در راه است می باشد.

*

   عکس اودیسئوس از فیلم شبکه تلویزیونی منوتو1،  با انواع ترفند های می خواهد بگوید،  که هر چند انگلستان و آمریکا و فرانسه در گذشته ها نبودند، اما یونان اروپایی وجود داشت،  و جور و جای نبود آنها را می کشید،  و تاریخ و تمدن را ساخته است.

    اتاق های فکر شرکت های استعماری،  آدم هایی را جمع می کنند،  که مسائل مختلف را حلاجی کنند،  تا پس از اغفال مردمان،  میلیاردها پول بربایند.  جوانان باهوش ایران،  یاد بگیرید بتوانید درک کنید،  پشت این تبلیغات چیست،  نه اینکه فریب آنها را بخورید.

تمدن جدید در راه است

      در ادامه اقدام های استعمار و امپریالیسم،  امپریالیسم نو در این دوره  تکنولوژی های نوین،  سبک کار جدیدی پیشه کرده است.  آنها با ساخت و پخش انواع فیلم های ضد تاریخ و ضد تمدن،  در تلویزیون هایی مانند منوتو و فارسی وان و غیره،  می خواهند خواسته های خودشان را تلقین کنند.  یکی از این فیلمها ما و فرا زمینی هاست،  در این فیلم می خواهند وانمود کنند،  که تمدن از قاره کهن شروع نشده،  بلکه از کرات دیگر آمده است.  با انواع ترفندها منجمله جمع بندی از چند کتاب،  که در ادامه و راسته کار استعماری است،  و نیز یاری از شگرد های سینمایی،  قصد ضد تاریخ دارند.  آنها بدون هیچ سند و نشان خاص و تأیید شده،  تاریخ تمدن را از فضا آورده می گویند،  فقط می خواهند وانمود کنند تمدن از ایران نبوده است.  آنها با این سبک کار،  گاهی فرزندان ایران را اغفال می کنند،  و می گویند که این شماها مردم تیره های مختلف کشور ایران و قاره کهن نبودید،  که تمدن را آوردید،  بلکه فرا زمینی ها بودند.

      در گذشته های دور اگر کشوری و مردمی به قدرت تاریخی می رسیدند،  هزار سال زمان می برد،  در قرون جدید انگستان با 150 تا 200 سال،  با تکیه به صنایع سنگین به قدرت تبدیل شد،  در زمان حاضر چین با 15 تا 20 سال و تکیه بر تولید انبوه قدرت شد.  ولی در ادامه تمدن و بنا به فرمول های تاریخ یادگیری،  یک کشور مدت بسیار کمتری به یک قدرت تبدیل می شود.  اینبار نه با برتری صنایع و تولید های کارخانه ای،  بلکه با داشتن مردمان اندیشمند و صاحب نظر،  به قدرت جهانی تبدیل می شود.  در قرون وسطی اگر شخصی خارج از گفته کلیسا حرف می زد،  بیچاره و کشته می شد،  همه باید یک حرف را چشم و گوش بسته تکرار می کردند،  اما امروزه همان تکنولوژی های نوین،  که مورد سوء استفاده امپریالیسم نو می باشد،  موجب گردیده که جوانان ایران و جهان، هر کدام اندیشه پرداز شوند.

      در شرایط سیاسی و اجتماعی امروزی،  کشوری که بهترین موقعیت تاریخی را برای جوانان باهوش خود،  بمنظور پرورش فکر و اندیشه پردازی دارد،  ایران است.  زمانی از تاریخ مابین قرن های سه تا ده هجری،  آزادی گفتن و نوشتن فراوان در ایران،  باعث شکوفایی سرسام آور علم و دانش در جهان گردید.  چون آنزمان ساختار تاریخی اجتماع ایران،  در دوره سازمان قبیله ای دینی بود،  توانایی جمع بندی و نهایی کردن وجود نداشت.  اما ایران امروز در جدیدی ترین دوره تمدن قرار گرفته،  و آزادی اینترنتی باعث می شود،  جوانان باهوش نظریه پردازی کنند،  و هر کدام صاحب اندیشه ای متفاوت از گذشته گردند.  باهوش ترها می توانند تحقیق ها و تحلیل های خود را پایه های علمی دهند،  و همان آینده ای که مد نظر من است،  و در آینده بینی نوشته ام ایجاد شود.

   عکس صندلی ویژه انگیزاسیون،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 6326،  در قرن های سوم تا دهم هجری،  که ایران در اوج اندیشه پروری بود،  در اروپا با شکنجه و کشتن مردم اجازه هیچ تفکر و تحقیقی نمی دادند.

      ابتدا از دروغ های تاریخ استاد فضل اللهی اندکی نوشت،  سپس زنده یاد احمد حامی کمی گفت،  سپس آقای پورپیرار نوشت،  من نیز دیدم که گفته ها و پرت و پلا های زیادی از تاریخ توسط چند نفر در اینترنت و رادیو و تلویزیون های فارسی زبان خارجی گفته می شود،  تصمیم گرفتم وارد کار زار شوم،  همزمان هم بانو پرنیان حامد مشغول نگارش بود.  ولی اینک هزاران جوان،  به دروغ های تاریخ پی برده،  و همگی دارند بنا به سلیقه و دانش خود حرکت می کنند.  همانگونه که بارها نوشته ام،  آنچه که من یا دیگری می گوید،  صرفاً نمی توانند تمام علم باشد،  علم و دانش باید توسط جمعی در فرهنگستان آن علم تأیید موقت شود،  مشروح در سخن وبلاگ.

      همیشه مد نظر اصلی من،  ایجاد حرکت بر علیه انگیزاسیون تاریخی،  و برپایی تفکر های نوین توسط جوانان با ذهن های پویایی تاریخی،  و ساخت و پرداخت جوانان با فلسفه های جدید بوده است.  اینکه این و آن چه می گویند،  درست یا غلط مهم نیست،  بلکه این حرکت تولید اندیشه و تز و تئوری،  خود سلاح اصلی مبارزه با استعمار و امپریالیسم است.  در اصل آگاهی داشتن و بدست آوردن،  از اینکه می توان پندار خود را به تحریر و تحقیق و تحلیل گرفت،  و از کار کرد های تولید انبوه تک اندیشی قرن 20 عبور کرد،  خیلی مهم است.  در قرن سنت گریزی توضیح کامل در اینباره نوشتم،  آین مقاله را هم زمان با دروغ های تاریخی،  بمنظور آگاهی جانبی در راه رسیدن به تمدن جدید پست می کردم.

      دشمنان ملتها و استعمار گران توقع دارند،  جوانان ایران فله ای و چشم و گوش بسته،  بنا به خواسته آنها بخوانند و ببینند و پندار کنند،  و یا در شرایطی به خیابان بریزند و هر آنچه را دم دستشان می آید بسوزانند،  ولی دیگر کور خوانده اند،  جوان ایرانی دیگر فله نیست،  بلکه باهوش و متفکر و صاحب فلسفه و نقد است.  امروز ما می دانیم،  برای رسیدن به تمدن جدیدی یک گذر تاریخی لازم است،  و در قرن 21،  این گذر تاریخی خیلی کوتاه خواهد بود،  ولی بدون این مرحله نمی توان وارد تمدن جدید علمی شد.

   عکس بزرگان علم و ادب تاریخ ایران بر پول های کشور تاجیکستان،  ابن سینا، ابوالقاسم فردوسی، عمر خیام،  و... به خط روسی و زبان فارسی بر سامانی تاجیکستان،  عکس شماره 5705.

کلیک کنید:  تاریخ کاغذ در ایران

کلیک کنید:  سفر تاریخی به شمال

کلیک کنید:  تاریخ معدن در ایران

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نسخه مدرن تاریخ
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 100 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

سند کم آوردن الکساندریها

      یک تصویر که قبلاً درباره آن نوشتم،  چند نفر بیشتر توضیح خواستند،  اندکی از آن می نویسم.  الکساندری های کم آورده،  چند دهه است یک موزائیک دیواری را می گویند،  قهرمان کاغذیشان در جنگ با ایران است،  یعنی جنگ الکساندر یونانی با داریوش هخامنشی.  برای این گفته فقط یک قسم بی پایه و اساس قرن اول قبل از میلاد را سند می دانند!  یعنی تاریخ را با قسم دو هزار ساله می نویسند!!  از آنجا که این گفته ها فاقد هر سند و مدرک است،  از ذکر آن خود داری می کنم،  هر کس می خواست بیشتر بداند،  به سایت موزه ملی باستان شناسی ناپل مراجعه کند،  و لینک های این موزائیک باستانی را پیگیری کند.

      این موزائیک در 24 اکتبر 1831 در شهر پمپی کشف گردید،  و در موزه ناپل نگهداری می شود.  بنا به گفته بعضی از باستان شناسان،  این موزائیک که متعلق به قرن 4 تا 5 ق.م، است،  در قرن اول ق.م،  توسط یک ثروتمند پمپی از دلالان منطقه شمال یونان خریداری،  و به پمپی آورده شده است.  موزائیک به ابعاد 582 در 313 سانتیمتر،  از حدود نیم ملیون کاشی ریز تشکیل شده است.

      همچنین در 1960 نزدیک معدن طلای روشا کشور رومانی،  یک آرامگاه سردابه ای کشف شد،  که جای خالی این موزائیک آنجا دیده شد.  طلای معدن تاریخی روشا،  به شوش و تخت جمشید می رسید،  در چند پست قبلی از این معدن تاریخی نوشته ام.  جهت اطلاعات بیشتر به سایت های تاریخی کشور رومانی مراجعه نمایید،  تعدادی از آنها بزبان انگلیسی می باشند.

   نسخه مدرن کپی ــ   در سال 2003 مرکز بین المللی مطالعات و آموزش موزاییک ( CISIM ) در شهر راونا، کشور ایتالیا،  برای ایجاد یک کپی از موزاییک اقدام نمود،  استاد موزاییک Bignami و تیم هشت نفره او،  مسئول کپی سازی شدند.  این پروژه 22 ماه به طول انجامید،  و 216.000 دلار هزینه برداشت،  و سپس کپی سال 2005 در محل موزائیک تاریخی،  در شهر پمپی نصب گردید.  ولی نقاط حذف شده در موزائیک،  بویژه سمت چپ را باب میل خودشان طرح ریختند،  نه واقعیت های تاریخی.

   عکس بالا موزائیک تاریخی اصلی بدون حاشیه های آن،  عکس پائین نسخه کپی شده امروزی،  عکس شماره 1400.  جهت اطلاع بیشتر به اینجا بروید.

   پرسش:  آیا این تصویر کوروش بزرگ در جنگ با کرزوس است؟

   توجه:  خواهشاً سریع پاسخ ندهید،  که این و آن چنین گفته اند،  درصورتیکه تخصص تان است،  به سایت های مختلف مربوطه این تصویر بروید،  که عموماً به زبان انگلیسی هستند،  و دقیق تحقیق و تحلیل زمان بر کنید.  همچنین درباره جنگ کوروش بزرگ با کروزس و معدن طلای روشا،  و محل واقعی این جنگ،  و جغرافیای سارد و لیدیه تحقیق کنید.  سعی کنید دروغها را از واقعیت تشخیص دهید،  سپس با حوصله و دقت مناسب علم تاریخ و باستان شناسی،  به این پاسخ برسید یا بگویید.

   عکس گلدان با نگاره حدود 500 ق.م،  که در ایتالیا کشف شد،  و در موزه لور نگهداری می شود،  در تعریف این نگاره بر گلدان می گویند،  کرزوس بر خرمن آتش است،  عکس شماره 4332.  ولی بسادگی پیداست شخصی که بر توده چوب قرار دارد،  بر تخت و صندلی کنده کاری شده نشسته،  و لباس فاخر و نیزه بلند و باد بزن نمادین دستی،  و برگ زیتون بسر دارد،  و به هیچ عنوان به مانند اسیری برای آتش گرفتن و سوختن نیست.  بویژه که باید آنرا سرخورده می کشیدند،  نه اینکه بر چنین جای بنشانند،  یا حتی اگر کار هنری از جانب خودی هایشان هم باشد،  نیازی نبوده او را در بالای توده هیزم بنشاند تا قومشان خوار شود.  واقعیت این اثر تاریخی چیست؟  برای پاسخ،  گفته ها و باز نویسی های قرن 20 را بی خیال شوید،  تحقیق و تحلیل های نوین کنید.

      آن تاریخ دان هایی که تعریف های بچگانه برای این تصویر داشته اند،  می خواستند بگویند کوروش بزرگ،  که دنیایی را از سند تا دانوب گرفته بود،  آدم ساده ای و اغفال شونده بوده است.  همانطور که درباره کوروش بزرگ نوشته ام،  او سردمدار یک گذر مهم تاریخی بود،  و بتنهایی شخص او مطرح نبوده است،  بلکه رشد و تکامل تاریخ تمدن،  در نام و با کوروش بزرگ طی مسیر می کرد.  تا وقتی از مراحل و گذر های تمدن ندانیم،  نخواهیم توانست مفسر و تحلیلگر تاریخ باشیم،  بدون این دانش مهم،  تاریخ به داستان تبدیل می شود،  درست مانند همان هایی که برای این نگاره داستان گفته اند.

داستان های مادی و پارسی

     از دوران رنسانس داستانها و نقاشیها و غیره را،  همچون حساب و کتاب و اعداد و بانکداری و پزشکی،  از قاره کهن بویژه ایران و عراق به اروپا بردند،  و سپس در دوره استعمار و امپریالیسم بنام خودشان زدند.  چون دوران باستان کشور های استعمار گر مانند انگلستان و فرانسه،  در اندک آثار سنگ بود،  مجبور شدند نوشته ها و گفته ها و هنرها را بنام کشور یونان در قاره اروپا بنامند،  کشوری که خودشان بسختی از ترکیه کنده،  و بزحمت سرهم کرده بودند.  آنها بوسیله مهمترین عواملشان چون ویل دورانت،  بنا به خواسته سیاست نه علم تاریخ،  دروغ های تاریخی را در جهان منتشر کردند،  فقط کسی نباید بگوید از ایران بوده اند.

      جوانان باهوش ایران،  اغفال ترفند های زرق و برق دار دروغ های آنها نشوید،  خود تحقیق و تحلیل مستقل نمایید.  بویژه پان ترک های عزیز دقت کنند،  بیشتر این داستانها از کشور ترکیه و آذربایجان است،  و مقابل چشم همه ما،  دارند بنام یونان اروپایی زده و می زنند،  نه یونان ترکیه و یونان قاره کهن.  آنها حتی نمی توانند نام های این داستانها را تفسیر و تحلیل کنند،  و به دروغ های بزرگ متوسل می شوند،  و یا تغییر در آوا ها داده و می دهند،  کوتاه نیایید و نگذارید بیشتر از این تاریخ شما را بدزدند.

   مدوسا ــ  به معنی فرمانروا،  البته غربی ها تحلیل و تفسیر درست برای نام مدوسا را ندارند،  مدوسا تنها فناپذیر در بین گورگون‌ها بود، هر کس که به چشمانش نگاه می‌کرد،  می توانست او را تبدیل به سنگ کند.  مدوسا در ابتدا دوشیزه‌ بسیار زیبا بود،  اما پس از اینکه پوزئیدون، خدای دریا او را در معبد آتنا اغوا می‌کند،  موجب خشم این الهه می‌شود،  و آتنه، او را به شکل کریه‌ترین موجود ممکن،  یعنی یک گورگن در می‌آورد،  آتنا مو های او را تبدیل به مار می کند.  مدوسا در اصل انسان و فناپذیر بود،  در نهایت توسط یکی از قهرمانان اساطیری به نام پرسئوس (Perseus) کشته می‌ شود.  در دوران باستان از طرح های صورت و مار های سر مدوسا،  برای ترساندن بچه های و طلسم دور کردن شیطان و اینقبیل استفاده می کردند.  (انوش:  مدوسا = ماد + اوسا به معنی رهبر ماد،  اوسا در زبان فارسی،  به استاد تغییر کرد).

   پرسئوس ــ  نام او پرسه بود،  و می گویند در اسطوره‌ های یونان پسر زئوس و دانائه است،  اولین قهرمان افسانه‌ های یونان باستان،  و نیز به همراه آشیل مشهور ترین آنها هم است.  در داستان آمده او هم درون صندوقی بزرگ همراه مادرش به امواج دریا سپردند،  زئوس آن‌ ها را به سلامت به جزیرهٔ سریفوس رساند،  و در آن ‌جا پولودکتس پادشاه جزیره نجاتشان داد. ... پرسئوس سر مدسا را برید و....  آنها می گویند پرسئوس یعنی پسر زئوس،  ولی دقیقاً پرسه برای همه معلوم است،  یعنی پارس،  نه پسر،  پارس بمعنی مقدس و پارسا است.  پسر زئوس بودن در داستان است نه در مفهوم نام،  بزودی درباره تحلیل نام های این داستانها می نویسم.  آنها بهمین سادگی با تغییر چند حروف الفبا،  از این و آن زبان باستانی یا امروزی،  و تغییر در تلفظ آوا ها،  هر چه دلشان بخواهد بخورد مردم داده و می دهند.

   عکس طرح هایی از پرسئوس و مدوسا،  بالا چپ،  مجسمه پرسئوس ساخت دوران رنسانس،  بالا راست طرح صورت فلکی مطابق با پرسئوس و سر مدوسا،  یاد آوری نمایم درک از ستارگان و صورت های فلکی و شناخت آنها با داستان،  نیازمند دانش از دوران کهن تر است،  که به تاریخ نجوم ایران باز می گرد،  نه یونان بدون سابقه در تاریخ و فرهنگ یاد گیری از نجوم.  پائین دو طرح از مدوسا در دوران باستان،  یک درب سطل و یک سپر جنگی،  همانگونه که می بینید،  مدوسا را وحشت آفرین ساخته اند.  عکس های شماره 6342 و 6329.

   عکس شماره 1400 ب،  عکس راست،  نیم تنه مدوسا با مویی از مار های سمی،  عکس چپ،  تصویر یکی از فرماندهان صحنه نبرد،  در موزائیک تاریخی تصویری شهر پمپی در عکس شماره 1400 است، همانگونه که می بینید در این تصویر طرح مدوسا در سینه زره فرمانده نقش بسته است،  و این را به عنوان یکی از اسنادی می دانند،  که بگویند این شخص الکساندر یونانی است،  درصورتیکه کاملاً اشتباه است،  این طرح دوشیزه ای زیبا را نشان می دهد.  در ضمن بخش سمت چپ این موزائیک، کاملاً تخریب شده است،  شاید به عمد بوده باشد تا افشاگری تاریخی نکند.

   عکس چهار معبد تاریخی،  A معبد آناهیتا در استان کرمانشاه ایران،   B معبد اتنا در شهر آتن،  C  یک اثر باستانی در یونان،  D  معبد دورا اورپوس در کشور سوریه کنار رود فرات نزدیک مرز کشور عراق،  عکس شماره 4545.  در کشور یونان آثار تاریخی و معابد بیش از 2500 سال وجود ندارد،  و آنها برای اینکه داستان های هومر و خدایان باستانی را بگویند که در کشور یونان اتفاق افتاده،  آثار تاریخی بعد از میلاد هستند را با تقلب و جعل،  می گویند که آثار بالای 2800 سال می باشد،  مانند شکل C که آنرا محل اولیه آتنا می نامند،  و می گویند که در آنجا مدوسا، مدوسا شد.  در ایران باستان و قاره کهن پر از آثار تاریخی است،  که فقط باید با دید علمی باستان شناسی و تاریخ،  آنها را بررسی نوین نمود،  و براحتی می توان محل وقوع داستانها و خدایان را در آنها یافت،  مانند شکل A و D . غیر از این غربیها می خواهند رابطه های تاریخی مانند موزائیک عکس 1400 را بگویند،  که تصویر دوشیزه روی زره فرمانده،  مدوسایی است که در آتنای قدیم یونان عکس A بوده،  نه آتنا در ایران باستان،  در اینجا نا هماهنگی دروغ های تاریخی دشمنان تاریخ ایران بوضوح دیده می شود.

دورا اورپوس Dura Europos   

      معبد و شهر باستانی دورا اورپوس در کنار رودخانه فرات در مرز عراق و سوریه قرار دارد،  در دوران سلسله هخامنشیان و حکومت اشکانیان در میان مسیر جاده شاهی قرار داشت  و به اوج رونق و شکوه خود رسید،  و آثار تاریخی فراوان از این دوره در آنجا یافت شده است.  این شهر در اواخر حکومت اشکانیان به دست رومیان افتاد،  و سپس شاپور اول ساسانی شهر را تصرف کرد،  پس از آن دورا اورپوس به تدریج که در مسیر مهم جاده شاهی و راه ابریشم  بود از اهمیت افتاد و متروک شد.

      در این محل حفاریها و کشف های زیادی انجام شده،  و هنوز هم ادامه دارد،  در نتیجه آثار بسیار مهم پارتی، یونانی و رومی و ساسانی بدست آمده است.  نقاشی‌ها و تصاویر باقی مانده از دوره اشکانیان،  و همچنین برخی بنا های متعلق به زمان حکمرانی آنها،  از جمله مهم‌ ترین آثار هنری و فرهنگی این دوره از تاریخ ایران،  در دورا اورپوس به شمار می‌آیند.  همچنین در این شهر در کنار نوشته‌ها و اسناد یونانی و رومی،  نوشته‌ های مهمی به خط پارتی، آرامی و فارسی میانه بدست آمده،  که مدارک بسیار ارزشمندی هستند.  منجمله درباره چگونگی پیشرفت شهر،  روابط تجاری و درآمد های خزانه و عایدات شهر و مراسم مذهبی.  در میان نقاشی‌ها و تصاویر موجود در این شهر،  باید به نقاشی دیواری اشاره کرد،  که قدیمی‌ ترین تصویر منسوب به زرتشت می‌باشد.  همچنین معبد و تصویر میترا،  که نشان دهنده رواج این آیین در کنار مذهب زرتشتی در دوره اشکانیان است.

      پس از لشکر کشی شاهپور اول در حدود ۲۵۵ ،  شهر و منطقه به تصرف شاهنشاهی ساسانیان درآمد،  و تبدیل به یک ولایت مرزی در کنار فرات شد.  گذشته از آثار دوره پارتی و رومی،  باستان‌ شناسان دانشگاه یل و آکادمی فرانسه توانستند آثاری از دوران ساسانی نیز در این شهر بیابند.  از جمله این آثار، سفالینه‌ هایی است،  که صورت متصرفات دولت ساسانی در آن مندرج است.  همچنین تصویری از شاپور و همراهانش وجود دارد،  که نام و عنوان شاهنشاه شاپور در بالای سر آن نوشته شده،  و بر بالای سر همراهانش نیز عبارت اوهرمزد پوس بهرام دیده می‌شود.

   عکس معبد شهر باستانی دورا اورپوس،  عکس شماره 5671،  مطابق معمول در این مکان تاریخی ایرانی،  جای باستان شناسان ایرانی خالی بوده و می باشد.  با این وضع موجود امروزه،  در این میدان و دانش،  گویا همچنان ایرانیها محتاج این هستند،  که دیگران و انیرانیها چه راست و چه دروغ بگویند،  و سپس با سادگی بپذیرند.  در این قرن جدید،  ضمن دفع دروغ های تاریخی،  باید موازی های تاریخی هم شناخته شود،  و در راه افشای آنها گام برداشت.

 

   عکس تخت جمشید در 29 مهر ماه 1355 خورشیدی بالا،  و عکس پائین تخت جمشید در حدود 1330 خورشیدی،  عکس شماره 460.  تخت ‌جمشید 2000 سال زیر شن‌ها پنهان بود،  در دهه 30 آنرا را از دل خاک بیرون کشیدند،  شکوهی که هیچ ‌کس انتظار دیدنش را نداشت پدیدار گشت.  باشکوه، رمزآلود و ستودنی،  مشروح در تخت جمشید.

    عکس یک نظامی آمریکایی که دو پای خود را در جنگ عراق از دست داده است،  عکس شماره6294.  وی که John Bartleet  نام دارد در ایالت ویرجینیا زندگی می کند.  26 اکتبر 2005 اعلام شد،  که شمار نظامیان آمریکایی که در جریان اشغال نظامی عراق (از مارس 2003 تا آن زمان) کشته شده بودند،  به رقم 2000 و مجروحان به 15000 رسیده است.  بسیاری از نظامیان مجروح،  بمانند «جان بارتلت» دست و یا پای خود را از دست داده اند.  شمار کشته شدگان آمریکایی در عراق تا پایان سال 2007 از چهار هزار تن تجاوز کرد.  رهبران آنها براحتی اغفال پیروزی الکساندر یونانی شده بودند،  و فکر می کردند،  پیروزی و اشغال بخشی از ایران تاریخی و قاره کهن،  به سادگی نوشته های تاریخ های دروغی است.

ایراسیا یا خاورمیانه جدید

      از ابتدای قرن 21 دو طرح به موازات هم در محافل امپریالیسم در دست طرح و تئوری بود،  یکی خاورمیانه جدید،  و دیگری ایراسیا.  عده ای از کارشناسان استعمار عقیده دارند،  که باید کشور های خاورمیانه را کوچک کنند تا براحتی بتوانند منابع و منافع ببرند،  و آنها را رو در روی یکدیگر اندازند،  تا مرتب از هم بکشند و سردر گم باشند.  ولی عده ای دیگر می گویند،  نه!  باید کشور ها را یکی کنیم،  و یا با یک اتحاد بنام ایراسیا آنها را چون یک کشور قابل کنترل نمایم،  زیرا اگر کوچک باشند،  براحتی زیر نفوذ کشور چین قرار می گیرند،  و آنچه که مد نظر است انجام نمی شود.  این داستان آنها مفصل است،  و در اینجا نمی خواهم بگویم،  فقط کمی خواستم گوشزد کنم،  آن عده از جوانان باهوش ایران،  که متوجه کارها و برنامه های استعماری نشده اند هوشیار گردند.

    نقشه های خیالی امپریالیسم،  راست خاورمیانه جدید،   چپ ایراسیا،  آنها در نقشه ایراسیا تمام کردستان و عراق را وارد نکرده اند،  و تمام کشور های غربی ایران تا مدیترانه را یک کشور دیگر در نظر گرفته اند،  عکس شماره 4126.  ایراسیا را بر وزن اوراسیا گرفته اند،  اوراسیا نامی است که از آمیزش دو واژه اروپا و آسیا ساخته اند.  برخی از گیتاشناسان می گویند،  دو قاره آسیا و اروپا مرز طبیعی ویژه‌ ای ندارند،  و مرز بندی کنونی میان این دو قاره بیشتر تاریخی ـ فرهنگی است،  و این دو قاره را یکپارچه می دانند،  و به این نام می‌ گویند.  درصورتیکه در این زمان با تفکیک بالای علوم،  قاره به دو تعریف است،  ابتدا قاره با نام هماهنگی تاریخ و جغرافیای مدنی،  مانند قاره کهن،  دوم قاره با تعریف جغرافیای طبیعی،  مانند قاره های کنونی.

     توجه نمایید برای این نقشه های باید تاریخ های جدید تعریف کنند،  البته آنها براحتی این کار را می کند،  چون سرمایه و امکانات و آدم های پولی یا مجانی،  به فراوانی بدست می آوردند.  آنها با ترفند های دوره استعمار و امپریالیسم،  سطح سواد و دانشگاه را پائین آورده،  و تبلیغات را بالا برده اند،  و می دانند براحتی می توانند دروغها را بخورد ملتها دهند.  در نقشه سمت راست دو کشور خیالی آینده،  یعنی جنوب عراق و شرق عربستان و استان های خوزستان و بوشهر ایران بمرکزیت بصره،  و کشور خیالی در غرب عربستان بمرکزیت مکه،  را خود امپریالیسم مستقیم در کنترل می گیرد،  زیرا آنها بخوبی می دانند،  که نفت و گاز حرف اول را در آینده نگری می زند.  در ضمن سرمایه گذاری های اعراب پولدار،  و لابی گری های آنها را نباید نادیده گرفت،  که همراه با تهاجم فرهنگی در جریان است.

دروغ حمله مغول به ایران بخش 2

      حتی بمنظور شستشوی مغزی در کتاب های درسی ایران نوشته بودند،  که سواران مغول برای فتح ایران از اسب پائین نمی آمدند،  و در بالای اسب می خوردند و می خوابیدند و می تاختند.  از قدیم گفته اند دروغ هر چه بزرگتر باشد باورش ساده است،  و هیچ کس نگفت با کدام اسب!  همین اسب های کوتاه مناطق سردسیر استپ،  که اگر به مناطق گرمتر یا کوهستانی می آمدند،  نمی توانستند دوام بیاورند،  یا اسب های پارتی که به ترکمنی معروف شده،  شاید در بیابان پائین دست بفراوانی اسب پارتی ریخته بود،  و آنها هم آنقدر دانش داشتند،  که بدون در نظر گرفتن فرمول های تاریخ یادگیری،  از آنها استفاده کنند،  دروغ پشت دروغ!!  مشروح در دروغ حمله مغول به ایران.

 

   عکس یک سوار مغول و اسب مغولستانی،  عکس شماره 4244 ،  همانگونه که می بینید،  اسب های تاریخی مغولستانی کوتاه قد هستند،  و به هیچ عنوان توانایی رقابت در سرعت،  با اسب های ایرانی را نداشته و ندارند.  سوارکار آنها از سرعت و ارتفاع بسیار کمتری از ایرانی برخوردار بود،  و در ضمن اسبها از نظر تغذیه و گرما نمی توانستند خارج از استپ های مغولستان،  (یا در واقع سگ استان جنوبی یا تمام سخا استان) بمانند یا زاد و ولد کنند،  و متقابلاً اسب های معمولی نمی توانند در آنجا بمانند.  سوارانی که با اینگونه اسبها،  از نظر سواری و تربیت عادت داشتند،  نمی توانستند اسب های بلند قامت و تیز روی پارتی و پارسی سوار شوند،  و نیازمند زمان یادگیری نسلی برای هماهنگی داشتند.  این یکی از مهمترین موضوعات دروغ حمله مغول کشور مغولستان است،  زیرا اسلحه و فرابری حرف اول را در لشکر کشی می زند.  می گویند فرماندهان مغول سواد نداشتند،  اسب و اسلحه آنها هم ضعیف تر بوده است،  قبایل با یکدیگر دشمن بودند،  از رعد و برق می ترسیدند،  مشروبخور هم بودند،  پس آنها با باد هوا در روی کاغذ پیروز شدند،  و ایران را گرفتند.

   نقشه طبیعی کشور مغولستان تا ایران،  عکس شماره 4311 ،  این مسیر مستقیم حدود 4000 هزار کیلومتر است،  که با خط قرمز مشخص شده است.  در صورتی که بخواهند این مسیر زمینی طی شود،  خیلی بیشتر از ده هزار کیلومتر می شود.  من انواع  نقشه های جدید و کتاب های تاریخی را مقابل خودم گذاشتم،  هر چه گشتم و هر چه کتابها و مسیر ها را در نقشه ها زیر رو کردم،  متوجه شدم به هیچ عنوان امکان این نبوده و نیست که مغولان کشور مغولستان بتوانند،  با اسب های سردسیری کوتاه قدشان،  از این مسیر سخت کوهستانی و بعضاً بیابانی با رودخانه های خروشان و غیره،  با وجود قبیله های مختلف دشمن،  در این مسیر عبور کنند.  شما هم بگردید و ببینید تا چه اندازه درباره دروغ حمله مغول کشور مغولستان،  دروغ گفته و بخورد ملتها داده اند.

   عکس بالا یک قلعه باستانی،  و پائین سنگ های گرد سخت 30 تا 50 کیلوگرمی،  که از طرف مدافعان قلعه بروی مهاجمان ریخته شده است و چند صد سال بیادگار مانده است،  عکس 4492،  مشروح در تاریخ قلعه های ایران.

درست کاری سهام عدالت

      یکی از مهمترین کار هایی،  که عموم مردم را به دنیای سرمایه داری غرب نزدیک می کند،  دادن سهام عدالت است،  که باعث می شود همگان با بورس و شریان بازار پول و سرمایه آشنا شوند.  از چند سال پیش که سهام عدالت به مردم دادند،  تقریباً همگان متوجه این ابزار اساسی دنیای متمدن متفاوت دیگر شدند،  و درباره آن با یکدیگر گپ می زنند.  خود بخود وارد شدن عموم به این دیدگاه،  تغییرات ناپیوسته در رشد و تکامل تمدن ایران را ایجاد می کند،  و باید توسط اندیشمندان نسبت به این تغییرات،  تعریف و تحلیل های جامع ارائه شود.  در غیر اینصورت این ابزار تبدیل به شمشیر دو طرفه غیر قابل کنترل می شود،  و کلاً مخالف جهت فرهنگ تاریخی ایران می گردد.

   عکس برگه سهام عدالت،  عکس شماره 7509 .  چند سال است این برگه بنام سهام عدالت را بمردم داده اند،  حدود 10 درصد مردم هم نفری 80 هزار تومان سود سهام را گرفتند.  ولی از ماه مهر 91 اعلام کردند،  که هر کس این برگه ها را دارد،  بیاورد تا آنرا عوض نماییم.  در یک وضع شلوغ پلوغ در اداره سهام عدالت،  برگه را بدون دادن هیچ رسید گرفتند،  و گفتند یکماه دیگر بیایید و جدید بگیرید.  یکماه دیگر مردم مراجعه می کنند،  باز هم بعد از چند ساعت معطلی و درهم و برهمی و شلوغ پلوغی زیاد،  مردم این برگه ها را که تقریباً با همان شکل قبلی ولی جدید بود،  دریافت می کنند.  اما از هر نفر هزار تومان می گیرند،  و یک رسید ساده برای آن می دهند،  معلوم نیست چرا این هزار تومان را گرفتند،  در صورتی که قبلاً هم برای دادن آن برگه قدیمی،  این هزار تومان را گرفته بودند،  یعنی اداره سهام عدالت،  دوباره چند ده میلیون هزار تومان پول جمع کرد.  کلاً دادن سهام عدالت طرح خوبی است،  اما 90 درصد مردم تاکنون نفری دو هزار تومان داده اند،  و هیچ نگرفته اند،  البته تا بعد.

شوراها در جهت ملی مردمی

      این روزها مسایل و موضوعات زیادی پیرامون ناسیونالیسم یا ملی گرا مطرح است،  و همچنین درباره سیاسی و تحلیلی بودن،  گفته و نوشته های زیادی می شود.  ولی هیچ برنامه ای برای آنها نیست،  و طرح های و تدوین شده ملی و مردمی در اینباره وجود ندارد.  شاید یک نمونه جالب کوچک و مهم آن،  انتخابات شورا های روستایی و شهری در ایران است،  که هیچ تحلیل علمی برای انتخابات آن وجود ندارد.  کسی که انتخاب می شود کیست،  و تا چه اندازه توانایی دارد،  کسی که انتخاب می کند،  چه دانشی و بهره ای دارد،  و یا حوزه انتخابیه باید چگونه و چه شرایطی داشته باشد.  در واقع بشکل ساده و ابتدایی،  گفته شده هر روستا و شهری باید شورا داشته باشد،  یک انتخابات و عکس در و دیوار،  و سپس با رای گیری همه چیز تمام می شود،  و عده ای به عنوان شورا انتخاب می گردند.

      در نهایت هیچ رشد و تکاملی در این روند دیده نمی شود،  درباره حوزه انتخابیه هیچ تعریف و تحلیل وجود ندارد،  فقط گفته می شود شورای روستایی و شهری،  باید چند نفر اعضا شورا داشته باشند.  در تمام مدت پیدایش شورا های شهر و روستا،  هیچ یک از اندیشمندان تعریف و تحلیل جامع،  در جهت رشد و تکامل ملی مردمی ننوشته،  و ارائه نداده است.  و نیز تعریف درباره انتخابات کنندگان و انتخاب شوندگان،  که برابر با دانایی قرن نو باشد وجود ندارد.  لازم است چند مورد را در نظر داشت:

   پرسش:  چرا یک روستای بسیار کم جمعیت باید دارای شورا باشد؟

   پرسش:  سطح تحصیلات انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان چقدر باید باشد؟

   پرسش:  تحلیل و شاخص هر نفر و هر شورا برای رسیدن به اهدافش چگونه است؟

   پرسش:  چرا شوراها مجبور نیستند عملکرد های خود را با وبی در اینترنت منتشر نمایند؟

   پرسش:  آیا انتخاب شوندگان تست و پرسش های نامه پر کرده اند،  که چه برنامه هایی دارند؟

   پرسش:  چرا نباید مجمع یک دهستان،  یک شورای کار آمد،  و با علم و سواد بیشتر داشته باشد؟

   پرسش:  چرا شورا ها برای دریافت و مخارج پولی،  که از بابت امضای اسناد،  و کمک های مختلف می گیرند،  قانوناً مجبور به گزارش دادن به مردم نیستند؟

   .... و ده ها پرسش دیگر  پاسخ داده شود،  تا بیشتر از پیش شوراها در جهت ملی مردمی ایران و آینده بینی باشند....

الکی که تاریخ نمیشه

      بسیاری آثار تاریخی وجود دارد،  که درباره آنها تحقیق و تحلیل های درست و علمی انجام نشده است،  ولی برای آنها داستان سرایی کرده اند،  مانند اشیای کشف شده در آمریکای جنوبی.  چون درباره آنها کار علمی باستان شناسی انجام نگرفته،  به داستان سرایی روی آورده اند.  تعدادی افراد  با مدرک واقعی یا تقلبی از یک دانشگاه،  که خود را تاریخ دان و باستان شناس می نامند،  پرت و پلایی هم درباره این آثار تاریخی بجا مانده می گوید.  آنها فقط نمی خواهند بگویند،  که این اشیای تاریخی از خلیج فارس و ایران است،  بهمین جهت در اشتباه یا دروغگویی با یکدیگر رقابت می کنند.

   عکس سمت چپ کتیبه روی ورقه مس کشف شده،  در کشور اکوادور آمریکای جنوبی،  نزد پدر گرسپی که در چند پست قبلی از آن نوشتم،  سمت راست کتیبه سنگی کشف شده در شهر باستانی جیرفت استان کرمان.  دقیقاً شباهت بین دو خطوط مشخص است،  با حساب داده های تاریخی،  که می گوید اولین بار حدود پنج هزار سال پیش مس توسط مردمان استان کرمان کشف شد،  و کتیبه مسی که در اکوادور کشف گردیده،  که درست مانند خطوط کتیبه سنگی استان کرمان ایران است.  این ورقه های مسی اتفاقی در آمریکای جنوبی نبوده اند،  آنها توسط دانش خاص دریانوردی و غیره به آنجا رفته اند،  بایید در این باره توسط جوانان باهوش ایران تحقیق شود،  مخصوصاً در موزه های کشور های پرو و اکوادور.  عکس شماره 4436.

نمایش انتخابات جهانی

      چند ماه است مردم جهان درگیر انتخابات آمریکا هستند،  با کمی دقت متوجه می شویم،  که این ماجرا اصلاً انتخابات نیست،  بلکه سرمایه داری غربی،  دو نفر را در یک بازی و نمایش چند ماهه بین المللی،  رو در روی یکدیگر قرار می دهد،  و با تبلیغات وسیع با کمک تکنولوژی های نوین،  جهانی را سرگرم می کند.  با این برنامه به مردم آمریکا اجازه اندیشه و مطالعه به راه و روش دیگر نمی دهند،  که هیچ،  بلکه این موضوع را به تمام جهان منتقل می کنند،  و چنین وانمود می شود که مشکل جهان را این یا آن یکی درست می کند.  باید اندیشمندان و روشنفکران ایران،  در باره این ترفند مدرن سرمایه داری غربی،  آگاهی های لازم را به مردم برسانند،  تا اغفال انواع شگرد های آنها نشوند.  می گویند این انتخابات نتیجه دمکراسی آمریکا است،  و بسیار پر خرج انجام می شود،  ولی پولی است،  که از جیب مردم می آید،  و بجیب سرمایه داری می رود،  و در واقع خرج آن اصلاً حقیقت ندارد.  دمکراسی آن هم فقط دو جناح سرمایه داری هستند،  حتی صدای و حرف یکنفر از 99 درصدی ها هم در این انتخابات شنیده نشد،  چه برسد بتواند در این انتخابات شرکت کند.  گفتنی زیاد است،  در صورتی که تخصص شما یکی از گرایش های جغرافیا ـ تاریخ است،  بگویید و بنویسید و تحلیل کنید.

   عکس نتیجه انتخابات آمریکا،  عکس شماره 7506 .  در واقع هیئت حاکمه سرمایه داری آمریکا،  تعیین کننده ادامه روند امور است،  و اینگونه نمایش ها سرپوشی برای اقدامات آنها می باشد.  جوانان با هوش ایران،  به این گونه شگردها،  که در انواع و اقسام اجرا می شود،  از عروسی سلطنتی بریتانیا تا انتخابات آمریکا،  دقت نظر عمیق و تحلیلی داشته باشید.  با کمی اندیشه و تحقیق به تاریخ واقعی،  و سرگذشت در پیش رو،  می توانید دست آنها و دشمنان ایران را بخوانید،  و آینده نوین را برای کشور باستانی خود رقم بزنید.

   کلیک کنید:  شورش پوست کنی

   کلیک کنید:  تاریخ کمپانی هند شرقی

   کلیک کنید:  تاریخ نظام جمع در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چند مطلب مهم
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 105 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

گرامیداشت کوروش بزرگ

روز جهانی کوروش بزرگ بر ایرانیان فرخنده باد

      بیست و نهم اکتبر برابر با هشت آبان امسال،  روز جهانی کوروش (سایرس دی) نام گذاری شده است.  از دیرباز ایرانیان، پارسیان سراسر جهان، یهودیان، دوستداران حقوق بشر و هواداران اداره جهان،  به صورت ملل مشترک المنافع تاریخی آن را گرامی داشته و رعایت می کنند.  این روز به مناسبت تکمیل تصرف بابل به دست ارتش ایران،  29 اکتبر 539 ق.م،  و آغاز گذر مهم تاریخی و پایان دوران شاه خدایی،  در دنیای باستان برقرار شده است.  2548 سال پیش در همین ماه،  اعلامیه تاریخی کوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافت،  که نخستین سنگ بنای یک دولت مشترک المنافع جهانی و هر سازمان بین المللی حقوق بشر بشمار می آید.  حقوق انسان از دیدگاه کوروش همان زمان مکتوب شد و موجود است،  و استوانه کوروش نامیده می شود.  یکبار دیگر این روز خجسته را به همه ایرانیان و دوستان شادباش عرض می کنم.

عکس استوانه کوروش بزرگ،  مشروح در اینجا،  عکس شماره 1001 .

      تمام سعی دشمنان ایرانیان این است که بگویند،  این ملت ضعیف و بی فرهنگ بوده و از همه شکست خورده و ملتی است که سر راه تمام مهاجمان بوده،  و فاقد یک هویت ملی است.  آنها هزاران هزار ترفند بکار بسته اند،  از دروغ گفتن و دروغ نوشتن،  جعل و تحریف تاریخ و غیره،  تا بلکه بتوانند جوانان با هوش ایران را بگمراهی و سرخوردگی بکشانند.  البته تا قرن گذشته امکان این بود،  که اندکی موفق بشوند،  ولی در این قرن با وجود تکنولوژی های نوین آنها خود نیز تغییر ساختار داده اند،  و با تغییرات ناپیوسته چهره متفاوتی یافته اند،  دانستن و شناختن این دشمنان،  که کی و چه می باشد خیلی مهم است.

      در هر صورت ما ایرانیان یک ملت بزرگ و مهم در تاریخ بوده و می باشیم،  براحتی این موضوع را در اخبار امروزه جهان متوجه می شوید،  پس چنین ملتی خواه ناخواه دشمنانی داشته و خواهد داشت.  بهمین جهت باید هوشیار بود،  و از حیثیت جغرافیایی و تاریخی و فرهنگی تاریخی خود،  با دانایی نوین از ایران و ایرانی دفاع نماییم.  این دشمنان گاه ضد کورش،  مانند غیاث آبادی،  ضد تاریخ مانند پورپیرار،  ضد جغرافیا مانند این و آن،  ظاهر می شوند.  هر یک از ما ایرانیها باید بتوانیم،  در تخصص خودمان حرفه و حرفه ای تر شویم،  تا آنها سرخورده شوند و شکست یابند،  و از بین بروند.

عکس پرچم ها و درفش های دوران سلسله هخامنشیان،  عکس شماره 2765 .

کوروش  برای  جهان  بود

      بعضی از عزیزان می گویند،  کوروش بزرگ از ما نیست یا هست،  و حتی می گویند فقط برای پارسی ها می باشد.  کوروش برای یک ملت نبود،  کوروش با نجات قوم بنی اسرائیل از اسارت بابل،  در واقع به دوره 6 ـ 7 هزار ساله ای که پادشاهان چون خدا بودند،  پایان داد.  چند هزار سال بود،  شاه ها مردم را می کشتند و چشم در می آوردند،  و بت ها می ساختند.  ولی ذات تکامل اجتماعی بشر اجازه نمی داد،  که این مسیر قرنها ثابت باشد،  و تا ابد ادامه داشته باشد.  بنابر این تقاضای وجودی بشر و روشنفکر های آن زمان،  در کوروش گرد آمد و خواسته یا ناخواسته،  جهان را آماده پذیرش دین هایی خدایی جدید می کرد.  باید گیتی تکانی می شد،  به شرق و غرب می رفتند فرعونها را به زیر می کشیدند.  انسان داشت تحولی در سیر تمدن را تجربه می کرد،  معابد گذشته را آتش زدند و نابود کردند،  و یا نیمه کاره رها نمودند،  کار سازی این دوره جدید برای تمدن دینی،  یکصد سال بود،  و پیامد آن تا دو هزار سال بدرازا کشید.

      کوروش از آن همه جهان است،  کوروش دین های خدایی را از زندان  نابونائید یا بخت النصر،  حکومت بابل آزاد کرد،  و با اعلامیه کوروش،  گفته شد،  که فصل دیگری از تاریخ اجتماعی بشر آغاز گردیده است.  باید دید در این اقدامات کوروش چه نیرو هایی تاثیر داشتند،  قدرت های خدایی و غیبی،  یا دانایانی از میان بردگان بنی اسرائیل،  یا از اطرافیان،  یا دانایان از پارس یا ماد،  پارت یا تاز.  کلاً آنچه از سابقه زندگی کوروش میدانیم،  می توانسته برای این مهم تاثیر داشته باشد.  قبل از حرکت کوروش بزرگ،  جنگها و برخورد ها و آدم کشی ها برای سر یا خواسته پادشاهان بود،  ولی بعد از این حرکت تاریخ ساز،  تا ابتدای بورژوازی در ساختار های تاریخی اجتماع،  جمع شدن ها،  یکی شدن ها،  جنگها و برخوردها و آدم کشی ها برای دینها بود.  تا قبل از کوروش شاهان بی واسطه خدا بودند،  ولی بعد از آن،  و در دوره دو هزار ساله دین های تک خدایی،  حاکمان با آویختن صلیب و رنگ،  واسطه مردم با خدا شدند.  کوروش بزرگ باعث شد دین خدا از زندان دین شاهان در آید،  و سریع توانست طی یک قرن معابد پادشاهان،  که می پنداشتند ذاتاً خدا هستند از جا کنده شود.

  ولی این  هخاها  که پیش قراول نجات بشریت بودند،  و در واقع جغرافیای چهار سویی ایران این مهم را بعهده آنان گذاشته بود،  برنامه ای و راهی برای ادامه داشتند.  شاید چون امکانات نبود،  و بطور علمی درکی از رشد و تکامل نمی دانستند،  نمی توانستند کار و برنامه ای گرد آورند.  بدین جهت تا ظهور منجی هایی از دین های جدید،  این دوره تمدن نیازمند واسطه هایی بود، مانند،  میترا و زرتشت،  مانی و مزدک،  که پیش زمینه قانون ها دین های آسمانی و فکری،  برای طی مسیر دو هزار ساله آماده شود.  باید توجه داشت،  هیچ تمدنی و هیچ فرهنگی بدون وجود،  دلایل و فاکتور های جغرافیا ـ تاریخ شکل نمی گیرد.

   پرسش:  آیا از جامعه شناسی تاریخی در زمان کوروش بزرگ،  بدور از دروغ های تاریخی چیزی می دانید؟

تکرار سفارش انوش

      وبلاگ انوش راوید برای عزیزان علاقمند به تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران است،  که به آن اهمیت می دهند،  و در جهت برداشت دروغها از تاریخ ایران گام بر می دارند.  هم میهنان عزیزم در وبلاگ هایشان نشان دادند،  که شایستگی فراتر از هر تصوری را دارند،  در نوشته های آنها،  روز بروز سطحی نگری کمتر شده،  و با ادبیات علمی،  فراز و نشیب ها را خوب می شناسند،  که این می تواند جامعه شناسی نوین ایران را به تصویر بکشد.  روز بروز به تعداد جوانان با هوش دارای ذهن پویای تاریخی،  با توانایی سبک تاریخ نویسی ایرانی افزوده می شود.

     همانطور که در مقاله قرن سنت گریزی نوشتم،  هر شخص باید در جهت دانش و حرفه خود حرکت کند،  و کار فرهنگی خودش را در دنیای دمکراسی دیجیتال،  بخوبی و روشنی پیگیری نماید.  جوانان عزیز باید به توانایی خود برای کشف حقایق علمی تاریخ پی ببرند،  و ایمان فراوان داشته باشند که می توانند،  و از تکرار داستان های دروغی ساده لوحانه دشمنان خود داری کنند،  که کاری بسیار نا شایسته است.  تکرار کنم،  ساده نباشید،  و اغفال ترفند های دشمنان نگردید،  هر گونه کوتاهی مورد سوء استفاده استعمار نو و دشمنان برای تفرقه و جدایی و نیست در جهان شدن خواهد بود.  آنهایی که برای ما تاریخ دروغی نوشته اند،  خیلی بی سواد و مغرض بوده اند،  از   دروغ های آنها نهراسید،  با دست توانا و معرفت خاص ایرانی به دروغ های الکساندر و مغول و غیره بگوید:  نه، نه.  آنها می خواهند ما نتوانیم از حقوق تاریخی ایران دفاع کنیم،  و بگویند،  ایرانی ها ترسو و شکست خورده بودند!  بی تاریخ و اصل و نسب بودند!  دشمنان تاریخ ایران خیال و تصوری باطل و ساده لوحانه تر از دروغ های شان را دارند.

      تحولات در جهان قرن 21 به سرعت می گذرد،  و هر روز شاهد مسائل جدید علمی و اجتماعی و غیره هستیم،  بنابر این اندیشمندان در بخش تاریخ و جامعه شناسی تاریخی،  مسئولیت سنگین رساندن آگاهی صحیح را بعهده دارند.  نباید وابسته به دانش اندک گذشته،  و چند اثر بجای مانده باشیم،  که معلوم نیست واقعی و درست می باشند،  در اینجا توضیح داده ام.  گستردگی حرکت های مختلف جهانی،  در تمام بخشها را باید جدی گرفت،  و با نگرشی اصولی از باز نگری تاریخ باز نماند،  ندانستن واقعیتها باعث شکست و ناکامی غیر قابل جبران می شود.  در شرایطی که جهان و اطراف ما به ارتش های مختلف با سلاح های خطرناک نوین مجهز هستند،  و با دانش جعلیات و رجزخوانی و معرکه گیری تاریخی برنامه های شوم سرنوشت سازی دارند،  ما باید واقعیت های تاریخی و جغرافیایی را بدور از دروغها خوب بشناسیم،  و از آنها نهراسیم و نگران نباشیم.  حقیقت با دانستن واقعیتهاست،  و با درست دانستن دانش تاریخ،  می توان بهترین برنامه ریزیها را برای آینده نوین داشت.

       تعدادی از عزیزان هم میهن،  ندانسته در وبلاگ ها و نوشته ها و گفته های خودشان،  از قهرمانان  کاغذی داستان های دروغ های تاریخی دشمنان ایران،  به عنوان قهرمان و کبیر نام می برند،  مثلاً می گویند الکساندر کبیر!  امیدوارم هر چه زود تر با مطالعه وبلاگ انوش راوید بخود آیند،  و  خون شهیدان و فدا کاران ایران بزرگ در طول تاریخ را بیاد بیاورند.  بعضی از اساتید و گویندگان و مجریان،  در دروغ های تاریخی غرق شده اند،  و نمی خواهند واقعیتها را بپذیرید،  وظیفه جوانان با هوش ایرانی است که به آنها کمک کنند،  تا بسوی واقعیت های تاریخی بروند.  آنها می توانند با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید،  حرکت نوینی را آغاز کنند،  و به میهن و ملت بزرگ و زیبای ایران باز گردند.  آن عده ای که همچنان داستان های دروغی دشمن و استعمار و امپریالیسم،  را باور دارند،  و عوامل آنها را قهرمان و کبیر می گویید،  باید از ملت عزیز ایران شرمنده باشند.

تاریخ و برنامه های کلی

     تاریخ و تاریخ اجتماعی زیر بنای فکری و تحلیلی،  تمام تئوریسین ها و برنامه نویس های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است،  اگر آنها از تاریخ بدرستی ندانند،  در برنامه ریزی هایشان اشتباه عمده می کنند.  مانند هیتلر که به دنبال آریایی ها جهانی را به کشتن و ویرانی داد،  صدام برای تکرار جنگ قادسیه،  کشتار و خرابی راه انداخت و خودش نابود شد.  آمریکا که می پنداشت اسکندر مقدونی و چنگیز مغول چه راحت به افغانستان و عراق پیروز شدند،  آمد و کشتن ها راه انداخت و اقتصاد خود و جهان را به نابودی کشاند،  و هزاران هزار مثال دیگر.  امروز همین اشتباه در داده های تاریخی،  که در ذهن خود آگاه و نا خود آگاه تیوریسین هاست،  دارند با پاکستان بازی می کنند،  شمال آنرا بمب باران کردند تا مسلمانان را تحریک کنند،  و به حرکت علیه دولت مرکزی آن کشور بر انگیزانند،  و دولت آن کشور را با ترفند ضعیف کرده تا شیعه و سنی بازی در منطقه راه بیاندازند.  برای تکرار هیاهو های تاریخی،  مانند امویه و عباسی و محمود غزنوی،  می پندارند که می توانند عربستان را وزنه ای حساب کنند،  و این طرف با ندانستن تاریخ واقعی بازی ساده تری را پیش گرفته است.

     تأثیر دروغ هایی مانند،  تاریخ یونان، تاریخ مغول، تاریخ عرب، تاریخ ترک، تاریخ اروپا،  در سرگذشت ایران را باید با دید واقعی نگاه کرد،  برای این منظور مطالعه و پیگیری این وبلاگ می تواند کمک بزرگی باشد.  هر گونه داده دروغ از تاریخ ایران بزرگ باعث اشتباه در برنامه ریزی های کلان شده،  و در نهایت صدمات جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت.  وظیفه تاریخ دان تنها ذکر داستان های گذشته نیست،  کار سنگین او اتصال گذشته و آینده است،  این اتصال به تنهایی توسط یک یا چند نفر امکان ندارد،  بلکه باید در سازمان های قرن21 انجام شود.  تاریخ زیر بنای اصلی آینده نگری است،  و اگر تاریخ دانی قبل از مطالعه این وبلاگ در تاریخ و تاریخ اجتماعی اشتباه می کرده،  و در باره دروغ ها تحقیق و تحلیل نمی کرد،  او ندانسته بود.  مانند گفته بسیاری که در نظر های وبلاگ نوشته اند:  با اینکه ناسیونالیست هستم، چرا تاکنون به دروغ بودن ها فکر نکردم،  و لی با این وبلاگ بخود آمدم،  و تاریخ را با دید دیگری خواهم دید. 

       مهم ترین و سنگین ترین وظیفه در این قرن به عهده تاریخ گویان است،  که داستان های تاریخی را تجزیه و تحلیل نمایند،  و با دیدی نو و سبک تاریخ نگاری ایرانی نگارش کنند.  برای این منظور باید در فرصت های مناسب و با حوصله تمام این وبلاگ و لینک های مربوط به مقالات را مطالعه نمایند.  افرادی که نمی توانند دروغ ها را دور بریزند،  و می خواهند به هر قیمتی شده آنها را حفظ نمایند و باور داشته باشند،  بزودی از دانش گرایش های مختلف تاریخی کنار زده خواهند شد.  بارها در وبلاگ نوشته ام،  که اگر این قبیل افراد درک وبلاگ را ندارند،  فوراً خارج شوند،  و در جای دیگری گذران وقت کنند.  این وبلاگ برای هدر دادن زمان نیست،  برای اشخاصی می باشد،  که می خواهند جدید و جدید تر اندیشه و کار،  تحقیق و تحلیل کنند.

            انگشت شماری در باور دروغ های تاریخ اصرار دارند،  و پا فشاری می کنند،  که اسکندر مقدونی و چنگیز مغول و اعراب بیابانی،  به ایران حمله کرده و در ایران بزرگ کشتار کرده.  می خواهند بگویند و باور داشته باشند،  که مبارزان تاریخ ایران تروریست و حشیشی نامیده شده اند،  و یا قهرمانان ایران را در اندازه زیاد و بدی،  رو در روی یکدیگر قرار داده اند،  و آنها را کوچک شمرده و ملت را خیانت کار گفته اند،  مانند بابک خرم دین و افشین و بسیاری دیگر.  ما برای برداشت دروغها از تاریخ ایران،  نباید روی شانس و امداد غیبی حساب باز کنیم،  بلکه باید با تحقیق و تحلیل، دانستن واقعیتها و سبک کار، هوش و درایت،  دشمنان تاریخ و سرگذشت دروغی ایران عزیز را شکست دهیم،  و درخت تنومند ایران بزرگ را از چنگال دروغها رهایی بخشیم.  جهان خواران استعماری را نباید دست کم گرفت،  آنها همیشه دروغ گفته و دروغ می گویند،  می دزدند و غارت می کنند.  در ضمن باید توجه داشت،  اندک اشخاصی که بخواهند مقابل دمکراسی قرن 21 قرار گیرند،  دقیقاً مقابل انبوه جوانان با هوش ایران بزرگ و قاره کهن قرار گرفته،  و خود بخود بی معنی می شوند و بزودی پایان می یابند.

عکس مردم تهران در دوران انقلاب مشروطیت،  عکس شماره 459.

   کلیک کنید:  جنگ افزار های آینده

   کلیک کنید:  سخنرانی انوش راوید

   کلیک کنید:  اردوی مجازی ملی مردمی

 

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir 

تبریک عید قربان


   عکس یکی از اولین مساجد ایران حدود یکهزار سال پیش،  مشروح در بنا های تاریخی دینی ایران،  عکس شماره 4725.

معنی پسوند مکانی گان

     عزیزی گفته در داستان های تاریخی ایران چنین نوشته اید:   آفریگان = {(آف = آب) + (ری = طولانی) + (گان = خروشان)}،  و،  آفگان = {(آف = آب + گان = خروشان) = افغان (اوگانستان در کتاب میر غلام محمد غبار)}،  و این عزیز خواسته اند توضیح بیشتری بدهم.

      گان در پسوند های مکانی ایران خیلی زیاد است،  بیشتر آن را فقط بعنوان پسوند مکان گفته اند،  مانند گرگان، کنگان، آذرآبادگان، پادگان،  ولی گان تنها بعنوان پسوند مکان نیست.  در زبان هایی که ریشه دار هستند هر واژه و پسوند و پیشوند دارای معنی می باشد،  یا در واقع هر حرف آن معنی دار است.  آذرآبادگان بمعنی محل آتش خروشان،  پادگان محل دفاعی خروشان.  همانگونه که در تاریخ گوگرد و باروت نوشتم،  توپ چوبی اختراع ایرانی ها بود،  که با چوب توت می ساختند،  و به آن گان می گفتند،  یعنی خروشان،  که بعد ها به بیشتر زبانها رفت و به آن گان گفتند،  گان در زبان های بیگانه (در انگلیسی Gun)، هیچ تعریف واژه ای و ریشه ای برای توپ و تفنگ ندارد.  انگلیسها بمنظور تعریف واژه گان،  پرت و پلا های ناپیوسته گفته اند،  که با اندکی درایت متوجه می شوید،  قابل قبول نمی باشد.

      در ضمن توجه نمایید،  میر غلام محمد غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ،  چند جا از قول خوانین و مردم آن کشور اوغانستان نوشته است،  که او همان آف یا آب است،  در ابتدای سلسله هخامنشیان هنوز آن سرزمین بعنوان استان نبود،  و فقط یک مکان جغرافیایی بود،  به همین جهت از آن به نام آفگان نام برده می شد،  تا بعد از استان شدن آفگانستان یا اوگانستان گردید.  البته هنوز در حال جمع آوری سند و مدرک تاریخی واقعی درباره این موضوع هستم،  تا در نهایت با یک پست منتشر کنم.  تنها گان را واگذار نکرده ایم،  بسیاری از واژه ها و نامها را واگذار کردیم،  و از نام های غریبه و غربی استفاده می کنیم،  مانند اورنج که به آن پرتقال می گوییم،  پرتقال نام کشور پرتقال است،  زمانی که آنها در جنوب ایران بودند،  برای شاه وقت یک صندوق اورنج آوردند،  و او خوشش آمد و گفت به نام آنها پرتقال بگوییم،  مشروح را در چلاسر و جل نوشته ام.  علت این واگذار کردن ها در قرن های 19 و 20 بوده،  که بعلت استعمار و استثمار و دیکتاتوری،  تمام دست اندرکاران فرهنگی کشور،  از بی سواد ترین و بی وتن (وطن) ترین افراد انتخاب می شدند.

   جالب ــ  یک فرنگی گفته و به آن عمل می کنند:  اگر مسیر فریب چراغانی باشد،  باهوش ها راحت تر از احمقها فریب می خورند.  درست مانند کتاب های رنگین و زیبا و قطور دروغ حمله الکساندر و این و آن به ایران،  در واقع با زرین کردن کتابها،  مسیر فریب را چراغانی کرده اند.

آثار ایرانی در زنگبار

      دو سه پست قبلی از تاریخ ایرانی در زنگبار نوشته بودم،  عزیزانی کنجکاو شدند بدانند،  آیا آثار باستانی از ایرانی ها در زنگبار وجود دارد.  البته نظر و منظور من در آن پست،  آثار دوران هخامنشیان بود،  که من فقط در فرهنگ مردم آنجا شنیده ام،  و آثار باستانی از آن دوره ندیدم.  ولی آثار باستانی از هزار سال پیش ایرانی ها در زنگبار زیاد است.  در کتاب خطی آسیا، وقایع کیلوا نوشته دریانورد پرتقالی دوباروس،  که از اولین پرتقالی هاست  که به زنگبار رفته،  درباره ایرانیها و شیرازی های جزیره کیلوا کیسوانی،  و علی بن حسن پیشوای شیرازی ها نوشته است،  کیلوا نام عمومی در زنگبار است،  و کیسوان یعنی جزیره.

      در ساحل جزیره بر سطح مرتفع،  بقایای ویران شده قصر باشکوهی از دوران حکومت شیرازی ها از قرن 11 میلادی وجود دارد،  که به آن حسنی کوبوآ  یعنی باشکوه و بزرگ می گویند.  این قصر دارای بخش های مختلف سلطنتی است،  که با نشانه های کاملاً ایرانی و با معماری ایرانی ساخته شده است.  در این جزیره آثار تاریخی ایرانی زیاد دیده می شود،  منجمله مسجد جامع ایرانی ها،  که بگفته کتاب وقایع کیلوا و چند سفر نامه دیگر،  در دوران خودش با مساجد کوردوبا در اسپانیای امروزی برابری می کرد.  پرفسور نویل چتینگ انگلیسی در دهه 1960 کاوش های باستان شناسی در شرق آفریقا و جزیره را،  برای یافتن تاریخ ایرانی ها انجام داد.  مطابق معمول تاریخ دان های امروزه ما،  فقط به چند کتاب دروغ تاریخی چسبیده اند،  و دروغها را رها  نمی کنند،  و هیچکدام نتیجه تحقیقات آن باستان شناس را تحلیل و منتشر نکرده اند،  و من هم ندیدم،  امیدوارم شما دیده باشید و بمن بگویید.

   عکس قصر تاریخی ایرانی حسنی کوبوآ در جزیره کیلوا کیسوانی استان خود مختار زنگبار کشور تانزانیا،  عکس شماره 4123.

   عکس مسجد تاریخی ایرانی ها در جزیره کیلوا کیسوانی،  که در زمان خودش هم اندازه و اهمیت مساجد کوردوبا بود، عکس شماره 4124.

داستان تاریخ طبری

     عزیزی از یک سایت یک صفحه کپی شده از کتاب طبری را برای من فرستاده،  و می گوید چرا طبری چنین نوشته،  و دست مایه طنز یا حقارت شده است.  بدین جهت توضیحی می نویسم،  افرادی هستند که نوشته های کتاب تاریخ طبری را خود تاریخ می دانند،  در صورتیکه خود طبری کتابش را چنین نمی داند،  و در مقدمه کتابش نوشته است:

       بینندگان کتاب ما بداند که بنای من در آنچه آوردم و گفته ام بر راویان بوده است نه حجت عقول و استنباط نفوس، به جز اندکی، که علم اخبار گذشتگان به خبر و نقل به متأخران تواند رسید،  نه استدلال و نظر، و خبرهای گذشتگان که در کتاب ما هست و خوانند عجب داند یا شنونده نپذیرد و صحیحی نداند، از من نیست بلکه از ناقلان گفته ام و همچنان یاد کرده ام.

      توجه می فرمایید خودش قبول ندارد،  و فقط داستانها و نقل قولها را ذکر کرده است و گفته،  نه حجت عقول و استنباط نفوس ....  البته طبری را نباید دست کم گرفت،  طبری در ری متجاوز از صد هزار حدیث از ابن حمید فرا گرفت و آنرا نوشت.  ولی نقل قول بدون هیچ سند و مدرک تاریخی که تاریخ نمی شود،  اگر از شما یک واقعه قرن حاضر را بپرسند،  مطمئناً واقعیت را نمی دانید،  اگر بپرسند برج های دو قلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک چه شد و چرا فرو ریخت،  می دانم نه شما نه کسی بدرستی نمی داند چرا چنین شد،  اگر از شما بپرسند در جنگ ایران و عراق چند نفر کشته شدند،  می دانم که کسی نمی داند،  و ده ها پرسش دیگر،  آنوقت یک نفر نقل قول از چند صد سال پیش از خود گفته،  در زمانی که هیچ امکانات نبوده،  و اگر در این زمان بخواهیم آن نقل قول را بعنوان تاریخ بدانیم،  واقعاً که خیلی سادگی است و وضع خراب می شود.

      تاریخ طبری و امثال،  برای تاریخ نویسی نوین ایرانی مهم است،  ولی باید نوشته های آنها را با داده های علمی تاریخی و تاریخ اجتماعی و باستان شناسی هم آوا و هم آراء نمود.  بخش نخست زندگی نامه طبری از علی اکبر شهبازی نوشته:  او درباره تبرستان ابتدا گفته:  نمیدانم،  و سپس ادامه داده،  زمینی پر از درخت و جنگل بود،  از این رو مردم با تبر درختان را قطع می کردند،  و سرزمین را تبرستان خواندند.  براحتی متوجه می شویم که قبل از اینکه طبری یک محقق تاریخ باشد،  و درباره دیار خودش تحقیق کند،  فقط علاقه داشته نقل قول کند،  و بهمین جهت اصلاً و به هیچ وجه کتابش نمی تواند بعنوان منبع تاریخی باشد.

      سمعانی در کتاب الانساب در ذیل کلمه طبری،  کنیه و نام طبری و اجدادش را بدینگونه نوشته است:  "ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الطبری"،   طبری خود را "محمد بن جریر" می گوید.  طبری در آخر 224 یا ابتدای 225 هجری در طبرستان بدنیا آمد در شهر ری تاریخی درس خواند،  و در 310 هجری در بغداد وفات یافت.  برای آن عده که از موضوعات سیاسی و اجتماعی ایجاد شده،  توسط استعمار و امپریالیسم بی وقفه ناراحتی دارند،  و می گویند اعراب به ایران حمله کردند،  و گاه منبع حمله اعراب و شکست ایرانیها را کتاب طبری و امثال می دانند،  و می گویند ایرانیها با زور شمشیر و کشتار مسلمان شدند،  آنها بدانند،  پس این چگونه زور و شمشیر است،  که محمد ابن حمید رازی ها،  و احمد بن حماد دولابی ها،  و طبری های فوق مسلمان سر منشأ اسلامی جدید از آن پدید آمدند،  چرا در مدت 30 یا 50 سال گذشته در اینطرف و آنطرف دنیا هر چه شمشیر می زنند و یا هویج می دهند،  حتی یک حدیث هم فرا نمی شود.

   عکس تصویر کتاب طبری،  عکس شماره 7137،  در آن نوشته شده است:  عجمان بیامدند که همدیگر را به زنجیر ها لبسته بودند تا فرار نکنند ....  در ادامه آن و صفحه دیگر آمده:  پارسیان هر هفت نفر بیکدیگر بسته شده بودند و خارهای آهن پشت سر خویش افکنده بودند و می گفتند هرکس از ما بگریزد خار آهن لنگش کند.

      من چند صفحه پس و پیش این قضیه را خواندم،  و جز پرت و پلا هیچ مطلبی را که بتوان آن را تاریخ دانست نیافتم،  فقط پرت و پلا های آدم های بی سوادی بود،  که مطلبی را یا مغرضانه یا بابت رجز خوانی یا سادگی گفته اند،  و یک نفر آنها را نوشته است،  کسی که توانایی نوشتن بالایی داشته،  و توانسته بود یکصد هزار حدیث هم بنویسد. خوب کجای اینها تاریخ است،  آنقدر سادگی دارد که حتی یک ساده هم که از تاریخ نمی داند،  براحتی متوجه پرت و پلا های آن می شود.

      بسیاری از اساتید گفته اند:  طبری در ذکر حوادث و قضایای تاریخی سند خود را منتهی براویان و مورخان می کند،  مانند  داستان کمک خواستن مردم یمن از انوشیروان، که دو گونه روایت ذکر کرده است، که با هم اختلاف دارند.  همانگونه که بارها گفته و نوشته ام در ایران و تاریخ ایران کتاب های خطی قدیمی کم نبوده و کم نیست فقط آن تعداد کتاب هایی را که می خواستند ما بدانیم در اختیار مان گذارده اند،  باید با تلاش و کار عملیاتی و میدانی تاریخی و باستانشناسی،  بگردیم کتاب های دیگر را از کتاب خانه های خطی در ایران و افغانستان و پاکستان و عراق،  و کلاً جای جای قاره کهن بیابیم، و در جهت نشر آنها در اینترنت بکوشیم.

      کسانی که می خواهند از تاریخ طبری بدانند،  بهتر است مقدمه کتاب و در باب زمان و باب اولین مخلوق و غیره آن را بخوانند،  درباره پادشاهی منوچهر بخوانند،  ببینند چقدر سادگی دارد،  حتی اگر کسی می خواهد نقل قول به نام تاریخ کند،  اگر غرض و ریا و منظور و دشمنی نداشته باشد،  باید نقل قول را با دانش و درک بشری زمان خودش پالایش کند،  و اگر نکرد حفظ نقل قول تاریخی نیست،  بلکه پرت و پلا و جوک می شود،  البته خود طبری این را در مقدمه،  که در ابتدا نوشتم،  گفته است.

      من شخصاً از اصل کتاب تاریخ طبری خبر ندارم،  حتی از نسخه های دست نوشته قدیمی آنهم نمی دانم،  فقط در اینجا یاد آوری نمایم،  از بدو ورود استعمار به ایران در زمان حکومت صفویه،  یکی از ترفند های استعماری این بود که با نوشتن کتاب های خطی و قالب کردن آنها بنام کتاب های اصلی،  مردم را اغفال کنند،  زیرا آنها نمی توانستند ایرانیان را در جبهه های فرهنگی و جنگی شکست دهند،  ولی می توانستند با اقدامات موذیانه و زیرکانه بروی کاغذ و با کاغذ تا حدودی شکست دهند.   کتاب های تاریخ طبری چاپ شده،  که من می شناسم:

   1 ــ   زندگی نامه طبری از علی اکبر شهبازی،  من دارم.

   2 ــ  تاریخ طبری چاپ اروپا بوسیله مستشرق G.D.Goej .

   3 ــ  دو نوع تاریخ طبری چاپ مصر.

   4 ــ  تاریخ طبری از ابوالقاسم پاینده،   من دارم.

   جالب:  در قرن های 19 و 20 برای اینکه کشوری یک قدرت شود،  حدود 50 تا 100 سال زمان می برد،  و نیازمند داشتن بخش های وسیع از صنایع سنگین بود،  مانند انگلستان و آلمان و فرانسه.  از دهه آخر قرن گذشته و قرن 21 این وضع تغییر کرد،  و زمان قدرتمند شدن یک کشور،  به 15 تا 20 سال،  و تکنولوژی آن هم به الکترونیک و ابزار دقیق،  و تولید مربوط به آن تغییر یافت،  مانند ژاپن و چین.  در ادامه این قرن زمان قدرتمند شدن سیاسی و اقتصادی یک کشور بسیار کوتاه شده،  و فقط و فقط با داشتن اندیشمندان متخصص واقعی است،  که این امکان بوجود می آید،  به این ترتیب ایران نیز می تواند یک قدرت در گیتی شود.  البته باید توجه داشت نیاز نیست همه مردم اندیشمند باشند،  فقط چند هزار جوان باهوش می توانند این گذر مهم تاریخی و تاریخ اجتماعی ایران را در آینده ای نزدیک سازمان دهند.

   پرسش:  آیا شما می توانید یک اندیشمند واقعی بدور از مدارک ظاهری باشید؟

  توجه:  باز هم شبکه مستند تلویزیون ایران،  مطابق معمول فیلم های مستند خارجی را نشان داد،  که از یونان و اروپائیان باستان تعریف مفصل می کرد.  در این فیلم به نام کیهان،  از سیارات و ستارگان می گفت،  و در بین مطالب از یونانیان و اروپائیان باستان کلی تعریف می کرد.  در فیلم می گفت اگر دوران باستان یونان ادامه پیدا می کرد،  اینک تمدن و تکنولوژی بشر دو هزار سال جلوتر بود.  حتی شبکه مستند در ترجمه این فیلم اشاره نکرد،  که این گفته سازنده فیلم است،  و صرفاً نظر شبکه مستند نمی باشد،  سازندگان  این گونه فیلمها هرگز به فکر کوتاهشان خطور نمی کند،  که بگویند اگر سلسله هخامنشیان ادامه پیدا می کرد،  تمدن بشری دو هزار سال جلوتر بود.

      قبلاً در باره اینگونه فیلم های شبکه مستند،  یک نامه به این شبکه نوشتم،  که حداقل رعایت اصول حکومت ایران را بکنند،  که در چند پست قبلی می باشد.  شما عزیزان نیز می توانید در راستای اهداف ایرانی،  نسبت به اینگونه اشتباه های غیر عمدی در نشریات رسمی و غیر رسمی،  در سایت های مربوطه آنان ابراز نظر نمایید.

   پرسش:  آیا شما تاکنون به مسائل و موضوعات دروغ های تاریخی در نشریات مختلف هشدار داده اید؟

   عکس تاریخی کتابدار پارسی،  حدود 1300 خورشیدی،  مشروح در تاریخ کتاب و کتابداری در ایران،  عکس شماره 545.

   کلیک کنید:  استراتژی ملی ایران

   کلیک کنید:  پیدایش تحولات اجتماعی

   کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چند مطلب جالب و خواندنی تاریخی
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 94 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

معادن طلای بلخ بامیان باستانی

      بسیاری با اشتباه می پندارند بلخ گفته شده زمان سلسله هخامنشیان،  بلخ امروزی کشور افغانستان است،  در کتیبه داریوش که در شوش یافت شده،  نوشته شده طلا را از بلخ آوردم.  درصورتیکه تا فاصله 500 کیلومتری شهر بلخ کشور افغانستان،  معدن طلا تاریخی وجود ندارد.  برای دانستن محل بلخ باستانی ایران،  که در نزدیکی تخت سلیمان قرار داشت،  مراجعه نمایید به مکان های جغرافیای تاریخی کتاب در اینجا.  طلای تاریخ ایران از گذشته های دور تا کنون،  در بلخ تاریخی و از دو معدن طلای شهرستان تکاب در استان آذربایجان غربی تولید می شد.  آثار تاریخی فراوان از دوره های مختلف تاریخی،  در این دو معدن یافت شده است.

   *  در شهرستان تکاب استان آذربایجان غربی کشور ایران،  دو معدن بزرگ طلا وجود دارد،  که هر دو قدمت باستانی برداشت دارند،  این دو مهمترین و اصلی ترین معادن طلا در ایران هستند.  در حال حاضر میزان ذخایر طلای این دو معدن بیش از 100 تن است،  و از نظر ذخایر طلا و تولید آن در کشور رتبه اول را دارا می باشند

  1 ــ  معدن طلای زره‌ شوران،  به عنوان بزرگترین معدن طلای ایران در ۳۵ کیلومتری شهرستان تکاب و ۱۵ کیلومتری مجموعه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تخت سلیمان واقع شده است.  معدن طلای زره شوران بزرگترین معدن طلای خاورمیانه می باشد،  و مهمترین و اصلی ترین ذخیره معدنی و غنی ترین نقطه طلا خیز کشور به شمار می‌رود.

  2 ــ  معدن طلای آق‌ دره،   به عنوان دومین معدن طلای کشور در ۳۰ کیلومتری شهرستان تکاب و ده کیلومتری معدن طلای زره شوران قرار دارد.  این معدن بیش از ده سال در چرخه تولید طلا در ایران فعال است،  و سالانه ‌٢/٢ تن طلای ‌٢٤ عیار تولید و استحصال می‌ گردد.

   طلای سارد ایران باستان ــ  معدن طلای سارد ایران باستان،  معدن طلای روشا،  استان روشامونتانا در کشور رومانی بوده است.  در این معدن بزرگ آثار تاریخی فراوان از زمان هخامنشیان تا پایان رومیان یافت شده است.  یاد آوری نمایم در استان های غربی کشور ترکیه،  معدن طلای باستانی وجود ندارد،  بسیاری به اشتباه می پنداشتند که معدن طلای سارد،  در این استانها بوده است.

      معدن طلای روشا در دره اکونا و در هفتاد کیلومتری شهر تاریخی آلبالولیا و یکصد کیلومتری مکان مقبره سردابه ای قرار دارد،  که تصویر دیواری آن مقبره را به اشتباه یا دروغ صحنه نیرد داریوش با الکساندر یونانی گفته اند.  پوشاک و تجهیزات دو طرف سربازان درگیر در این نبرد همه ایرانی می باشد،  عکس شماره 1401 در اینجا و یا عکس شماره 1400 در اینجا.

   جالب:  اهالی روستای دارایا در جوار معدن طلای روشا،  کولی های تاریخی معروف رومانی هستند.

      عکس معدن طلای روشا در کشور رومانی،  عکس شماره 4095.  تخمین زده اند میزان طلای موجود در این معدن 300 تن می باشد،  عکس پائین یکی از حفاری های باستانی است،  که بیش از دو هزار سال قدمت دارد.  کارگران معدن می گویند،  از شکل کاملاً مهندسی و مرتب این تونل ها،  و محل قرار دادن چراغ های روشنایی بخوبی مشخص است،  که مربوط به باستان است،  زیرا در قرون وسطی چنین مهندسی را رعایت نمی کردند.  در آنجا ابزار و ادوات حفاری،  وسایل روشنایی،  چوب بست های متعدد باستانی و.. یافت شده است.  شرکت خریدار معدن می گوید،  می خواهند این دالان ها و تونل های باستانی را به موزه تبدیل کنند.  البته سرمایه داری از این قبیل حرفها می زند،  تا کار خودش را پیش ببرد.  این وظیفه جوانان باهوش ایران است،  که پیگیر این موضوع باشند،  یا حداقل از اشیای باستانی عکس و لیست تهیه نمایند.

تعریف دیگر از کشف آمریکا

      در مطلب دو عکس از پیکره سنگی پوکوتیا،  و کاسه مگافوئنته،  که در یکی دو پست قبلی نوشتم،  عزیزانی کنجکاو شدند بیشتر بدانند.  مقدار زیادی از این دست آثار باستانی،  در اختیار کشیش پدر پائلو کارلو گرسلی که از مبلغین کاتولیک ایتالیایی مقیم شهر .. اکوادور بود قرار داشت،  که اندکی بعد از مرگ این کشیش در 1982 آنها دزدیده و ناپدید شدند.  در آن زمان کسی بفکر این نبود،  که این اشیا باستانی مربوط به حدود 1500 ق.م است،  و از هندو چین و خلیج فارس به آمریکای جنوبی رفته،  و بعنوان اشیای مقدس در اختیار بومیان کوهستان های اکوادر و پرو قرار داشته است.  امروزه اهل فن گمان می کنند،  هنوز از این دست اشیای باستانی و ماقبل از تاریخ در غار های مخفی،  میان کوهستان اندیس قاره آمریکای جنوبی وجود داشته باشد،  جویندگان گنج برای بدست آوردن آنها در تلاش هستند.  جوانان باهوش ایران باید نسبت به این موضوع دقت نظر داشته باشند،  زیرا بخشی از آنها تاریخ ایران هستند،  و براحتی می توانند ثابت کننده اولین کشف قاره آمریکا باشند.

   عکس آثار باستانی و زیر خاکی،  که در اختیار پدر گرسلی بود،  عکس شماره 4429 ،  شامل ورقه های متعدد مسی با نوشته هایی،  که کاملاً متفاوت از کار های تاریخی بومی است.  مجسمه های متعدد که نشان های از کار های بین النهرین باستان دارد،  کار های طلایی کنده کاری شده،  بنا به گفته اشخاصی که این گنجینه را دیده بودند، این آثار خیلی زیاد بودند.

پترس فداکار یا پترس دروغین

      در قرن گذشته ایران،  داستان های دروغی را به عنوان داستان واقعی،  به دانش آموزان قالب می کردند،  که اگرچه هدف آن ارتقای ارزشهای انسانی بود اما متاسفانه چون شاخ و برگهای ماجرا غیر واقعی و غیر عقلانی بودند لذا اکثر افراد را غیر منطقی به بار می آورد ، داستانهایی که حتی بچه های ابتدایی هم گاهاً ایرادات آن را به معلم می گفتند! مثلاً وقتی ما به داستان پترس رسیدیم من به معلم گفتم مگر سدها نگهبان نداشتند؟! آن یکی می گفت مگر چوب یا پارچه یا چیز دیگری نبود که پترس به جای انگشت خود ، آن را در سوراخ فرو می کرد؟! و ...

حالا که بزرگ شدیم می بینیم این داستان های ظاهراً واقعی ده ها اشکال دیگر نیز دارند! مثل عدم به وجود آمدن یک سوراخ چراکه در سد سوراخ به وجود نمی آید بلکه ترک برداشتن و بعد فروریختن! یا نامحتملی اندازه سوراخ دقیقاً به اندازه یک انگشت! یا عدم نزدیکی حتی یک نفر به پترس! یا غیر موجه بودن حضور پترس در کنار سدها! و ... متاسفانه وفور این داستان های مضحک با برچسب واقعی بودن ( که خود هلندی ها هم چنین داستانی از پترس ندارند!) باعث شده است مردم ما ذهنی نقادی به مسائل و روایات مشکوک نداشته باشند و همین می شود که در دنیای امروز می توان مسائلی وحشتناک مضحک را به مردم قالب کرد!

خوشبختانه اقدامات مثبتی در حال انجام است مثل حذف این داستان از کتب درسی اما باید توجه کرد هنوز راه زیادی تا پاکسازی کامل کتب از این داستانهای خیالی و غیر عقلانی در پیش است چراکه باید نسلی عقل محور پرورش یابد اما متاسفانه گاهاً حتی از روایات دینی مجهول و بی اعتبار این ضد عقلانیت گرایی ترویج می شود که نمونه ی بارز آن در کتب درسی ، داستان ابوذر است که در صحرا با وجود آنکه آب می یابد ، از آن نمی نوشد و خود را تا پای مرگ می کشاند تا اول پیامبر از آن آب بخورد! یعنی ابوذر یک فعل بسیار حرام ( آسیب به خود تا سر حد نزدیکی به مرگ و اگر مرده بود حکم خودکشی می داشت و جهنمی می شد!) را انجام می دهد تا پیامبر که نه تشنه است و نه گمشده از آن آب بخورد ، آبی که معمولی هم بود! آنگاه وقتی دانش آموز ما به این داستان برخورد می کند با خود می گوید:« اسلام چه دین ضد عقلی است من که الگوی خود را ابوذر قرار نمی دهم!» اما نمی داند که در واقع اولین مخالف این نوع از رفتارها خود اسلام است! یا مضحک ترین اسرائیلیات و احادیث را به کتب معارف راه می دهند مثل حدیثی جعلی که امام صادق (ع) در آن می فرمایند یک لیوان آب دادن به دست شوهر ثواب بیشتری دارد از یک سال نماز و روزه خواندن!

به امید روزی که مسئولین آموزش و پرورش دقت مضاعفی بر روی محتوای دروس بخصوص دروس ابتدایی و راهنمایی داشته باشند چراکه دانش آموزان در سنی هستند که ذهنیت آنها شکل می گیرد و اگر بد شکل بگیرد ، به سختی می توان آن را به صراط مستقیم بازگرداند.

عکس سد دریابند کشور هلند،  عکس شماره 4767 .

  انوش راوید:  1 ــ  مطلب جالب پترس فداکار یا پترس دروغین،  را از اینترنت گرفتم،  و بدون تغییر دادن در نوشته آنرا پست کردم.  لطفاً نویسنده اصلی متن،  در نظرات بنویسد،  تا لینک وبلاگ آن عزیز را در زیر مقاله بنویسم.

   2 ــ  توضیح اینکه،  در زمانی که داستان دروغی پتروس را،  همانند بسیار دیگر از دروغها برای گمراه کردن مردم ایران،  و کشور های جنوب آنزمان می نوشتند،  سد های دریا بند هلند که برای مقابله با بالا آمدن آب دریا و آب گرفتگی کشور هلند ساخته بودند،  بتونی نبود بلکه خاکی بودند.  در همان زمان یکی از این سدها ریزش کرد،  و آب دریا یک سوم خاک هلند را گرفت،  و باعث ریزش همه سدها شد،  و میلیاردها گولدن خسارات وارد کرد،  سپس بعد از سالها خرج و تلاش بی وقفه مردم هلند،  سد های مدرن ساخته شد.  امروزه این سدها کاملاً مهندسی و با ابزار دقیق هستند،  و نمونه کار و تلاش، درست کاری و فداکاری، مهندسی و افتخار یک ملت می باشند،  که باید سر مشق ما ایرانیان هم باشد،  آنها داستان دروغین پتروس را هیچ می دانند.

تاریخ ماجرا جویی در ایران

      البته درباره تاریخ ماجراجویی در ایران بزودی می نویسم،  ولی در اینجا کمی توضیح می دهم،  که بنا به شرایط تاریخی و اجتماعی،  ماجراجویی در ایران رفته یا کشته شده است.  ماجراجویی تنها به کار های خطرناک مربوط نمی شود،  ماجراجویی های ورزشی، علمی، تاریخی و غیره زیاد است،  مانند ماجرا جویی پرش فلیکس.  علتی که این متن را شروع به نوشتن کردم،  همین ماجراجویی علمی پرش فیلیکس بود.  آنچه امروز از ماجراجویی ایرانیان می بینم،  حداکثر نشستن پشت کامپیوتر،  و با ترس و لرز از درست و غلط وبلاگ نویسی است،  دیگر کسی بدنبال تحقیق های میدانی گسترده و نوین نمی رود.  یاد دوستم که استاد تاریخ است افتادم،  بجای اینکه ابتدا قدرت ذات طبیعی بشر را به فرزندان خود بگوید و منتقل کند،  یا خود در فکر تحقیق و تحلیل های جدید در تخصصش باشد،  حداکثر فرزند خیلی تیز هوشش را بنزد بانوی مومنی می برد،  که برای او دعا کند،  تا در کنکور تیز هوشان قبول شود.  یا در این وبلاگ می بینم،  جوانانی که تخصص آنها تاریخ و باستان شناسی است،  هیچگونه فعالیت ماجراجویانه ندارند،  حداکثر بدون هیچ کار واقعی جهت دار،  چند پرسش در نظرات وبلاگ مطرح می کنند.  ...ادامه دارد...

   عکس پرش فیلیکس از 39000 متری زمین،  البته این پرش مخارج سنگینی داشت،  ولی یک ماجراجوی متخصص لازم بود،  تا به انجام و سرانجام برسد،  عکس شماره 5818.

   ماجراجویی در ایران باستان

      اولین ماجراجوی تاریخ ایران جمشید است،  داستان ماجراجویی جمشید،  از اهمیت ماجراجویی در ایران می گوید.  در شاهنامه فردوسی آمده: .... اوست که کشتی بر آب راند و از کشوری بکشور دیگر رفت،  پنجاه سال هم در انجام این کار بود.  چون این کارها را بپرداخت،  پای فراتر نهاد،  بفر کیانی تختی ساخت،  بگوهر اندر نشانده و بهر جای که خواستی رفتن.  دیوها آنرا برداشته از هامون به آسمان بر افراشتی،  خورشید سان در آن تخت نشسته در هوا همی گشت...  مشروح در اینجا.

   عکس فرکیانی جمشید،  و پرواز آن برای سفر،  عکس شماره 2505،  البته در شاهنامه فردوسی منظور دیو باسوادها و متخصص های آن دوران می باشد،  که توانسته بودند با دانش خود تختی بسازند،  که توانایی پرواز داشته باشد.  ولی در تصویر های یکی دو قرن اخیر دیو و دیوان را با اشکال ترسناک شبیه انسان کشیده اند،  درصورتیکه دیو از دیواندار و دیوان می آید،  (دی = روز + و = دارنده جایگاه) که قبلاً "و" را در واژه وتن (وطن) تشریح کرده ام،  (دیو = دی + و = روزدار، روزنویس).

مجسمه ها سخن می گویند

      سه مجسمه ایلامی در سایت رسمی میراث فرهنگی ایران، که درباره آنها نوشته اند گیلگمش،    C , B  (در این عکس)،  درصورتیکه گیل گمش نیستند.  وقتی می گویم ماجراجویی در ایران کم شده یا نیست،  به همین راحتی متوجه می شویم،  که واقعاً چه شده،  و چرا هیچ تحرکات عینی و میدانی آزاد وجود ندارد.  هیچ یک از اینهمه مدعی تاریخ ایران باستان،  هیچ کدام حاضر نشده اند تحقیق و تحلیل کنند،  و یا حداقل نظریه بدهند،  که این مجسمه ها چه می باشند.  مجسمه A براحتی نشان می دهد،  بزرگی مثلاً برای تبلیغ انتخاباتی یا دعا و امثال،  در حال نماز خواندن است،  نوع نمازی که امروز در کشور های همسایه ایران رایج است،  و سرنخ خوبی از پیدایش نماز و دعا و تبلیغات است.

عکس سه مجسمه باستانی از یک سایت رسمی دولتی کشور ایران،  عکس شماره 1446.


شمس ایرانی است

      بسیاری می پرسند آیا شمس (خورشید) واژه ای ایرانی یا عربی است،  البته لغت شناسی و ریشه یابی واژه ها،  کار بسیار مشکل و تخصص است.  اساتید در ایران یاد گرفته اند،  که برای راحتی،  هر چه را سریع بگویند عربی است،  و هیچ ریشه یابی تاریخی نمی کنند.  تا آنجا که من می دانم،  در تمدن سومری به وسیله ای موشک مانند،  که با آن بفضا می رفتند،  تا به خدای آنو برسند،  شم می گفتند،  و مس نیز فلزی درخشنده و با ارزش بود،  بویژه وقتی ذوب شود،  درست مانند درخشندگی خورشید می گردد.  شم + مس = شمس.

      یکی از این پرسند گان دوستی بود،  که بخاطر ارادت به شمس تبریزی،  می خواست نام پسرش را شمس بگذارد،  و از این موضوع ناراحت بود،  که شمس عربی است،  و فارسی نیست.  ابتدا به او گفتم شمس نام بین المللی است،  همانگونه که شمس نام بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان ایران و عرب،  هند و غیره بوده و می باشد.  ما نباید نسبت به اینکه نامی عربی یا غیر است،  حساسیت داشته باشیم،  ما در قرن 21 هستیم،  حساسیت ما باید در دانایی نوین باشد،  نه خواسته های قرن های 18 و 19 اروپا.  سپس به او گفتم شمس نام ایرانی برای خورشید است،  نام پارسی خورشید در زبان های محلی غربی و شمالی و شمال شرق ایران بزرگ گفته می شود.  شمس نیز نام ایرانی است،  که در هند استان  و چین استان ایران می گفتند،  در ادبیات ایران مرکزی بوضوح دیده و شنیده می شود. 


  عکس دو گونه شم A  و B  ،  شم سفینه ای که با آن به آنو می رسند،  C  شم درست مانند کپسول حمل فضانوردان می باشد،  D مقیاس شم با موشک فضا پیما،  عکس شماره 2959.

      در یکی از تحقیقات مشکوک جدید قرن 21 ،  درباره فرا زمینی ها می گویند،  که در زمان سومریها عده ای فرا زمینی از فضا به زمین آمده بودند.  اینها ادامه می دهند،  نور و آتش سفینه ها و بشقاب پرند ها باعث شده بود،  که در بسیاری از افسانه ها و آثار تاریخی بنوعی از این موضوع یاد شود.

      زبان های ایرانی آنگونه که در شاهنامه فردوسی آمده است،  سی گونه خط داشت،  امروزه ما فارسی می دانیم،  که پارسی نیست و درست و صحیح آن دری است.  حداکثر چند پیر مرد و پیرزن مدرسه نرفته،  در روستا های دور دست ایران بزرگ آخرین کسانی هستند،  که یکی از زبان های باستانی ایران را می دانند،  آنها نیز به لطف کارگزاران و چهره های استعمار در قرن گذشته،  بفراموشی سپرده شده اند،  و آخرین ارتباط با زبان های تاریخی ایرانی با قرن حاضر کاملاً دارد از بین می رود.

   عکس کتیبه سومری که از شم و سفر به فضا در آن نوشته شده است،  و عکس گیلگمش سومری که در آسمان گشت زد،  عکس شماره 4574.

سه مطلب جالب تاریخی

      در قرن اول میلادی هرو اندیشمند یوآنی،  اولین موتور بخار را بنام ایلوپایل ساخت،  این دستگاه،  بخار متراکم را می گرفت،  توربینی و گردونه ای را بگردش در می آورد،  این اولین موتور موشکی در جهان بود.  ایلوپایل یعنی گلوله ایالوس یا خدای بادها بود،  آیا ممکن است این را از داستان اودیسه و هومر یا امثال آن گرفته باشد؟  مطمئن او از دانش های قبل از خود الهام گرفته است.

      در 214 ق.م،  یوآن های مقیم یک جزیره (گویند: شهر ساراکیوز  در جزیره سیسیل)،  مورد حمله کشتی های رومی قرار گرفتند،  آنها از نظر نظامی توانایی مقابله با رومیها را نداشتند.  ارشمیدس (ارش + مادی) دانشمند یوآنی،  برای مقابله با ناوگان جنگی رومی،  یک اسلحه جدید اسرار آمیز قدرتمند ساخت،  که از خود دفاع کنند.  آن یک آینه عظیم قوسی شکل بود،  که با تمرکز نور خورشید بروی کشتی های رومی،  آنها را نابود می کرد.  مطمئن ارشمیدس از داستان های 600 سال پیش از خود الهام گرفته بود.

   عکس توربین ایلوپایل اولین بخار جهان A،  و آینه ارشمیدس B،  براحتی متوجه می شویم،  امروزه دانشمندان بسیاری معتقد هستند،  که پایه های علوم از ایران به اروپا رفته است،  زیرا هیچ علمی بدون پایه شکل نمی گیرد.  اما عده ای انیرانی می گویند،  که موجودات فرا زمینی پایه های علوم را گذاشته اند،  تا بدینوسیله بتوانند ایران تاریخی را حذف نمایند،  عکس شماره 4040.


   عکس پیکره سنگی پوکوتیا،  و دیگری کاسه مگافوئنته،  متعلق به حدود پنج و نیم هزار سال پیش، که دو در تیاهواناکو کشور بولیوی نزدیک مرز کشور پرو پیدا شده اند،  و در 2002 میلادی شناسایی علمی شده اند.  روی هر دو مصنوع حروف الفبای سومری حکاکی شده،  و در موزه فلزات گران بها (موزه طلا) این کشور نگهداری می شوند.  هر دو این آثار زیر خاکی دینی هستند،  و براحتی می توان رابطه دین و اهرام آسیای جنوب شرقی و قاره آمریکا را با ایران و نیایشگاه چغازنبیل متوجه شد.  مطمئن این اشیا مستقیم از خلیج فارس به آمریکا نرفته اند،  و در این میان واسطه های تجاری و فرهنگی دریایی در شرق دور داشته اند.  این ها دلیل وجود تجارت ماقبل از تاریخی ایران می باشند،  عکس شماره 4428.

   جالب:  مانفرد مایر هوفر،  در مقاله ریشه شناسی و کهن ترین شواهد نام میترا،  پس از بحثی فاضلانه درباره معانی خورشید و پیمان برای میترا،  حتی واژه متررا نیز مشتق از نام میترا می داند و «mi-tra» را ابزار اندازه گیری معنا می کند،  که «ma» به معنای جدید پیمان از آن ریشه گرفته است،  ("متروس" یونانی به معنای اندازه و اندازه درست هم از این ریشه است).  اما در غرب نام مهرگاه برابر ایزد خورشید دانسته شده،  و گاه کنار خورشید،  و در تصاویر و نقش برجسته ها در حال برگزاری بزم مقدس دیده می شود،  و سپس با گردونه خورشید و همراه با آن به عرش اعلی صعود می کند.

      در مقاله بالوتا بنام،  مهرپرستی در کتیبه های داشی،  نوشته شده که در داشی کشور رومانی،  میترا پیوسته دارای القاب «خورشید شکست ناپذیر»، «خدای خورشید شکست ناپذیر»، «خدای قادر مطلق شکست ناپذیر»، «ایزد آفریدگار»، «چشمه جاوید» و همانند آن بوده است،  و حتی دوبار برای صفت قادر مطلق از واژه «نبرزه» که همان «نبرده» به معنای دلیر پارسی استفاده کرده اند.  پس نویسنده ناچار به ریشه ایرانی این ایزد اقرار می کند،  ضمن اینکه برای ما روشن می شود،  که در برخی جا های غرب،  میترا برابر با خورشید،  ولی در همه جا آفریدگار است،  حال آنکه در اوستای ایرانی،  مهر آفریده یا هورامزدا است.  یک بار در مهریشت 1 اهورامزدا به زرتشت می گوید:  مهر را در شایستگی نیایش برابر با خودم آفریدم،  و در جایی دیگر مهر آشکارا «آفریده  اهورامزدا» (همان،61) خوانده می شود،  در پایان یشت (همان 145)،  خورشید و مهر از همه جدا نام برده می شوند  ...ادامه بزودی...

خدایان و فرشتگان میان رودان

       دوران باستان هر شهر بین النهرین،  یک رب النوع یا خدایی داشت،  که در قالب یک بت یا مجسمه شناخته می شد،  و اهالی هر شهر رب النوع سایر شهر های دیگر را،  در رتبه پایین تر از رب النوع شهر خود می دانستند.  چنانچه شهری به تسخیر دیگری در می آمد،‌  رب النوع آن شهر به اسارت رفته،  و استقلال آن شهر از بین می رفت.  سه رب النوع بزرگ را همه می پرستیدند:

  1 -  آنو،  خدای آسمان،   2 -  هه آ،  صاحب آب های در های عمیق،  3 =  بل یا بعل،  خدای زمین.

      قبل از دوران خدایان و رب النوع های مختلف، در دوره های ماقبل تاریخ،  مردم با پاکی تمام،  زندگی سالم و طبیعی و مظاهر طبیعت را ستایش می کردند،  که در ایران مهر پرستی اولیه از آن است.  کم کم در ادامه شهر نشینی،  و نیاز حکام برای استثمار کردن مردم،  خدایان مختلف ساخته شدند.  سپس با ترفند های مخصوص دوران تمدن خودشان،  خدایان را جنبه آسمانی دادند،  و برای هر یک از عوامل طبیعی منشاُ ربانی قائل شدند،  و برای آنها معابد ساختند،  و مراسم خاصی برایشان اجرا کردند،  و همواره برای آنها قربانی و هدیه می دادند.  حتی برایشان فرزند و همسر هم قائل می شدند،  در بخش هایی از بین النهرین به معابدی بر میخوریم،  که جفت در کنار هم ساخته شده بودند،  که دلیل بر وجود اعتقاد به زن و شوهری می باشد.

      خدای بزرگ شهر اوروک در بین النهرین،  ایزد بانو «اینانا» یا «اینین» بود،  که در سومری به معنای «بانوی آسمانها» است،  همسر او «دُموزی» خدای برکت و بخشندگی و بارور کنندگی است.  در بین النهرین مانند ایران و آسیای میانه،  ستایش بسیار گسترده الهه مادر از  5000 ق.م به بعد،  رواج داشت،  وجود پیکرک های سفالین الهه مادر با زیور الات فلزی،  وجود مهره های گردان (سیلندری)، که صحنه های آئینی، مذهبی و اساطیری بر آنها نقش شده،  و اطلاع مکتوب از وجود آئین های  پیروان الهه مادر،  و شرکت مردم در آئین ها نشان میدهد،  بخشی را در تاریخ دین و آئین ایران نوشته ام.

      مهمترین خدایان که ابتدا در سومر مورد پرستش قرار گرفتند،  آنهایی بودند که سرنوشت را رقم میزدند،  سومری ها تقسیم بندی هایی درباره خدایان  داشتند،  مثلاَّ،  خدایان خلاق و غیر خلاق،  خدایان اصلی عبارتند:

   آنو (anu)  ــ   خدای آسمان،  که در اصل خدای بزرگ سومری بود،  و خدای حامی شهر اوروک(uruk)  بود،  و در آن شهر معبد داشت،  او پدر خدایان بود،  و با الهه زمین ازدواج می کند،  ثمره آن «انلیل» خدای هوا است.

   انلیل (enlil) ــ  فرزند آنو و خدای هوا و حامی بزرگ نوع بشر است، او بعدا بعنوان پادشاه جانشین پدرش شد،  بنابر اساطیر سومری،  او زمین و آسمان را از هم جدا کرد.  از تخمها،  گیاهان را رویانید و سرنوشت را رقم زد ، سلاحش رعد بود و صدایش برق و بوسیله رعد و برق نظم را برقرار می سازد،  طوفان و باد از نیرو های او هستند.

   اِنکی (Enki) ــ  خدای خردمند و مظهر خرد است،  آفرینش جهان در دست اوست،  و نظام بخش امور جهان است،  خدای باران آوری که رفاه جوامع انسانی را در دست دارد.  او وضع کننده قانون و حافظ آن است،  بهترین دوست انسان و تعیین کننده سرنوشت آدمیان است.  او با کشتن غول نرنیه نخستین اپسو (Apsu) به قدرت می رسد. مردوک خدای بزرگ بابلی پسر او اینانا دختر اوست،  انکی همتای اِ آ (Ea) ایزد زمین است،  او خدای آبها و سازمان دهنده  حیات بر روی زمین است.

   مردوک  (mardduk) ــ  فرزند و اِنکی و اِآ ،  و خدای بزرگ بابل است،  پس از جایگزین شدن نظام پدر سالاری به جای مادرسالاری حدود نیمه دوم هزاره دوم ق.م،  جانشین انکی خدای خردمند شد،  که در دوره سومری ها خدای زراعت بود،  ولی در زمان به قدرت رسیدن شهر بابل،  مردوک به مقام خدای آسمانها ارتقا پیدا کرد.  او حامی شهر بابل و قهرمان منظومه آفرینش بابلی بود.

   آشور (Ashur) ــ  خدای بزرگ آشور بود،  زمانیکه آشوریان قدرت را بدست گرفتند،  خدای آشور که با همین نام خوانده می شود،  نسبت به مردوک و بقیه خدایان برتری یافت،  و حتی در راستای آفرینش جانشین مردوک شد.

   سین (Sin) ــ  خدای ماه است،  و در اساطیر سومری به آن نانا گفته می شود،  او نگهبان گله و خدای سرنوشت و خدای حامی شهر اور (Ur) که نماد او هلال ماه است.

   شمش (SHamash) ــ  یا شم،  او را آتو هم میخوانند،  خدای خورشید است و فرزند ماه هم گفته می شد،  در نقوش میان رودان شم را در حالی نشان می دهند،  که اشعه هایی از شانه هایش بیرون زده،  و دو خدا در حال باز کردن در های آسمان بر روی او هستند.  ابزاری شبیه اره در دست دارد،  که نشانه قضاوت و اجرای عدالت می باشد، حمورابی از او اطاعت می کرد،  و نماد شمش قرص خورشید است.  شم نشان های ویژه قدرت خدایی یعنی باتوم است،  حلقه در دست دارد،  و قانون را به حمورابی می دهد،  که حالتی از دقت و احترام دارد.

   اینانا (Inanna) ــ  فرزند انکی و خواهر مردوک است،  در سومر به معنای خدای آسمان و در بابل و آشور ایشتار خوانده می شود،  که معادل آناهیتا در ایرانی،  و ونوس رومی و آفرودیت یونان است.  اینانا ایزد بانوی عشق و باروری،  و بسیاری صفات آسمانی دیگر است،  همچنین ایزد بانوی بزرگ اوروک می باشد.

   دُموزی(Dumuzi)  ــ  خدای شبانی و گله ها بود،  و در بابل تموز گفته می شد،  بمعنی فرزند راستین و مومن است.  او خدای بخشندگی و بارور کنندگی بوده،  و هر سال آئین خاصی که محتوای آن برکت بخشی و شهادت  بود،  برگزار می شد.  گویا ریشه آن از عید نوروز بوده،  که به نمروز و دموز تغییر کرده است.

   نابو (Nabu) ــ  خدای قلم و کتابت و فرزند مردوک بوده،  که در هزاره اول ق.م به محبوبیت رسید.

   نینورته (Ninurta) ــ  ایزد باران است او سلاح بی نظیری به حمورابی می داد که پیروز می شد.

     با وجود این خدایان،  سومری ها برای هر پدیده رب النوع یا خدایی داشتند،  به ارواح بد،‌ عفریت ها و جن ها نیز معتقد بودند،  هر یک از حکام برای خود رب النوع داشت،  که در جنگها، امراض و برای کسب ثروت از آن بهره می بردند.  عکسها و مطالب بیشتر درباره تاریخ خدایان،  و پیدایش آنها و رب النوع را بزودی پست می کنم.

تاریخ برسم در ایران

      برسم و زور و هوم،  از ویژگی ‌های مزدیسنا می باشد،  و در مراسم عمده دینی اسباب ستایش است،  چنانچه در وقت تهیه نمودن آب زور و فشردن گیاه هوم،  و بستن و گشودن شاخه‌ های برسم،  اوستا‌ خوانی و ستایش خداوند در نظر است.  مانند این رسوم و آداب، با ابراز و آلات ویژه در مندرجات برهمنان،  و کنشت یهودیان و کلیسای عیسویان هم دیده می‌ شود.  برسم گرفتن و مدتی دعا بر آن خواندن،  همان از برای نعمت نباتاب سپاس به جای آوردن است،  که مایه تغذیه انسان،  ستوران و زینت طبیعت می باشد.  برسم را بعنوان نشانی از کلیه رستنی‌ها در مراسم قرار داده،  و به آن درود فرستاده می‌ شود،  واژه برز (که برسم از این واژه مشتق است) به معنی بالیدن و نمو کردن می‌ باشد.

* پرستنده آتــش زردهشـت  <><><>  همی رفت با باژو وبرسم به مشت * فردوسی

      این کلمه در اوستا برسمن است،  و از کلمه برز به معنی بالیدن و نمو کردن آمده،  در سانسکریت بره Barh  یعنی شاخه‌‌ های بریده درخت،  و در فارسی تای و در پهلوی تاک ‌گویند.  در اوستا مشخص نیست که این شاخه‌ها از چه درختی باید باشد،  همین قدر در یسنا  25  هات  3  آمده،  اورورم برسمنیم،  یعنی برسم (شاخه بریده) درخت یا گیاه.  از بخش‌ های دیگر اوستا معلوم می‌ شود،  که برسم باید از جنس اورورا (urvara) یعنی نباتات باشد.  در کتاب شایست نه ‌شایست،  فقط به ذکر آنکه برسم باید از درخت پاکیزه باشد،  بسنده کرده است،  ولی در نوشته‌ های متأخرین گفته شده،  که برسم باید از درخت انار چیده شود.

      این شاخه‌ها با آداب مخصوصی همراه سرودن سرود‌ های مذهبی و به کمک کارد ویژه ‌ای به نام برسم چین بریده می ‌شود.  مدت‌هاست که به جای برسم‌ های نباتی،  برسم‌ های فلزی از جنس برنج یا نقره ساخته شده،  و ابعاد آن‌ها عبارتست از بلندی نه بند انگشت، قطر یک هشتم بند انگشت.  محل قرار دادن برسم‌ها در هنگام مراسم روی شئی بنام برسمدان یا ماهروی است،  و علت نامیدن آن شباهت دو سر این شی به شکل تیغه ماه است.  در فرگرد  19  وندیداد فقره  19  نیز همین ابعاد برای برسم در نظر گرفته شده است.

      گذشته از اوستا،  به واسطه خبری از استرابون رسم گرفتن نزد ایرانیان بسیار کهن است،  جغرافی‌دان مذکور راجع به یک آتشکده در کاپتا توکا (آسیای صغیر) می ‌نویسد:  مغ‌ها درآنجا آتشی که هرگز خاموش نمی‌شود را نگهداری می کنند،  و هر روز در آتشکده حدود یک ساعت در برابر آتش سرود می‌ خوانند،  و یک بسته چوب در دست می‌ گیرند،  و پرده ‌ای تا به چانه آویخته،  که لب‌ های آنان را می‌ پوشاند.  مقصود از بسته چوب و پرده همان برسم و پنام است.  برسم گرفتن پیش از غذا، در عهد ساسانیان مرسوم بوده است مکررا در شاهنامه فردوسی به این رسم برمی‌خوریم مانند:  در ضیافت نیا طوس،  سفیر روم در نزد شاهنشاه خسروپرویز،  وقتی که بندوی یکی از گماشتگان پادشاه پیش از غذا با برسم داخل شد،  شاه از باج (باژ) گفت،  سفیر روم بر آشفته و از سر خوان برخاست.

* بیامد نیاطوس با رومیان  <><><>  نشستند با فیلسوفان به خوان *

* چوخسرو فروآمد ازتخت بار  <><><>  ابا جامه روم گوهرنگار *

* خرامید خندان برخوان نشست <><><>  بشرتیزبندوی وبرسم به دست*

* جهان‌داربگرفت باژمهان  <><><>  به زمزم همی رای زد درنهان *

* نیا طوس کان دید انداخت نان  <><><>  زآشفتگی باز پس شد زخوان *

* همی گفت باژ وچلیپا به هم  <><><>  زقیصر بود برمسیحا ستم *

   ــ  بازنویسی از اینترنت،  منبع اصلی:  ابراهیم پورداوود، ادبیات مزدیسنا، جلد اول،  انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی،  و انجمن ایران لیگ بمبئی.

   عکس انوش در چکچک همراه خادم زیارتگاه چکچک،  در تابستان 1387 خورشیدی،  مشروح در اینجا، عکس شماره 4542.

عملیاتی و میدانی کردن تاریخ

      بعد از پخش عکس آدم های بزرگ پیکر،  که در دو سه پست قبلی از آن نوشتم،  این بار از آدم کوتله ها عکس انداختم،  ولی چه فایده،  ما در ایران هیچ تحقیقات عملیاتی و میدانی برای تاریخ نویسی ایرانی نداریم.  بدون فعالیت های عینی ،  تاریخ نویسی کامل نمی شود،  و مطابق عادت یکی دو دهه گذشته،  تاریخ ما،  داستان می شود و داستان.  شاید عزیزانی بگویند امکانات نداریم،  و در حال حاضر با انواع مشکلات و محدودیت های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی،  امکان کار و تحقیق در میدان ها و سایت های باستانی وجود ندارد.  هم می توان گفت این بهانه است،  و هم واقعیت،  با یک حساب انگاری،  حدود ده هزار نفر جوان باهوش ایرانی،  کم و بیش در حال تاریخ نویسی هستند.  آنها می توانند علاقمندان یا سرمایه گذارانی برای همراهی پیدا کنند،  یا با نامه نگاری دستگاه های دولتی را تحت تأثیر قرار دهند.  سپس به سایت های تاریخی بروند،  با هوش و تدبیر در تخصص و گرایش خود،  فیلم و مستند بسازند،  و یا هر گونه فعالیت باستانی و تاریخی که می دانند و می توانند انجام دهند.  البته ابتدا باید ذهن آموزش های سنتی قرن 20 ایرانی را دور بریزند،  تا بتوانند دید جدید کاربردی پیدا کنند.

      تقسیم کار برای تاریخ نویسی خیلی مهم است،  در هر صورت اشخاصی فقط می توانند مطالعات شفاهی و نظری داشته باشند،  افرادی میدانی و باستان شناسی هستند،  و عده ای نیز هر دو مورد را طرح تحقیقات خود می کنند.  در شرایط تعلیل و تحلیل های آزاد منفرد بدون سازمان،  یافتن نتیجه کار دیگران برای بهره برداری خیلی مشکل است،  بهمین جهت عزیزان باید کوشش کنند،  تا نتیجه تحقیق حرفه ای خود را بهتر در اختیار متخصصین دیگر قرار دهند.  همچنین چه خوب می شود،  که عزیزان تجربه های چگونگی آغاز بررسی های تاریخی مقطعی خود را،  در اختیار دیگران بگذارند.  بنظر من،  درک خواندن یک کتاب تاریخی،  در یک محوطه تاریخی،  خیلی بهتر خواهد بود،  تا در اتاق و پشت میز.  هنگام مطالعه در تختخواب،  داستان لشکر چند ده هزار نفری را،  که مدت کوتاهی چند هزار کیلومتر می پیمایند،  و سپس دشمنان شان را یکی پس از دیگری شکست می دهند،  پذیرفته می شود،  درصورتیکه در محوطه عملیاتی غیر قابل باور می شود.

      مشکل تاریخ ما با کسانی است،  که تاریخ را فقط و فقط در کتاب های چاپ شده می دانند،  و با خواندن مدام کتاب در خانه،  داستان های تاریخی چون فیلم های هالیودی،  بعنوان تاریخ در ذهنشان رفته است.  این قبیل به راحتی می پذیرند،  که الکساندر یونانی و این و آن به ایران حمله کرده،  گرفتند و کشتند و خراب کردند.  کتابها هر چند که در گذشته دور هم نوشته شده باشند،  خالی از انگیزه و ترفند نیستند،  چه برسد چاپ شده های قرن انبوه سازی آنها.  در واقع یک تاریخ دان تاریخ نویس،  حداقل باید در دوره ای که تحقیق می کند،  از ساختار تاریخی آن زمان،  و شرایط اقتصادی و اجتماعی و نظامی و غیره آن دوره،  بمیزان درک از نزدیک داشته باشد،  تا براحتی اغفال نوشته های کتابها نشود.  شاید برای عده ای این موضوع عجیب و غیر قابل تصور باشد،  ولی با چند بار رفتن به سایت های باستانی،  بیابان های ایران،  جنگل های ایران و غیره،  و پیگیری تاریخ در محل وقوع،  تجربه عملیاتی و میدانی کردن تاریخ را پیدا می کنند.

   عکس جسد یک آدم کوتله شهر کوتله های شهداد،  و عکس شهر باستانی آنها که محل بازی بچه ها شده است،  مشروح در استان تاریخی کرمان،  عکس شماره 4164.

   پرسش:  یادمه یه مدت مد شده بود که میگفتن موشک در زمان ساسانیان اختراع شده،  آیا درسته؟

   پاسخ انوش:  برای پاسخ رجوع کنید به:  تاریخ گوگرد و باروت در ایران.

   پرسش:  ممکن دلایل و چگونگی ورود افسانه اسکندر به تاریخ و ادبیات ایران را بیان نمائید؟

   پاسخ انوش:  سه دوره کلی تاریخ ادبیات داریم،  قبل از کشف کاغذ،  بعد از کشف کاغذ،  دوران استعمار،  که هر کدام تعریف خاصی دارند.  در ادبیات قبل از کشف کاغذ،  از اسکندر مقدونی خبری نیست،  بعد از کشف کاغذ تا دوران استعمار در ایران،  از اسکندر بگونه ای نام برده شده،  که بوضوح ایرانی بودن آن پیداست.  در دوران استعمار وضع بطور کلی تغییر می کند،  و اسکندر مقدونی،  آلکساندر یونانی می شود،  تا زمان این وبلاگ و کتاب موضوع وبلاگ،  که دانایان تاریخ ایران باستان متوجه می شوند جریان واقعی چه بوده است.

      در قرن 20 کتب دانشگاهی ایران و تقریباً تمام جهان را از اروپا گرفته بودند،  و نگارش و تدریس آنها زیر نظر ترفند های استعمار و فرماسون،  و فلسفه آرماگدونی و اینقبیل قرار داشت،  کوتاهی از درک این موضوع،  گمراهی در دانش و فلسفه ایرانی را دارد.  باید توجه اگر داده های استعمار و امپریالیسم در علوم اکادمی را از ذهن خود پاک کنید،  بعد از خواندن ادبیات تاریخی ایران،  براحتی می توانید بدانید که اسکندر ایرانی بوده است.  یاد آوری نمایم،  آنها قبل از اینکه از دانش تاریخ و تاریخ بگویند،  مقداری داستان و پرت و پلا را بجای تاریخ قالب می کردند،  و عدم دانش تاریخ و داستان گونه نویسی از تاریخ،  همچنان در ایران و جهان ادامه دارد.

   پرسش:  آیا می توان به کتابها و نوشته های بازنویسی شده اعتماد کرد و آنها را بعنوان سند تاریخی حساب نمود؟

   پاسخ انوش:  من که می خواهم یک تاریخ نویس بنیادی باشم،  حتماً باید اصل کتاب یا سند را ببینم،  و به نوعی نسبت به صحت باز نویسی شده آن اعتمادم جلب شود،  تا آن مطالب بازنویسی یا چاپ شده را بپذیرم.  آنچه که می دانم،  بسیاری از کتابها و اسناد هنگام بازنویسی،  دستخوش تغییرات می شوند.

   پرسش:  در مطلب گذشته از ورقه های مسی در آمریکای جنوبی نوشتید،  ولی هیچ توضیح ندادید که چه بودند یا از کجا بودند؟

   پاسخ انوش:  بطور کلی پاسخ و توضیح علمی به این موضوع،  زمان تخصصی و حرفه ای می برد،  آنها متعلق به حدود 3500  سال پیش بودند،  در آن زمان تنها معدن فعال مس شناخته شده جهان،  در استان تاریخی کرمان بود،  برای اطلاع بیشتر به لینک مراجعه نمایید.  فقط دو سه صحنه از نوشته های مذکور در یک فیلم وجود دارد،  که حداقل باید با اندک نوشته های علائمی یافته شده در جیرفت و شهداد مقیاس کنم.

   پرسش:  در مورد اثار تاریخی پدر گرسلی, منو تو 1 در برنامه "ما و فرا زمینی ها" کلی چاخان سر هم کرد در مورد اینکه این گنجینه متعلق به فرازمینی ها است و یا شهر زیر زمینی ترکیه هم برای امنیت در مقابل حمله ی فضایی ها درست شده.  در حالی که این سبک معماری در غار میمند و روستای کله قندی و... دیده می شود. ایا هخامنشیان به امریکا نرفته اند؟ داریوش در اقیانوس هند ترتیب یک سفر جغرافی را داد. شاید ان کشتی ها به امریکا رسیده باشند؟

   پاسخ انوش:  در مورد شهر زیر زمینی قبلاً پستی گذاشتم،  علتی که درباره پدر گراسلی نوشتم،  تکذیب همین دروغها بود،  زیرا غربیها به هیچ عنوان نمی خواهند بیان کنند،  که اولین بار ایرانیها یا رد پایی از ایرانی در قاره آمریکا است،  حتی آثار تاریخی بدست آمده را نابود یا پنهان کرده اند.  سال گذشته بهزاد بی بی سی به زنگبار رفت،  تا رد پای ایرانیها را در آنجا بیابد،  کمی از آثار تاریخی و جشن و نوروز و آتش ایران باستان را در جزیره زنگبار یافت،  البته بهزاد دید تحقیقات تاریخی نداشت.  در هر صورت من سالها پیش بطور شفاهی شنیده بودم،  که زنگبار را ایرانیها کشف کردند،  و داستانش را بعنوان کشف آفریقا توسط ایرانیها نوشتم.  درباره رفتن گروه های اکتشافی ایرانی به قاره آمریکا،  هم می تواند بله باشد هم نه،  وجود تعدادی آثار تاریخی دلیل بر رسیدن ایرانیها نیست،  دید خوب برای این حرکتها مرحله ای می باشد،  یعنی ایرانیها تا مالزی و کامبوج و ویتنام رفته اند،  آنها به شانگهای یا هنگ گنگ یا فیلیپین،  و آنها با مقداری کالای ایرانی به قاره جدید رفته اند.  تحقیق در این باره خود یک تخصص است،  و کار میدانی و عینی مفصل و پر خرج می خواهد،  و بطور کلی از تواناییم خارج است،  من فقط جهت رد ادعای فیلم فوق اندکی نوشتم.  آنها دست آورد های ایرانی و قاره کهن را فرازمینی می گویند،  و با اینگونه ترفند ها اقدامات استعماری خود را پیش می برند.  عزیزان نسبت به رد و تکذیب اینقبیل ساخته های دشمنان ایران و ایرانی خواهشاً کوتاهی نکنید،  پرسه زدن در گورستان تاریخ،  بدون هدف برای برنامه های آینده ساز،  هیچ فایده ای ندارد،  بزودی مطلبی با عنوان "شطرنج حساب شده" در اینباره می نویسم.

   عکس از فیلم آرگو،  دشمنی با ایران و ایرانی تنها در فیلم های مستند و تاریخی نیست،  در همه فیلمها دیده می شود،  و متاسفانه هیچ یک از ایرانیها نسبت به این فیلمها اعتراض نمی کنند.  فیلم آرگو بشدت ایران و ایرانی ها را می کوبد،  پس خواهشاً جوانان باهوش ایرانی اندکی بجنبند،  عکس شماره 7056.

   عکس انوش پای کوه دنا در تابستان 1388 ،  بدنبال انسان های سی هزار سال پیش زاگرس،  بزودی درباره تمدن سنگ اولیه زاگرس می نویسم،  عکس شماره 4459.

   ستون تراژان

      در قلب شهر روم یک اثر تاریخی جاه طلبانه،  سترگ ایستاده است،  و از داستان پردازی تصویری بروی سنگ از قرن یکم میلادی می گوید.  ستون تراژان بفرمان تراژان (98 ـ 117 م) امپراطور روم ساخته شد،  و یاد بودی از پیروزی او در نبرد با داکیا (داسی دانوب) در سرزمینی که امروزه رومانی خوانده می شود بود.  این ستون 35 متر بلندا دارد،  و بلند ترین سازه در شهر روم باستان بود.  غنائم این جنگ نه تنها در ساخت این ستون،  بلکه در ساخت بازارچه، کتابخانه و میادین و بنا های عمومی دوران تراژان خرج شد،  که امروز اکثر آنها بصورت ویرانه رها شده اند.  در این ستون تمام دست آورد های دوران باستان،  بصورت داستان پردازی یکجا گرد آمده است.

   عکس ستون تراژان در شهر رم،  عکس شماره 6429 .  در طول 200 متر کتیبه ای که بدور این ستون حلقه زده،  افسانه پیچیده ای بازگو شده است.  کتیبه 23 دور پیچ و تاب خورده و حلقه زده است،  و داستان نبرد تراژان با داکیا را بتفصیل بازگو می کند.  در واقع آنرا یک فیلم حماسی ایستا و تراشیده از سنگ نامیده اند.  در تمام صحنه ها امپراتور تراژان بعنوان یک حکمران شکیل و مقتدر ظاهر می شود،  و در کل ستون 59 بار دیده می شود.  ضد قهرمان داستان دکابلوس،  پیشوای داکیها است،  حیله گر و موذی و شریر بتصویر کشیده شده است.   2500 سیاهی لشکر نیز دیده می شوند،  که هر کدام بنا به موقعیت اجتماعی و احساسی بتصویر کشیده شده اند.

   پرسش:  آیا ایرانی های تاریخ دان و تاریخ نویس درباره ستون تراژان تحقیق و تحلیل کرده اند؟

کلیسای باستانی جالب

   عکس یک کلیسای تاریخی در دل کوه در کشور اتیوپی جنوب اریتره،  و تصویر دیواری عیسی مسیح که بیش از هزار سال قدمت دارد،  مربوط به زمانی است که اروپائیان نمی دانستند آفریقای تاریخی غیر از حاشیه مدیترانه وجود دارد،  چه برسد به شاخ آفریقا.  این تصویر دیواری که در تلویزیون دولتی اتیوپی نشان داده شد،  دقیقاً می گوید که اشخاص تصویر،  سفید پوست و با نوع پوشاک از ایران هستند.  کسانی که چین و هند ایران را چند هزار کیلومتر جابجا کردند،  اریتره و... ایران را هم براحتی واگذار کردند،  عکس های شماره 4167 و 4168.

   کلیک کنید:  تاریخ نجوم در ایران

   کلیک کنید:  تاریخ سکه های آق قوینلو

   کلیک کنید:  تاریخ مواد مخدر و اعتیاد در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بمب الکترومغناطیسی
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 108 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

امواج و بمب های الکترومغناطیسی

پیش گفتار

      امروزه بمبها و امواج الکترو مغناطیسی یا به اختصار EMP ،  کاربرد های مختلف منجمله برای نبردها،  حملات پیشگیرانه،  اقدامات تروریستی و قاچاقپیان،  و غیره دارد.  مقابله و دفاع در برابر این امواج نیازمند فن آوری های نوین است.  بازرگانی راوید سعی در برآورن و گرد آوری این دانش،  برابر با داده های علمی ملی ایرانی،  و راهکار های دفاع آزاد و سریع و راحت با آنها را دارد.    EMP  تابش ناگهانی موج الکترو مغناطیسی در زمان بسیار کوتاه است،  که طیف بزرگ فرکانسی با دامنه زیاد را می پوشاند،  طرز عمل این پالس شبیه یک صاعقه می باشد،  اما به مراتب قویتر و سریعتر و کوتاهتر است.  کشور های امپریالیسم با در دست داشتن این تکنولوژی اقدام به ساخت سلاح ها و بمبها نموده اند،  گروه های تروریستی و قاچاق نیز می توانند با مخارج کم،  حتی کمتر از یکهزار دلار،  این اسلحه را تولید نمایند،  و منطقه 2 یا 3 کیلومتری را پوشش دهند.  بدین جهت برای مقابله با این اسلحه نیازمند ابزار و تجهیزات در تمام ارگان های همه مناطق و شهر های کشور عزیز ایران برابر با استراتژی ملی و مردمی می باشیم.

   خلاصه ــ  فن آوری EMPروز بروز در حال تکامل است،  همچنین روش های مقابله با حملات آن نیز در حال گسترش مابین همه ارگان های کشور هایی است،  که طرح های دفاع ملی و دید آینده نگر دارند.  ابتدای قرن 21 ایالات متحده آمریکا در حمله به عراق،  از پالس های الکترومغناطیسی استفاده نمود،  و با از کار انداختن ستادها و ارتباطات کلی و محلی و موضوعی کشور عراق،  زمینه پیروزی را فراهم آورد.  در این مقاله چگونگی فن آوری ساخت و کارکرد،  و نیز راه کار های دفاع غیر عامل و عمومی مقابل EMP توضیح داده شده است.  کوتاهی از این مهم،  خطرات زیادی را برای کشور و شهرها خواهد داشت،  و برخلاف منطق ملی و مردمی ایران است.

فناوری  EMP

   هسته اصلی بمب های الکترومغناطیسی یا E-Bomb در واقع همان منابع تولید پالس الکترومغناطیسی با توان بالا و فناوری مایکروویو نیرومند است.  از این رو پایه فناوری برای طراحی بمب های الکترومغناطیسی متنوع می باشد،  که در بعضی موارد تکمیل و به تولید رسیده است.  ساختار E-Bomb یک لوله توخالی رسانا است،  که حکم هسته سیم پیچ E-Bomb را نیز دارد،  در داخل این هسته مواد منفجره و جاشنی الکتریکی قرار دارد،  که درست در لحظه انفجار بمب مدار الکتریکی نیز بکار می افتد،  و میدان مغناطیسی حاصل از کارکرد مدار الکترونیکی در یک میدان انفجاری قرار گرفته،  و انفجار میدان الکترومغناطیسی رخ می دهد. هم زمانی انفجار بمب و به کار افتادن مدار نوسان ساز،  بسیار مهم می باشد.  زیرا آنچه موجب تقویت امواج الکترومغناطیسی باورنکردنی و ارسال امواج الکترومغناطیسی در همه جهات می گردد،  وقوع انفجار در مرکز میدان مغناطیسی می باشد.  انفجار یک میدان مغناطیسی بسیار نیرومند،  می‌تواند در کسری از ثانیه قدرت الکتریکی بسیار بالایی را در کلیه مواد هادی پیرامون خود القا نماید،  و بطور کلی تمام آنها را مختل نماید،  و از کار بیاندازد.  این میدان مغناطیسی روی انسان به عنوان یک هادی الکتریکی نیز موثر می ‌باشد،  ولی این تأثیر بسیار محدود و مقطعی است،  بدن جز در موارد خاص،  قدرت مقاومت در برابر آن را دارد.  در جنگ افزار های نسل الکترونیک این قرن،  استفاده از تکنولوژی مغناطیسی و امواج الکترومغناطیسی جایگاه ویژه‌ ای دارد،  و مورد توجه سران کشورها و سازندگان این قبیل سلاحها می باشد.

      اولین بار هنگام آزمایش سلاح های هسته ای در ارتقاع بالا،  اثر EMP مشاهده گردید،  یکی از تحلیل های اولیه مربوط به آزمایش هسته ای موسوم به  shot star fish در سال 1962 آمریکا بود.  در آن یک بمب به قدرت 1/4 مگا تن،  در ارتفاع 400 کیلومتری جزیره جانسون اقیانوس آرام منفجر شد،  در نتیجه سیستم های الکترونیکی در جزیره هاوایی با 1300 کیلومتر فاصله مختل شده،  همچنین در فواصل دورتر بر روی چراغ های خیابان، فیوزها، سیستم تلفن و دزدگیرها تاثیر گذاشت،  یا آنها را از کار انداخت.  در آزمایش های دیگر که با قدرت کمتری انجام شد،  سیستم هدایت هواپیماها در فاصله 300 کیلومتری محل انفجار دچار اختلال شد،  شوروی سابق نیز در خلال برنامه ها و آزمایش های اتمسفری خود،  آزمون های مشابهی انجام داد،  مثلاً در یک آزمایش تمام وسایل حفاظتی در خطوط مخابراتی هوایی تا فاصله 500 کیلومتری دچار آسیب شدند،  و در برنامه مشابه،  موجب قطع شدن خطوط برق در فاصله 1000 کیلومتری گردید.

      هنگامی که فوتون‌ های پرانرژی حاصل از یک انفجار در ارتفاع بالاتر از 30 کیلومتر،  به مولکول‌ های اتمسفر زمین برخورد می ‏کنند،  سبب تجزیه اتم های اتمسفر می‏شوند،  و الکترون‌ها را از هسته اتم جدا می‏ کنند.  الکترون‌ های آزاد حاصل از این انفجار،  با توجه به جرم کمتری که نسبت به هسته شامل پروتون و نوترون دارند،  به سرعت از صحنه انفجار دور می‏ شوند.  در ابتدا جهت تقریبی حرکت الکترون‌ها،  همان جهت تابش پرتو گاما می باشد،  یعنی به صورت شعاع‌ های دور شونده‏ از مرکز انفجار هستند.  الکترون‌ های آزاد با سرعتی نزدیک به سرعت نور حرکت می ‏کنند،  و به این ترتیب جریان الکتریکی نسبتاً بزرگی را در اتمسفر زمین ایجاد می‏ نمایند،  که به جریان Compton مشهور است.  با حرکت الکترون‌ها و خروج آن‌ها از صحنه انفجار،  ناحیه‌ خالی از الکترون‌ها در نزدیکی صحنه انفجار باقی می‏ ماند،  که به آن ناحیه ته نشست می ‌گویند.

      وسعت ناحیه ته نشست،  تابعی از ارتفاع انفجار،  اندازه و نوع ابزار یا سلاح منفجره بکار رفته می‌ باشد.  جریان Compton یا همان حرکت الکترون‌ های آزاد،  تحت تأثیر میدان مغناطیسی زمین قرار گرفته،  به تدریج از مسیر اولیه در جهت پرتو گاما منحرف شده،  و آنها به صورت حلزونی دور خطوط میدان مغناطیسی زمین می ‏چرخند،  و پس از طی مسافتی انرژی خود را از دست داده،  و مجدداً در اتمسفر جذب می‏ شوند.  تغییر جهت و سرعت حرکت الکترون‌ های Compton سبب ایجاد میدان الکترو مغناطیسی گذری نسبتاً بزرگی،  با نام  پالس الکترو مغناطیسی است.  پالس الکترو مغناطیسی توسط هر جسم هادی در سطح زمین،  که در ناحیه تشعشع آن قرار داشته باشد،  جذب می‏شود،  مانند:  کلیه تجهیزات سیستم های مخابراتی،  مراکز صدا و سیما،  ستاد های فرماندهی و کنترل نظامی و غیر نظامی،  پایگاه های اطلاعات دیتا و ماهواره ای،  مراکز کنترل انرژی و ادارات و بانکها و غیره.

   ماهیت انفجار الکترومغناطیسی  ــ  بمب الکترومغناطیسی یک شار مغناطیسی فوق العاده نیرومند است،  که با گسیل امواج پر قدرت  SHF  سوپر فرکانس هایی با طول موج بالاتر از ده گیگا هرتز،  موسوم به امواج میکرو ویو پر قدرت High Power Microwave  را آزاد می کند.  براحتی می ‌تواند هر گونه دستگاه های الکتریکی یا الکترونیکی واقع در محدوده عمل خود را در یک باند فوق گسترده  uWb  که مخفف عبارت ultra Wide band می‌باشد را فلج نماید.  میدان مغناطیسی قوی نوسان دار می تواند جریان برق بسیار بزرگی را در هر جسم رسانای دیگر ایجاد نماید.  هر وسیله الکتریکی می تواند به یک آنتن تبدیل شده،  جریان برق را به تمامی وسایل برقی در ارتباط با خود انتقال دهد.  مثلا یک شبکه کامپیوتری عظیم را در نظر بگیرید،  که توسط خطوط تلفن با یکدیگر در ارتباط هستند.  در این صورت با به وجود آمدن جریان عظیمی در خطوط تلفن،  تمامی شبکه نابود خواهد شد.  یک موج بلند خیلی بزرگ می تواند وسایل نیمه رسانا را بسوزاند،  سیم کشی ها را ذوب کند،  باتری ها را از بین برده و حتی ترانسفورماتورها را منفجر نماید.  ساختمان ها در مقابل امواج الکترومغناطیسی مقاوم نبوده یا کم مقاومت هستند،  فلزات مقاوم ساز مورد استفاده در بتون ساختمان ها نیز با یکدیگر فاصله داشته و سدی در برابر امواج الکترومغناطیس ایجاد نمی کنند.  امواج الکترومغناطیس از سیم های برق و تلفن و در و پنجره های چوبی و حتی دیوارها به راحتی عبور می کنند.

      روزی را تصور کنید که در یک شهر معمولی و در یک زمان،  تمام دستگاه های الکتریکی روشن و در حال کار ناگهانی سوخته و از کار بیافتد،  و تمام دستگاه های خاموش نیز در آن واحد روشن شده،  و پس از چند لحظه آنها نیز بسوزند.  پس از انفجار بمب الکترومغناطیسی بر فراز شهر،  در کسری از ثانیه یک تا دو میلیارد وات انرژی الکتریکی،  کلیه سیستم های مخابراتی و رادیویی و تلویزیونی را از کار می اندازد.  برق شهر قطع می‌ گردد،  مدار الکتریکی همه رایانه‌ها می‌ سوزد،  تمام باتریها و خازنها منفجر می‌شوند،  لامپ تصویر همه تلویزیونها و مانیتور های خاموش یا روشن نورانی شده و می‌سوزد،  همه موتور های الکتریکی از کار می‌ افتند،  و ناگهان شهر در قهقرا فرو می ‌رود.  سیستم های گرما زایی و سرما زایی،  پمپ های آب و حتی ساعت های مچی نیز از کار می‌ افتند.  شهر بدون الکتریسیته، موتور، باتری، مخابرات و حرکت کاملاً فلج می ‌شود،  همه این اتفاقات با سرعت نور یعنی کسری از ثانیه پس از انفجار یک بمب الکترومغناطیسی در حوزه میدان مغناطیسی آن اتفاق می‌ افتد.  با این حال سلاح مغناطیسی را می‌توان یک اسلحه انسانی نیز به حساب آورد،  چرا که به ساختمانها و انسانها کمترین آسیب را می ‌رساند.  البته این در صورتی است که اثرات غیر مستقیم این بمب بر سلامت انسان،  مانند از کار افتادن تجهیزات بیمارستانی و ... را در نظر نگیریم.

   پرسش:  برای مقابله با چنین تهدیدی چه باید کرد؟

   پاسخ:  اصلی ترین روش،  از بین بردن مناطق نفوذ امواج و پالس های القاء الکترومغناطیسی است،  همراه با ایجاد پوشش مناسب در:  دیوار، درب، کانال، آنتن، کابل، لوله کشی، ابزار و وسایل مختلف.

   شناخت آزمایشگاهی بمب پالس الکترومغناطیسی ــ  بدین منظور ابتدا باید با تانک LC آشنا شد،  تانک LC چیزی نیست جز یک مدار ساده نوسان ساز،  که از یک سلف یا سیم پیچ و یک خازن و یک باتری تشکیل شده است.  در تانک LC یک فرکانس میرا تولید می‌ گردد،  که اگر یک کلید قطع و وصل الکترونیکی به آن اضافه نماییم،  بسته به قدرت فرکانس سازی یک فرکانس رادیویی کریر یا حامل خواهیم داشت.  هر چند مدار الکترونیکی قابلیت تولید فرکانس در محدوده‌ های مختلف را داراست،  لیکن نیاز به یک مدار طبقه تقویت نیز دارد،  تا قدرت فرستنده گی آن افزایش یابد.  لذا باید سر راه آن یک تقویت کننده ترانزیستوری قدرت نیز بهره جست،  که باز بسته به توان خروجی ترانزیستور طبقه تقویت قدرت فرستنده افزایش می‌ یابد.  قدرت یک فرستنده بستگی به توان خروجی آن دارد.  معمولا فرستنده‌ های ۵ وات یا بالاتر از آن فرستنده‌ های نیرومند به حساب می‌ آیند،  به نحوی که اگر انسان در کنار آنها قرار گیرد،  برای سلامتی وی مضر خواهد بود.  حال آنکه می ‌توان با افزایش طبقات تقویت قدرت فرستنده گی امواج را بسیار بالا برد.  اما این تنها بخش الکترومغناطیسی بمب الکتریکی نیست،  این بمب مثل هر بمب دیگری دارای واحد بخش انفجاری نیز می ‌باشد.  این قسمت یک بمب کاملا کلاسیک و عادی است.  در واقع بخش اصلی بمب الکترومغناطیسی یک لوله تو خالی رسانا است،  که حکم هسته سیم پیچ بمب را نیز دارد،  و در داخل این هسته مواد منفجره و چاشنی الکتریکی قراردارد،  که درست در لحظه انفجار بمب مدار الکتریکی نیز بکار می‌ افتد،  و میدان مغناطیسی حاصل از کارکرد مدار الکترونیکی در یک میدان انفجاری قرار گرفته،  و انفجار میدان الکترومغناطیسی رخ می ‌دهد.  همزمانی انفجار بمب و بکار افتادن مدار نوسان ساز بسیار مهم می ‌باشد،  زیرا آنچه موجب تقویت امواج الکترومغناطیسی باور نکردنی و ارسال امواج الکترومغناطیسی در همه جهات می‌ گردد،  وقوع انفجار در مرکز میدان مغناطیسی می‌ باشد.  همچنین از دیگر نکات حائز اهمیت در E - Bomb جهت سیم پیچ است،  که با عنایت با قانون دست راست فلمینگ،  می ‌توان جهت شار مغناطیسی را متناسب با شکل سیم پیچ تعیین نمود.

      ساخت آزمایشگاهی  EMP ــ  تجهیزات مورد نیاز ابزار یا بمب  EMP  که بدون هیچ نوع ماده منفجره می باشد:  حدود 1.5 کیلومتر سیم مسی خالص روکش دار،  منبع تغذیه و خازن،  محفظه نارسانا،  یک تایمر متصل به سوئیچ تایرزیزتور،  یک هسته بزرگ از جنس آهن خالص.  طرز ساخت:  سیم را به دور محفظه نارسانا بپیچید و هسته آهنی را درون آن جای دهید.  می توانید از داخل تلویزیون های قدیمی یک خازن پیدا کنید،  فقط مراقب باشید قطب های + و – آن را لمس نکنید،  زیرا موجب شوک الکتریکی می گردد.  اگر 2 خازن داشته باشید،  می توانید آنها را سری کنید تا ظرفیت بیشتری داشته باشید.  مدار تایمر شامل یک سوئیچ تایرزیزتور بسازید یا تهیه کنید.  طرز کار این سوئیچ به این صورت است که با دادن جریان الکتریکی کمی به آن تایمر فعال خواهد شد.  حالا خازن را به ورودی سوئیچ متصل کنید و بعد آن را به سیم پیچ ساخته شده وصل کنید.  خازن را توسط منبع تغذیه شارژ کنید،  و برای تایمر زمان مناسبی تعیین نمایید،  سپس وسیله الکترونیکی مثلاً یک پلیر یا ضبط صوت را نزدیک بمب خود قرار داده،  بمب را فعال کنید.  انتظار اتفاق خاص و جالب توجهی نداشته باشید،  چون این یک انفجار به صورتی که همه ما در ذهن داریم نیست.  پس از عمل کردن بمب،  وسیله مورد نظر دیگر کار نخواهد کرد،  و اگر نوار کاست را در ضبط صوت قرار دهید از محتویات آن خبری نیست!  سارقان از این بمب برای از کار انداختن دوربین های مدار بسته و کلیه سیستم های امنیتی نیز استفاده می کنند.

تاثیر EMP

      تاثیر این بمب ها به فاصله از محل انفجار،  حساسیت تجهیزات و میزان حفاظت محفظه آنها بستگی دارد.  پلاستیک فاقد هر گونه خاصیت محافظتی در مقابل امواج الکترومغناطیسی است،  فلز در صورتی که حفره ای بزرگتر از ۱۰ میلی متر نداشته باشد،  می تواند به عنوان محافظی ایده ال به کار رود.  ساختمان ها در مقابل امواج الکترومغناطیسی مقاوم نبوده،  یا کم مقاومت هستند،  فلزات مقاوم ساز مورد استفاده در بتون ساختمان ها نیز با یکدیگر فاصله داشته،  و سدی در برابر امواج الکترومغناطیس ایجاد نمی کنند.  امواج الکترومغناطیس از سیم های برق و تلفن و در و پنجره های چوبی و حتی دیوارها به راحتی عبور می کنند.   

      یک بمب الکترومغناطیسی می تواند باعث خنثی کردن مهمترین نیاز های طرف متخاصم در صحنه نبرد باشد،  چنین بمبی می تواند سیستم های کنترل وسایل نقلیه مختلف را از کار انداخته،  سیستم های هدف یابی موشک ها و بمبها را از بین ببرد،  وسایل ارتباطی را نابود سازد،  سیستم های مختلف هدایت عملیات نیروها و سنسور های مختلف پیچیده را خنثی نماید.  بمب های الکترومغناطسیس بهترین گزینه برای حمله به پناه گاه های زیر زمینی حریف هستند،  زیرا چنین سنگر هایی به وسیله موشک ها و بمب های معمولی قابل انهدام نیستند.  یک پالس الکترومغناطیسی رها شده از بمب الکترومغناطیسی می تواند از لایه های زمین عبور نماید،  و موجب قطع برق آن پناهگاهها شود،  سیستم های تهویه را از کار بیاندازد،  ارتباط با بیرون را قطع کند،  و حتی در پناه گاه های پیشرفته در های الکتریکی را از کار بیندازد.  در حالی که «ای ام پی» جنگ افزار های مرگ آور به حساب نمی آیند،  ولی گاهی اوقات می توانند یکی از عوامل کشته شدن افراد باشند،  برای مثال اگر یک بمب  EMP باعث قطع برق یک بیمارستان شود،  بیماران زیادی را در عرض چند ثانیه خواهد کشت.  همچنین یک «ای ام پی»  می تواند باعث اختلال در حرکت تمامی وسایل نقلیه از جمله هواپیماها شود،  و یک فاجعه انسانی از سقوط هواپیما به وقوع بپیوندد. در آخر باید گفت که دور از ذهن ترین اثر بمب الکترومغناطیسی را می توان اثرات روانی آن دانست،  یک حمله EMP بزرگ در کشوری بزرگ،  می تواند یک زندگی مدرن قرت بیست و یکمی را 200 سال به عقب بازگرداند،  و آدمها را  سرگردان و با زندگی جدیدی رو به رو سازد،  تعداد بیشمار بازماندگان حمله «ای ام پی»،  خود را اسیر دنیایی عجیب وغیر قابل باور خواهند دید،  دنیایی بدون امکان استفاده از نیروی برق و موتور و الکترونیک و غیره ....  روزی ناگهان نور شدیدی ساطع می شود،  و در یک لحظه همه چیز در خاموشی فرو می رود.  بوی سوختن وسایل الکتریکی در فضا می پیچد،  پوشش سیم ها سوخته و خطوط نازک تلفن قطع می شوند،  و مهم تر از همه درون هیچ کدام از رایانه‌ها،  حتی یک بیت اطلاعات باقی نمانده،  در حالی که هیچ کس کوچیک ترین آسیبی ندیده است.  این به معنای از بین رفتن تمام اطلاعات فرماندهی، نقشه ها و اطلاعات فنی و... است،  که به صورت دیجیتالی نگهداری می شده است.

   انواع ابزار های تولید پالس الکترو مغناطیسی

      این نوع ابزار ها یا سلاحها دارای دو نوع پالس و با محدوده های فرکانسی امواج مختلف می باشند،  که در زیر توضیح داده شده است:

   1 ــ  پالس های باند پایه:  که زمان صعود آن حدود چند نانو ثانیه است،  و با ایجاد میدان الکتریکی قوی در حدود kv/m 50 ،  می توانند از طریق  کابل ها و بدنه و... وارد سیستم شده،  و موجب تخریب شوند.  میدان 10 کیلو ولتی  10 بیلیون بار بیشتر،  برای تخریب نیمه هادی ها.

   2 ــ  پالس های با کاریر میکرویو:  عموماً از طریق آنتن ها و روزنه ها وارد سیستم می شود،  و المان های الکتریکی را تخریب می کنند،  محدوده فرکانسی این سلاح ها 10 مگاهرتز تا 100 گیگا هرتز است.

   محدود های فرکانسی ــ  از نظر عملکرد امواج مختلف بشرح زیر تقسیم بندی شده اند:

   الف ــ  فرکانس ناشی از انفجارات هسته ای،  که پالس های آن از نوع باند پایه هستند،  و با انفجار اتمی در ارتفاعات بالا تر از جو زمین،  گستره تخریب بسیار وسیع در حدود چند صد کیلومتر ایجاد می کند،  شدت این پالس ها بسیار قوی و موثر هستند.

   ب ــ  بمب های الکترو مغناطیسی،  نوع انفجاری است،  و اصطلاحاً یکبار مصرف گفته می شود،  دو نوع پالس در باند پایه و میکرویو بر حسب تنوع سیستم ها دارد،  ولی در هر صورت تنها یک پالس از خود صادر می کند،  این نوع سلاح عمدتا بصورت بمب و یا انواع پرتابه ای می باشد .

   پ ــ  با انرژی هدایت شونده،  که نوعی ابزار و یا سلاح چند بار مصرف است،  پالس خروجی در این سیستم می تواند از هر دو نوع باند پایه و میکرویو باشد،  فرکانس های این ابزار از حدود MHZ 1 تا حدود GHZ 15 گزارش شده است.

    اثرات فرکانسی هر کدام از ابزارها یا سلاحها،  بشرح زیر است:

   انفجارات هسته ای HEMP ــ  که ارتفاع انفجار بالای 40 کیلومتر و ارتفاع موثر در انفجار بالای 120 کیلومتر است،  دارای مراحل اثر گذاری بشرح زیر است:

   1 ــ  مرحله فرکانس بالا (HF):  فرکانس پالس خروجی بین یک مگا هرتز تا صد مگا هرتز، در مدت زمان چند بیلیونیوم ثانیه است،  اثر پذیری آن در،  سیستم های کنترل و ارتباطی، سنسورها، رایانه ها و وسایل مشابه می باشد.

   2 ــ  مرحله فرکانس متوسط ((MF: فرکانس پالس خروجی بین یک کیلو تا ده مگا هرتز،  درمدت زمان چند میلیونیوم ثانیه است،  خطر و تاثیر زیادی ندارد،  چون فرکانس آن در حد صاعقه است،  و هر چه که در برابر صاعقه آسیب پذیر باشد در مقابل آن هم آسیب پذیر می باشد.

   3 ــ  مرحله فرکانس پایین (LF):  فرکانس پالس خروجی بین سه تا سی هرتز،  در مدت زمان چند هزارم ثانیه است،  اثر پذیری آن در مدارتی است،  که خطوط طولانی دارند.

   قابل توجه:  البته  HEMP مشکلاتی دارد،  که استفاده از آن را فقط بمنظور فرکانس های تخریبی محدود می کند،  منجمله طراحی و ساخت،  وسیله پرتاب کننده، عدم تمرکز، هزینه بالا، ارتفاع انفجار، آلودگی محیط زیست، و غیره.

   بمب های الکترومغناطیسی  E.BOMBS ــ  آنها می توانند یک منبع کنترل شده از EMP باشند،  هر کشوری که از نظر تکنولوژی در سطح فنی نیمه دوم قرن 20 باشد،  قادر به ساختن این نوع ابزار می باشد.  نگرانی از ساخته شدن و همه گیر شدن آنها در سطح کشور های نا آرام،  و حتی توسط تبهکاران بسیار زیاد است،  حتی گفته می شود با صرف مبلغ کمتر از یکهزار دلار مدل پایه از آن را می توان ساخت.  فن آوری های عمده و موجود این ابزار شامل:

  1 ــ  منابع مایکرویو توان بالا  High Power Microwave (HPM).

  2 ــ  منابع توان پایین،  شامل مولد های شارژ فشرده FCG  (Flux Compression Generator).

      هر چند مولد های شارژ فشرده به طور بالقوه و موثر،  به عنوان یک نوع فناوری اساسی جهت تولید پالس های قوی الکترو مغناطیسی به کار می روند،  ولی باند فرکانسی کاری آنها غالبا از یک مگاهرتز کمتر است.  بنابر این بسیاری از هدف ها را با چنین محدوده فرکانسی نمی توان به آسانی مورد حمله قرار داد،  زیرا حوزه عملکرد فرکانس آنها به مراتب بالاتر و نزدیک فرکانس ماکروویو می باشد.  مناسبترین امواج الکترو مغناطیسی برای ساخت EMP،  امواج با فرکانس در حدود گیگا هرتز است.  این نوع امواج قادرند به درون انواع دستگاه های الکترونیک نفوذ کنند،  و آنها را از کار بیندازند.  برخی فناوری های عمده که به عنوان تولید کننده انرژی لازم در این نوع بمب به کار می روند،  به شرح زیر می باشد:

    1 :  مولد های متراکم کننده انفجاری FCG ــ  بمب FCG  استفاده از یک انفجار سریع،  برای فشرده سازی لحظه ای یک میدان مغناطیسی،  همراه با انتقال انرژی زیاد از انفجار به میدان مغناطیسی است.  باند فرکانسی مولد های FCG غالبا از یک مگاهرتز کمتر است،  بنابر این بسیاری ازهدف ها را با چنین محدوده فرکانسی نمی توان به آسانی مورد حمله قرار داد،  زیرا حوزه عملکرد فرکانس آنها به مراتب بالاتر و در فرکانس های نزدیک به میکرو می باشد.  این بسته نسبتا فشرده قادر به تولید انرژی الکتریکی به میزان ده ها مگا ژول در مدت زمان 10-100 میلی ثانیه است.  این بمب شامل یک سیلندر فلزی به عنوان آرمیچر است،  با مواد منفجره قوی و یک پوشش قوی بیرونی که تمامی دستگاه را پوشانده و احاطه کرده است.  انفجار به صورت موج از وسط سیلندر آرمیچر عبور می کند، این موج انفجار از وسط سیلندر در تماس با سیم پیچ ساکن قرار می گیرد.  چرخش کوتاه استاتور باعث ایجاد میدان مغناطیسی فشرده می شود،  که در نتیجه یک انفجار الکترومغناطیسی قوی را به وجود می آورد.  بیشتر این اسلحه ها می توانند تا اندازه کوچکی منطقه ای را تحت تأثیر خود قرار دهند،  البته نه به اندازه  حمله بمب های الکترومغناطیسی اتمی،  ولی می تواند خسارات جدی وارد کند.  در این دستگاه از انفجار اولیه یک ماده منفجره متعارف برای فشرده کردن یک جریان الکتریکی و میدان الکترومغناطیسی تولید شده بوسیله آن استفاده می‌شود.  وقتی که این جریان فشرده شد،  به درون یک آنتن فرستاده می‌شود،  یک موج الکترومغناطیسی بسیار قدرتمند از آنتن بیرون می‌آید.  طرح تکمیل دستگاه های متراکم کننده شارژ از سوی نیروی هوایی آمریکا در دست تکمیل است.  از جمله طرح هایی که برای کاربرد این دستگاه در نظر گرفته شده:  * بشقاب پرنده های تولید کننده امواج،  * جای دادن آنها در بمب های هوایی و توپخانه،  * نصب آنها در موشک های مختلف.  مشروح در:  جنگ افزار های آینده.

    2 :  مولد های هیدرو دینامیکی مغناطیسی یا مگنتو هیدرودینامیکMHD  ــ  این ابزار به عنوان مولد جریان استارت،  برای ایجاد مولد های شارژ فشرده استفاده شوند.  اصول کلی ژنراتور های MHD بر این اساس است،  که جریان گاز پلاسما از میان میدان مغناطیسی قوی عبور داده می ‌شود،  و  یون های مثبت و منفی بر روی الکترود،  که در بالا و پایین جریان گاز پلاسما قرار دارند،  تجمع می ‌نمایند،  و در حقیقت یک ژنراتور جریان مستقیم را بوجود می ‌آورند.  قدرت الکتریکی این ژنراتور جریان مستقیم را با اینورتر های الکترونیک قدرت،  بصورت برق جریان متناوب،  مناسب با شبکه در می‌آورند.  گاز پلاسما پس از عبور از کانال تنگ طراحی شده در سمت چپ محفظه،  سرعت و در نتیجه انرژی بیشتری پیدا می کند،  و با فشار بیشتری وارد محفظه می شود.  درست مانند حالتی که همه ما برای افزایش فشار آب خارج شده از شلنگ آب،  توسط قرار دادن انگشت دستمان بر روی نیمی از دهانه شلنگ انجام می دهیم.

    3 :  ابزار یا سلاح میکرویو توان بالا HPM ــ  نخستین بار در 1999 توسط ارتش آمریکا با موفقیت آزمایش شد،  این سلاح مانند یک صاعقه  الکتریکی عمل می کند.  HPM  در یک لحظه بیش از 2 میلیارد وات نیروی الکتریکی،  که معادل تولید برق یک سد بزرگ آبی طی 24 ساعت است،  را تولید و رها کند.  انواع منابع میکرویو :

  1 ــ  مگنترن و کلایسترون،   2 ــ  نوسان ساز با کاتد مجازی (مهم ترین منبع  3 ــ  ژایروترون،  4 ــ   لیزرالکترون آزاد،  5 ــ  مولد پرتو پلاسمایی،  6 ــ  رلترون.

      این سلاح ها به دلیل چند مشخصه مخرب تر و تهدید کننده تر از سلاح های متداول دیگر است،  1 ــ  احتمال زیاد اصابت به هدف در مقایسه با سلاح های معمولی،  زیرا با انتشار پرتو تابشی RFموج به کل هدف می تابد و نیازی به هدف گیری دقیق نیست.  2 ــ  عدم وابستگی به شرایط جوی.  3 ــ  کل اثرات سلاح هم زمان و با سرعت نور به هدف اعمال می شود . 4 ــ  نسبت به موشک ها و سلاح ها ی معمولی منطقه جغرافیایی بزرگتری تحت تاثیر قرار می گیرد، با امکان حمله هم زمان به چند هدف.

   4 :  سلاح های با انرژی هدایت شونده  DEW ــ  این نوع عملکرد فرکانسی بین یک مگا هرتز تا پانزده گیگا هرتز،  با مدت زمان چند بیلیونیوم ثانیه در قدرت متفاوت دارند.  اندازه هدف یک منطقه محدود جغرافیایی و یا یک وسیله خاص مانند یک هواپیما یا خودرو،  اهداف مورد حمله شامل سیستم های مدرن، مدارات مجتمع، سوییچ های رله که در کنترل و فرماندهی سیستم های نظامی به کار می روند.

   5 :  مولد ژنراتور مارکس ــ  این دستگاه عمدتا مجموعه بزرگی از خازنها دارد،  که یکی پس از دیگری تخلیه می‌شوند،  و نوعی جریان الکتریکی موجی شکل بوجود می‌ آورند.  با گذراندن این جریان از درون مجموعه ‌ای از کلید های بسیار سریع می‌ توان پالس هایی با دوره زمانی ۳۰۰ پیکو ثانیه تولید کرد.  با عبور دادن این پالسها از درون یک آنتن، امواج الکترومغناطیسی بسیار قوی تولید می‌شود.  مولد های مارکس سنگین هستند،  اما می‌توانند پشت سرهم روشن شوند،  تا یک سلسله پالس های قدرتمند را به صورت متوالی تولید کنند.

   هدفها در تهاجم الکترو مغناطیسی ــ  تجهیزات آسیب پذیر در یک حمله الکترو مغناطیسی شامل موارد زیر است:

   1 ــ  رهبری و فرماندهی و کنترل ارتباطات ــ  شامل تجهیزات و مراکز رادیو و تلویزیون، مخابرات و تلفن،  سیستم های ارتباط ماهواره ای و مایکرویو، ابزار های کنترل فرماندهی و کلیدی مهم.

   2 ــ  محصولات و امکانات کلیدی ــ  شامل تجهیزات کنترل ماشینها و کامپیوترها در ادارات و بانکها و مراکز صنعتی و نیروگاهی.

   3 ــ  شبکه های حمل و نقل و ارتباطی ــ  تجهیزات مراکز هدایت هوایی و دریایی و زمینی.

   4 ــ  خسارت های عمومی و مردمی ــ  گیرنده های مختلف خانگی و کامپیوتر و تلفن های ثابت و همراه.

   5 ــ  نیرو های نظامی و انتظامی ــ  شامل تمام سیستم های ذکر شده در بالا.

   شرح عکس های شماره 6511 ،  1 ــ  حمله موضعی و کوچک  EMP به وسایل نقلیه و تجهیزات مختلف،  بمنظور از کار انداختن آنها.  2و 3ــ  حفاظت عمومی اولیه با ایجاد اتصال زمین و موجبر.  4ــ  صحنه خیالی از انفجار و انتشار پالس های الکترومغناطیسی.

   اثرات امواج بر بدن انسان ــ  امواج الکترو مغناطیسی از نظر ماهیت دارای دو تعریف میدان الکتریکی و میدان مغناطیسی هستند،  چنانچه شخصی در میدان الکترو مغناطیسی باشد،  متناسب با سه مولفه امواج،  میدان الکتریکی، میدان مغناطیسی و فرکانس،  مورد بررسی قرار می گیرد . نظر به اینکه بدن انسان از مواد گوناگونی ساخته شده است،  و پراکندگی و ترکیب مواد در کالبد آدمی متفاوت می باشد،  بنابر این هر بخش از آن در مواجهه با میدان الکترو مغناطیسی رفتار و عکس العمل خاصی را خواهد داشت،  از طرفی همه مواد تشکیل دهنده بدن انسان خنثی نیستند،  به عنوان مثال سلول های عصبی، مراکز کنترل حرکت قلب و...،  از جمله نقاطی هستند که همیشه دارای میدان الکترو مغناطیسی بوده،  و بنابر این خنثی نمی باشند . عصب در حال سکون تنها دارای دایپیل الکتریکی dc است،  ولی به محض تحریک پلاریته آن عوض می شود،  و سیگنال الکتریکی متغیری با سرعت های متفاوت انتقال می باید،  بنابر این میدان الکترو مغناطیسی تولید و منتشر می شود.

      پالس EMP در ظاهر دارای ضرر های مشهودی بر بدن انسان نیست،  در مورد  اثرات EMP بر بدن انسان،  تا کنون گزارش خاصی منتشر نشده است،  اما تحقیقات در این باره روز بروز در حال گسترش است.  EMP بعلت عدم داشتن سایر اثرات مخرب سلاح های هسته ای،  از  جمله تلفات انسانی،  موجب گردیده  است،  تا این ابزار بعنوان سلاح برای جنگ های آتی مورد توجه قرار  گیرد.  سطحی بودن خسارت جانبی،  و هم چنین پرهیز از تلفات انسانی غیر ضروری،  انگیزه ای گردیده،  که می تواند این فن آوری را به سلاحی پیشرفته و کارا،  در جنگ های نوین تبدیل کنند.  در اصل  EMPدارای اثرات اختلالی خاصی بر هر گونه سیستم الکتریکی است،  اگر چه این سلاحها مخرب تر و تهدید کننده تر از سلاح های متداول هستند،  اما عموما برای انسان بی خطر می باشد.  گر چه احتمال آسیب رساندن EMP  به اکثر مردم کم است،  اما اشخاصی که از دستگاه های تنظیم ضربان قلب،  یا دیگر وسایل الکترونیکی در بدنشان استفاده می کنند،  از آن آسیب خواهند دید.  بدلایل فنی پیچیده احتمال اثرات  EMP بر نیرو های انسانی در انفجارات هسته ای،  که در ارتفاع 2 تا 30 کیلومتر سطح زمین اتفاق می افتد بسیار کم است.

   توجه:  اگر افرادی در لحظه آسیب رسانی EMP بصورت فیزیکی فلزات مانند:  کابلها و خطوط راه آهن را لمس کنند،  به صورت مستقیم به وسیله EMP  مجروح خواهند شد.  تمام افراد خدماتی و تأسیساتی و رزمی،  باید از لوازم و تجهیزات خود،  که ممکن است مانند آنتن برای جذب امواج الکترو مغناطیسی عمل کند،  آگاهی داشته و نسبت به کاهش آسیب پذیری EMP اقدام کنند.

راه کارهای مقابله در برابر EMP

      پدافند غیر عامل در برابر تهاجم الکترو مغناطیسی،  مانند هر نوع آفندی نیاز به  طراحی و ایجاد پدافند خاص و مناسب خود را دارد.  اگر چه اثرات و میزان تخریب این سلاح،  بر روی تجهیزات گوناگون کاملا مشخص نشده است،  اما راه های مقابله با آن تا حدودی قابل بررسی است.  یکی  از راه های موثر و متداول که برای سایر سلاح های آفندی نیز کاربرد دارد،  و در مورد بمب های هسته ای نیز پیشنهاد شده است،  جلوگیری از پرتاپ مولد EMP است.  اما اینکار همیشه امکان پذیر نیست،  بنابر این روی آوردن به پدافند غیر عامل کاملاً منطقی است،  که در واقع دفاع همه جانبه را حتی با داشتن  دفاع عامل قدرتمند،  پوشش می دهد،  بدین منظور بازرگانی راوید سعی در برآوردن نیاز های لازم را دارد.

   نفوذ پذیری و اثرات تخریبی امواج الکترو مغناطیس به داخل تجهیزات و اثر گذاری آن در واقع تابع دو پارامتر اصلی است:

  1 ــ  شدت میدان  الکترو مغناطیسی،

  2 ــ  نحوه پوشش یا پدافند غیر عامل الکترومغناطیسی،

     هر یک از پارامتر های مذکور،  خود تابع عوامل متعدد دیگری هستند،  به عنوان مثال تکنولوژی ترمویونیک (لامپهای خلاء) نسبت به تکنولوژی نیمه هادیها در مقابل EMP مقاومتر می باشد،  با یک دید کلی می توان گفت تجهیزات پیشرفته الکترونیکی در مقابل EMP حساس تر بوده،  و اثر پذیری آنها بیشتر است.  اثر EMP  بر قطعات مختلف الکترونیکی با توجه به عوامل زیر از یک قطعه تا قطعه دیگر تغییر می کند،  این عوامل عبارتند از:  زمان، صعود پالس، عرض پالس، زمان افت، سطح حساسیت قطعه.  بر اساس آزمایش های انجام شده،  EMP در یک قطعه الکترونیکی به دو صورت تاثیر می گذارد:

  1 ــ  ایجاد آشفتگی موقت  (SOFT KILL)

  2 ــ  ایجاد آسیب دائمی (HARD KILL)

      اکثر قطعات حساس تجهیزات الکترونیکی،  در اثر تابش EMP  و القای حدود چند ده ولت و کسری از آمپر،  دچار آشفتگی و یا آسیب میشوند،  زیرا این قبیل قطعات به عنوان مانند   IC ها،  غالبا با ولتاژی حدود 5 ولت و چند میلی آمپر کار می کنند.  قطعات الکترونیکی مختلف آستانه (آسیب/ آشفتگی) سطوح انرژی متفاوتی دارند،  بنابر این به محض اینکه سطح انرژی EMP از این حد بگذرد سیستم آشفته یا معیوب می شود.

   تداخل الکترو مغناطیسی  EMI ــ  عناصر مربوط به تداخل الکترو مغناطیسی شامل منبع (شدت انرژی)، گیرنده (غیر حساس)، مسیر (کم یا حذف) است،  انتقال انرژی الکترو مغناطیسی هم گفته می شود،  و توسط روش های مختلف است:

   1 ــ   Front Door   آنتن های رادارها و تجهیزات مخابراتی،  که در حقیقت هم فرستنده و هم گیرنده امواج و یا به عبارتی انرژی هستند.

   2 ــ  Back Door  کابل ها و سیم های ارتباطات داخلی،  کابل های انتقال قدرت،  شبکه تلفن و....

   روش کاهش تداخل الکترو مغناطیسی ــ   چند مثال ایجاد آسیب بشرح زیر است:

   1 ــ  مقاومتها :  دمای مقاومت ها در مقابل EMP  تغییر میکند،  با افزایش دما مقدار مقاومت زیاد میگردد،  این امر به دلیل افزایش انرژی جنبشی مولکولها در اثر گرما و افزایش فاصله ذرات مواد مقاومتی می باشد.  بنابر این در اثر تابش EMP مقاومت الکتریکی زیاد می شود،  آسیب های مقاومتی ناشی از جریان های پالسی سطح بالا،  به وسیله فشار بیش از حد حرارتی القاء شده توسط انرژی و شکست ولتاژ ایجاد می گردد.

   2 ــ  قطعات دیجیتالی پیشرفته:  که در ساخت آنها از تکنولوژی CMOS (متال اکساید سمی کنداکتور) استفاده می شود،  اگر در معرض  تابش مستقیم HPM قرار گیرند،  بسیار حساس و آسیب پذیرند،  نتایج آزمایش HPM چندین قطعه آنالوگ و دیجیتال را نشان می دهد،  که توان میکرویو مورد نیاز برای ایجاد آشفتگی در قطعه آنالوگ بیشتر از توان مورد نیاز برای ایجاد اغتشاش در یک قطعه دیجیتال است.

   3 ــ  خازنها:  آستانه آسیب برای خازن های الکترولیتی در جهت مثبت آنها 3 الی 10 برابر نرخ ولتاژ DC آنها می باشد،  در جهت منفی (بایاس معکوس) آستانه آسیب نصف ولتاژ مورد نیاز در جهت مثبت می باشد.

   4 ــ  ترانسفورماتورها:  این گونه قطعات در اثر داغ شدن یا ذوب،  عایق اطراف سیم آسیب می بینند،  سوئیچها ورله ها نیز در اثر جرقه زنی،  بین شکافها معیوب می شوند.

   روش های حفاظت ــ  نگهداری از سیستم های الکترونیکی در برابر بمب های الکترو مغناطیسی شامل موارد زیر است:

      * جداسازی زیر سیستمها،  * رعایت اصول زمین کردن،  * استفاده از پوشش مناسب،  * متوقف کردن جریان ها و ولتاژ های گذرا،  * حفاظت از کابل ها وارتباط دادن زیر سیستم ها بوسیله کابل های فیبر نوری،  * طراحی مناسب برد های مدار چاپی،  * جایگزین کردن قطعات حساس مثل تراشه های منطقی MOS با معادل های مقاوم شده آنها،  * طراحی اصولی مجاری ورودی و خروجی به داخل محفظه ها،  * بهینه سازی و اصلاح کردن مدار های بزرگ و کم کردن تعداد عناصر آنها،  * استفاده از سیستم های تطبیق و محافظ برای ورودی تغذیه برق سیستم،  * استفاده از درزگیر ها.

   اصل جداسازی زیر سیستم‏ها(Segregation)  ــ  اصل مهم در برابر الکترومغناطیسی است،  اگر این نکته از ابتدا در طراحی سیستمها مورد توجه قرار گیرد،  می توان تا حدود زیادی به خودسازگاری الکترومغناطیسی رسید.  هدف اولیه اصل جداسازی زیرسیستم‏ها،  جداکردن بخش های حساس از بخش های نویزی،  و در نتیجه  خودسازگاری سیستم می ‏باشد.  برای مقابله با EMP گاهی نمی‏ توان و لازم نیست همه سیستم را به یکباره در پوشش قرار داد،  بنابر این با اولویت بندی تجهیزات حساس را در پوشش‏ها،  و دسته ‏بندی‏ های مناسب قرار داده،  و پوشش بخش های مختلف را به دقت اتصال زمین نمود.  برای ارتباط بین زیرسیستم‏ های جداسازی شده باید تمهیدات خاصی در نظر گرفته شود،  چون استفاده از  کابل‏ های تجاری رایج،  ممکن است حتی وضعیت حفاظت در برابر EMP را از قبل از جداسازی نیز بدتر کند.  روش های متداول برای برقراری ارتباط بین زیرسیستم‏ها استفاده از کابل های فیبر نوری، کوپلر های نوری، مبدل های ایزولاسیون، ارتباطات بی‏سیم و... می‏ باشد.

   زمین کردن  Grounding ــ  یا اتصال زمین در هر دستگاه امروزی مشخص شده،  و نقطه و محل آن مشخص است،  تقریباً بیشتر پریز های تک و چند راهی اتصال زمین دارند،  باید از گونه پریز های اتصال زمین دار استفاده نمود،  و سیستم و سیم کشی های محل باید اتصال زمین داشته باشد.  اتصال زمین گاهی باعث جاری شدن جریان‏ های دهها کیلو آمپری به زمین می‏شوند،  اتصال زمین در سیستمها با دو هدف صورت می‏پذیرد:

   1 ــ  تضمین امنیت پرسنل،  که در صورت مشکلات فنی یا برخورد صاعقه،  از برق گرفتگی پرسنل جلوگیری شود.  

   2 ــ  حفاظت از سیستم‏ها و دستگاه ‏های مختلف،  که درصورت نقص فنی از صدمه به همه دستگاه جلوگیری شود.

   روش های رایج زمین کردن:  1 ــ  اتصال زمین تک نقطه‏ای،  که از هر دستگاه بصورت جداگانه اتصال به زمین داده می شود.  2 ــ  زمین کردن چند نقطه‏ای یا شبکه اتصال زمین،  که عموماً دستگاه ها به این صورت هستند،  در ایران به این مسئله توجه نمی شود و بصورت عموم زمینی کردن رعایت نمی شود.  من در منزل اتصال زمین شبکه دارم،  و فلزات مختلف و تمام سیسیتمها و دستگاه های خانگی خودم را زمینی کردم،  همچنین از پریز های اتصال زمین دار استفاده می کنم.  برای آموزش زمین کردن و دادن اتصال زمین به اینجا مراجعه شود.

   قفس فارادی ــ  محفظه ای است که معمولا از جنس فایبرگلاس و یا حتی فلز با اتصال زمین ساخته می شود،  بدنه آن نسبت به زمین ایزوله می باشد،  در نتیجه فردی که در این قفس قرار می گیرد،  هیچ گونه اختلاف پتانسیلی با زمین نخواهد داشت،  در نتیجه از برق گرفتگی مصون خواهد ماند.  قفس فارادی از ورود امواج مخرب به تجهیزات جلوگیری می کند،  با قرار دادن کل تجهیزات در داخل این قفس،  می توان آنها را از خطرات حملات EMP در امان داشت.  اکثر تجهیزات و دستگاه هایی که در داخل قفس فارادی قرار می گیرند،  به ارتباط با محیط خارج و سایر دستگاهها نیاز دارند،  مانند منبع تغذیه و تبادل اطلاعات.  بهمین جهت راه های ورودی و خروجی به قفس منفذ هایی دارند،  که از این طریق جریانه و ولتاژ های لحظه ای القایی به محفظه نفوذ می کند،  و اثرات تخریبی را ایجاد می نمایند.  سازه می بایست طراحی دقیق و مناسب داشته باشد،  همچنین باید برای منافظ پوشش مناسب ایجاد کرد،  در تکنولوژی جدید،  برای انتقال اطلاعات به داخل و خارج محفظه،  از فیبر های نوری استفاده می کنند.

   عکس دو نوع قفس فارادی،  کانتینری و تابلوی برق ایستاده،  بدون پوشش های طرح پان 1،  عکس شماره 6525.

  پوشش Shielding ــ    مطمئن ‏ترین راه برای مقابله با EMP می‏ باشد،  و در سطوح مختلف بسته به سیستم از آن استفاده می ‏شود.  از نظر طراحی پوشش سیستمها را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

   1 ــ  سیستم هایی که به صورت پشتیبان نگهداری می ‏شوند، مانند کابینت ‏ها و...

   2 ــ سیستم هایی که خود بخود پوشش دارند و کار می کنند،  مانند:  کیس کامپیوتر و...

   3 ــ  سیستم هایی که کاربر از آن‏ها استفاده می ‏کند،  مانند:  اتاق ‏های خیمه‏ های با پوشش کامل و...

  اتاق های پوشش ــ  بمنظور دفاع غیر عامل جهت EMP  می توان اتاق های پوشش طراحی نمود،  بدین منظور باید موارد زیر را در نظر داشت:  * ابتدا  مانند قفس فارادی پوشش مناسب داشته باشد.  * در های ورود و خروج سیل بندی کامل موجبر داشته باشند.  * تجهیزات ورود و خروج هوا و هواکش با جدا ساز و موجبر نصب شود.  * سیستم ورود و خروج برای مایعات با لوله فلزی هادی با عایق بندی و یا لوله های غیر فلزی غیر هادی باشند.  * ورود و خروج برای کابل هادی و غیر هادی دارای پوشش ضد الکترومغناطیسی باشند.  * ورودی سیگنال با دقت طراحی شود.

   درب های ورود و خروج یک اتاق پوشش باید شرایط زیر را داشته باشد:  > با آلیاژ مناسب ساخته شود،  > اتصال مناسب با دیواره‏ های اتاق داشته باشد،  > از درزگیرها و سیل بندی استفاده شود،  > در برابر نفوذ هوای آلوده و گاز های سمی مقاوم باشد،  > عایق صوتی داشته باشد،  > قابلیت تحمل فشار بسیار بالا داشته باشد،  > عایق حرارتی داشته،  > و در مقابل آتش مقاوم باشد.  درهای اتاق پوش می توانند مانند درب های معمولی،  یک لنگه،  دو لنگه یا کشویی باشند.

   ورود و خروج هوا ventilation ــ  مجاری های اتاق پوشش باید مناسب ‏ترین نوع هواکش های موجبر را داشته باشد،  در این نوع از هواکش های موج بر، هر کدام از مجاری به صورت یک موجبر عمل می‏ کند،  و چون ابعاد سطح مقطعی چنین موج بری کوچک است،  بنابر این فرکانس قطع هر کدام از این موجبرها بسیار بالاست،  و امواج EMP  در آن فرکانسها  احتمالاً دامنه کوچکی دارند.  در ضمن بهتر است هر کدام از ابزار و تجهیزات مانند کیس کامپیوتر هواکش مخصوص موج بر داشته باشند.

   لوله‏ها و کابل‏های پوشش دار ــ  کابل‏ های پوشش‏دار و لوله‏ های آب،  که قاعدتاً در اتاق های پوشش بزرگ و ساختمان‏ های پوشش ‏شده کاربرد دارند،  باید با پوشش مناسب باشند.  چنانچه بدون پوشش وارد اتاق پوشش شوند،  می‏توانند اثر پوشش را به شدت کاهش دهند.  چرا که امواج حاصل از یک EMP روی هادیها تزویج می شود،  و همراه با آنان وارد اتاق پوشش می گردد.

   ورود کابل ‏های غیر هادی ــ  کابل‏های غیرهادی نظیر فیبر های نوری اگرچه که خود کمتر حامل امواج EMP می ‏شوند،  و آنها را با خود داخل پوشش نمی‏برند،  لیکن چنانچه با طراحی درستی وارد اتاق نشوند،  از  فواصل ایجاد شده در دیواره اتاق پوشش،  این امواج  وارد اتاق می‏شوند.  طرح بان 1 بهترین پوشش و سبک ترین و ارزان ترین پوشش را در اختیار می گذارد،  در ادامه همین مقاله توضیح نوشته شده است.

   حفاظت کابل ها  ــ  کابلها از نفوذ پذیر ترین قسمت های یک سیستم در مقابل امواج الکترو مغناطیسی می باشند،  در یک دسته بندی کلان کابلها به چهار دسته:   تک سیم و زوج سیم و چند رشته ای و کابل شیلدو کواکسیال،  تقسیم می شوند.  نوع اثر پذیری در آنها متفاوت می باشد،  ولی عمدتا میزان نفوذ در فرکانس های پایین باند پایه بیشتر است،  همچنین میزان دریافت انرژی نسبت مستقیم با طول کابل دارد.  کابلها در دو دسته حامل تقسیم بندی می شوند:  * کابل های تغذیه ای،  * کابل های اطلاعاتی.  موارد مهم که باید در نظر گرفت:  1 ــ  شیلد و زمین کردن کابلها،  2 ــ   فیلترینگ مناسب در محل اتصالات کابل های تغذیه،   3 ــ   استفاده از فیبر های نوری به عنوان کابل های اطلاعاتی.

    پوشش برای کابل‏ها  ــ  همانگونه که ابتدا توضیح دادم،  امواج حاصل از یک حمله EMP در مجاورت محل  وقوع حمله بسیار پرتوان است،  و به راحتی می‏ توانند از پوشش روی کابل عبور کرده،  سیگنال عبوری از آن را تحت تأثیر قرار داده،  و همراه با آن وارد سیستم شود.  برای جلوگیری از این پیشامدها با استفاده از پوشش‏های اضافی  از کابل در برابر EMP حفاظت می‏کنیم.  طرح بان 1 بهترین پوشش و سبک ترین و ارزان ترین پوشش را در اختیار می گذارد،  در ادامه همین مقاله توضیح نوشته شده است.

   کانکتورهای مقاوم در برابر EMP  ــ  امروزه ادوات حفاظت در  برابر Surge توسعه یافته‏ هستند،  و نیازی نیست از آن‏ها به  صورت مجزا استفاده  شود،  بلکه  کانکتور هایی ساخته  شده‏اند،  که از محدود کننده‏ های ولتاژ و جریان در یک بسته‏بندی کامل سود می‏ برند،  به علاوه در این بسته بندی‏ها معمولاً از  هیت‏سینک نیز استفاده  می ‏شود.  در کانکتوری که از مدارات متعدد موازی برای حفاظت در برابر Surge بهره می‏برد،  هرگاه المانی در این کانکتور خراب شود،  می‏ توان با المان گسسته آن را جایگزین کرد.  کانکتوری که از مدارات متعدد موازی برای حفاظت در برابر Surge بهره م ی‏برد و فیلتر EMI ساده‏ ای نیز دارد.

   فیلترینگ و پوشش ــ  استفاده از پوشش و فیلتر های ویژه،  برای انتقال خطوط سیگنال و توان به داخل یک محفظه پوشش،  مهمترین اصل است.  توجه نمایید،  فیلتر باید روی دیوار خارجی اتاق پوشش نصب شود،  و  بدنه حتماً باید اتصال زمین شود.

   طراحی برد های مدار چاپی ــ  برای کاهش امواج مخرب در خطوط نواری و مدار های چاپی روش های مختلفی وجود دارد،  به عنوان مثال تعبیه شکاف های موازی در صفحه زمین خط نواری و یا استفاده از خم های ربع دایره،  بجای خم قائم،  همچنین استفاده از مواد دی الکتریک،  نیز برای حفاظت خطوط نواری موثر است،  هدف کاهش امپدانس در مسیر دلخواه و برعکس است.

   پیشنهاد بان 1 بمنظور دفاع مقابل بمب های الکترومغناطیسی:

   1 ــ  تهیه و تدوین دستور العمل ها و استانداردها،  برابر با طرح بان 1.

   2 ــ  شناخت اثرات تخریبی EMP  و شناسایی انواع تهدیدات و نوع عملکرد آنها.

   3 ــ  شناسایی و بررسی سیستم های هشدار دهنده تهاجم الکترومغناطیسی،  در مورد.

   4 ــ  مدل و شبیه سازی میزان اثر گذاری EMP  و بررسی میزان آسیب پذیری تجهیزات.

   5 ــ  بررسی و ارزیابی همه جانبه نوع پوشش حفاظتی مورد نیاز با توجه به ملاحظات اقتصادی.

   6 ــ  شناسایی مراکز و تعیین سطح حفاظتی مورد نیاز،  منجمله اهمیت آنها و حساسیت تجهیزات و قابلیت پوشش حفاظتی ضد الکترومغناطیسی و یا جا به جایی سیستمها و تجهیزات آنها.

الیاف و منسوج ضد امواج الکترومغناطیس

      الیلف و منسوج رسانا،  با استفاده از نانو ذرات برای دفع امواج الکترومغناطیسی حاصل از تجهیزات الکترونیکی کاربرد دارد،  همچنین نوع لباس و پوشش های میرا کننده امواج،  می توانند مانع از این صدمات شوند.  این پارچه ها علاوه بر تهیه لباس های ایمنی برای برخی صنایع،  در بخش های نظامی و غیر نظامی به عنوان پوشش های ضد راداری،  و دفع پالس های الکترومغناطیسی به کار گرفته می شوند.  بطور کلی الیاف و منسوج لایه های انعطاف پذیر نانو ذرات طرح بان 1،  کاملاً ضد پالس های الکترومغناطیسی،  برای پدآفند نظامی و غیر نظامی در مقابل حملات خارجی و تروریستی EMP،  افزایش ایمنی در کارگاه ها و ایستگاه های راداری،  مراکز فعال در زمینه رادیوگرافی،  و... مورد استفاده قرار می گیرد.  همچنین می تواند براحتی برای کاربرانی که بطور مداوم از سیستم های کامپیوتری استفاده می کنند،  ایمنی لازم را ایجاد نماید.

      مواد پارامغناطیس مانند آهن و سرب،  نقش بسیار مهمی در خنثی کردن اثر امواج الکترومغناطیسی دارند،  و این قابلیت را دارند،  که هم به ‌عنوان پوشش،  و هم به‌ عنوان قطعه الکترونیکی عمل کنند.  بنابر این شاید در آینده زمانی که رایانه خود را ترفیع می ‌دهید،  هم‌ زمان در حال بهبود کمد لباس خود نیز باشید.  در این ساختار الیاف اکسید مس،  به ‌عنوان محیط ذخیره داده‌ها عمل می‌ کنند،  زیرا می‌ توانند با اعمال یک ولتاژ از حالت عایق به رسانا تبدیل شوند.  نوعی پارچه می باشند،  که از رشته‌ های سیم‌ مانند مس و اکسید مس بافته شده،  و دارای نوعی حافظه جدید انعطاف ‌پذیر هستند،  سیم ‌های مسی و لایه پلاتینیومی نیز به ‌ترتیب نقش الکترود پایینی و بالایی را ایفا می‌ کنند.  در هر نقطه اتصال یا کوک در سراسر این پارچه،  یک قطعه پلاتینیومی نانو مقیاس میان الیاف قرار گرفته است.  در هر نقطه اتصال این ساختار ساندویچی،  یک مدار حافظه ‌ای مقاومتی ایجاد می ‌شود،  و بدلیل ساختار ساده‌ ای که دارند،  توجه زیادی را به خود جلب کرده‌ اند.

   قابل توجه:  امواج الکترومغناطیس ناشی از تجهیزات الکترونیکی،  مانند:  تلفن همراه، کامپیوتر، امواج ماهواره ای و تلویزیون،  صدمات جبران ناپذیری را به بدن انسان وارد می کنند،  به طوریکه امروزه به عنوان یکی از مهمترین دغدغه های قرن مطرح است.  بسیاری از افراد شاغل در ایستگاه های رادار دچار عارضه آب مروارید،  زود هنگام می شوند.  این عارضه به دلیل عدم چرخش خون در قرنیه چشم،  به علت کاهش دما است،  زیرا با جذب این امواج در بدن،  اتلا به صورت حرارت است،  که با چرخش خون در آن ناحیه،  این حرارت از بین می رود،  که این چرخش در بعضی از نقاط بدن مانند قرنیه وجود ندارد.  ادامه دارد.

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


داستان تاریخ پیش از ماد
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 129 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

بررسی یک مطلب جالب تاریخی

   پیش گفتار

      مطلب زیر را یکی از علاقمندان به تاریخ ایران از اینترنت گرفته و برایم فرستاده،  اما متأسفانه نام و آدرس نگارنده را ندارد.   آنرا جالب دیدم،  و ضمن بررسی های کوتاه،  در این صفحه پست می کنم،  از نویسنده محترم این مقاله تقاضا دارم،  در نظرات نام و نظر خودشان را بنویسد تا در این پست بیافزایم.  همانگونه که بارها گفته و نوشته ام،  وبلاگ انوش راوید برای این نیست که کسی را خوش یا بد آیید،  برای این است که اهل فن و حرفه و تخصص مربوطه،  در آن تأمل و تفکر نمایند،  و نقد و نظر و تحلیل بنویسند.

   آغاز مقاله:

پیش از ماد

      آن‌چه نگارش این سطور را سبب گشته‌است نگرانی نگارنده از بررسی و پژوهش ناقص در زمینهٔ تاریخ ایران باستان است. منظور از این نقصان و کمبود،‌‌ همان کم‌کاری پژوهشگران درباره‌ی دوران تاریخی پیش از تشکیل دولت ماد است. دیدِ نادرستی که از آغازِ تاریخچهٔ ایران‌شناسی دربارهٔ آریا‌ها و نا‌آریا‌ها در فلات ایران، میان پژوهشگران وجود داشته است، زمینه‌ ساز این بی ‌توجهی به تاریخ‌ پیش از ماد گشته است.  عامل مهم دیگر، کمبودِ آگاهیِ منابعِ یونانیِ از تاریخ دیرینهٔ ایران در دورهٔ پیش از تشکیل دولت ماد است. این منابع که به گزاف و بیش‌ از حد موردِ اعتمادِ پژوهشگران است دربارهٔ تاریخ کهن‌تر ایرانی ناقص هستند و همین نقص، عامل مهم دیگری بر بی ‌توجهی پژوهشگران بوده است.

   انوش راوید:  سرزمین یوآن در قبل از ماد شکل نگرفته بود،  و نیز یونان باستان وجود نداشت که تاریخ نگار داشته باشد،  بمنظور آگاهی بیشتر به پرسش و پاسخ های وبلاگ گفتمان تاریخ مراجعه شود.  موضوع مهم این است که استعمار و امپریالیسم،  از تاریخ نویسی یونان باستان سوءاستفاده کرده،  و آنرا بنا به خواسته خودشان کم و زیاد و تحلیل و تفسیر کرده،  و بخورد ملتها داده اند.

   مقصود ما از این مقاله،  بررسی تبار ‌شناختیِ مردمان ایران باستان نیست. ایشان چه آریایی باشند و چه نباشند در سرزمین و فلاتی زیسته‌ اند و تاریخ، به جای ‌گذاشته‌ اند که همین سرزمین کنونی ایران و سرزمین‌ های همسایه و هم ‌پیشینه و هم ‌فرهنگ آن بوده است. این دوره از تاریخ که نگارنده، نامِ «پیش از ماد» بر آن‌ها نهاده است [۱] از بسیاری جهات، با فرهنگ پسین و موردِ توجهِ پژوهشگران، همسانی و یکرنگی و حتی یکسانی داشته است. در این مقاله کوشیده شده است تا به بررسی جلوه‌ های مشترک فرهنگی و تاریخیِ تمدن‌ های «پیش از ماد» با یکدیگر و با تمدن‌ های پسین، بپردازیم تا بلکه از این رهگذر، خواننده را با اهمیتِ بررسی و شناخت فراگیر از همهٔ دوران های تاریخ ایران [در این‌جا: دورهٔ پیش از ماد] آشنا کنیم و بدین منظور، برای هر یک از این تمدن‌ها، بخشی از مقاله را اختصاص داده‌ایم:

   ۱.  در آغاز به تمدن ایلامی می‌پردازیم.

   آ.  دربارهٔ نام این تمدن، نکته مهم این است که ایرانیان، ایلامی‌ها را به نام اوجه Uja یا هوجه Huja می‌شناختند. این واژه در نام امروزی خوزستان به چشم می‌خورد [۲] پس از طیِ دوران «پیشامدی» و در تمدنِ هخامنشی، می‌بینیم که پارسی‌ها در کتیبه‌ های خود همواره، هنگامی‌ که می‌ خواهند مردم تحت سرپرستی خود را نام‌ ببرند از «خوزی‌ها» در آغاز و بلافاصله پس از «پارسی»‌ ها و «پارتی» ‌ها و «ماد»‌ ها و‌ گاه بلافاصله پس از «پارسی»‌ ها یاد می‌کنند [۳]. همچنین این‌که یکی از پایتخت ‌های هخامنشیان در شوش بود و شاهان هخامنشی در درازنای تاریخ خود در آن، کاخهای فراوانی ساخته‌ اند [۴] می‌تواند نشان‌ دهندهٔ اهمیتِ تمدنِ «ایلام» و «شوش» [۵] برای فرمانروایان پارسیِ شاهنشاهی هخامنشی باشد. ضمناً کورش هخامنشی، بنیان‌گذار این حکومت، در بابل، خود را «شاهِ انشان» خوانده است [۶] انشان از شهر‌ های مهم «ایلام» بوده است [۷]. شهر باستانی «شاپورخواست» بعداً در دوره ساسانیان بر خرابه‌ های خایدالو [= یکی از شهرهای مهم ایلام] بنا گردیده است [۸].

   انوش راوید:  درباره ایلام که در واقع اصل کشور ایران است،  به تاریخ ایلام مراجعه شود.

   ب.  هیچ‌گونه آثار ‌نژاد دورگه (نژاد زرد، سیاه و احتمالاً گونه غیر متعارف از ‌نژاد سفید)، در لرستان و خوزستان و مناطق دیگر که پهنهٔ ایلام [۹] را تشکیل می‌داده، دیده نمی‌شود. افزون بر آن هیچ برخورد نژادی در کار نیست. کورش کبیر به راحتی خود را «انشانی» اهل ایلام یاد می‌کند. پارسی و انشانی در دید او یک مفهوم یگانه دارند [۱۰] که این، نشان ‌دهندهٔ نزدیکیِ نژادیِ مردم ایلام با دیگر ایرانیان می ‌باشد.  از سویی، دلایل زبان‌ شناسی نشان از پیوند ایلامیان با دیگر اقوام باستانی دوران «پیش از ماد» دارد.  زبان ایلامیان و کاسیان قرابت دوری با هم داشته‌اند [۱۱] چنان که برخی پژوهشگران از یک واحد زبانی به نام «ایلامی – کاسپی» نام برده‌اند. [۱۲] و می‌دانیم که زبان کاسی، نزدیکی‌ بسیاری با دیگر زبانهای ایرانی داشته است [۱۳] پژوهشگر توانا، آقای سجادیه نیز در مقاله‌ ای [۱۴] به بحث نزدیکی میان واژگان و دستور زبان ایلامی با زبان‌ها و گویش ‌های رایج ایران امروزی پرداخته است. از دیگر ویژگی‌ های مشترک تمدن ایلامی و دیگر تمدن‌ های ایرانی، اهمیت نقش زن در جامعه است. در ایلام، مانند سراسر خاور زمین در روزگاران نخستین حوزهٔ فعالیت زن محدود به خانه نبود [۱۵] از جنبه‌ های مشترک تمدن ایلامی و سومری، استفاده ایلامیان از نوشتار سومری برای نوشتن زبان خویش بوده است [۱۶].

   انوش راوید:  بمنظور آگاهی بیشتر به دروغ مهاجرت آریایی ها به ایران مراجعه شود.

   پ.  در بحث هنر نیز، زمینه‌ های مشترکی در دست داریم. در هنر هلتمتی که مراسمی را نشان می‌دهد هفت جنگجو در کنار یکدیگر گام بر می‌دارند. این هفت قیافه شبیه و یکسان‌اند. در این اثر هنری کوشش شده با تکرار افراد، اثر آن در بیننده تقویت شود. این شیوهٔ کار مورد علاقهٔ هیتیان و آشوری‌ها و سپس هخامنشیان قرار گرفت. [۱۷] مهم‌ترین نقش ‌مایه را در هنر مذهبی ایلام، مار تشکیل می‌دهد و در سنگ یادمان «اونتش – گل» دو نمونه از این مار‌ها را می‌بینیم. در واقع مار از زمان های قدیم روی اشیا و به ویژه مهرهای دوران سوم اور ظاهر می‌گردد [...] این نمونه‌ها چه به صورت طبیعی و چه به صورت نمادین از خدایی بسیار کهن نشان دارند که مار نماد او، اسیر او و جهان زیرین قلمرو اوست [۱۸] حتی بعضی اوقات انسان‌های اساطیری هم با ترکیبی از انسان و مار دیده می‌شوند یا با سر انسان و بدن مار بر روی مهر دیده می‌شوند. علاوه بر این، نقش مار بر روی نقش برجسته کورانگون و استل کوتیک اینشوشیناک گال نیز به عنوان سمبل خدایان ایلام حجاری شده‌ است.  وجود نقش مار بر روی مهرهای استوانه‌ای، استل‌ها، نقوش برجسته و ظروف سفالی ایلامی نشانی از اهمیت ویژه مذهبی این نقش می‌دهد [۱۹] که به دیدِ نگارنده، قابل سنجش با شاه استوره‌ای مندرج در شاهنامه و اوستا، یعنی «آژی دهاک» می‌باشد. ضمناً در بحث دین، می‌دانیم که تا وقتی که افراد حتی شاهان [ایلامی]، در نور زمین (روز) در حرکت‌اند، وفاداری ایشان متوجه خدای خورشید است [۲۰] که قابل سنجش با اهمیتِ خورشید در ادیان ایرانی است.

   انوش راوید:  جهت اطلاع بیشتر به تاریخ دین و آئین در ایران مراجعه شود.

   ۲.  در گام دوم از این گفتار، تمدن «اورارتو» را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم.

   آ.  در این بخش، ابتدا به مبحث نام ‌شناسی و نژاد ‌شناسی اورارتویی‌ها می‌پردازیم.  قدیمی‌ ترین مأخذی که در این زمینه به دست آمده از متون کتیبه‌ های آشوری به خط میخی است که در آن دولت مذکور، اورارتو نامیده شده است. [۲۱] نام اورارتو به گونهٔ «اوراشتو» در متن بابلی کتیبهٔ داریوش در بیستون به چشم می‌خورد اما در متن پارسی آن به جای آن نام، از واژه «آرمینا» استفاده شده است که این خود، نشان‌دهندهٔ یکی بودن ارمن‌ها و اورارتویی‌ها می‌باشد [۲۲]. به دیدِ نگارنده، واژهٔ اورارتو، از دو جزء «اور» به معنی «شهر» و «ارتو» برابر با «آرتا» و «ارد» اوستایی و پهلوی است که روی هم، معنای «شهر راستی و نظم» می‌دهد. جالب است که در گسترهٔ تمدن اورارتو، امروزه، شهری وجود دارد به نام «اردبیل» که آن هم از دو جز «ارد» [= که در نام تمدن اورارتو، به «ارتو» تبدیل می‌شود] و «بیل» [= که‌‌ همان village است:  در زبان های اروپایی به معنی شهر و آبادی بوده است و ریشه ‌ای آریایی دارد.] ساخته شده و دقیقاً معنیِ «شهر راستی و نظم» می‌دهد.

نام های اورارتویی و به ویژه نام ایزدان آن‌ها، به روشنی، ایرانی است که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

  خُلد یا خالد = خُراد، خور. (نام ایزد)

  ارد = ارت، ارد. (نام ایزد)

  تیشبا = تیش‌بغ، تیش‌تر. (نام ایزد)

  آرزاشکو (دژ) = ارزه، ارزاسپ.

و نام هایی چون «تیرآریا» که نام شهر بانویی اورارتویی بوده و همچنین نام «منوئه» که یکی از پادشاهان زورمند اورارتو بوده است، همگی کاملاً ایرانی هستند [۲۳] از نظر نژادی مردم اورارتو، دنبالهٔ قوم هوریانِ بین النهرین شمالی بودند [۲۴] در مورد هوریان، در ادامه مقاله، گفتگو خواهیم کرد.

   انوش راوید:  بسیاری از نامها در قاره کهن ریشه ایرانی دارد،  و همچنین از ایران به اروپا رفته است،  به فرهنگ نامهای ایرانی مراجعه شود.

   ب.  به لحاظ تاریخی، اورارتو بیشتر درگیر جنگ و جدال با آشور بوده است [۲۵] و قدرت اورارتو به آنجا رسید که در زمان پسر آرگیشتی، «سردوری»، در نیمهٔ سدهٔ هشتم پیش از میلاد، سخن از پیروزی‌ های نظامی علیه آشور و گسترش قلمرو دولت اورارتو تا مدیترانه و چیرگی بر راه ‌های مهم تجاری است [۲۶] ضمناً طبق اسناد آشوری، میان اورارتو‌ها و کیمری‌ها، در پایان سدهٔ هشتم پیش در آسیای مقدم جنگ رخ داد [۲۷] همهٔ این عوامل به علاوهٔ موقعیت جغرافیایی اورارتو در در غرب دریای مازندران، میان دریاچهٔ وان، دریاچهٔ ارومیه، دریچهٔ سوان، خم رود فرات تا اردبیل، و ارومیه در آذربایجان [۲۸] باعث شده بود تا هنر و دین ایرانی، هیتی و مصری، سوریه ‌ای و آشوری [۲۹] و همچنین هنر سکایی [۳۰] با هنر اورارتویی در پیوند باشد.

   انوش راوید:  البته بنا به فرمولها و قوانین تاریخ و فرهنگ یادگیری زمان لازم داشت تا هنر و دین پیوند بخورند، که بواقع ریشه در سابقه تاریخی از دورانها پیش ایران داشت.

   ت.  در بحث دین نیز، اقوام اورارتویی و هوری خدایان یکسانی داشته‌اند: «خدای اصلیهوری، «تشوبTisub» که با خدای اورارتویی «تایشه‌به Teishebe» و همچنین خدای اصلیهوری، «هه‌با Heba» با خدای اورارتویی «هوبا» دو‌به‌دو منطبق‌ اند. نکتهٔ مهم دیگر در فرهنگ و تمدن اورارتویی، حضور خدایان ایرانی در دین اورارتویی است. در خدایان اورارتویی، جای نخست به «خالدی Haldi» که خدایی ایرانی است، تعلق دارد. ایشان، «خالدی» را از ایرانیان ساکن شهر ایرانی مصیصر Mussasaier (موسایسر یا موصاصیر = یا موجسیر امروزی) آن هم پس از تصرف این شهر اقتباس کردند. از سویی نام «باگبارتو Bagbarto» همسر خالدی نیز واژه‌ ای ایرانی است که معنی آن همسر خداست در دین اورارتویی، خدا مجسمه، شکل یا تصویر نداشت بل‌که آن را با مظهر یا نشانه ‌ای، نمایش می ‌دادند این نکته می ‌تواند نشانه‌ ای از اقتباس از فرهنگ مذهبی اقوامی باشد که از سرزمین‌ های شرقی به این منطقه وارد شده بودند. نشانهٔ خدایی خالدی که در پیشاپیش سپاهیان حرکت داده می‌شد، یک نیزه بود. چنین نشانه ‌هایی در بالای بام پرستشگاه‌ ها و در دو سوی دروازه آنجای داشت، نشانهٔ تندیس همسر خالدی به دست نیامده است. ایده بی ‌تصویر بودن خدا به ادیانِ نخستینِ هند و ایرانی گات‌ها و ریگ ودا می‌رسد. در اورارتو «تشه‌با Tescheba» با گاو نر و خالدی با شیر در رابطه قرار داده می‌شد. اورارتوییان برای پاره‌ ای از خدایان کم اهمیت تصویر هایی داشتند [۳۱] ظاهراً کیش مردم اورارتو با کیش مردم آسیای مقدم قرابتی داشته است… دیگر از خدایان اورارتو که می‌شناسیم «آرد Ard» خدای مهر است [۳۲].

   انوش راوید:  همانگونه که در بالا نوشتم دلیل آن یکی بودن سابقه تاریخی است،  دین های نخستین کشور هندوستان نیز با مهاجران ایرانی به شمال آن کشور رفته،  که با سابقه دینی در جنوب آن کشور متفاوت بوده است.

   ث.  رگهٔ خاصی از زبان اورارتویی در زبان ارمنی وجود داشته و تاکنون نیز بخشی از آن حفظ شده است. میانِ زبان اورارتویی و هوریایی خویشاوندی وجود داشته است اما نمی‌توان آن‌ها را یکی دانست [۳۳] قواعد هر دو زبان یکی است [۳۴] نکته مهم این‌که از روی آثار یافت شده در «توپراق-قلعه Toprak kala» که در نزدیکی شهر وان به دست آمده و به زبان اورارتویی است [۳۵] در سالهای ۱۸۹۳ و ۱۸۹۶ میلادی م. و. نیکولسکی M. V. Nikolski به تفسیر و ترجمهٔ کلیهٔ نوشته های اورارتو که تا آن زمان در اراضی روسیه به دست آمده بود، پرداخت. به سال ۱۹۰۰ میلادی مطالبی دربارهٔ متون اورارتو از طرف صندلچیان دانشمند ارمنی انتشار یافت. وی زبان اورارتو را از زبانهای هند و اروپایی [آریایی] شمرد [۳۶].

   انوش راوید:  همه آنها زبان ایرانی است،  با لهجه ها و گویش های مختلف،  که طی قرنها شکل گرفته اند،  زبان هند و اروپایی بی معنی است،  در واقع زبان ایرانی می باشد.

   ۳.  در گام سوم، به سراغ سرمت‌ها که از اقوام‌های آریایی خارج از فلات ایران بوده‌اند، می‌رویم و پیوندهای مشترک فرهنگی آن‌ها را با دیگر اقوام ایرانی می‌پژوهیم.

   آ.  زبان سرمت‌ها جز زبانهای ایرانی [۳۷] و وابسته به زبان اوستایی بود. لااقل آن گروه از سرمت‌ها که هرودوت از آن‌ها نام برده و غربی‌ترین شعبهٔ سکا‌ها بوده، به یک گویش سکایی سخن می‌گفتند [۳۸] قبایل سرمتی گوناگون با لهجه ‌های مختلف ایرانی سخن می‌گفتند [۳۹] سرمت‌ها مردمی ایرانی‌نژاد بودند [۴۰] و با سکا‌ها هم‌نژاد و مانند آن‌ها صحرانورد بوده‌اند با این وجود به طرز آشکاری از آنان جدا بوده‌اند [۴۱] آنان با ماد‌ها، پارس‌ها و پارت‌ها پیوستگی نزدیکی داشتند [۴۲] سرمت‌ها با اساطیر ایرانی نیز در پیوند هستند: در نوشته‌ های اسطوره‌ ای و دینی ایرانی، فریدون که شاه آریاییان بود، سرزمین خویش را میان ۳ فرزند خود سَلم، تور و ایرج بخش کرد نام سلم در نوشته‌های باستان به صورت «سئیریم» و «سرم» آمده است هر یک از بخشهای مُلک فریدون به نام فرمانروا یانشان، سرمان، توران و ایران نام گرفته‌ اند. نام سرمان در تاریخ به صورت «سرمت» و در لاتینی «سرمتای» آمده است [۴۳]

   انوش راوید:  زیرا همگی یک زبان و یک ملت هستند،  ایل های ایرانی با زبان ایرانی و فلکوریک ایرانی هستند،  فقط تفاوت های آب و هوایی و جغرافیایی،  سلیقه های مختلف درست کرده بود،  که تا یک قرن پیش وجود داشت،  و بخشی از آنرا در تاریخ کوچ نشینی در ایران نوشته ام..

   ب.  با مطالعهٔ تاریخ و خاستگاه و دین سرمت‌ها، متوجه نزدیکی آن‌ها به لحاظ فرهنگی به سکا‌ها خواهیم شد. سرزمین سرمت‌ها در شرق از دریاچهٔ آرال تا رومانی و مجارستان امروزی در غرب ادامه داشت [۴۴] و بیشتر مردم سرمتی میان ولگای سفلی و رود دنی‌تر، بیابان‌گردی می‌کردند. [۴۵] سرمت‌ها در نخستین سدهٔ پیش از میلاد، سکا‌ها را از سواحل شمالی دریای سیاه عقب راندند و خود در آنجا نشیمن گزیدند. [۴۶] سرمت‌ها در زمانی‌که وارد صحنهٔ تاریخ شدند، در حاشیهٔ شرقی سکائیه باستانی می‌زیستند. هرودوت که نخستین شخصی است که از آن‌ها نام می‌برد، می‌گوید: «پس از عبور از رودخانه تانائیس Tanais دیگر در خاک سکائیه نیستیم، نخستین منطقه به سرمت‌ها تعلق دارد که از دریاچهٔ مایوتیس Maeotis آغاز می‌شود و نواحی شمالی را به مسافت پانزده منزل در بر می‌گیرد و همگی فاقد درختان وحشی یا کاشته ‌شده هستند [۴۷] نویسندگان باستان دربارهٔ ساختار اجتماعی سرمت‌ها کمتر سخن گفته ‌اند اما بدون تردید، این ساختار، مانند ساختار زندگی و اجتماعی سکا‌ها بوده است. طوایف سرمتی برده نداشتند زیرا که هیچ نویسندهٔ باستانی از حضور بردگان در میان آنان سخن به میان نیاورده است [۴۸].

آبایف به اختلاف دینی تورانیان و ایرانیان توجه کرده، و ضمنِ اشاره به عدم نفوذ آیین زردشت در باورهای دینی مردم اوستیا (آس‌ها) یادآور شده است که اقوام سکایی و سرمتی تنها اقوامی از تیره‌ های ایرانی بودند که آیین زردشت به سرزمینشان راه نیافت [۴۹] سرمت‌ها به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند و آن را ادامهٔ زندگی دنیوی خود می‌دانستند. این موضوع از مراسم تدفین و مشاهدهٔ وسایل درون گور‌ها معلوم می‌شود [۵۰].

   انوش راوید:  تمام اقوامی که بعد از دوران سنگ میانه به اروپا رفتند،  و تمدن های جدید را به اروپا بردند،  از ایران رفته بودند،  مشروح در مختصر تاریخ جهان.  آنها بدلیل برتری تمدن،  براحتی به مردم پراکنده اروپا پیروز شدند،  و با گذشت زمان بخشی از حافظه و دانسته های تاریخی خود را از دست دادند،  و بخشی را حفظ کردند.

   ۴.  در بخش پیشین، از سرمت‌ها و نزدیکی آن‌ها با سکا‌ها گفتیم. در این‌جا مشخصاً به خودِ سکا‌ها می‌پردازیم.

   آ.  سکستان (سیستان)، سگز (سقز)، ساکسن، ساسان (ساس) بازتابهایی از قوم سکاست. در شاهنام، «سام» و بازماندگانش نامدار‌ترین خاندان سکایی در ایران هستند [۵۱] سکاهای باختری، چندی بر ماد‌ها مسلط بودند و هیچ دور از ذهن نیست که در این مدت این دو زبان از همدیگر اثر گرفته باشند. این زبان با زبانهای مادی و پارسی یکسان نبوده اما تفاوت فراوانی هم نداشته است چنان‌چه هرودوت می‌نویسد که هووَخشتَر «پادشاه ماد»، با گروهی از سکاییان جنگجو که به پناه آورده بودند؛ به احترام رفتار کرد و دسته‌ای از کودکان ماد را به ایشان سپرد تا زبان خود را به آنان بیاموزانند. همین مورخ برخی از افسانه‌های ملی و داستانهای سکایی را دربارهٔ اصل و ‌نژاد و تاریخ کهن این قوم آورده است. استرابون (جغرافیایی‌نویس یونانی سدهٔ نخست میلادی) به نزدیکی فراوان زبانهای سکایی و مادی و پارسی باستان اشاره کرده است [۵۲].

   انوش راوید:  جهت اطلاع بیشتر به تاریخ زبان و نویسایی در ایران مراجعه شود.

   ب.  سکا‌ها از ترکستان امروزی و سیبری غربی آمده‌اند و کیمری‌ها را که در استپ‌ها و دشت‌های روسیه جنوبی می‌زیستند، بیرون راندند و خود در آنجا ساکن شدند و تا سدهٔ سوم پیش از میلاد، مالک استپ‌های روسیه بوده‌اند. [۵۳] دیاکونف اقوام تور را سکایی و سرزمین آنان را «ایران شرقی» دانسته است. آبایف با استناد به نوشتهٔ اوستا، فریانه را متعلق به قوم تور و درست‌تر گفته شود، سکاییان دانسته، و یادآور شده است که وجود این نام و دیگر نامهایی از این‌گونه در میان سکاییان مفهوم و روشن است او اقوام سکایی را ایرانی می‌داند. [۵۴] رنه گروسه معتقد است که به گواهی علم نام‌شناسی، سکا‌ها به‌نژاد ایرانی تعلق داشتند اینان از ایرانیان شمالی بودند که به حالت صحرانوردی در موطن اصلی ایرانیان و استپ‌های ترکستان روسیهٔ کنونی می‌-زیستند و تا اندازهٔ زیادی از نفوذ تمدن مادی و آشوری و بابل دور مانده بودند [۵۵]

   انوش راوید:  جهت اطلاع از واقعیت های جغرافیایی اقوام به جغرافیایی تاریخی ایران مراجعه شود.

   پ.  چنان‌چه اشاره شد، سکا‌ها با ماد‌ها در پیوند بوده‌اند. در زمان پادشاهی «پارتاتوا Partatua» طبق منابع آشوری و یا «پرتوتیس Protothyes» به قول هرودوت، کشور سکاییان شامل بزرگ‌ترین بخش ایالتی بود که بعد‌ها به نام آترپاتن (آذربایجان کنونی) نامیده شد که مرکز آن در جنوب دریاچه قرار داشت. پادشاه مانای سلطنت آن را می‌شناخت، و به نظر می‌رسد که با ماد‌ها روابط نیکو داشته‌اند. زمانی‌که خشثریته، شاه مادی به آشور تاخت، از عقب مورد حملهٔ سکاییان تحت فرماندهی مادیس واقع شده و شکست یافت و در ۶۵۳ پیش از میلاد جان خود را از دست داد. سکاییان از این شکست استفاده کردند و به ماد هجوم بردند و به قول هرودوت ماد مدت بیست و هشت سال زیر سلطهٔ آن‌ها ماند (۶۵۳-۶۲۵ پیش از میلاد) [۵۶] بررسی تاریخ هخامنشیان و ساسانیان نیازمند دانستن تاریخ سکا‌ها است. داریوش نخستین لشگر کشی بزرگ خود را علیه سکاهای اروپا انجام داد (۵۱۲-۵۱۴ پیش از میلاد) او از تراکیه و «بسارابی Bessarabie» کنونی وارد مرغزار‌ها شد. اما سکا‌ها با اتخاذ تاکتیکی ویژه، به جای پیکار به عقب ‌نشینی می ‌پرداختند و داریوش را به صحرا های خشک و بی‌ آب و علف می ‌کشاندند. اما داریوش با استفاده از هوش نظامی خود، به موقع از پیشروی دست برداشت و بدین سان، سکا‌ها برای سه سدهٔ دیگر صاحب روسیهٔ جنوبی ماندند. البته این لشکرکشی داریوش، موجب آرامش آسیای مقدم از حملات سکا‌ها شد [۵۷] خسروانوشیروان از سکایان کوچ نشین برای قوام لشگر خود استفاده کرد [۵۸].

   انوش راوید:  در موارد فوق باید تحقیق و تحلیل های مستقل ملی برابر با اصول تاریخ نویسی ایرانی انجام شود.

   ت.  چنان‌چه اشاره شد، میان دین سکا‌ها و سرمت‌ها اشتراک وجود داشته است. و آن هم ناشی از باورهای نخستین آریایی بوده است چرا‌ که سکا‌ها در هزاره‌ های دوم و اول پیش از میلاد، دارای دینی برخاسته از آیین کهنِ پرستشِ عناصرِ طبیعت همچون آسمان، خورشید و ماه بودند و سرداران و شیوخ هر طایفه، امور دینی و دنیایی آنان را در دست داشتند [۵۹]. دربارهٔ نزدیکی ساختار اجتماعی سکا‌ها و سرمت‌ها و همچنین نزدیکی هنر اورارتویی و سکایی، پیش‌تر سخن گفتیم.

   انوش راوید:  در واقع این قبایل مختلف همه ایرانی بودند،  در آن زمان سازمان قبیله ای در ساختارهای تاریخی اجتماع هنوز شکل نگرفته بود.

   ث.  در میان سکا‌ها افسانه ‌ای وجود داشته است که بر اساس روایت هرودوت این گونه بوده است که خیشی زرین و یوغی و پیاله‌ای که همهٔ آنان حاکی از تسلط بر کشاورزان و جنگجویان بود از آسمان فرو افتاد، فرزندان «تارگی تائوس Targitaus» برای برداشتن این اشیا قدم پیش نهادند، ولی هنگامی‌که دو فرزند بزرگ‌تر نزدیک می‌شدند، شعله‌ هایی از زمین بیرون می‌جست که آنان را عقب براند. هنگامی‌که جوان‌ ترین فرزند پیش آمد، شعله‌ها فرو نشست او آن اشیا را بر گرفت و پادشاه طایفهٔ سلطنتی «فالاتا‌ها Phalatae» و فرمانروای مردم «اسکولوت Scolot» شد. این پسر که «کولاکسیس Colaxis» نام داشت بعد‌ها کشور خود را میان سه فرزند خویش تقسیم کرد و سنت جنگویان به سه گروه تا چند قرن باقی ماند [۶۰]. این اسطوره نمی‌تواند جدا از داستان فریدون باشد در این اسطوره نیز بخش میانی بزرگ‌تر است و با اینکه دو بخش دیگر از حکومت اصلی جدا شده‌اند قدرت مرکزی را به رسمیت می‌شناسند [۶۱] این افسانه صورت دیگری از گونهٔ ایرانی فرهٔ ایزدی است که تنها نصیب پادشاه پرهیزگار می‌شد [۶۲].

   انوش راوید:  افسانه های ایرانی همگی از یک ریشه هستند،  و در شرایط جغرافیایی و زمانی کمی تغییر کرده اند،  ولی درباره گفته های تاریخ نگاران باستانی هم باید کمی تأمل نمود.

   ۵.  کاسی‌ها نیز چون دیگران، پیشینهٔ فرهنگی مشترکی با تمدن‌های ایرانی «پیش از ماد» و «پسامادی» داشته‌اند.

   آ.  به لحاظ موقعیت جغرافیایی، بررسی تاریخ کاسی‌ها برای بررسی تاریخ ماد‌ها، بایسته است. نام همدان پیش از عهد ماد‌ها «اکسایا Akessaia» بود که در آشوری «کار – کاسی Kar – kassi» به معنی «شهر کاسیان» است. کاسی‌ها بابل را گشودند و تسلط ایشان طویل ‌ترین فتح خارجی است که در بین النهرین شناخته شده و مدت ۵۷۶ سال طول کشیده، و فقط در ۱۱۷۱ پیش از میلاد، سلطهٔ آنان به پایان رسیده است [۶۳] از این روی، برای بررسی تاریخ بابل نیز، نیازمند بررسی تاریخ کاسی‌ها هستیم. کاسی‌ها دست آخر توسط شوتروک ناهونته، پادشاه ایلام برای همیشه به سوی زاگرس رانده شدند [۶۴]. شواهد تاریخی نشان می‌دهد که کاسیان همزمان با تصرف بابل، بر کشور ایلام هم مسلط شدند و شهر شوش را مدت‌ها به تصرف خود در آوردند [۶۵] از این روی برای بررسی تاریخ ایلام نیز به دانستن تاریخ کاسی‌ها نیازمندیم. از سویی دیگر ایشان در گستره‌ ای می‌زیسته‌ اند [۶۶] که «گوتی‌ها» و «لولوبی‌ها» و دیگر اقوام «زاگرس ‌نشین» سکونت داشته‌اند پس برای بررسی تاریخ این اقوام، تاریخ کاسی‌ها را باید پیش ‌فرض داشته ‌باشیم.

   انوش راوید:  جهت اطلاع بیشتر به تاریخ اقوام ایرانی مراجعه شود.

   ب.  کاسی‌ها بعد از استقرار در لرستان، سرزمین خویش را «کاشن Kashshen» نامیدند [۶۷] که به دیدِ نگارنده از دو بخش «کاش» به علاوه «شن» تشکیل یافته و بخش نخست نام این قوم و بخش دوم در زبانهای ایرانی به معنی خانه است و روی هم معنی «خانهٔ کاسی‌ها» می‌دهد.

کاسی‌ها از ‌نژاد آریایی بودند [۶۸] با اندکی اطمینان می‌توان ایشان را از خویشاوندان فرمانروایان متأخر میتانی دانست [۶۹]) برخی کاسیان را با اقوام شمالی چون سکا‌ها، اسلاو‌ها، سارمات-‌ها [=سرمت‌ها] از یک‌نژاد دانسته‌اند [۷۰]. زبان کاسی‌ها غیر سامی بوده، نام خدایان آن‌ها با نام خدایان هند و اروپایی و یا آریایی تشابه داشته است، زبان آنان با زبان اقوام آریایی (هند و اروپایی) همانندی دارد [۷۱]) چنان که در نام برخی از شاهان کاسی مانند» آرتاتمه Artatama»،» شوترنه Shoutarna»، «توشرَته Toushratta»، ریشه‌ های زبان ایرانی می‌بینیم [۷۲] زبان کاسی زبانی مستقل بوده، البته در نفوذ زبان های هوری نیز قرار داشته و همچنین واژگان هند و اروپایی و نامهای هند و ایرانی زیادی میان کاسی‌ها و میتانی‌ها مشترک است [۷۳] این زبان ترکیبی از واژه‌ های اصلی ساده و شاید از دور منسوب به زبان ایلامی بوده باشد [۷۴] دربارهٔ زبان کاسی‌ها می‌توان گفت که به زبان ایلامی ‌ها، نزدیکی داشته است [۷۵]

   انوش راوید:  جهت اطلاع بیشتر به استانهای تاریخی ایران مراجعه شود.

   پ.  یکی از خدای کاسیان، شوریاش (سوریاش) نام داشت [۷۶]. که به معنای خورشید است و با واژهٔ «سوریای» هندی مرتبط است[۷۷] خدایان کاسی «شوکامانا» و «سومالیا» را می‌توان نگهبان خاندان پادشاهی کاسی دانست. نام این دو خدا در کتیبه‌ای منسوب به یکی از شاهان ناشناختهٔ کاسی در بغاز کوی آمده است. در این کتیبه، شاه خود را فرزند شوکامونا می‌داند. [۷۸] سومالیا را که به معنای خدای قله‌های کوهستان است، می‌توان با سیمالیا در زبان سانسکریت سنجید. خدای آفتاب کاسیان یعنی ماروتاش را با ماروت هندی یکی دانسته‌اند و همچنین، بوریاش خدای رعد و باران کاسیان با بوریای هندی یکی است. شیمالیا خدای قله‌ های کوهستان نیز با هیمالیا سانسکریت و باگاس یا بوگاش کاسی امروزه نیز در فارسی به گونهٔ «بگ» یا «بغ» باقی مانده است.[۷۹]

   از طرفی در میان آثار هنری کاسی‌ها، نشانه‌ هایی از آیین مهرپرستی و عناصری از دین زرتشت دیده می‌شود. بنا بر نوشته ‌های گیرشمن، در میان برنز های لرستان دو تصویر وجود دارد که او آن‌ها را تصاویر سروش و اشی که در اوستا و دین زرتشت نامشان آمده، می‌داند[۸۰] دیاکونوف نیز اشاره هایی در مورد نزدیکی اشیاء لرستان با موضوعات اساطیر کتاب اوستا دارد. [۸۱]

   نام خدایان کاسی‌ها اینگونه بوده است:  شیپاک Shipad، ساه Sah، هودا Huda، هاربه Harbe، کاششو Kashshu، دور Dur، شوگاب، شوکامونا که آن را خدای آتش زیر زمین دانسته‌اند، هالا Hala یا گولا Gula، خدایان حاصلخیزی کامول Kamull و می‌ری‌زیر Mirizi، شیخو یا شیحو، خدای خورشید ساخ Sax یا شوریاش، خدایان جنگ ماراتاش و گیدار Gidar، باگاس، ایزد «سروش» و ایزد بانوی «اشی» که ذکرشان گذشت [۸۲].

نام ایزدان کاسی‌ها،‌‌ همان ایزدان هند و ایرانی است، نشان می‌دهد که حضور آریایی‌ها در سرزمین و فلات ایران از هزارهٔ پنجم ق. م هم به عقب‌تر می‌رود [۸۳].

   انوش راوید:  جهت اطلاع بیشتر به تاریخ معابد مهر و میترا مراجعه شود.

   ت.  از بررسی آثار هنری کاسیان می‌توان دریافت که ساکنان باستانی لرستان به معابد و پرستشگاه ‌ها می ‌رفته ‌اند و در پیشگاه ایزدان و خدایان خویش به نیایش می‌ پرداختند و برای بر آوردن خواسته ها و نیاز های خویش، هدایایی پیشکش می‌کردند. یکی از این معابد که توسط دکتر اریخ اشمیت در پانزده کیلومتری شرق شهرستان کوهدشت جای ‌گرفته، کاوش شده است. و از این مکان اشیای فلزی بسیاری بدست آمده که نامدار ‌ترین آن‌ها مربوط به سرسنجاق‌های نذری است که در واقع می‌له‌ هایی هستند که سر آن‌ها به صفحهٔ مدور و پهنی ختم می‌شود و بر روی این صفحهٔ فلزی تصویر زنی نقش شده است. این نقش را دانشمندان ایزدبانوی اشی Ashi نامیده‌اند. از سر سنجاق‌ها، زنان آن روزگار جهت بستن سر و آرایش مو استفاده می‌ کردند و همچنین در روز زیارت، در پرستشگاه‌ها آن را پیشکش می ‌نمودند. از آنجا که اشی، ایزدبانوی باروری و بارداری و زایش است، زنان باستانی برای رسیدن به خواسته‌ های خویش از جمله ازدواج و زادن فرزند، سر سنجاق‌ها را پیشکش او می‌کردند. بر روی صفحهٔ یکی از این می‌له‌ های نذری، ایزدبانو را در حالت به دنیا آوردن فرزندی می ‌ببینیم و او در‌‌ همان حال با دو دست شیر خود را نثار می‌کند. نکتهٔ جالب توجه اینکه هنوز هم در میان مردم ایلات و روستاهای لرستان زنان باردار و مادران به همین شیوه، فرزند خود را به دنیا می‌آورند، ولی باید گفت که این شیوه با توجه به پیشرفت دانش پزشکی، روز به روز کاربرد خود را از دست می‌دهد [۸۴].

   انوش راوید:  جهت اطلاع بیشتر به تاریخ نگهداری آثار تاریخی در ایران مراجعه شود.

   ث.  از بازبینی آثار برنزی لرستان می‌توان به سبک و شیوهٔ پوشش و آرایش کاسی‌ها پی برد [۸۵]. تندیس «دو-سو-تیر-کاری» خنجری دارد که به نوار های برجسته ‌ای آراسته شده و ترکشی نیز در پشت مجسمه آویزان است که به وسیلهٔ نوار های چرمی به پشت بسته شده و این نوار‌ها روی سینه به هم متصل ‌اند. روی نقوش تخت جمشید سواران «مادی»، شمشیر های خود را به همین شیوه به گردن آویزان کرده‌اند [۸۶].

   انوش راوید:  جهت اطلاع بیشتر به آثار تاریخی ایلام و ماد مراجعه شود.

   ۶.  در این بخش، به لزوم شناخت کیمری‌ها می‌پردازیم.

   آ.  تاریخ ایشان مربوط به تاریخ دیگر تمدن‌های ایرانِ پیش از ماد می‌شود. برای نمونه کیمریان، که قومی جنگجو و ساکن در جنوب روسیه بوده‌اند از اواخر سدهٔ هفتم از قفقاز عبور کرده و وارد آسیای غربی شده بودند و بر ضد اربابان اورارتویی خود سر به شورش برداشتند [۸۷]. همچنین گیرشمن کیمریان را از اقوام ایرانی‌الاصل می‌داند که همراه سکا‌ها به آسیای صغیر، سوریه و فلسطین پیشروی کردند [۸۸]. به لحاظ جغرافیایی نیز سکا‌ها و کیمری‌ها به یکدیگر نزدیک بودند مرغزار‌ها و دشت‌ های شمال دریای سیاه که در تصرف کیمری‌ها بود، سکونتگاه سکا‌ها گردید و آنان جای کیمری‌ها را گرفتند [۸۹] البته برای بررسی تاریخ پسا مادی نیز، نیازمند شناخت کیمری‌ها هستیم چرا که سیندی‌ها (sindians) نیز قوم دیگری از کیمری‌ها بودند که شاید بعد‌ها در افسانهٔ آلسکاندر مقدونی با سندی‌های هندوستان اشتباه گردیدند. برخی از یادمان های کیمری‌ها بسیار همانند با هنر نامدار لرستان است [۹۰].

   انوش راوید:  در اینجا با متن فوق کمی مشکل دارم،  بنظر تحقیقات و تحلیل های من،  کیمیریها در استان لرستان کنونی شکل گرفتند،  و سپس به بقیه جاها تا اسپانیا رفتند.  یکی از مهمترین مسائل که تاریخ ما با آن درگیر می باشد، اشتباه یا دروغگویی غربیها در تاریخ ایران و قاره کهن است،  هر محقق ایرانی ابتدا باید اینگونه نوشته ها را با داده های اصیل ایرانی بخوبی تحلیل نماید.

   ب.  ایدت پرادا از قول گیرشمن می‌گوید که مفرغ‌های لرستان منسوب به کیمری‌هاست [۹۱] معمولاً زبان کیمری‌ها را تراکیایی یا ایرانی می‌دانند، و یا لااقل، حکام و فرمانروایان ایرانی داشتند نام مشهور‌ترین فرمانروایان آن‌ها مانند «تئوسپا Teuspa»، «توگدامه Tugdamme»، که هرودوت آن را «لوگدامیس Lygdamis» می‌نامد و فرزندش سانداخشترا Sandakhsatra، ایرانی بود [۹۲] همانندی «تئوسپا» با «توس» یا «تهماسپ» چشمگیر است [۹۳]. زبان کیمری‌ها غالباً با زبان سکایی‌ها یکسان بود [۹۴].

   انوش راوید:  جهت اطلاع بیشتر به تاریخ اقوام ایرانی مراجعه شود.

   ۷.  گوتی‌ها نیز از از اقوام و تمدن‌هایی بوده‌اند که پژوهشگران ایران‌ شناسی کمتر بدان‌ها توجه نشان داده‌اند.

   آ.  برای بررسی تاریخ ماد نیازمند شناخت گوتی‌ها هستیم. ایشان مردمانی بوده‌اند که در‌‌ همان هزارهٔ سوم و دوم پیش از میلاد در شرق و شمال غربی منطقهٔ سکونت لولوبی‌ها (در منطقهٔ آذربایجان و کردستان) می‌زیسته‌اند [۹۵]. همچنین محل سکونت آن‌ها، در شمال، شمال غربی و شمل شرقی لولوبی‌ها، ذکر شده است [۹۶]. پس برای شناخت هر ‌چه بهتر لولوبی‌ها، شناختِ گوتی‌ها نیز بایسته است. نکتهٔ مهم آن‌که در هزارهٔ اول پیش از میلاد، همهٔ اورارتوییان و مردم مانّا و ماد را «گوتی» می‌نامیدند [۹۷]. شناختِ گوتی‌ها برای شناخت تاریخ‌ میان‌رودان [که با تاریخ ایران همبسته است] نیز ضروری است. گوتی‌ها در مجموع، با ۲۰ یا ۲۱ پادشاه، ۱۲۵ سال بر بین النهرین فرمان راندند [۹۸] نکتهٔ مهم، اتحاد گوتی‌ها با لولوبی‌ها برای شکست بابل است [۹۹].

   انوش راوید:  با تاریخ ایران هم بسته نیست،  بلکه خود تاریخ ایران است،  تمام آن جغرافیای قبایلی ایران بوده است.

   ب.  به لحاظِ زبان‌ شناختی، مدارک کم و بیش موثقی دربارهٔ زبان این اقوام در دست است که نشان می‌دهد که زبان آن‌ها منحصراً به عیلامی مربوط بوده [۱۰۰] و خویشاوند آن؛ اما متمایز از آن بوده است. زبان گوتیان تا اندازه‌ای به زبان هوریاییان نزدیکی داشته است، به ویژه ساختار آوایی اسامی شناخته شدهٔ گوتی مؤید این نکته است. [۱۰۱]

   انوش راوید:  زبان های ایرانی با لهجه ها و یا گویش های مختلف،  که طی هزاران سال در جغرافیای ایران بزرگ شکل گرفته بودند.

   ۸.  بالا‌تر از قومی به نام لولوبی‌ها نام بردیم، در اینجا بحث را بیشتر باز می‌کنیم.

   آ.  لولوبی‌ها در هزارهٔ سوم پیش از میلاد، دارای حکومتی بودند که از کوه‌ های بخش علیای رود دیاله تا دریاچهٔ ارومیه ادامه داشته است [۱۰۲]. آن‌ها در نواحی جنوب دریاچهٔ ارومیه مستقر بودند [۱۰۳] و از این روی، برای بررسی زمینه‌ های تشکیل دولت ماد، نیازمند دانستن پیشینهٔ لولوبی‌ها هستیم. ضمناً تاریخ میان‌رودان با نام لولوبی‌ها گره خورده است.  لولوبی‌ها که در هزارهٔ سوم پیش از میلاد تحت فشار دولت های میان رودانی قرار داشتند [۱۰۴] و نام سرزمینشان در رساله ‌ای جغرافیایی که دبیران بعد از ساراگن دربارهٔ گسترهٔ امپراتوری او نوشته ‌اند، به چشم می‌خورد [۱۰۵]. در زمان نرم‌سین، پادشاه بابلی که پادشاهان «شیموروم Shimurrum» و «نمر Namar» را شکست داده بود، با بابل، همسایه شدند. میان لولوبیان و نرم‌سین در درهٔ تنگی به نام «کوه سیاه» که امروزه «گذرگاه کفار Pagan،، s pass» خوانده می‌شود و در جنوب شهر زور قرار دارد، جنگ رخ داد و لولبیان شکست سختی خوردند [۱۰۶]. از آنجا که قدرت نارام سین و پسرش «شارکالی شاری Sharkalisharri» به ضعف گرایید و پوزور – اینشوشیناک Puzur – Inshushinak ایلامی کوشید تا «سلطنت چهار کشور جهان» را تشکیل دهد، لشکریان ایلامی یک سلسله عملیات جنگی انجام دادند که بیشتر در خاک هوریانی‌ها و لولوبیان بود [۱۰۷]

   انوش راوید:  اینها تمام اقوام ایرانی بودند،  جنگ و زد و خورد میان قبایل،  که هنوز شناختی برای ایجاد سازمان قبیله ای نداشتند،  امری عادی بوده است.  دشمنان تاریخ ایران همیشه سعی می کردند،  اینگونه برخوردها را بزرگ نمایی کنند،  تا پیش زمینه گوناگونی ملیتی برای تاریخ استعماری بسازند.

   ب.  لولوبی‌ها به زبانی که با عیلامی خویشاوند اما از آن متمایز بوده، صحبت می‌کردند [۱۰۸] در دو اثر نارام سین و نقش برجستهٔ «آنوبانی‌نی» تا اندازه‌ای سیما و لباس مردم ماد به چشم می‌-خورد. در لوح نارام سین، لولوبیان لباسی سبک و یا دامن بر تن دارند و پوست ابلقی بر شانه افکنده‌اند و این خود، در هزارهٔ اول پیش از میلاد، لباس مردم مانّا، و و ماد غربی و کاسپی‌ها (به قول هرودوت) بود. [۱۰۹]

   انوش راوید:  اقوام ایرانی بنا به موقعیت جغرافیایی زندگی می کردند،  کما بیش تا امروز همچنان است،  به تاریخ ایل های ایران مراجعه شود.

   ۹.  تمدن درخشان دیگر، تمدن میتانی است.

   آ.  حکمرانان میتانی، با خویشاوندان نزدیک خود، زنجیری در طول خط «هلال حاصیل خیز» ی که از زاگرس به آسیای صغیر می‌رفت و از شمال سوریه می‌گذشت، تشکیل دادند [۱۱۰]. دولت ایشان در شمال شرقی میان‌رودان و در سرزمینی که از کرکوک تا کوه‌ های زاگرس، از آشور تا مدیترانه (سوریه) را در برمی‌گرفت [۱۱۱]. افزون بر خاستگاه و قلمرو، تاریخ میتانی‌ها نشان دهندهٔ اهمیت بررسی تمدن آن‌هاست. میتانی‌ها با هوریان ممزوج شده و پادشاهی میتانیرا تشکیل دادند، و سلطنت خود را نه تنها در بین‌النهرین شمالی توسعه دادند، بلکه آشور را محدود کردند و با الحاق دره‌ های زاگرس شمالی که مسکن قوم گوتی بود به قلمرو خود، قدرت خویش را تثبیت نمودند. بهترین دوران این پادشاهی در حدود سال ۱۴۵۰ پیش از میلاد بود:  مصر متحد او گردید، و مقتدر ‌ترین فراعنه با دختران پادشاهان میتانی ازدواج کردند. اما اغتشاشات و رقابت‌ های اعضای خاندان سلطنتی باعث تضعیف کشور گردید، چنان‌که دیگر نتوانست در برابر قدرت متزاید دولت ختی (هتی) استقلال خود را حفظ کند [۱۱۲] «اونگناد Ungnad»، اقوام ماندا و ماد را با میتانی‌ها مربوط می‌داند [۱۱۳].

   انوش راوید:  جهت اطلاع بیشتر به تاریخ اقوام ایرانی مراجعه شود.

   ب.  انکار وجود عناصر هند و اروپایی در هزارهٔ دوم پیش از میلاد در آسیای مقدم، به ویژه در میان ساکنان میتانی، کاری ساده‌لوحانه است [۱۱۴] در آثار یافت شده در الامرنا، بغازکوی، نوزی، آلالاخ چهارم نام‌ها و واژگان آریایی تا آغاز سدهٔ پانزدهم به دست آمده‌اند. در یافته‌های باستان‌شناسی، اشیا با ریشهٔ آریایی و عوامل زبان ودایی (هندی) دیده می‌شوند. هورزنی، آثار زبان‌های بسیار نزدیک به زبان سوباری (Subari) یا قبایل آریایی میتانیزمان‌های قدیم را با خط هیروگلیف موهنجودارو (دره رود سند) در یک مهر یافت. [۱۱۵] در رساله‌ای دربارهٔ تربیت اسب از «کی کولی Kikulli» از میتانی، بعضی اصطلاحات فنی دیده می‌شود که پس از تجزیه و تحلیل، پاره‌ای عناصر وابسته به سانسکریت در آن مشاهده شده است. به این زبان، متنی وجود ندارد ولی وجود چندین کلمات پراکنده، گواه بر آن می‌باشد که به زبان مزبور در روزگار هیتی‌ها تکلم می‌شده است [۱۱۶]. در معاهده‌ ای که بین پادشاه ختیان (هیتیان) و حاکمی از مردم میتانی منعقد شده، نام می‌تره Mithra (مهر)، وارونه Varuna، ایندره Indra، و نستیه Nasstia یاد شده، که همه خدایانی هستند که در میان خویشاوندان نزدیک میتانیشناخته شده بوده‌اند [۱۱۷]

   انوش راوید:  هند و اروپایی از واژه های غلط و اشتباه استعماری  و غربی است،  درست آن ایرانی می باشد،  در پست هایی قبلی وبلاگ از تحقیقات ژنتیکی در هندوستان نوشته ام،  که مردم نیمه شمالی کشور هندوستان فعلی،  از ایران به آنجا رفته اند،  و خویشاوندی با مردم جنوب آن کشور ندارند.  اگر منظور از هند در هند و اروپایی،  هند استان تاریخی در خوزستان است،  پس اروپایی آن چکاره است،  غربیها هر جا در تاریخ کم می آورند،  با بازی با کلمات،  تاریخ برای خودشان دست و پا می کنند،  وظیفه محقق های ملت های قاره کهن است،  در دام اینگونه ترفندها نیافتند.

   ۱۰.  تمدنِ هوری‌ها نیز از دیگر تمدن‌هایی است که کمتر بدان توجه شده‌ است.

   آ.  مردم هوریانی از زادگاه ‌های خود در منطقهٔ کوهستانی جنوب دریای خزر، بتدریج به سوی جنوب و غرب از حدود ۲۳۰۰ ق. م. به بعد، به حرکت در آمدند و در هزارهٔ دوم ق. م به صورت گروه های متشکلی، چندین دولت نیرومند در مجاورت آبهای شمالی فرات و رودخانه «خابور» تشکیل دادند [۱۱۸]. هوریاییان که در آغاز هزارهٔ دوم پیش از میلاد به سوریه نفوذ کرده بودند، ظاهراً نوعی پیوند با هکسوس‌ها، که در پایان سدهٔ هجدهم پیش از میلاد به مصر تاخته بودند، داشتند [۱۱۹] ایشان در کشور هیتیان نیز از نفوذ بالایی برخوردار بودند [۱۲۰]. و در زمان هانتی لیس اول (پادشاه هیتی‌ها) به دو شهر «نریک Nerik» و «تی‌لیورا Tiliura» حمله بردند و آن را با خاک یکسان کردند [۱۲۱] هوریان پیوند فرهنگی قوی نیز با اورارتوییان داشتند [۱۲۲]

   انوش راوید:  نسبت به تاریخ نبرد های اقوام ایرانی باید تحقیقات عمیق و بیشتری صورت پذیرد،  تا تاریخ لشکر و جنگ در ایران کامل گردد.

   ب.  ادیان هوریان و هیتیان بر روی هم اثر متقابلی داشتند. در زمینهٔ افکار هنری هوریان، شکل خدایان هیتیان و همچنین تأثیرات فرهنگ و ادیان شمال سوریه دیده می‌شود. در فرهنگ و ادیان هوری، خورشید یک ایزد بانو است همچنان‌که امروزه نیز در ایران، خورشید را زن می‌دانند [۱۲۳]. رسوم و آیین ‌های هوریان نیز به کشور هیتیان نفوذ کرده بود [۱۲۴] به لحاظ زبان‌شناسی نیز زبان هوریانی با «اورارتویی» خویشاوندی نزدیک داشت [۱۲۵].

   انوش راوید:  غریبه نبودند،  قبایلی از یک ملیت بودند،  همه ایرانی در تاریخ قبایل ایران بودند.

   ۱۱.  و اما دست آخر می‌رسیم به تمدن هیتی‌ها که پیش‌تر به نام آن‌ها اشاره شد.

   آ.  دولت های هیتیایی شاید تا اندازه‌ای احساس پیوستگی نژادی یا فرهنگی با «اورارتو» می‌-کردند [۱۲۶] در نزدیکی شهر باستانی کادِش که امروزه به آن «تل‌نبی Tell Nebi» گفته می‌شود، در سال ۱۸۲۶ پیش از میلاد جنگ سختی بین هیتی‌ها و مصریان اتفاق افتاد [۱۲۷]. هیتیان تا بابل هم به تاخت و تاز پرداختند و آن شهر را تصرف و غارت کردند. هیتی‌ها پس از ضعف موقت، در نیمهٔ دوم هزارهٔ دوم پیش از میلاد، مجدداً قدرت بسیار به دست آورند و در نتیجه عده‌ای از دول همجوار را از بین بردند، از جملهٔ آن‌ها پادشاهی هوریان [و میتانی‌ها] است [۱۲۸] فریژیان، ارمنیان، تراکیان، می‌سیان واقوام بالکان به شاهنشاهی ختی در آمدند و آن را تخریب کردند [۱۲۹].

   انوش راوید:  بحث بر یکی دو سال و یکی دو کیلومتر نیست،  صحبت از صدها سال و صدها هزار کیلومتر مربع است،  تاریخ خیلی مفصل تر و بیشتر از اینهاست،  باید تاریخ ابزار جنگ و نبرد هم در نظر داشت.

   ب.  دربارهٔ نزدیکی و پیوند دین هیتی‌ها و هوری‌ها پیش‌تر صحبت شد. هیتیان نیز مانند دیگر اقوام آریایی، گاو را گرامی می‌شمردند. و همچنین خدایان آن‌ها، مظاهر نیرو های طبیعت‌ اند و سلطنت موهبتی است که این خدا (خدایان) به افراد می‌عنی اعطا می‌کند [۱۳۰] که به دید نگارنده قابل مقایسه است با فره ایزدی در اوستا.

   انوش راوید:  همه این قبایل از یک ملت و با یک ریشه تاریخی و پیدایشی هستند،  و همه تاریخ دین و آئین مشترک داشتند.

   پ.  خصوصیت هند و اروپایی زبان هیتی قطعی است [۱۳۱] زبان ایشان با زبان‌های پیرامون دریای مازندران خویشاوند است. وجود اعداد آریایی در متون آخایی، حضور اقوام آریایی را در میان‌رودان، در هزارهٔ دوم و در زمان‌های قدیم در آسیای صغیر، ثابت می‌کند. معروف ‌ترین و مهم‌ ترین نوشته به زبان آخایی، که در آن اعداد و مفاهیم و واژگان آریایی دیده شده‌اند، متنی دربارهٔ تربیت اسب است. همچنین شباهت واژگان آخایی از دیدگاه ریشهٔ واژگان هیروگلیف با واژگان هندی، برای نمونه شباهت واژهٔ آخایی «پاده Pade» با واژهٔ هندی «pad، Pes، Pedis» به معنی پا، نکتهٔ قابل توجهی است. این واژه شبیه واژهٔ «پا» در فارسی امروزی نیز هست. [۱۳۲] امروزه در این ‌باره هیچ نوع ابهام و تردیدی باقی نیست که زبان هیتی از زبان‌ های آریایی است که از قدیمی‌ ترین ایام، از سایر زبان ‌های این خانواده جدا شده است. [۱۳۳] نام‌ های شاهان هیتی‌ها ایرانی هستند، نام-های «آرتاتاما Artatama» و «توشراتا Tushrata» و «می‌تواسا Mitwasa» دست کم، بخشی ایرانی هستند [۱۳۴] به باور نگارنده، نام نخست که از دو جز «آرتا» و «تاما» ساخته شده به معنی «تخمهٔ آرتا» یا «تخمهٔ آشا» است.

هیتی‌ها برای نوشتن اسناد تاریخی و الواح گلی خود از خط میخی استفاده کرده‌اند [۱۳۵] در زمینهٔ هنر نیز پیوندهایی میان هنر هیتیایی با هنر هوریایی و ایلامی دیده می‌شود [۱۳۶]

   انوش راوید:  در ابتدای این پاراگراف واژه کذایی هند و اروپایی نوشته شده،  ولی در ادامه مطلب واژه درست آریایی یا ایرانی استفاده شده است.  همانگونه که در سخن وبلاگ نوشته ام امید است هر چه زودتر فرهنگستان تاریخ ایران تشکیل شود،  تا دروغها و کذا ها برداشته شود،  و هماهنگی در گفتن و نوشتن تاریخ پیدا شود.

   با مرور آن ‌چه آورده شد متوجه می‌ شویم که تمدن ایران، این‌ گونه نبوده است که به ناگاه از دوره‌ ای [ماد و هخامنشی] به ناگاه سر در بیاورد و بر تارک دنیا بتابد. بل‌که پیشینه‌ ای به بلند ای آن‌ چه گفته شد، دارد. این تمدن، پیوسته بوده است و دوره ‌های گوناگون تاریخی آن هر یک، در جهت تکامل دوره‌ های پیشین گام برداشته است. مهم‌ ترین نکته در بررسی تمدن‌ های دورهٔ پیش مادی، پیوند تنگاتنگ این تمدن‌ها با یکدیگر در زمینه‌ های گوناگونی تاریخ، زبان و ادبیات، هنر، ادیان و آیین‌ها، بوم-‌شناسی و فرهنگ ‌شناسی می‌باشد که در این نوشتار، تلاش اصلی نگارنده در نشان‌ دادن همین پیوند این تمدن‌ها و پیوستگی آن‌ها با تمدن‌ها پس از تشکیل دولت ماد، صرف شد.

آن‌چه در این یازده بخش گفته شد، برای آشنایی کلی خواننده با تمدن‌ها و اقوام پیش از ماد‌ای که کمتر به آن‌ها توجه شده است، بود. البته پر‌واضح است که تمدن‌ های درخشان دیگری نیز در دوران پیش از تشکیل ماد در فلات ایران و پیرامون آن، وجود داشته‌ اند اما برای پرهیز از به درازا کشیده-شدن سخن ناچار به کوتاه کردن سخن گشتیم. باشد که همه‌ی این یازده تمدن را در فرصت مناسب شکافته و جزییات آن‌ها را وارسی کنیم. ضمناً به دیگر تمدن‌ها که در این‌جا به آن‌ها پرداخته نشد از جمله تمدن درخشان سومر، بپردازیم. بخش دیگری از تمدن‌ها مانند تمدن جیرفت و تمدن سیلک، فعلاً فقط در حوزهٔ باستان ‌شناسی مانده‌ اند که شایان توجه است تا داده‌ های بیشتری از ایشان منتشر شود تا برگه‌ های ناخوانده از تاریخ ایران خوانده شود و فروغِ روشنایی بر تاریکی این بخش پر اهمیتِ تاریخ ایران تابانده شود.

   انوش راوید:  در نگاه کوتاه به اعماق تاریخ ایران،  از پیدایش انسان هموساپین در فلات ایران،  و شکل گیری اقوام ایرانی اندکی نوشته ام،  و بزودی ادامه خواهم داد.  اینجا یاد آوری نمایم،  در تاریخ های ساختگی،  قبایل را صدها کیلومتر جابجا می کنند،  از یک موقعیت جغرافیایی به منطقه ای متفاوت می برند و ساکن می کنند،  و اصلاً نمی گویند برای زندگی در جای جدید،  چند صد سال تجربه لازم است.  نمونه جالب آنرا بگویم،  من مدت 30 سال است در چلاسر و جل زندگی می کنم،  هنوز با وجود امکانات فراوان امروزی،  نتوانسته ام با موقعیت خو شوم و یاد بگیرم.  مثلاً در این مدت شیر محلی را دم درب منزل می دهند،  و من مرتب ماست می زنم،  ولی از ماست نتوانستم فراتر روم،  و آنهم هرگز ماست من مانند ماست یک بانوی قدیمی چلاسری نمی شود.  آنوقت می آیند قبایل را در آن زمان،  با تاریخ و فرهنگ یادگیری آن زمان،  داستان سرایی بی تحلیل و محتوا و بی سند تاریخی می کنند.

   پرسش:  آیا شما می توانید یک ظرف ماست درست کنید؟

   توجه:  متن زیر مربوط به مقاله اصلی است:

پانویس

۱. البته این نامگذاری برای این نیست که نگارنده این دو دوره را به لحاظ تاریخی جدا از هم می‌داند بلکه برای بررسی بیشتر دورهٔ پیش از ماد، نیازمند نامگذاری برای آن هستیم.

۲. قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایرات، رویه ۲۱۰.

۳. برای نمونه، بنگرید به: D B-ستون ۱، همچنین D Pe-بند ۲، D Na-بند۳، D Se-بند۳، X Ph-بند۳.

۴. می‌توان به کاخی که در داریوش در شوش بنا کرد اشاره کرد، برای آگاهی بیشتر بنگرید به: D Sf-بندهای ۷ تا ۱۴ و D Sj-بند۳ و همچنین کاخی که خشایارشا در این شهر بنا کرد، بنگرید به: X Sc-بند۲. همچنین داریوش دوم اشاره می‌کند که پدرش، اردشیر در شوش، کاخی بنا کرده است: D۲ Sb-بند ۲. کاخی که اردشیر دوم ساخته است: A۲ Sd- بند۲.

۵. شوش از شهرهای قدیمی ایلام بوده است. بنگرید به: ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۲۹.

۶. مقاله زبان ایلامی: پیوستگی و وابستگی با دیگر زبان‌ های ایرانی، دکتر سید محمد علی سجادیه، در آستانه فردا، دوره جدید سال ششم (۱۳۸۰)، شماره ۵۵، رویه ۲۵.

۷. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۳. تاریخ ماد، رویه ۱۰۰. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۸۰.

۸. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۸۲.

۹. دربارهٔ پهنهٔ ایران بنگرید به: تاریخ ماد، رویه ۹۹؛ لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۸۰ تا ۸۲.

۱۰. مقاله زبان ایلامی: پیوستگی و وابستگی با دیگر زبان‌های ایرانی، دکتر سید محمد علی سجادیه، در آستانه فردا، دوره جدید-سال ششم (۱۳۸۰)، شماره ۵۵، رویه ۲۵.

۱۱. تاریخ ماد، رویه ۱۰۰.

۱۲. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۴.

۱۳. نگاه کنید به دنبالهٔ نوشتار.

۱۴. مقاله زبان ایلامی: پیوستگی و وابستگی با دیگر زبان‌های ایرانی، دکتر سید محمد علی سجادیه، در آستانه فردا، دوره جدید-سال ششم (۱۳۸۰)، شماره ۵۵، رویه ۲۵.

۱۵. ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۱۸.

۱۶.. ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۲۴

۱۷. جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۴۲.

۱۸. تاریخ و تمدن ایلام، رویه ۶۱-۶۲.

۱۹. مذهب قوم ایلام، رویه ۸-۹.

۲۰. دنیای گمشده ایلام، رویه ۳۸.

۲۱. اورارتو، رویه ۱۵.

۲۲. ایران بزرگ، رویه ۹۲.

۲۳. ایران بزرگ، رویه ۹۲.

۲۴. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۸۹.

۲۵. اورارتو، رویه ۲۴-۲۵.

۲۶. قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۳۴.

۲۷. اورارتو، رویه ۴۵.

۲۸. جامهٔ بزرگ شرق، رویه‌ ۲۴۷.

۲۹. جامعهٔ بزرگ شرق، رویه ۲۵۵.

۳۰. قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۴۰ تا ۴۴.

۳۱. جامعهٔ بزرگ شرق، رویه ۲۵۲تا ۲۵۴.

۳۲. اورارتو، رویه ۷۵.

۳۳. پادشاهی ماد، رویه ۸۸.

۳۴. جامعهٔ بزرگ شرق، رویه ۲۵۱.

۳۵. تاریخ تمدن و فرهنگ ایران، رویه ۲۰۹.

۳۶. اورارتو، رویه ۱۸.

۳۷. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، رویه۵۹

۳۸. قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۶۲.

۳۹. میراث باستانی ایران، به نقل از ایران بزرگ، رویه ۹۴-۹۵.

۴۰. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، رویه ۵۹-۶۳؛ امپراطوری صحرانوردان، رویه ۱۴۶؛ قوم‌ های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۶۶.

۴۱. امپراطوری صحرانوردان، رویه ۴۹

۴۲. قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۶۲.

۴۳. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، رویه ۵۹.

۴۴. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، رویه ۹۰.

۴۵. امپراطوری صحرانوردان، رویه ۱۴۶.

۴۶. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، رویه۵۹.

۴۷. قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۶۱.

۴۸. قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۶۳.

۴۹. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، رویه ۶۳-۶۴.

۵۰. قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۶۵.

۵۱. ایران بزرگ، رویه ۹۳.

۵۲. تاریخ زبان فارسی، جلد یکم، پرویز ناتل خانلری، تاریخ زبان فارسی، دکتر محسن ابوالقاسمی

۵۳. امپراطوری صحرانوردان، رویه ۳۳ تا۳۵.

۵۴. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، رویه ۶۲-۶۳.

۵۵. امپراطوری صحرانوردان، رویه ۳۴.

۵۶. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۹۸-۹۹

۵۷. امپراطوری صحرانوردان، رویه ۳۹

۵۸. ایران در زمان ساسانیان، رویه ۳۹۰- ۳۹۴

۵۹. ایران نامک، رویه ۱۳۷.

۶۰. قوم‌ های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۰۵

۶۱. داریوش و ایرانیان، رویه ۴۵۳.

۶۲. قوم‌ های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۰۵

۶۳. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۵.

۶۴. هنر ایران، رویه ۲۵.

۶۵. ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۷۲؛ لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۶-۷.

۶۶. برای توضیح بیشتر نگاه‌ کنید به: لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۵-۶-۴۰-۹۶. قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۴۹. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۵. پادشاهی ماد، رویه ۶۶-۶۷. در تاریکی هزاره‌ ها، رویه ۲۹۴. کرد و پیوستگی تاریخی و نژادی او، رویه ۴۰. ایران بزرگ، رویه‌ های ۸۹-۹۰.

۶۷. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۵.

۶۸. تاریخ بابل، لئونارد ویلیام کینگ، به نقل از ایران بزرگ، امید عطایی، رویه ۹۰؛ تاریخ تمدن، هنری لوکاس، رویه ۱۲۷؛ تاریخ ایران، پرسی سایلس، جلد اول، رویه ۱۰۲؛ جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۱۹.

۶۹. تاریخ بابل، لئونارد ویلیام کینگ، به نقل از ایران بزرگ، امید عطایی، رویه ۹۰.

۷۰. ایران در عهد باستان، رویه ۴۰.

۷۱. تاریخ تمدن و فرهنگ ایران، رویه ۲۰۹؛ لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۷.

۷۲. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۱۷۳.

۷۳. جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۰۵

۷۴. تاریخ بین النهرین، رویه ۲۲۲.

۷۵. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۸۳.

۷۶. تاریخ قدیم ایران، رویه ۳۳.

۷۷. تاریخ ایران، پرسی سایلس، جلد اول، رویه ۱۰۲.

۷۸. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۹۰.

۷۹. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۱۰۶.

۸۰. هنر ایران دوره ماد و هخامنشی، رویه ۴۵.

۸۱. تاریخ ماد، رویه ۱۲۹.

۸۲. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۱۷۵ تا ۱۷۹.

۸۳. تاریخ هشتهزار سال شعر ایرانی، به نقل از ایران بزرگ، رویه ۹۰.

۸۴. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۲۰۰-۲۰۱.

۸۵. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۲۱۴.

۸۶. هنر ایران دوره ماد و هخامنشی، رویه ۵۷.

۸۷. قوم ‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۲۷۳ و ۲۷۴.

۸۸. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۹۷

۸۹. امپراطوری صحرانوردان، رویه ۳۲.

۹۰. ایران بزرگ، رویه ۹۳.

۹۱. هنر ایران باستان، رویه ۱۰۸

۹۲. قوم‌ های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۸۳

۹۳. ایران بزرگ، رویه ۹۳.

۹۴. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۹۷.

۹۵. اطلس تاریخ ایران،، رویه ۲۵.

۹۶. پادشاهی ماد، رویه ۶۶.

۹۷. قوم‌ های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۱ و ۱۹۲.

۹۸. تاریخ و تمدن بین النهرین، جلد اول، رویه ۱۰۷.

۹۹. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۴۰ و ۴۱

۱۰۰. قوم‌ های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۱.

۱۰۱. پادشاهی ماد، رویه ۹۶-۹۷.

۱۰۲. تاریخ ماد، رویه ۱۰۰.

۱۰۳. پادشاهی ماد، رویه ۶۶.

۱۰۴. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۳۸

۱۰۵. ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۲۶.

۱۰۶. ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۳۰-۳۱.

۱۰۷. تاریخ ماد، رویه ۱۰۱.

۱۰۸. ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۳۰.

۱۰۹. قوم‌ های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۷.

۱۱۰. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۹.

۱۱۱. جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۱۷.

۱۱۲. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۰ و ۵۱.

۱۱۳. پادشاهی ماد، رویه ۹۲.

۱۱۴. پادشاهی ماد، رویه ۸۹.

۱۱۵. جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۱.

۱۱۶. قوم‌ های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۲۳۰-۲۳۱.

۱۱۷. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۱.

۱۱۸. هیتی‌ها، الیور گرنی، به نق از ایران بزرگ، رویه ۸۴-۸۵.

۱۱۹. پادشاهی ماد، رویه ۹۲.

۱۲۰. جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۴.

۱۲۱. قوم‌ های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۲۲۳.

۱۲۲. جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۵.

۱۲۳. جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۵.

۱۲۴. پادشاهی ماد، رویه ۹۲.

۱۲۵. تاریخ ماد، رویه ۹۹.

۱۲۶. هیتی‌ها، الیور گرنی، به نقل از ایران بزرگ، رویه ۸۷.

۱۲۷. باستان ‌شناسی و هنر آسیای صغیر، رویه ۱۸.

۱۲۸. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۵۰.

۱۲۹. ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۶۵.

۱۳۰. جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۳۸.

۱۳۱. پادشاهی ماد، رویه ۹۴.

۱۳۲جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۳۳.

۱۳۳. تاریخ ملل آسیای غربی، احمد بهمنش، به نقل از ایران بزرگ، رویه ۸۷.

۱۳۴. جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۳۹-۲۴۱.

۱۳۵. باستان‌ شناسی و هنر آسیای صغیر، رویه ۱۷.

۱۳۶. برای آگاهی بیشتر نگاه‌ کنید به: جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۴۲. قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۲۳۸.

    کتاب‌نامه

    ۱. دیاکونوف، ۱۳۵۷. تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات پیام تهران.

    ۲. رلف نارمن شارپ، ۱۳۸۴. فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، انتشارات پازینه.

    ۳. جرج کامرون، ۱۳۷۲. ایران در سپیده دم تاریخ، ترجمه حسن انوشه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

    ۴. رومن گیرشمن، ۱۳۵۵. ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

    ۵. رقیه بهزادی، ۱۳۸۶. قوم‌ های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، انتشارات طهوری.

    ۶. محمد سهرابی، ۱۳۷۶. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، انتشارات افلاک.

    ۷. یوسف مجیدزاده، ۱۳۷۰. تاریخ و تمدن ایلام، نشر دانشگاهی تهران.

    ۸. وال‌تر هینتس، ۱۳۸۸. دنیای گمشدهٔ عیلام، ترجمهٔ فیروز فیروزنیا، انتشارات علمی فرهنگ.

    ۹. محمد رحیم صراف، ۱۳۸۷. مذهب قوم ایلام، انتشارات سمت.

    ۱۰. شاپور ساسانی، ۱۳۷۰. جامعه بزرگ شرق، نشر شمع.

    ۱۱. ب. ب. پیوتروفسکی، ۱۳۸۴. اورارتو، ترجمه عنایت الله رضا، بنیاد فرهنگ ایران.

    ۱۲. امید عطایی فرد، ۱۳۸۴. ایران بزرگ، انتشارات اطلاعات.

    ۱۳. اقرار علی یف، ۱۳۸۸. پادشاهی ماد، ترجمه کامبیز می‌ربهاء، انتشارات ققنوس.

    ۱۴. رنه گروسه، ۱۳۸۷. امپراطوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین می‌کده، انتشارات علمی و فرهنگی.

    ۱۵. عنایت الله رضا، ۱۳۸۴. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، انتشارات علمی و فرهنگی.

    ۱۶. عبدالعظیم رضایی، ۱۳۸۱. تاریخ تمدن و فرهنگ ایران، انتشارات دُر.

    ۱۷. پرویز ناتل خانلری، ۱۳۸۷. تاریخ زبان فارسی، جلد اول، نشر فرهنگ نو.

    ۱۸. محسن ابوالقاسمی،، ۱۳۷۳، تاریخ زبان فارسی، انتشارات سمت.

    ۱۹. امان الله قرشی، ۱۳۸۰. ایران نامک، نشر هرمس.

    ۲۰. وال‌تر هینتس، ۱۳۸۷. داریوش و ایرانیان، ترجمهٔ پرویز رجبی. نشر ماهی.

    ۲۱. اندره گدار، ۱۳۷۷. هنر ایران، ترجمهٔ بهروز حبیبی. انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.

    ۲۲. رشید یاسمی، کرد و پیوستگی تاریخی و نژادی او. نشر ابن سینا.

    ۲۳. ایرج اسکندری، ۱۳۷۷. در تاریکی هزاره‌ ها، به کوشش علی دهباشی، نشر قطره.

    ۲۴. لئونارد و. کینگ، ۱۳۷۸، تاریخ بابل، ترجمه رقیه بهزادی، نشر علمی و فرهنگی.

    ۲۵. هنری لوکاس، ۱۳۶۹. تاریخ تمدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، مؤسسه کیهان.

    ۲۶. ژورژ رو، ۱۳۶۹. تاریخ بین النهرین، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر آبی.

    ۲۷. جواد مشکور، ۱۳۶۳. ایران در عهد باستان، انتشارات اشرفی.

    ۲۸. پرسی سایلس، ۱۳۶۲. تاریخ ایران، ترجمهٔ محمدتقی فخر داعی گیلانی، جلد اول، انتشارات علمی.

    ۲۹. رومن گیرشمن، ۱۳۷۰. هنر ایران دوره ماد و هخامنشی، ترجمه عیسی بهنام، انتشارات علمی و فرهنگی.

    ۳۰. حسن پیرنیا، ۱۳۷۰. تاریخ ایران. انتشارات خیام.

    ۳۱. جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۷. اطلس تاریخ ایران، سازمان نقشه برداری کشور.

    ۳۲. بهمن فیروزمندی شیره جینی، ۱۳۸۲. باستان‌شناسی و هنر آسیای صغیر، نشر سمت.

    ۳۳. ایدات پرادا، ۱۳۵۷. هنر ایران باستان، ترجمهٔ یوسف مجیدزاده، انتشارات دانشگاه تهران.

    ۳۴. در آستانه فردا، دوره جدید-سال ششم (۱۳۸۰)، شماره ۵۵.

    ۳۵. آرتور کریستین‌سن، ۱۳۵۱. ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، انتشارات ابن سینا.

   عکس گروهی از مردم قاسم آباد شمال ایران،  لباس و فرهنگ ایرانی طی هزاران سال بنا به موقعیت جغرافیایی هر منطقه شکل گرفته است،  و همگی با آهنگ و هنر ایرانی هستند،  عکس از اینترنت فارس نیوز شماره 4531.

   کلیک کنید:  نبرد نو پدید در ایران

   کلیک کنید:  تاریخ تاکتیک در ایران

   کلیک کنید:  تاریخ ایل و قبیله در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


برنامه جدید زاویه
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 85 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

برنامه زاویه جدید

   پرسش:  آیا شما با خانم پرنیان حامد،  در مورد حمله اعراب به ایران اختلاف نظر دارید؟

   پاسخ:  این پرسش را چند بار پاسخ داده ایم،  نه هیچ اختلاف نظر نداریم،  ما بدنبال واقعیت های تاریخی هستیم،  و واقعیت همیشه ثابت و یکی است،  درست مانند کاری که دیروز شما کرده اید،  و همیشه و تا ابدیت آن کار ثابت است،  و تعریف دیگری ندارد،  ولی افراد ناآگاه می توانند برای آن داستان بنویسند و غیبت کنند و دروغ بگویند،  ولی اتفاق همان است.  برای رسیدن به واقعیت های تاریخی زمان و حوصله و دانش می خواهد،  آنقدر در تاریخ دروغ گفته اند و هر کس برای خودش خالی بندی کرده،  که حد و اندازه ندارد.  بخشی از این خرابکاری را هالیود در 70 – 80 سال گذشته کرده،  و برای فروش فیلم هایش جنگ های تاریخی را فوق العاده تقلبی ساخته،  مثلاً جنگ های قبیله ای 1500 سال گذشته را،  چون جنگ های پیشرفته قرون جدید اروپا نشان داده،  ستاد کل و فرماندهی های منظم و تاکتیک های شناخته شده و غیره.  دروغها بیشمار و زیاد است،  فعلاً این را در این صفحه بی خیال،  زیاد درباره آن نوشته ام،  موضوع مهم دیگری در پیش داریم،  که در اینجا بررسی می کنم.

عکس نمونه جدید ترین جنگده  F18آمریکا،  که در خلیج فارس مستقر شده است،   عکس شماره 4067.

   حمله اعراب به ایران

      آنکسی که از حمله اعراب به ایران گفته 1400 سال زودتر نوشته،  حمله اعراب به ایران امروزه دارد سازمان می یابد و آماده می شود،  خرید های فراوان تسلیحاتی کشور های جنوب خلیج فارس،  بویژه برای نیروی های هوایی شان،  خیلی بیش از اندازه است.  آنطرف خلیج فارس دارند آمادگی هایی انجام می دهند،  آنها زیر نشست هایی بنام:  اتحاد سیاسی شش کشور حوضه خلیج عربی در مقابل تهدید ایران،  جمع می شوند،  و طرح های نه چندان خوشایند برای ملتها می ریزند،  و دارند یک استراتژی مشخص را با بهترین تاکتیکها آماده می کند.  مانند سرکوب مردم کشور های منطقه،  بحرین و یمن و شیعه نشین عربستان سعودی و...،  که با طرح هایشان بشدت به مردم ظلم و ستم می کنند.  ولی در ایران هنوز در فکر حمله 1400 سال پیش هستند،  هر چه بگوییم که اون حمله تاریخی خالی بندی بوده،  و یکی از جنگ های قبیله ای مادی و پارسی بود،  عده ای دشمنی با برادران عرب می کنند،  که آنها 1400 سال پیش به ایران حمله کردند.  در واقع ما ملتها با هم دشمنی نداریم،  اعراب از مظلوم ترین مردم هستند،   آنها صدمات فراوانی از استعمار و استبداد کشیده اند.

      من این طرح های پیشرفته را که نوشتم،  تدارک دفاع یا حمله اعراب به ایران نمی دانم،  بلکه آمادگی کشور های جنوب خلیج فارس،  برهبری کشور عربستان برای حمله به ایران می دانم،  نه حمله اعراب،  و نه ملت های عرب.  عده ای در ادامه اغفال و ترفند های تاریخی می گویند،  اینها برای فروش اسلحه و گرفتن پول از اعراب پولدار است.  بخوبی قابل دسترس است،  که 50 – 60 سال پیش یک گروهبان انگلیسی براحتی این شیخها را عوض و جابجا می کرد،  اما امروزه آنها قدرت های سیاسی و اقتصادی در جهان هستند،  و بهترین و قوی ترین لابیگری و نفوذ را دارند.  عده ای نیز خود و دیگران را اغفال می کنند،  و می گویند که این کشورها نیرو آموزش دیده و کارآمد ندارند،  که به ایران حمله کنند،  ولی در واقع اینطور نیست،  آنها دارند،  خوب هم دارند،  آنها می توانند با نیروی هوایشان هر کاری بکنند،  یا عده ای دیگر می گویند ما فرزندان کوروش و داریوش هستیم،  به هیچ کس اجازه تجاوز به ایران نمی دهیم.  سه نوع از رفتار های ایرانی را مثال زدم،  اول،  که بی تعلیل و تحلیل و دانش،  دروغ را براحتی می پذیرند،  دوم،  می گویند آنها هیچ چیز بدرد بخور ندارد،  سوم،  شعار های تو خالی می دهند.  البته زیر مجموعه هایی دارند،  فعلاً گفتن و تحلیل آنها لازم نیست.

   عکس قهوه خانه خاله عباس و تصویر خیالی آب بردن پاسارگاد،  عکس شماره 4035.  همانگونه که گفتم عده ای در قهوه خانه خاله عباس نشسته،  و با پکی به قلیون سه رفتار فوق را دارند،  در واقع بی درک از آب بردن هستند.  در دیدی دیگر دشمنان تاریخی ما،  درباره انرژی اتمی ایران،  تا می توانند مانع تراشی می کنند،  بخشی از آنها در افشا گری های ویکی لیکس آمده بود.  درباره تحریم های مختلف و سنگ اندازی در کار دولت ایران،  هر چه از دستشان بر آید،  برای کمک به استعمار و امپریالیسم می کنند.  درضمن یادآوری نمایم،  ایرانیان چندین مورد امتیاز مهم غافل گیر کننده دارند،  و مانند تمام تاریخ می توانند از پس دشمنان برآیند، که فعلاً گفتن و تحلیل آنها هم نیاز نیست.

   پرسش:  درباره مصر نوشته بودید آیا شهری بنام مصر در کشور مصر وجود دارد؟

   پاسخ:  50 – 60 سال گذشته در کشور مصر مانند ایران،  همه اسامی را عوض کرده اند،  البته رفتن در تاریخ مصر،  کار مهم و مفصل و علم جدایی است،  بهمین جهت فقط از مصر های مهم و معروف دیگر در آفریقا برایتان می نویسم.

   مصر های مقدس در آفریقا

      در مورد مصر و واژه مصر چند پرسش شده بود،  البته بانو پرنیاین حامد پاسخ دادند،  که مصر تنها نام برای شهر و یا کشور نبوده،  بلکه به هر آبادی هم می گفتند.  مصر نیر در آفریقا زیاد است،  نمونه آن شهر باستانی مصراته است،  که نام آن را در جنگ های داخلی لیبی زیاد شنیدیم.  اصل مصراته،  مصرآتن است،  مانند آخن آتن فرعون مصر،  آت و آتن به معنی خورشید است،  و از واژه های قدیمی آفریقاست.  شهر مِصراته،  مرکز استان مصراته،  بر کرانه غربی خلیج سیدرا،  در کشور لیبی قرار گرفته،  فاصله شهر مصراته تا طرابلس،  پایتخت لیبی ۲۰۰ کیلومتر است،  مصراته با ۵۵۰ هزار نفر جمعیت،  سومین شهر لیبی می باشد.  درباره تاریخ مصراته مقداری پرت و پلای تاریخی گفته اند،  مانند:   بنیان این شهر را ۳۰۰۰ سال پیش توسط فنیقی‌ها دانسته‌ اند.  رومیان به آن نام توبارتیس داده بودند.  مقدار زیادی آثار تاریخی در مصراته است،  خوب است در مورد تاریخ این شهر،  ایرانیان باهوش متخصص تحقیق و بررسی نمایند،  بنظر من این آثار معبد آتن یا آتنا،  در واقع معبد آئین خورشید و میترایی است.

   عکس هایی از مصراته و شمال لیبی،  عکس شماره 6419 .  آثار تاریخی مصراته یا مصر آتن،  حکایت از معابد آتن یا آتنا می کند،  که در چند لایه ساخته شده اند،  اولین لایه آن که در نزدیکی همین معبد قرار دارد،  همچون استون هنج می باشد،  معمولاً معابد خدای خورشید آتن یا آتنا را بصورت دایره می ساختند،  و معابد ناهید یا آناهیتا خدای زایش و باروری را مستطیل.  امروزه هر کجا در قاره کهن و شمال آفریقا هر پرستشگاه که بیش از هزار سال سابقه دارد،  و نام هایی بر گرفته از چراخ، نور، روشنایی، خورشید دارد،  احتمالاً در گذشته معبد خور یا هور و خورشید یا آتن بوده،  و هر کجا زیارتگاه با نام بانوان باشد،  احتمالاً معبد مهر و مه و آنه یا ناهید یا آناهیتا بوده است.  آثار باستانی دنیا توسط ماهواره،  اسکن معدن یابی می شوند،  تا لایه های زیرین و چیدن سنگ های تاریخی این معابد دیده شود،  عزیزانی که دسترسی به این داده های ماهواره ای دارند،  موضوع های مهم تاریخی را در نظر بگیرند.  در اینجا یاد آوری کنم آتن و آنه از اسامی زبان کهن اتیوپیایی است.  هنوز در قبایل آن کشور از این نامها استفاده می کنند،  آتن یا با پسوند و پیشوند پیوسته،  برای پسر و آنه برای دختر.

      روستای مهم دیگر،  مسرانه است،  که در واقع مصرآنه می باشد،  در ارتفاعات شمال غربی کشور اتیوپی قرار دارد،  در این روستا یک کلیسای تاریخی است،  که شباهت کامل به کعبه زرتشت دارد.  بنظر من اینجا مصر آناهیتا و یک معبد دور دست و کم دسترس بوده است.  عکس آنرا داشتم ولی فعلاً ندارم،  در سایت های توریستی کشور اتیوپی گشتم تا عکس هایی از آن بیابم پیدا نکردم،  در آینده نزدیک تعریف و عکس هایی از آن را خواهم گذاشت،  تا اندکی تحقیقات ایرانی درباره آن انجام دهیم.  در خود محل افرادی که کشیش و نگهبان این کلیسا بودند،  ادعا می کردند:  محل ظهور حضرت اینجا بوده است،  چند ادعای عجیب دیگر هم داشتند.  ده ها نوع کلیسا که شباحت کامل به کعبه زرتشت دارد در کشور اتیوپی وجود دارد.

   جالب:  غربیها و پیروان آنها،  هر جا که در تاریخ کم می آورند،  می نویسند الکساندر ساخت،  یا رومی است،  یا در نهایت می گویند مغول خراب کرد،  اصلاً کمی تحقیق نمی کنند،  البته چندان دور از ذهن نیست،  در قرون 18 و 19 پیمانی بین بخش های تاریخی کلیسا با دو دانشگاه معروف در لندن و پاریس بسته شده بود،  تا تاریخ را در همین اندازه که اکنون در آموزشکاه ها درس می دهند نگه دارند،  و هر کس از این موضوع عبور می کرد،  کشته می شد،  مانند شامپلیون که تحقیقات او خیلی متفاوت با خواسته های سیاسی و دینی زمان بود،  و در جوانی بطور مشکوک فوت کرد.  در زمان نازیسم،  آلمانها تحقیقات متفاوت درباره تاریخ داشتند،  آنها در زمان جنگ فرصت چاپ و انتشار گسترده پبدا نکردند،  بعد از جنگ هم از انتشار آنها جلوگیری شد.  دوران شوروی تاریخ دانها می خواستند کار متفاوت از غرب انجام دهند،  ولی آنها نیز از ترس گوراب و کامچاتکا خیلی شل و ساده کار کردند.  اما امروزه در قرن 21 دیگر جای نگرانی از افشای دروغ های تاریخ نیست،  زیرا امپریالیسم نو کاملاً و ماهیتاً با استعمار و امپریالیسم فرق دارد،  و به تاریخ کاری ندارد.

   عکس بخشی از اشیاء کشف شده موزه بغداد،  عکس شماره 6290 .  در زمان حملات هوایی و سپس زمینی آمریکا به بغداد،  موزه عراق غارت شد،  در بعضی تحقیقات مشخص شد،  که این غارت برنامه از قبل داشته است.  مقداری از اشیای موزه توسط موزه داران درست کار پنهان شده بود،  ولی بخشی بسرقت رفت،  تاکنون نیمی از آنها کشف شده است.  آیا هرگز کسی از این ایرانیان مدعی تاریخ ایران،  از آن موزه داران بغداد که با جان خود بازی کرده،  و نیمی از اشیای موزه را پنهان کرده بودند،  قدر دانی شده است؟  آیا کسی از ایرانیان مدعی تاریخ ایران،  پیگیر سرقت های موزه بغداد بوده است؟  اشیای موزه بغداد متعلق به تاریخ ایران است،  و در ازای زمان به امانت در آن موزه هستند.

   عکس هایی از موزه بیروت،  برگرفته از مجله:  National Geographic August 1974 ،  عکس شماره 4481،  اشیا و خطوط فنیقیه مربوط به 1300 تا 1500 قبل از میلاد.

   رد پای چاقو

      در زبان پهلوی وسایل کوچک فلزی مانند چاقو، زنجیر و رکاب را چیلان می گویند،  و کسی که اشیای کوچک فلزی را می سازد،  چلنگر (chilankar) است،  از اینرو چاقو ساز را چلنگر گویند. هم اکنون نیز در شهرستان ابهر در استان زنجان از این واژه بهره می برند.  روستا هایی هم بنام چلان در آذربایجان شرقی،  و چلندر در مازندران داریم، .  احتمالاً روستای کلنگرز در نزدیکی شهرستان ابهر نیز از این ریشه باشد. 

   عکس قطعه موزائیک یا نقاشی دیواری تاریخی که در موزه بوخارست کشور رومانی است،  عکس شماره 1401 .  این قطعه موزائیک از یک مقبره زیر زمینی مابین شهر بوخارست و رود دانوب بصورت اتفاقی در دهه 1960 کشف گردید.  کم آوردها می گویند صحنه جنگ الکساندر و داریوش می باشد،  ولی هیچ توضیح نمی دهند،  که در آن مقبره برای چه بوده است.

شروع با پانصد واژه و نام

      در پرسش و پاسخ های گذشته،  گاهی بحث درباره تعریف لغات شده بود،  لازم دیدم کمی در اینجا توضیح بنویسم.  همانگونه که گفته ام تمام مطالبی که می نویسم برای بار اول است که گفته می شود،  دوست ندارم مطالب تکراری را بازگو کنم،  مانند چیزهایی که در کتابها یا وب های دیگر است،  خوشبختانه بانوی گرامی پرنیان حامد،  و همچنین پیگیر کنندگان مشخص وبلاگ نیز همین گونه هستند.  بهمین جهت مطالبی که می گویم معمولاً نتیجه تحقیقات محلی و عینی خودم می باشند،  عموماً به کتاب های تاریخ،  بویژه آنهایی که در قرن گذشته نوشته باشند،  اعتماد ندارم،  زیرا در آنها علم های سوخته و باطل شده،  بفراوانی وجود دارد،  و وقت و حوصله زیادی می گیرند.

      امروزه یک کتب فرهنگ فارسی به فارسی چندین جلد،  و بیش از هزار صفحه است،  و بیش از 50 هزار واژه و نام و فعل و غیره دارد.  اما در گذشته 20 یا 30 هزار سال پیش که اقوام ایرانی در فلات ایران شکل می گرفتند،  این کتاب کمتر از 20 صفحه بود،  و حدود 500 لغت بیشتر نبود.  آنها هم خیلی کوتاه بودند،  مانند: آت، آن، مه،   که این انسانها با خود از لبنان و فلسطین آورده بودند،  و حدود ده هزار سال پیشتر،  آنها هم از آفریقا آورده بود.  حتی امروزه در قبایل آفریقا،  شمال از ماسائی در اتیوپی،  تا زلو در لسوتو جنوب، هنوز گفته و استفاده می شود.  وقتی می خواهیم هر نام و واژه را تعریف کنیم ابتدا باید بگویم درباره کدام دوره تاریخی می خواهیم بگویم و تفسیر کنیم،  دوره ای که قبایل ایرانی شکل می گرفتند 15 تا 30 هزار سال پیش،  دوره ای که تبار و کیان اقوام ایرانی،  زیر ذات طبیعی هموساپین شکل می گرفت،  حدود 7 تا 15 هزار سال پیش،  دوره ای که زبان پارسی باستان بود 4 تا 7 هزار سال پیش،  دوره پارسی میانه 2 تا 4 هزار سال پیش که در این دوره زبان دری یا داریوشی شکل گرفت،  و آخرین دوره پارسی، و  سپس دوره های زبان فارسی.  بنا به فرمولها و قوانین تاریخ و فرهنگ یاد گیری،  این دوره ها در آغاز طولانی تر بود،  و به مرور کوتاه شدند.  در اولین دوره کتاب لغات 20 صفحه بود،  و هر دوره این کتاب قطور تر و پر لغت تر می شد.

      شانس زندگیم این بود،  که از ابتدای تولد در تمام ایران بگردم،  در تولد در تاریخ نوشته ام،  در ادامه زندگی نیز بدلیل کارم نیز مجبور بودم دائم در تمام ایران باشم.  همیشه با مردم محلی و بویژه افراد مسن در روستاها و ایلات علاقه داشتم،  چون می دانستم آنها مطالبی می دانند،  که هیچ کس نمی داند.  زندگی مردم ایران در طول تاریخ روند آرام و با رشد و تکامل آرام داشت،  ولی به ناگه از 50 سال پیش ایران نیز مانند همه کشورهای جنوب سابق دگرگون شد،  و همه چیز تغییرات ناپیوسته کرد،  و آن پیران که تاریخ چند هزار ساله را ندانسته با خود حمل می کردند رفتند،  و جای آنها را افرادی گرفته اند که مدرسه رفته و با پنی سیلین رشد کرده اند،  و دیگر بطور کلی ما توسط حافظه نهانی انسانی،  از تاریخ خودمان قطع شده ایم.  این ارتباط من با جغرافیای تاریخی ایران،  و تاریخ انسانی ایران،  باعث شد که بعضی اندوخته هایی گرد آورم،  و بمرور در وب از آنها استفاده کرده و می کنم.

  آت =  خورشید و تابنده و نور و قدرت،  پسوند و پیشوند نام پسر در آفریقا،  آتش در فارسی.

  آن =  نام درخت انجیر و میوه و پسوند و پیشوند نام زنانه در آفریقا،  آناهیتا در جهان متمدن قدیم.

  مه =  مه هوا، روح، شبه، فرشته،  در آفریقا به تمام این معانی استفاده می شود،  مهتاب در فارسی.

  دی =  روز، روشنایی،  نام روز در بیشتر جهان منجمله قبایل آفریقا.  پسوند و پیشوند نام پسر.

   جالب:  گردشگران و محقیق هایی،  که نیمه اول قرن 20 به مناطق دور دست آفریقا و گینه و آمازون رفته بودند،  نوشته اند که مردمان آنجاها فقط از 500 لغت تک یا حداکثر دو سیلابی در گفته هایشان استفاده می کنند.  حتی برای چند موضوع،  فقط یک لغت دارند،  که خودشان متوجه می شدند،  ولی برای غربیها خیلی سخت بود.

   شکل گیری زبان دری  ــ  دوران تاریخ تمدن سلسله هخامنشیان با حساب بخش دوم اصطلاح ایلام،  در ساختارهای تاریخی اجتماع،  شاه خدایی بود.  در این ساختار حکومت مرکزیت یافت،  و این مرکزیت نیاز به زبان و گویش مشترک برای همه اقوام داشت،  که در پایتخت و مراکز حکومتی با آن صحبت کنند.  بدین منظور زبان دری از مجموع زبانها بوجود آمد،  که در واقع مادر بزرگ همین زبان فارسی امروزی ما می باشد.  در زمان فتعلیشاه قاجار با اینکه خود و تقریباً تمام خدمه دربار ترک بودند،  بمنظور هماهنگی ملی،  دستور داد که همه در دربار و دستگاه های حکومتی به زبان فارسی صحبت کنند،  و هر خاطی را فلک می کردند.  این گویش به فارسی فتعلیشاهی معروف شد،  و مادر همین زبان فارسی امروزی ماست.  بهمین دلیل قرنها در شهرها و مراکز حکومتی ایران،  که تقریباً همگی بازمانده از دوران هخامنشیان هستند،  زبان فارسی رایج است،  و روستاها و ایلات به زبان های محلی خودشان حرف می زنند.  و نیز بدلیل شرایط تاریخی بوجود آمدن زبان فارسی،  این زبان قدرت تکامل و بهره گیری از زبان ها و گویش های دیگر،  و آموزش سریعتر را دارا می باشد،  و ما به این زبان افتخار می کنیم.

عکس تاریخی فلک کردن،  حدود 1300 خورشیدی تهران،  عکس شماره 5721 .

   پرسش:  یکی از تعریف های دیگر این بود،  که زبان دری در افغانستان شکل گرفته بود،  چرا شما این را رد کردید؟

   پاسخ:  همانگونه که در بالا نوشتم،  بسیاری از گفته ها و کتاب های قرن گذشته سوخته هستند،  بعد از نام مکان های جغرافیایی که در آرشیو همین وبلاگ است،  این تعریف باطل می شود،  و تعریف که من نوشتم به واقعیت نزدیکتر است،  بنظرم باید این را پیگیری و تحقیق نمود.

   بررسی یک بازی اینترنتی

      یکی از ایمیلی های فورواردی،  که امروزه این قبیل زیاد رد و بدل می شود،  مطلبی نوشته شده بود،  که لازم دیدم آنرا نقد کنم،  زیرا گاه این اشتباه ها و درک های غلط از تاریخ،  ممکن است دردسر زا شوند.  همانگونه که بارها سفارش کردم،  باید مراقب ترفند های دشمنان ایران و تاریخ و جغرافیای ایران برهبری امپریالیسم نو بود،  متن ایمیل و نقد آن:

   نظر ایمیل:  اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخوریم "غذا" بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به "پس آب شتر" گفته میشود.  در دهخدا بخوانید:  غذا = بول شتر، (اقرب الموارد)، رجوع به غذی شود.  دهخدا توصیه کرده است به جای غذا از پزا استفاده کنیم:  دهخدا:  پزآ ( پز + آ )،  پخته شده و آماده گردیده، واژه پزا را میتوان بجای غذا که هموزن یکدیگر میباشند بکار برد،  تا با این روند از درایش واژگان ناپسند بیگانه در زبان پارسی خودداری نمود.

   پاسخ:  این را عرببها نیاموختند،  همانگونه که در بالا نوشتم زبان فارسی کنونی،  در دو دوره شکل گرفت،  یکی در زمان سلسله هخامنشیان،  و سپس با وسعت گرفتن تهران،  و لزوم مرکزیت و ضدیت با عثمانی،  در دوران پادشاهی قاجاریه،  در آن دوران اعراب بشدت زیر نفوذ استعمار های انگلیس و عثمانی قرار داشتند،  و نمی توانستند چیزی را به ایران،  و یا هر جایی تحمیل کنند.  زمانی که شاهنامه هم سروده می شد،  و در شاهنامه فردوسی،  به خوردنی چاشت می گفتند.  واژه غذا در صد سال گذشته وارد ادبیات آموزشی ایران شده است،  و همانگونه که در پست قبلی زیر عکس آخرین شیر ایرانی نوشتم،  علت آن کم کاری و کم لطفی اساتید ایرانی است.

      در 30 سال گذشته من چند بار به آموزش و پروش نوشتم،  که دروغها را بردارید، آنها یا جواب نداردند یا سربالا پاسخ گفتند.  من در مقالاتم از هر دو واژه غذا و چاشت استفاده می کنم،  تا هم منظور نظر شود،  و هم کمک به موتور های جستجو باشد.  اینجا در چلاسر و جل،  در حدود 50 سال پیش مردم جلگه،  گیلکی صحبت می کردند،  و مردم کوه گالشی،  در زبان های آنها که امروزه تقریباً از بین رفته چاشت می گفتند.  یاد آوری نمایم زبان ارث مادری است،  و همیشه می گویند زبان مادری،  در گذشته ها که هیچ کتاب و دفتر  مدرسه نبوده،  هیچ اشغال گری نمی توانسته زبانی را تغییر دهد،  مگر اینکه مادر را وارد سرزمین کند.  امروزه با علم ژنوم به راحتی می توان تشخیص داد،  که آیا مادران به ایران وارد شده اند،  یا نه،  در تحقیقاتی که در چند پست قبل نوشتم،  همه مادران کنونی ایران،  بازماندگان همان اقوام آریایی فلات ایران می باشند.

   ادامه نظر:  اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمۀ "نفر" را استفاده کنیم و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه میشمارند و انسان را با کلمۀ "تن" میشمارند؟  شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را بخوبی میشناسید.

   پاسخ:  این پاسخ نیز مانند بالا می باشد،  در شاهنامه فردوسی و زبان های محلی مردم امروزی ایران، افغانستان، تاجیکستان، سرحدات پاکستان،  تن می گویند.  من نیز از تن و نفر،  هر دو استفاده می کنم،  اگر دقت کنید در پایان پیام هایم می نویسم،  "تندرست و پیروز باشید"،  تا بامید روزی که سیستم آموزشی نگرش های نو به جهان پیدا کند.

   ادامه نظر:  اعراب به ما آموختند که "صدای سگ" را "پارس" بگوئیم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان میباشد؟

   پاسخ:  پارس به معنی پارسا می باشد،  و دلیل آن پیروی ایرانیان از گفتار و کردار و پندار نیک بوده است،  که به این مردم پارسا و سرزمینشان را پارس گفتند.  امروزه با وجود خطراتی که در بالای همین پست نوشتم،  افرادی پیدا شده اند که سعی می کنند،  هر چه را دم دستشان می آید وارونه جلو دهند،  تا اربابان استعماری آنها بتوانند مقاصد شوم را پیش ببرند،  ولی کور خوانده اند.  ایرانیها باهوش تر از این ترفندها هستند،  زیرا سرزمین چهار راهی آنها،  در طول تاریخ شرایط دفاع ملی و مردمی را در این کشور قرار داده است.  همیشه تاریخ دشمنان مجبور شدند روی کاغذ ایرانیان را شکست دهند،  نه در جبهه و جنگ سخت و نرم.

   ادامه نظر:  اعراب به ما آموختند که "شاهنامه آخرش خوش است" و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید....  و مقداری نوشته که دشمنی و کین بین ملتها می آورد و حذف نمودم.

   پاسخ:  ضرب المثل ایرانی چه ربطی به اعراب دارد،  ملت های عرب خودشان به اندازه کافی از دست استعمار صدمه دیده اند،  حالا بجای اینکه ما ایرانیان بکمک برادران عرب خود برویم،  آیا هر چه دم دستمان می آید،  مگر باید بر سر این ملتها بکوبیم،  یعنی در واقع دانسته یا ندانسته آب به آسیاب عوامل استعمار نو،  و حکامی که در بالا نوشتم،  ریخته می شود.  بیایید بجای ایجاد دشمنی و نفاق بین ملت های قاره کهن،  با ابزار علم و شکافتن دانش،  اسباب اتحاد و یگانگی ملت های قاره را،  چون دوران شکوهمند ایران باستان فراهم نمایید،  تا بلکه جملگی بتوانیم در مقابل دشمنان بشریت مقابله نماییم.


   عکس تصویر پاسخ آموزش و پروش،  عکس شماره  4048.  در قرن گذشته چند بار به آموزش و پرورش نوشتم،  که دروغ های کوبنده فلسفه و روح ایرانی را،  از کتاب های درسی بردارید.  آنها یا پاسخ ندادند،  یا در نامه ای کاملاً شلخته با خطی کج و کوله،  بدون شماره و ثبت دفتر پاسخ دادند،  گویا یا نمی توانستند یا ذاتاً بی خیال بودند.

تفاوت ذهن پویا با آل فسیل

      ابتدا تکرای یاد آوری نمایم،  پاسخ ها و نوشته های ما در وبلاگ گفتمان تاریخ،  جنبه همگانی دارد و برای علاقمندان است،  نه برای یک یا چند نفر،  در کل ما تاریخ و تاریخ اجتماعی،  در زیر مجموعه علم مادر و اصلی جغرافی ـ تاریخ را بررسی می کنیم. آموزش و پرورش از ابتدای قرن 20 بدون توجه به فرهنگ و گردونه یادگیری و بدون در نظر گرفتن رشد و تکامل که در قرن سنت گریزی توضیح نوشته ام،  با فلسفه ای که برای ادامه قرن نو مناسب نیست، سبک کار خود را پیاده کرده بود.  امروزه همچنان به آن روش پافشاری می کند،  و مقداری افراد دگم  تک بعدی بار آورده،  من آنها را بنا به تحلیلی آل فسیل می گویم.  به تعداد بازدید کنندگان وبلاگ،  و درصد علاقمند به تاریخ ایران،  و همچنین به نظرات وبلاگ نگاه کنید،  متوجه می شوید که چقدر تعداد پرسش کنندگان به نسبت های فوق کم است،  یعنی به نوعی مشابهت با تحلیل فوق دارد.  افرادی که پرسش می کنند،  و پیگیر موضوعات و شبهات و سئول های تخصص خود می شوند،  و می توانند با تحلیل های مستقل به دانش بیشتری دست یابند،  ذهن های پویا دارند.  ولی افرادی،  و بویژه آنهایی که در سمت استادی و دبیری قرار دارند،  و نمی توانند حرکت های نوین را درک نمایند،  و راهگشای دانش تمدن جدید باشند،  بنظر آن تحلیل آل فسیل هستند.

      در این وبلاگ تمام دانش و علوم تاریخ و تاریخ اجتماعی را،  که از هر منبع و جایگاه باشند،  مورد تحقیق و تحلیل قرار می دهم،  و سعی می کنم در این حداقل جا،  محیط دمکرات را پیاده نمام،  و نیز به هر اندیشه و پنداشتی احترام گذارم.  همه می دانیم علم تمام نشدنی است،  و آنچه که ما می گویم اول راه برداشت دروغها از تاریخ است،  و چه بسا مدتی دیگر متوجه تغییراتی شویم،  که حتماً خود را با آن هماهنگ خواهیم نمود،  در غیر اینصورت و عدم هماهنگی با تحقیقات جدید،  دقیقاً برابر با فلسفه آل فسیل است.  تا کنون چند بار این موضوع را مطرح نموده ام،  شاید عده ای که از این دسته هستند،  بویژه افرادی که سمتی در دستگاه های آموزشی دارند،  درکی جدید از یادگیری و حرکت زمین زیر پایشان پیدا کنند،  می دانم بسیاری از آنها دارند بی صدا وبلاگ را پیگیری می کنند.

      بطور کلی اگر کسی مخالف عقیده ها و دانش و تحقیق و تحلیل ما می باشد،  و نمی تواند هر حرکت جدیدی را بپذیرد،  در این دوره و با امکانات نوین،  می تواند در یک وبلاگ دانش خود را پیاده نمایید.  نیازی نیست که در قرن 21 که قرن تخصص و حرفه ای تر بودن است،  بکار و یا روش دیگران اعتراض یا اهانت کرد،  باید در نظر داشت بزرگترین دیکتاتورها و صدا خفه کنها از بین رفتند،  و اعداد کوته و کوچک نمی توانند همگان را در اندک دانش درست و یا اشتباه خود نگهدارند.  غیر از اینکه به موضوعات تاریخی در وبلاگ می رسم،  بخشی را نیز به منطق ملی مردمی ایرانی و یا تاکتیک های ایرانی می پردازم،  که این نیز سبک کار من است،  و در سخن وبلاگ درباره آن گفته ام.  ما وقتی موفق می شویم دروغها را شکست دهیم،  که بتوانیم روش های گذشته را نیز بیان یا افشا کنیم،  و درک امروزی از آزادی اندیشه و قلم را نیز بگوییم،  این نیازمند همراهی همین چند نفر همراهان وبلاگ است.  خلاصه کلام،  شما عزیز بسیار پرسش کردید،  و توانستید بخوبی دروغها و اشتباه های تاریخ را تشخیص دهید،  و بسوی کشف واقعیتها حرکت کنید،  و ذهن خود را از یکنواختی آموزش های سنتی گذشته خارج نمایید.

   پرسش برای همراهان وبلاگ:  بنظر خودتان چه پیشرفتی در درک دروغ های تاریخ داشتید؟  توجه نمایید،  دانش را نمی گویم،  دانستن درک را می خواهم.

   آیا خالی بندی است

      متن سنگ نوشته آشور بانی پال مقتدر ترین شاه کشور آشور از 640 قبل از میلاد:  من آشور بانی پال شوش این شهر بزرگ مقدس مسکن خدایان ایلامی مأوای اسرارشان را فتح کردم وارد کاخ هایش شدم،  در گنج هایش را گشودم و آنچه را که تا آن زمان هیچ دشمنی جز من بر آنها دست نیافته بود به غنیمت گرفتم.  من زیگورات شوش را شکستم ثروت و روحانیانش را به غنیمت به آشور آوردم،  سپاهیان من وارد بیشه های مقدس آن شدند که هیچ بیگانه ای از کنارش نگذشته بود،  اسرار آن را دیدند و به آتش سوختندش.  من دختران شاهان زنان شاهان تمام خانواده شاهی تمام فن آوران بدون استثنا ساکنان زن و مرد چهار پایان بزرگ و کوچک را که تعدادشان از ملخ بیشتر بود به منزله غنیمت به مملکت آشور فرستادم.  زین پس این شهر مأوای گورخرها غزالها و دیگر حیوانات وحشی خواهد شد،  ندای انسانی صدای سم چهار پایان فریاد های شادی همه و همه بدست من از بین رفت من آشور بانی پال.

   تذکر:  از نظر من نمی تواند این خرابی و نابودی درست باشد،  و در ادامه تاریخی خالی بندی شاه هان است،  زیرا بلافاصله سلسله هخامنشیان با قدرت سر بر آورد.  از بین رفتن زیگورات و سیستم حکومتی قبلی،  در ادامه رشد و تکامل تاریخ اجتماعی ایران بود،  و مطابق معمول تاریخ از این خلاء گذر تاریخی ایران سوء استفاده شده است،  بزودی در این باره خواهم نوشت.

عکس مجسمه آشور بانی پال،  عکس شماره 4420 .

   کلیک کنید:  حکومت چایمریکا

   کلیک کنید:  منطق ملی مردمی ایران

   کلیک کنید:  تاریخ کوچ نشینی در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کندوان های تاریخی ایران
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 100 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

کندوان های تاریخی ایران،  بخش یک

   پیش گفتار

      فلات ایران بدلیل موقعیت مناسب جغرافیایی،  و فراوانی غذا،  از 50 هزار سال پیش محل مناسبی برای اقامت انسان بود.  این انسانها از ابتدا درون غارها و نقاطی زندگی می کردند،  که طبیعت درست کرده بود،  و سپس با پیدایش ابزار کندن،  خود در جا هایی که می توانستند غار و آشیانه ساختند.  در ایران دو گونه کندوان وجود دارد،  آنهایی که در دل کوه ها کندند،  و آنهالیی که در زیر زمین کنده اند.

   میمند تاریخی استان کرمان

      روستای دست کند میمند چند هزار سال قدمت دارد،  بی‌گمان از نخستین سکونتگاه‌ های انسان در ایران بوده،  هنوز کسی بدرستی نمی داند که این مجموعه به دست چه کسانی بوجود آمده است.  روستای میمند در مهر ماه ۱۳۸۵ به عنوان روستای نمونه ملی گردشگری معرفی گردید.  میمند در ۳۸ کیلومتری شمال‌ شرقی شهرستان شهربابک استان کرمان،  در عرض ۳۰ درجه و ۱۶ دقیقه و طول ۵۵ درجه و ۲۵ دقیقه قرار دارد.  ارتفاع آن از سطح دریا ۲۲۴۰ متر و وسعت آن ۴۲۰ کیلومتر مربع است.

      در اطراف این روستای آتشفشانی،  سنگ نگاره‌ های مختلفی وجود دارد،  که نقش‌ های مختلفی بر روی آنها حک شده‌ است،  اما تحقیقات چندانی روی این سنگ نگاره‌ها انجام نشده‌ است.  تاکنون ۶۵ صحنه سنگ نگاره در منطقه شناسایی گردیده.  در میان این نقوش،  صحنه‌هایی از شکار، جنگ، نقوش حیوانات نظیر سگ، اسب به خصوص بز دیده می ‌شود.  دو نمونه از این نقوش جزو سنگ نگاره‌ های بی نظیر در کشور محسوب می‌ شوند.  یکی از این نقوش دارای رنگ و دیگری تصویری از صحنه شکار با تیر و کمان را نشان می‌ دهد.  براساس یک نظریه،  با توجه به مستند سازی سنگ ‏نگاره‌‏ هایی در ۸ کیلومتری جنوب میمند،  که در بیشتر آنها نقش شکار دیده می‌‏ شود،  و توسط یک هیئت فرانسوی حدود ۳۵ سال پیش انجام شد،  قدمت این روستا ۱۲ هزار سال تخمین زده شده است،  در یکی از آنها آمده است:  هنگامی که کوه‌ها در میمند شکاف بردارند،  و افسانه‌ها به حقیقت بپیوندند، گنجینهٔ میمند پدیدار خواهد گشت،  و تنها یک نفر می تواند به آن دست پیداکند،  او کسی است که از سوی خورشید می آید.

      مسکن های اینجا از روی هم گذاردن سنگ و آجر و غیره پدید نیامده،  یعنی در فضای باز ساخته نمی‌شود،  بلکه با از میان برداشتن انبوهی از خاک شکل گرفته اند.  نیاز به خشت و آجر و ملات ندارد،  توده ها را برداشته اند،  تا پناهگاه مهیا شود.  به همین دلیل برای اتاق،  طاقچه در اندازه‌ های مختلف،  جای رختخواب، ظروف، صندوق، چراغ و غیرو کنده شده ‌است.  به همین دلیل کنار دیوار های خانه گنجه گذارده نمی‌شود،  بلکه با کندن دیوار،  حفره یا طاقچه‌ ای بوجود می‌آید،  که اشیاء و لوازم در آنها گذاشته شده،  و یا در آن‌ها آویزان می ‌کردند.  کل یک خانه شامل یک یا چند اتاق و اصطبل در یک کیچه‌ (kiche) است.  یک واحد یک ورودی مشترک دارد،  و در پاگرد ممکن است طویله در یک سو،  و اتاق نشیمن در طرف دیگر باشد. همه کیچه‌ها یک ساختار ندارند،  اندازه و تعداد اتاق های آنها متفاوت است.  برای جدا کردن اتاق از پستو،  و یا پوشانیدن برخی طاقچه‌ها،  از پرده پارچه ‌ای استفاده می شود.

      کلیدون در دیوار کنار درب نصب می‌شود،  کلید را در آن قرار می ‌دهند،  تا زبانه پشت در قرار گیرد.  درجه حرارت این اتاق‌ها حدود ۵ درجه متفاوت از بیرون است.  بهمن ماه که بیرون ۱۰ درجه سانتیگراد است،  درون ۱۵ درجه،  در خرداد ماه که  بیرون ۲۴ درجه سانتیگراد است،  درون ۱۸ درجه سانتیگراد می باشد.  ایجاد اجاق و در زبان محلی دیدون (didon) در درون اتاقها و سوزاندن هیزم طی سالیان متمادی،  در آنها موجب سیاهی رنگ سقف و بدنة اتاقها شده،  البته برپا کردن آتش و تهیه غذا (همچون خورک های محلی، کال جوش، سیرآب بنه فله) در درون اتاقها،  باعث گردیده تا بدنه داخل اتاق‌ها ایزولاسیون گردد،  و عمر اتاقها  بیشتر شود.  امروزه در خیلی از اتاقها آتش افروخته نمی‌شود،  در نتیجه باعث شده تا خاک سقفها به آهستگی ریزش پیدا کنند.  اندازه این اتاق‌ها که البته از نظر هندسی منظم نیستند،  متفاوت است،  معمولاً یک اتاق ۳×۴ به بلندی ۹۰/۱ تا ۱۰/۲ متر است.  بزرگ‌ ترین کیچه از ۹۰ متر مربع تجاوز نمی‌ کند.  کف پوش‌ها اکثراً نمد، مخشیف، گلیم یا قالیچه به اندازه های متفاوت،  در سایز های۱۵۰×۱ و ۴۰/۱×۸۰/۱ متر هستند.  تعداد کیچه‌ها در خود روستا حدود 400 عدد،  و تعداد اطاق‌ها حدود ۲۵00 باب در 5 طبقه مورب می‌ باشد.

      در مدت جنگ ایران و عراق،  جوانان این روستا در جبهه ها خیلی رشادت کردند،  در همان دوران جنگ و تا چند سال بعد از آن،  بیشتر اهالی از روستا خارج شده،  و برای سکونت دائم به شهر های اطراف رفتند.  روزی نچندان دور این روستا بیش 2000 نفر جمعیت داشت،  ولی امروزه تعداد معدودی بویژه افراد مسن باقی مانده اند.  در همان گذشته های نچندان دور،  این روستا یکی از مهمترین مراکز تولید لبنیات بود،  ولی امروز فقط تعداد کمی احشام و دام باقی مانده است.  ساکنان این روستا دارای آداب و رسوم خاص هستند،  و در زبان و گویش آن‌ها هنوز از کلمات زبان پارسی باستان استفاده می‌شود.  این روستا هفتمین منظر فرهنگی و طبیعی و تاریخی جهان بود،  که جایزه مرکوری را دریافت کرد،  جایزه ملینا مرکوری از سوی دولت یونان و با همکاری مجامع فرهنگی بین‌المللی مانند یونسکو،  و ایکوموس (شواری حفاظت از بناها و محوطه‌ های تاریخی)،  به آثاری اهدا می‌ شود،  که دارای شرایط و ضوابط فرهنگی، طبیعی و تاریخی منحصر به فرد باشد.  روستای میمند در مهر ماه ۱۳۸۵ به عنوان روستای نمونه ملی گردشگری معرفی گردید.


   عکس انوش در روستای میمند،  تابستان 1387 ،   1 ـ کنار دو تن از اهالی،  2 ـ پیر زن و پیرمرد تنها،  که بکمک سازمان میمند زندگی می کنند،  3 ـ انوش در منزل یکی از اهالی ممیند،  عکس شماره 4451.

   حمام میمند ــ   حمام روستا نیز مانند خانه های آن در دل سنگ کنده شده،  و بصورت حمام های سنتی دارای خزینه است،  امروزه این حمام بصورت موزه در آمده.  کوچه ای پیچی و شیب دار حدود 7 متر،  به داخل دالانی می رود،  سپس در وسط آن دری است،  که به رختکن حمام متصل می‌شود،  این رختکن دارای حوضی در وسط،  و سه سکو در اطراف می ‌باشد.  درب دیگری آنرا به صحن حمام وصل می‌ کند،  در پایین صحن خزینه ای در سنگ کنده شده است،  و منفذی هلالی شکل آنرا به صحن وصل می‌کند،  که برای برداشتن آب بوده،  در وسط خزانه گودالی است،  که جای قرار دادن دیگی برای گرم کردن آب بوده،  و در پایین و پشت این چاله دالانی است،  که درب آن به خارج حمام باز می‌ شده،  و آتشخانه یا محل بر افروختن آتش در زیر حمام می باشد.  برای گرم کردن حمام منفذی بوده،  که حرارت آتش در آن می پیچیده و آنرا گرم می‌ کرده،  پس از گرم شدن دریچه بسته می‌شده.  در طرف راست خزینه حوضی برای شستن پا و آب کشیدن بوده است،  و در طرف چپ حمام بریدگی کوچکی برای نظافت و دارو کشیدن بوده است.  طریقه حمام کردن به این ترتیب انجام می‌ گرفته‌ است،  که حمامی در جلو خزانه می ایستاده و بدن مراجعه کنندگان را به ‌وسیله ظرفی با ریختن آب خیس می‌ کرده،  که پس از چرک کردن و ریختن آب دوباره و تمیز شدن بدن.  فرد می ‌توانسته برای غسل کردن داخل خزانه برود،  و پس از انجام غسل از سمت راست یعنی اطاقی که حوض در آن بوده خارج می ‌شده،  و پای خود را آب می کشیده ‌است.  از نکات عجیب در این حمام آن است که سوراخی در بالای صحن و رختکن می ‌باشد،  که سنگی مرمر بر روی آن گذاشته اند که این سنگ به طرز عجیبی نور را در حمام منعکس می‌ کند،  و در واقع منبع نور حمام می ‌باشد.  علاوه بر این دیگر منابع روشنایی حمام عبارت ‌اند از:  روغن گیاهی بنام (کن تون)،  و یا کنده خشک پوسیده ای که کمتر دود می‌ کند.  دیگر ریشه گیاهی بنام (جلا) که نوعی خار بوده،  و از آن کتیرا به عمل می آورند،  و چراغ موشی،  اکنون این حمام برق کشی شده‌ است.

   مدرسه ــ  مدرسه قدیم روستا،  به همان شیوه و طرح واحد های مسکونی ساخته شده است،  با این تفاوت که عرض و عمق کیچه و مسیر ورود آن بیشتر از واحد های مسکونی است.  به طور کلی هر چه از ابتدای کیچه به عمق آن میرویم،  ابعاد کلاس‌ها گسترده تر می ‌شود،  و این به دلیل افزایش ضخامت بوده است.  طول کیچه مدرسه که در کوه کنده شده،  حدود ۱۸ متر می ‌باشد،  و عرض آن از ابتدا تا انتها بین ۱۵ الی ۶ متر متغیر است.  در مجموع این مدرسه دارای ۵ فضا که از آنها به عنوان کلاس و دفتر استفاده می ‌شده است.  دوعدد از این فضاها در امتداد کیچه و سه تای آن‌ها در سه طرف ایوانی به ارتفاع سه متر که در انتهای کیچه کنده شده قرار دارد که ابعاد آن ۵/۵ ×۵/۵ و دارای دو ورودی می ‌باشد.  حجاران میمندی این کلاس را در انتهای کیچه ساخته اند.  زیرا ضخامت سقف به مرور که به عمق می‌رویم بیشتر می ‌شود.  در جلوه کیچه مدرسه،  حیاط بزرگی قرار دارد،  که به سنگ خشکه چین محصور شده‌ است،  و درون آن درختی بنام تایی وجود دارد.

   مسجد ــ  مردم مسلمان و شیعة اثنی‌عشری هستند،  با تغییراتی که در یک یا چند واحد مسکونی داده شده مسجدی ایجاد گردیده،  این مسجد در حدود ۱۲۰ متر مربع وسعت دارد و شکل آن مدور و نامنظم است.  بعد از راهرویی به پهنای ۵/۱ متر صحن مسجد است،  سقف مسجد بر روی سه ستون سنگی به ارتفاع دو متر بنا شده است.  محراب مسجد در سنگ کنده شده و ارتفاع آن در حدود ۱ متر می‌ باشد.  حجاران میمندی که آثار و نشانه های تیشه آنها بر در و دیوارها و سقف مسجد هنوز به خوبی نمایان است.  در مسجد طاقچه ها، محراب و منبر سنگی ایجاد کرده اند.  علاوه بر این در طرفین ورودی مسجد – در بدنه دیوار – طاقچه هایی مخصوص قرار دادن کفش ایجاد کرده اند.  کف مسجد فاقد سنگفرش و یا هر پوشش ساختمانی بوده و با قالی های دستباف میمندی، کف سنگی آن فرش شده.  این مسجد هیچگونه منفذی برای نورگیری ندارد و نور آن از طریق در ورودی مسجد تامین می‌ شود،  بنای این مسجد با توجه به اسناد موجود به سال ۱۲۴۰ هجری قمری بر می‌ گردد.

   حسینیه ــ  حسینیه در وسط روستا قرار دارد،  و دارای سه ایوانچه با طاق گهوار های است،  که در انتهای آنها ورودی های حسینیه قرار دارند.  بنای حسینیه از تجمع چند منزل مسکونی صخره ای ایجاد شده،  و تمامی اجزای آن از سنگ تراشیده شده اند،  فضاهای داخلی حسینیه دارای پلانی نامنظم بوده،  و ۲۰۰ متر مربع مساحت دارد،  که چهار ستون قطور مستطیل شکل ایستایی آن را حفظ می ‌کنند،  در گذشته یک منبر سنگی چسبیده به زمین و متکی به اولین ستون کنار ورودی حسینیه وجود داشته است،  که اخیرا آنرا تراشیده اند،  و به جای آن منبر چوبی قرار داده اند.  ارتفاع سقف حسینیه در بعضی از نقاط آن ۸۰/۱ و در نقاط دیگر، ۳۰/۲ متر می ‌باشد.  حسینیه میمند همچون سایر بنا های صخره ای فاقد هر گونه تزیین و اندودی می ‌باشد،  و در آن کتیبه ای که اشار های به تاریخ حسینیه کرده باشد وجود ندارد.  این در حالی است که بنای حسینیه مدام در حال تغییر بوده،  و در دوره های مختلف فضا هایی به آن اضافه شده است،  تا مساحت داخلی آن جوابگوی ساکنین باشد.

   طبیعت ــ  روستا در مرز مشترک دشت و کوهستان قرار دارد،  و آب و هوای آن از نوع معتدل کوهستانی است،  زمستان های سرد و تابستان های معتدل دارد.  درختان:  ‌پسته و بادام‌ وحشی یا کوهی، انار، انگور، گردو، سیب، زردآلو، انجیر، توت سیاه و سفید، آلوسیاه، هلو، گلابی، به، نارون، بیدمشک، سپیدار، سنجد و صنوبر بنه یا بوته های جاز، اسکنبیل، کلوره، چمز، تله و قمس، خارشتر، مخلسه، اسفند، ریواس، کنگر و نخود وحشی، وجود دارد.  دشت میمند همچنین مملو از جانوران بیابانی همچون مار، سوسمار، جوجه تیغی، لاک‌پشت، خرگوش و... است.  در کوهستان های‌میمند نیز حیوانات‌ وحشی مختلفی همچون آهو، پلنگ، گرگ، روباه، بزکوهی، کبک و پرندگان شکاری یافت‌ می‌شود.  چندین رودخانة فصلی همچون مورنگ، لاخیس و لای حزین،  و تعدادی قنات به علاوه چند چشمه در میمند و اطراف آن وجود دارد.  در گذشته برداشت گیاهان داروئی ویژه این منطقه رونق خاصی داشته است،  که امروزه کمتر دیده می شود.  گیاهان کوهی و داروهایی همچون:  آویشن سیاه، کاکویی، مریم گلی، بومادران، آلاله، زیره، ترنجبین، اطوخودوش، لیسو، ریواس، آویشن، سرشو، مخلسه، اکلیل الملک، زوفا، ختمی، انقوزه، بارهنگ، خارخسک، رازیانه، پونه، پرسیاوشان، شیرین بیان، خاکشیر و شاتره.  باران سالیانه روستا ۱۸۵ میلیمتر است.

   موزه میمند،  هم از دیگر واحد های مسکونی است که موزه کرده اند،  و آثاری جالب در آن جمع کرده اند،  ولی هیچ یک از این آثار بالای 500 سال قدمت ندارند.  ابزار ها:  ترکه‌بافی، جاجیم، حصیر، سفتوبافی، نمدمالی، آهنگری، ریسندگی و بافندگی، شانه قالی بافی، چرخو، استی، دارکاربافی، کمان حلاجی، مشته کمان، رنده، مته.  ابزار کشاورزی:  گرجین، (خرمن کوب)، گاوآهن، کلوخ کوب.  وسایل خانه:  انواع قفل های قدیمی چوبی، (کلیدون)، کفش و لباس های محلی قدیم، و انواع ظروف غذا و....

   اقتصاد مردم،  بر سه محور کشاورزی، دامداری و قالیبافی می ‌چرخد،  که در این میان قالیبافی نقش بسیار مهمی داشته‌ است،  قالی میمند از بهترین قالی های ‌کرمان بوده و شهرت جهانی دارد.

   خدمات گردشگری ــ  مهمانسرا درون همان کیچه ها و اتاق های دست کند می باشد،  که بخشی از تزئینات و وسایل اتاقها محلی،  و بخشی بازاری می باشند.  رستوران سنتی یا سفره سرای سنتی با مبلمان کاملا سنتی و بر گرفته از طبیعت و معماری تاریخی روستا است،  میز های رستوران از سنگ و پایه چوبی دارد،  و با غذا های بومی و سنتی از میهمانان پذیرایی می شود.

   جالب:  در این روستا که اینک محل زندگی تعدادی افراد مسن است،  من 10 – 12 مرد بالای 60 سال دیدم همگی آنها گوش های سنگین و کم شنوا داشتند،  و بعضی از سمعک استفاده می کردند.  این می تواند دلیل وجود ژن مشکل دار باشد،  که بخاطر قرنها ازدواج ها داخلی،  در میان این مردان مانده باشد.  اما بانوان این مردان گوش های سنگین نداشتند،  و درضمن این زنان علاقه فراوانی به کاسبی و فروشندگی داشتند،  پوشش آنها چون خانم های روستا های زرتشتی یزد بود.

   عکس شیخ محمودی هنگام گفتگو با انوش راوید،  در مقابل حسینیه میمند، و عکس هایی از میمند،  عکس شماره 6166.

   تنها مسجد و حسینه غاری جهان

     سال 1387 در این روستا پیرمردی 92 ساله زندگی می کند از تبار روحانی شیعه که به او شیخ محمودی می گویند،  خانه ای دارد نقلی و زیبا در داخل کوه با درخت بادامی در میان حیاط کوچک.  او با این سن و سال هر روز وقت اذان صبح در تاریکی از میان کوچه های سنگلاخی به تنها مسجد زیبای غاری ایران و جهان می آید و با بانگی لرزان ولی پر هیبت بانگ فرا خوان نماز سر می دهد.  مسجدی روبراه با فرش و گلیم و نمد محلی با نقش و نگارهای تاریخی و بلند گویی نه چندان روبراه.  شیخ محمودی ظهر و عصر و غروب سر ساعت،  ساعتی که نه در دستان پر محبتش بلکه در حس و دیدگانش است،  عقیده را به سختی راه برتر دانسته و شکر گزار است.  غروب ها نیز درب حسینیه میمند را می گشاید تا مشتاقان اسلام دور هم جمع گردند،  این تنها حسینیه غاری جهان است که شکوهش به همه چیز می چربد.

      در بازدید گورستان های قدیمی و جدید براحتی دو شیوه متفاوت سنگ قبر را متوجه شدم،  سنگ قبر هایی که قبل و بعد از پدر بزرگ شیخ محمودی بودند.  البته گورستان سه دوره تاریخی دارد،  هیچ کس آن دوره های را علمی کاوش نکرده است،  طبق یک گفته غیر علمی،  در یکی از دوره ها مردگان خود را در سنگلاخ کوهستان نه چندان عمیق حدود 50 سانت،  چماته شمال و جنوب، صورت به شرق،  بدون قرار دادن هیچ چیزی دفن می کردند.  در دوره اسلامی که بعد از پدر بزرگ شیخ محمودی بوده،  قبرها اسلامی شده اند.   قبرستانها وسعت زیادی دارند،  سنگ قبر های حدود 150 تا 400 ساله فاقد هر گونه نوشته ایست،  سنگ قبرهای 50 تا 100 سال گذشته نام و تاریخ فوت به هجری قمری دارند.  قبرستان دوره های پیشین در میان کوه قرار دارد،  و مربوط به دوره های بیش از 500 سال است.  لازم است در این موارد کار و تحقیقات علمی امروزی صورت پذیرد.

      یک روز در ماه رمضان 1387 که برای بازدید علمی تاریخی و تاریخ اجتماعی به میمند رفته بودم،  ظهر موفق بدیدار بسیار کوتاه با شیخ محمودی گردیدم.  شیخ تا کنون ازدواج نکرده و همیشه مجرد باقی بوده،  با لباس سفید دست بافت در میان کوچه یا همان کیچه محلی در گذر مسجد غاری دلنواز می درخشید،  خودکاری و کاغذی در جیب که نشان از اهمیت وی به دانش می داد.  در پاسخ سلام من،  سلامی گرم گفت و بلافاصله نام مرا پرسید،  و به نماز ایستاد،  او را در دید داشتم،  می دانستم که منبعی سر شار از خاطرات تاریخی میمند است،  کسی که تمام عمر پر هیبت خود را در اینجا گذرانده است.  چون شیخ روزه بود بعد از نماز راه خانه دلباز خود را پیش گرفت و با تعارف و دعوتی دلنشین به کلبه خزان زیبایش رفت.

      در پی فرصت بودم تا در ضمن گشت و گذر در میمند شیخ محمودی را بعد از افطار گیر بیاورم و اطلاعاتی در باره تاریخ میمند،  و یا هر آنچه که می توانم و او می تواند بپرسم.  غروب انگار که فرمانی ما را به درب حسینیه آورد،  بنا گاه شیخ محمودی را دیدم که از کیچه حسینیه می گذرد و می خواهد درب حسینیه را باز کند، سلامی ساده گفتم،  و شیخ بسیار گرم گفت سلام آقای راوید!!  بسیار تعجب کردم که چگونه و فقط یکبار که قبلاً نام مرا شنیده بود،  نامی که آشنا با نام های عربی نیست،  براحتی بخاطر آورد،  92 سال سن و این حافظه قوی!.  شیخ درب حسینیه را باز کرد و لامپ را روشن کرد،  و روی سکویی مقابل درب حسینیه نشست،  و من نیز با خوشحال در کنارش نشستم.  پرس و جو را شروع کردم که خلاصه آن:

      حدود 150 سال پیش پدر بزرگ شیخ محمودی از قم مأمور خدمت در میمند می شود،  تا آن زمان مردمان این دیار بسان گذشتگان خود در طبیعت سرگذشتی دگر داشتند،  دین و ایمان شان از طبیعت سرشار بود.  از زمان ورود پدر بزرگ شیخ محمودی دوره دیگری از تاریخ تمدن آغاز گردید،  و مردم مسلمان شیعه شدند.  به مرور تا دوران جنگ هشت ساله شکل کامل،  مانند بقیه نقاط ایران گرفته بود.  در زمان جنگ جوانان میمند شهامت ها و رشادتها از خود نشان دادند،  و به مقام هایی رسیدند،  متعاقب به مرور طی 20 سال به شهرها مهاجرت کردند.  شیخ از اینکه روستا از جوان خالی شده بود،  بسیار ابراز نگرانی کرد ،  و با چند آیه از قرآن و چند حدیث نگرانی خود را ابراز داشت.


.

عکس روستای تاریخی کندوان آذربایجان،  عکس شماره 4585 .

   روستای کندوان تبریز  . . . بزودی . . .

   آثار کندوان جاده هراز  . . . بزودی . . .

   آثار دست کند زمینی تهران . . . بزودی . . .


عکس درین کو شهر زیر زمینی زرتشتیان،  عکس شماره 4611 .

شهر زیر زمینی زرتشتیان

"درین کویو شهر زیرزمینی زرتشتیان،  شگفت انگیز ترین کشف تاریخ آیین زرتشت"

      کاپادوکیه  Kapadoukia یا نام قدیمی و پارسی این سرزمین  کاپادوسیه  Cappadocia به معنای سرزمین اسب های زیبا,  بخش باستانی و پهناوری است،  که امروز در ترکیه مرکزی است.  اینجا انگورها و شراب هایش از زمان باستان،  شهرت داشته،  امّا آنچه به این سرزمین ارزش تاریخی و گردشگری داده،  خانه ها و پناهگاه های پرشمار و کوچکی است،  که دردل کوه ها و تپه های آتشفشانی وجود دارد.  برخی از آنها با نقاشی های زیبایی از مسیح،  و نشانه های مسیحیت، باز مانده از مسیحیانی است،  که در سال های ظهور مسیح و پس از آن،  از ترس شاید سربازان رومی به آنجا پناه برده اند. 

      امّا شگفت آورترین بخش سرزمین کاپادوکیه یا کاپادوسیه،  شهر زیر زمینی بنام درینکویو derinkuy است،  که یکی از شگفت انگیز ترین کشف تاریخ آیین زرتشت ایران باستان و پیروان اهورا مزدا در آنجا است.  درینکو به معنی چاه عمیق،  شهر زیرزمینی و اعجاب آور است،  که در سال 1963 توسط کارگرانی ساختمانی کشف شد.  آنها که به کندن زمین مشغول بودند،  ناگهان با چاه یا تونل ژرفی درون زمین روبرو شدند،  پژوهش های بعدی کشف یک شهر زیرزمینی از دوران کهن را خبر داد.  در آنجا آثار و نشانه هایی از آیین زرتشت،  و اهورا مزدا و فروهر و اسب های پارسی یافت شده است.  این شهری در ژرفای 85 متری زمین،  در هشت طبقه،  با گنجایش زندگی برای 20 تا 30 هزار مرد و زن کودک و گاو و گوسفند و اصطبل اسب است.  همچنین محلی برای ذخیره غذا و شراب،  درست کردن شراب و روغن،  و نیایشگاه هایی برای مراسم دینی .

       این شهر زیر زمینی که توسط ایرانیان باستان،  پیروان دین زرتشتی ساخته شده دارای چندین طبقه است،  طبقۀ نخست ویژه نگهداری حیواناتی چون گاو و گوسفند و اسب بوده است.  پله های تو در تو و پر شمار در هر طبقه اتاق هایی با آشپزخانه و محل بزرگی برای نگاهداری شراب و نیز مواد غذایی است.   نکته قابل توجه تعداد تونلها وهواکش هاست،  که به بیرون راه دارند و طوری ساخته شده اند، که در اعماق این شهر زیر زمینی هوا جریان دارد و هیچگاه کمبود اکسیژن احساس نمی شود.  در چهارمین طبقه این شهر زیر زمینی سنگ های سنگین و بزرگی با اندازه های سنگ آسیاب وجود دارند،  که به گفته پژوهشگران در صورت حمله و نفوذ دشمن با این سنگها از پایین راه های ورودی را می بستند، تا از نفوذ دشمن جلوگیری کنند.  برخی پژوهشگران نقطه ضعف سیستم دفاعی شهر را در آن دانسته اند،  که مهاجمین می توانستند با ریختن سم های کشنده در هواکش ها،  ساکنان شهر را از پای در آورند.  از نظر تاریخی  گزنفون xénophon تارخ نگار یونانی، که زمانی جزو سپاهیان کوروش کوچک در لشکرکشی برعلیه برادرش اردشیر بوده،  ساخت این شهر و شهر های زیرزمینی را در قرن های چهارم و پنجم پیش از میلاد می داند.  

      روزگاری همه سرزمین های گسترده میان دو رود هالیس و فرات را کاپادوسیه می نامیدند،  از زمان مادها این سرزمین جزو بخشی از شاهنشاهی ایران بود.  برای نخستین بار در پایان سده ششم پیش از میلاد،  در سنگ نبشته های سه زبانه داریوش بزرگ هخامنشی  و خشایارشا هخامنشی،  از کاپادوکیه گفته شده است.  از دیر باز فرهنگ و آیین ایرانی آنچنان در کاپادوسیه و ارمنستان پذیرفته شده و گسترش یافته بود،  که مردمان این نواحی در زمان هخامنشیان و اشکانیان دیگر ناایرانی یا انیرانی شمرده نمی شدند.  پرستش ایزدان ایران به ویژه مهر و آناهیتا در کاپادوسیه جریان داشت.  با نام گذاری ماه های سال با نام های ایزدان مزدیسنا،  در سده پنجم پیش از میلاد در کاپادوسیه،  باستانی ترین گواهی تاریخی درباره رواج و گسترش آیین زرتشتی،  در باختر ایران و کاپادوسیه است،  که ترکیه مرکزی امروز در آن قرار دارد.

      پژوهشگران می گویند: با تکنولوژی امروزی ساختن چنین شهری زیرزمینی،  برای زندگی 20 تا 30 هزار نفر،  ده سال طول می کشد،  آنها این شهر زیر زمینی درینکویو را هم ردیف و در مقایسه با اهرام مصر توصیف می کنند.

   آیا پیروان اهورا مزدا از ترس تهاجم اقوام وحشی،  یا  از ترس رویداد های سخت طبیعی از جمله زمستانی سخت که در اوستا به عنوان زمستان شیطانی از آن یاد کرده،  به ساختن این شهر زیر زمینی اقدام کرده اند.  آیا از ترس موجوداتی فرا زمینی به زیر زمین پناه برده اند.  این دیدگاه در مورد قوم مایا نیز وجود دارد،  مایا  ها قومی با هوش در دوران باستان بودند،  که نبوغ و هوش ویژه ای در ریاضیات و نجوم داشتند،  اما به یکباره از بین میروند،  و تمدن آن ها خاموش می شود.  نقاشی هایی که از آن ها باقی مانده،  موجوداتی را نشان میدهد،  که شباهتی به انسان ها ندارند.  در وندیداد دوم اهورامزدا،  از پیروانش می خواهد برای پیشگیری از تهاجم دشمنان،  و دیوان و پرهیز از صدمات یک زمستان شیطانی و هلاک کننده،  شهری زیر زمینی بنا کنند،  که در صورت لزوم در آنجا به سرببرند.  در قسمت بیرونی "درنیکویو" شهر زیر زمینی ایرانیان باستان،  خرابه های دو برج دیده بانی برای نگهبانان وجود دارد،  که اگر مهاجمان و دشمنان نزدیک شوند،  به ساکنان شهر خبر دهند.


عکس درین کو شهر زیر زمینی زرتشتیان،  عکس شماره 4612 .

    پرسش:  چرا ایرانیان باستان از پیروان اهورامزدا و زرتشت، برای یک زندگی مخفی و طولانی،  شهری در ژرفای 85 متری زمین ساخته اند؟  آنها از چه دانش و علومی برای ساخت این شهر شگفت آور برخوردار بوده اند؟

   ادامه پرسش:  چرا این شهر زیرزمینی ساخته شده؟  زرتشتیان برای چه آنجا را پناهگاه خود ساخته اند؟ تا چه زمانی در آنجا زیسته اند؟  بر سر آنها چه آمده؟

      هنوز برای این پرسشها پاسخی کافی پیدا نشده است!  ترکیه سال 2012 با تبلیغات گسترده،  درینکویو را به عنوان یکی از شگفت انگیزترین مکان های تاریخی و توریستی خود معرفی کرده است.  کاپادوکیه یا کاپادوسیه و درینکویو کنونی،  با 26هزار نفر جمعیت آن،  یکی از مهمترین مکان های گردشگری و توریستی ترکیه است.  این محوطۀ باستانی از سال 1985 از طرف یونسکو جزو میراث فرهنگی جهان شناخته و ثبت شده است.  در های درینکویو از سال 1970,  به روی جهانگردان و توریستها باز شده،  امّا فقط ده درصد آن در دسترس است.


عکس درین کو شهر زیر زمینی زرتشتیان،  عکس شماره 4613 .

   منبع:  اینترنت،  بازنویسی شده.

   کلیک کنید:  تاریخ فرش ایران

   کلیک کنید:  محوطه های تاریخی ایران

   کلیک کنید:  سفرنامه تاریخی به شمال ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اسطوره های خاص علمی
10 آبان 1394 ساعت 8:43 | بازدید : 105 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

فزون از خرد نیست اندر جهان

      تاریخ نویسی نوین ایرانی بر پایه تحلیل داده های تاریخی قرار دارد،  نه بر اساس بازنویس و نقل قول های دیگران.  تاکنون تاریخ ایران بر پایه داستان های بدون تحلیل قرار داشته،  و از تحلیل موضوعات تاریخ تمدن و کرنولوژی تاریخی،  مطلبی گفته و نوشته نشده است،  در هیچ کتاب تاریخی آموزشی و غیره درسی ایران،  از تحلیل اثری نیست.  تحلیل های تاریخی خود نیازمند جمیع علوم است،  که بطور کلی از عهده یک نفر خارج می باشد،  زیرا علوم این زمان در زمینه های تکنیکی باستان شناسی و تاریخی پیشرفته است،  و باید آنها را بکمک گرفت.  قرار نیست من در این وبلاگ،  یکبار دیگر همان نوشته های تاریخی را تکرار کنم،  می خواهم اندیشه و پنداشت نوین پیاده نمایم.  در دو سه قرن اخیر،  تاریخ و دروغ های تاریخی را با انواع ترفند،  از ساخت فیلم و چاپ کتاب های پر زرق و برق،  و تبلیغات فراوان بخورد ملتها می دادند،  تا مقاصد سرمایه ای،  سیاسی یا دینی خود را پیش ببرند،  و در نهایت باعث بر هم خوردن درک تحلیل گران تاریخ تمدن،  از ساختار های تاریخی اجتماع  شدند،  که این موضوع خود مشکلات اساسی برای جهان بوجود آورده است،  که امروزه همگان شاهد آن هستیم.   

      در ویلاگ گفتمان تاریخ گپی درباره دین حکیم فردوسی طوسی بیان شد،  لازم دیدم دقایقی را بر این دیدگاه بگذارم.  شاهنامه حکیم طوس جدای از داستانها و اعتبار بی همتای ادبی،  سرشار از نکته های دقیق فلسفی کلامی اخلاقی و هستی شناسی است.  از یکهزار سال قبل تاکنون درباره مذهب فردوسی و گرایشات کلامی وی بحث و اختلاف نظر های زیادی وجود داشته،   او را سنی، اسماعیلی، امامی، زیدی، و حتی زرتشتی و زندیق و رافضی و قرمطی و معتزلی و... خوانده اند.  در زمانی هایی که او را به دین های مختلف می گفتند،  امکان و یا درک از بی دینی وجود نداشت،  بهمین جهت برای این منظور به تاریخ اندیشمندان بی دین ایران مراجعه نمایید.  در هر صورت هیچیک از این مباحث از عظمت و درخشش وی نکاسته است،  در زیر چند دیدگاه تاریخی می نویسم،  که هیچ کدام مورد تأیید تاریخ نویسی نوین ایرانی نیست.

      استاد محمد تقی بهار،  ملک الشعرا می نویسد:  فردوسی بی شک مردی شیعه بوده است،  البته فرقه اسماعیلی یا زیدی یا دوازده امامی بودن او درست معلوم نیست.  چون شعوبی بوده طرفدار احیای نام عجم هم بوده،  و چون شیعه بوده  طبعاً معتزله هم بوده است،  و با حشویان و قشریان اشعری و حنابله که خدا را مجسم می دانند،  مخالفت داشته،  برای این درس خوانده که از عقاید خود حمایت کند،  و مردم را به فلسفه خود و به مقصود خود ارشاد نماید.   مرحوم دکتر رعدی آذرخشی،  اعتقاد دارد که فردوسی پیوسته و علاقمند به مذهب کهن ایرانی یعنی آئین زرتشت بوده،  و بخاطر شباهت میان مذهب تشیع موجب گرایش وی به شیعه شده است.  فردوسی در جوانی تحت تأثیر سنن و تعالیم خانوادگی و بعلت اینکه از طبقه دهقان است،  شیفته تاریخ و تمدن و فرهنگ باستانی سرزمین خود می شود. 

      علامه فقید،  استاد محیط طباطبایی در همین زمینه فرموده اند:  از مجموعه شواهد و قراین موجود در متن شاهنامه فردوسی چنین استنباط می شود،  که فردوسی شاعری مسلمان و شیعه مذهب بوده است.  در مسلمانی او مجال شک و بحثی نیست،  ابیات متعددی در دیباچه و خاتمه کتاب و صدر و ذیل برخی از داستان های شاهنامه،  نشان می دهد که به حضرت محمد (ص) و قرآن و دین اسلام ایمان کامل داشته است.  موضوع تشیع فردوسی ممکن است در میان سه مذهب بزرگ شیعه،  که زیدیه و امامیه و اسماعیلیه باشد،  در طول هزاران سال مواضع مختلفی را اختیار کرده،  و یا بر آن تحمیل و تطبیق شده باشد.  در مقدمه منثور قدیم شاهنامه،  بدین معنی اشاره رفته است،  که در غزنین پیش سلطان محمود،  نسبت قرمطی بودن به فردوسی داده شد.

      استاد فقید ابولقاسم انجوی شیرازی می نویسد:  ....مردم ایران هیچگاه با اسلام مخالف نبودند،  ولی با پذیرفتن دین و مذاهب مختلف،  ملیت خودشان را فراموش نکردند،  آنچه مربوط بملیت آنها بود،  سخت مورد علاقه و توجهشان بود،  فردوسی که مظهر ملیت ما ایرانیان است.  استاد بهار معتقد است:  هدف فردوسی اساساً خدمت به شعوبیه،  که حزب مقدس ایران دوست آن عصر بوده،  خود را در راه پیشرفت آن فکر مقدس که بنیان عظمت و ابهت ایران،  و احیای آثار گذشتگان ایران و تحریک عرق حمیت آیندگان فدا کرده است ....  و اوست که در باره ایرانیان می گوید:

 * هنر نزد ایرانیان  است و بس <><> ندارند شیر ژیان  را  به کس *

 * همه یکدلانند و یزدان شناس <><> به گیتی ندارند از کس هراس *

      فردوسی و بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان تاریخ ایران،  در زمانی و شرایطی بودند،  که تشخیص دین و مذهب و یا بی دینی آنها کاری است،  که تحقیق و تحلیل های مستقل می خواهد و نباید با حساب چند خط گفته و نوشته،  آنها توصیف نمود.  در ضمن هر یک از آنها در خدمت بشریت بودند،  نه برای فرقه ای محدود،  بنظر من نباید بسادگی آنها را در جهت و از ملتی و خاصی دانست.

عکس جلد شاهنامه،  عکس شماره 6120 .

اسطوره های خاص علمی

      هنوز زمین آنها دور خورشید می گردد،  متن سخنرانی کوتاه یا گپ دوستانه من در جمع تعدادی دانشجوی عزیز بود،  که مدتی پیش برای دیدنم به چلاسر و جل آمده بودند.  بخشی از آنرا بنام اسطوره های خاص علمی می نویسم،  درصورت تقاضا تمام آنرا در یک پست کپی پیس خواهم کرد.  نخستین هدف و برنامه من،  نشان دادن مبنای اسطوره ای علم مدرن است،  بویژه سه اسطوره مهم علمی،  که از نظر اندیشمندان بزرگ غربی مورد تأیید است.  آنها عموماً با عنوان پارادایم مورد اشاره قرار می گیرند،  ضمن مطالعه های مختلف در این باره،  با شما عزیزان نیز مورد تبادل نظر قرار می دهم.  آنها عبارتند از اسطوره های علمی نیوتنی، داروینی و کوپرنیکی،  البته من همیشه در مثالها و طرح های خودم از نام و نمونه دانشمندان ایرانی بهره می گیرم،  ولی در اینجا کمی غرب اندیشی،  بخاطر مطالعه مقاله های مربوطه دارم.

      دومین هدفم،  مقایسه اسطوره های علم،  با اسطوره های سنت است،  من نشان خواهم داد،  که این شباحت و تشبیه بسیار پر اهمیت می باشد.  حقیقتاً بگونه ای است،  که عمیقاً بر سرنوشت ما اثر می گذارد،  یعنی دیدگاه ما را دگرگون می کند،  که متعاقباً بر تحقیق و تحلیل ما اثر خواهد گذاشت.  زمانی چنین اندیشه می شد،  که علم بسادگی واقعیت های امور را کشف می کند،  انسان می اندیسشید گردش زمین دور خورشید حقیقتاً یک واقعیت است،  و یا در دوره های بعد،  تعامل مشترک یک الکترون و یک پوزیترون،  منجر به تولید یک فوتون خواهد شد.  این واقعیات برای آنها چنان بود،  که گویی از طرف نیرو های واهی یا سطحی،  درختانی رشد می کنند،  و تنها کاری که دانشمندان و یا مردم باید انجام دهند،  چیدن و کندن آنهاست.  اما در طول قرن 20 معلوم شد،  که این دیدگاه رایج نظر گاهی قابل دفاع نیست،  همچنین کاشف بعمل آمد،  که اساساً و در نهایت نمی توان واقعیات و تئوری را از یکدیگر تفکیک کرد.  آن گونه که پست مدرنیستها می گویند،  واقعیتها آکنده از تئوریها هستند.

      این عقیده کهن که از ابتدا دانشمندان واقعیات را جمع آوری می کنند،  و سپس برای توضیح و تبیین این واقعیات تئوری هایی طرح می ریزند،  در این قرن 21،  بیش از حد ساده سازی و سهل اندیشی است.  در واقع در پس هر علمی،  یک پارادایم وجود دارد،  یک اسطوره که راهبر پرسش های علمی بوده،  و تعیین کننده این است،  که این علم بعنوان یک واقعیت،  چه چیز هست و چه چیز نیست.  هنگامی که ژوزف پریستلی در سال 1774 اکسید جیوه قرمز را حرارت داد،  و گازی را بدست آورد،  که امروز با نام اکسیژن شناخته می شود،  آیا او واقعاً اکسیژن را کشف کرد؟  تا آنجا که بخود پریستلی مربوط می شود،  او فقط به هوای فلوژستون زدوده  دست یافته بود.  برای کشف اکسیژن علاوه بر یک شیشه گاز،  چیز دیگری هم مورد نیاز است،  یک تئوری مناسب.  بعبارت دیگر یک نظریه که بتواند در چهار چوب آن،  به تشریح و تفسیر آن گاز پرداخت.

      تا هنگامی که لاوازیه بطرح چنین نظریه ای نپرداخت،  اکسیژن  یا اگر ترجیح می دهید،  در واقع وجود اکسیژن  کشف نشده بود.  تنها چند سال پس از وضع این نظریه توسط لاوازیه بود،  که اکسیژن به یک واقعیت مسلم علمی بدل شد.  با بهره گیری از مصطلحات ویتگنشتاین،  دقیقاً همان گونه که اندیشه هرگز به زبان بیرونی دست نمی یابد،  علم هم هرگز پا از پارادایم های خویش فراتر نگذاشته است.  درست است که پارادایمها گاهی کنار گذاشته می شوند،  و یا جایگزین می گردند،  این اتفاق بر اساس نظر توماس کوهن فیلسوف و مورخ،  متعاقب یک بحران رخ می دهد.  وقتی پارادایم برتر،  دیگر نمی تواند تمام واقعیت هایی را،  که به یک معنا موجب رشد آنها بوده،  و بدانها پر و بال بخشیده بود،  در خود جای دهد،  روش نوینی نیازمند است.  با کمک علم می توان،  از یک پارادایم ویژه فراتر رفت،  ولی این علم مربوطه،  هرگز از وابستگی خویش به آن پارادایم فراتر نمی رود.  اضافه کنم،  عنصر اسطوره از علم جدا نشدنی است،  اگر علمی مانند تاریخ،  مبنای اسطوره ای خویش را انکار می کند،  تنها تصویری موهوم،  و خیالی واهی است.

      یکبار دیگر تکرار کنم،  این عقیده کهن که ابتدا دانشمندان واقعیات را جمع آوری می کنند،  و سپس برای توضیح و تبیین این واقعیات تئوری هایی را طرح می ریزند،  گونه ای ساده سازی بیش از حد است.  در پس هر علمی یک پارادایم وجود دارد،  یک اسطوره،  که راهبر پرسش های علمی در گردونه یادگیری بوده،  و به عنوان یک واقعیت است،  که چه چیز هست و چه چیز نیست.

   عکس فرش قدیمی،  اسطوره ها در زندگی روزمره،  مشروح در تاریخ فرش ایران،  عکس شماره 2926.

بوداسپ در اوگان استان

      دو مجسمه بودا در بامیان افغانستان،  و در 230 کیلومتری شمال غرب کابل قرار دارند،  بامیان یک دره بطول 30 کیلومتر است،  که توسط دو رشته کوه هندو کش و بابا از شمال و جنوب بفاصله چهار و نیم کیلمتر احاطه شده.  بامیان و محل این مجسمه ها یک گذرگاه طبیعی بوده،  که بر جاده ابریشم قرار داشت،  و از موقعیت قابل توجه ای برخوردار است.  دو مجسمه بزرگ یکی مرد به بلندی 55 متر بنام سلسال (صلصال)،  و دیگری زن 37 متری بنام شهمامه (شمامه)،  در قلب کوه ها کنده کاری شده اند،  و قدمت آنها به قرن 2 تا 6 میلادی می رسد.  شهمامه حدود قرن سوم،  سلسال در قرن چهارم یا قرن پنجم ساخته شده اند.  وجود این مجسمه ها در این شهر دلیل بر این است که اینجا یکی از مهمترین مراکز دینی بودا بوده،  و راهبان و زوار زیادی در این شهر بودند و رفت و آمد داشتند.

      در کنار مجسمه ها و در دل کوه ها تعداد زیادی غار وجود دارد،  که هر کدام نیایشگاه یا محل اقامت راهبان و زوار بوده اند.  بارها و بارها در متون چینی از این دو مجسمه یاد شده،  و آنجا را دره خدایان می نامیدند،  و توصیف این مجسمه ها آورده شده،  که از طلا پوشیده،  و سنگ های قیمتی بجای چشم بکار رفته است.  این مجسمه ها و آثار نقاشی دیوار های غارها یکی از زیباترین هنرهاست،  که بنام هنر گندهارا می باشد.  این دو مجسمه از جنگ های داخلی افغانستان صدمه دیدند،  سرانجام در روز نهم مارس سال 2001 میلادی،  بعد از برگزاری نماز جمعه،  نیرو های طالبان به روی مجسمه های بودا آتش گشودند.  آنها دو شبانه روز به این کار ادامه دادند،  تا در شامگاه 11 مارس، از "صلصال" و "شهمامه" 1600 ساله،  تنها دو حفره به ارتفاع 53 و 35 متر در دامنه هندوکش مرکزی افغانستان باقی ماند.

      در کتیبه های سلسله هخامنشیان گندهار یکی از استان های تاریخی ایران بوده است،  و بنا بگفته ای این مجسمه ها و هنر گندهارا آثار ایرانی است،  گندهار یا قندهار در جغرافیای تاریخی ایران،  یک استان تاریخی ایران بوده،  تا اینکه در پایان حکومت صفویه با ترفند استعمار بریتانیا از ایران جدا گردید،  مراجعه شود به داستان مأمور اصفهان در قندهار.  در واقع این مجسمه بوداسپ شاهنامه فردوسی می باشد،  و مهاجرت ایرانیان از بامیان تاریخی ایران،  به بامیان افغانستان کنونی،  حدود اوایل میلادی صورت پذیرفته،  و دین و نیایش و هنر خود را به آنجا بردند،  زیرا در آنجا سابقه ای کهن تر،  که تحلیل بر توانایی اجرای چنین کاری باشد وجود ندارد.  جوانان باهوش ایران براحتی و چشم و گوش بسته تسلیم دروغ های تاریخی نشوید،  و بوداسپ خود را بنام بودا واگذار نکنید،  خوب تحقیق و تحلیل نمایید،  و تاریخ شیرین کشور خود را از دروغ های تاریخی و دزدان تاریخ پاک نمایید.

   توجه:  چند جای کتاب افغانستان در مسیر تاریخ،  تألیف میر غلام محمد غبار،  از قول و یا سخنرنی مردمان دو سه قرن اخیر آن کشور،  اوگان استان و اوغانستان نوشته شده است.

   جالب:  امروزه مردم بامیان مسلمان شیعه فارسی زبان هستند،  و به آنها هزاره می گویند،  در زمان طالبان به هزاره ها ستم زیادی شد،  و خیلی از آنها کشته و آواره شدند.  هزاره ها علاقه زیادی به ایران کنونی دارند.  بخشی از افراد طالبانی که به این ملت ظلم کردند،  از میان پشتونها بودند،  پشتونها ایرانی هایی هستند،  که در اواخر حکومت صفویه،  بتحریک استعمار بریتانیا،  خود را از تاریخ ایران جدا کردند،  و سرانجام در یک شورش قومی،  توانستند اصفهان پایتخت را اشغال نمایند،  مشروح در داستان مأمور اصفهان در قندهار.  امروزه در ادامه سیاست های استعمار،  می خواهند ملت های کشور افغانستان کنونی،  مانند،  پشتونها، هزاره و تاجیک را رو در روی هم  قرار دهند.   وظیفه جوانان با هوش ایرانی است،  که با دور انداختن تاریخ های دروغی و رفتن بسوی واقعیت های تاریخی،  آگاهی های لازم را به ملتها برسانند،  تا در نهایت از فاجعه های انسانی و تمدنی،  در قاره کهن و بویژه سرزمین های تاریخی ایران جلوگیری شود.

   کشف های جدید ــ  حفاری هایی در معبد شاهی و بعضی معابد دیگر و همچنین شهر شاهی که در غرب سلسال (سرخ قول فعلی) قراردارد،  انجام شده،  که نتایج بسیارعالی خصوصاً از دوره اسلامی به دست آمده است.  بقایای کارخانه های شیشه سازی و سفال سازی با سامانه های پیشرفته پدید آمده،  که نشانه هایی از پیشه وری آن زمان را دارد.  فعلاً شهر شاهی در وضعیت خوبی نیست،  تعداد زیادی از مغاره نشینان بامیان که توسط دفتر یونسکو به این منطقه کوچانده شده اند،  در این منطقه سکنی گزیده و بعضاً در مغاره ها بسر می برند.  البته زمانی که یونسکو مردم را به این منطقه کوچانده بود،  شهر شاهی کشف نگردیده بود،  و سرخ قول از اهمیت زیادی برخوردار نبود.  متأسفانه فعلا بعضی از مغاره های شهر شاهی بخاطر استفاده شان به عنوان مسکونی تخریب شده اند.

      بعد از سال ۲۰۰۳،  در جنوب شرقی شمامه،  آثار بسیار ارزشمندی کشف شده،  که می توان به یافتن ۲۰ مجسمه بسیار نفیس و ارزنده اشاره کرد،  که تماما از دوران بودائی ها است.  این مجسمه ها همه از گل ساخته شده اند،  که با روکشی سرخ رنگ مزین شده اند،  نشانه هایی وجود دارد که بعضی از آنان روکشی طلایی داشته اند.  در حال حاضر بعضی از این مجسمه ها در صندوق های مخصوص نگهداری می شوند.  مجسمه ها و آثار بدست آمده،  بخوبی نمایندگی از هنر اصیل تاریخی بامیان می کنند.  همچنین آنان نشان دهنده غنای فرهنگی و اقتصادی بامیان اند،  و ثابت می نمایند که درآمد های اقتصادی بامیان،  تنها از گرفتن نذریه های زائران بودائی بدست نمی آمد.

      ساختن دوازده هزار مغاره منقش به پیشرفته ترین نقاشی های زمان و جواهرات گرانبها،  کاری است که نمی توان از منابع یاد شده انتظار داشت.  بلکه بامیان خود مرکز تمدنی عظیم با سامانه های اقتصادی پویا و فعال و صنعتگران متبحر بوده است.  تولید انواع و اقسام جنگ افزار های پیشرفته و سایر وسایلی که مورد نیاز جنگ است،  از جمله هنر های مردم بامیان بوده،  همچنین مرکز پرورش اسب های جنگی مرغوب هم بوده است.  کشف آثار بقایای کارگاه های ذوب آهن ثابت می کند،  که بامیانی ها در صنعت آهن گدازی از همسایگانشان به مراتب پیشگام تر بوده اند.  در دست داشتن صنعت ذوب آهن باعث شده بود،  که آنان بتوانند سامانه آلات جنگی پیشرفته ای داشته باشند،  و بدین ترتیب قدرت نظامی آنان نیز نسبت به سایرین فزونی یابد.  همچنین هشت استوپا (stupa) در معبد شرقی کشف گردید،  استوپا از بهترین و باشکوه ترین بنا های بودائی است،  که براساس پندار های سمبولیستیک،  بیانگر قسمتی از بیانات و نظریات و یا قسمتی از بدن خود بودا،  و قسمتی از اموال شخص بودای بزرگ است.

      مهم تر از همه کشف یک مجسمه بودای خوابیده به طول ۱۹ متر در ساحه معبد شرقی است،  گرچه بیش از هشتاد و پنج درصد این مجسمه تخریب شده،  اما هنوز قسمت هایی از دست راست و شانه و گردن آن باقی مانده است.  سر این مجسمه کاملاً  ویران شده،  لیکن بالشی که سر بر آن تکیه داشته،  کاملاً سالم است.  قدمت این تندیس احتمالاً به قرن سه میلادی می رسد.  سکه هایی که از اطراف آن کشف شده است نیز این احتمال را تقویت می کند.  در این صورت،  قدمت این مجسمه بیشتر از بودا های ایستاده است.  احتمالاً زیورآلات و جواهرات این مجسمه در زمان یعقوب بن لیث صفاری و قدرت مسلمانان،  ابتدا ربوده شده و سپس مجسمه مورد سنگباران قرار گرفته است. فراوانی سنگ های اطراف مجسمه،  و همچنین جای خالی سنگ های استوپا و بنا های اطراف مجسمه،  این را ثابت می کند.

      براساس روایت زایر چینی هوان سانگ،   یک بودای خوابیده دیگر در قسمت غربی معبد شرقی واقع است،  یعنی در جنوب شرق شمامه،  و گمان می رود درست زیر خانه های قریه داوودی قرار داشته باشد.  همچنین روایت دیگری حاکی از آن است که بودای خوابیده در مقابل معبد شاهی قرار دارد،  که درست حد فاصل دو بودای ایستاده می باشد،  روایت سوم می گوید که این بودای خوابیده در نزدیکی شهرغلغله است،  بیشتر متخصصین ژاپنی بر این باورند.  هوان سانگ می گوید،  در شمال شرق شهر سلطنتی، یعنی در جنوب شرقی شمامه،  یک مجسمه بودا به صورت خوابیده موجود است،  که 330 متر طول دارد،  از گل ساخته شده و مزین به طلا و جواهرات است.

    رییس اطلاعات فرهنگ ولایت بامیان هشدار داد:  در صورتی که مقامات بلند پایه دولت و نهاد های مسئول دولتی و بین‌المللی بیشتر از این بی‌ توجهی کنند،  نه تنها آثار باستانی بامیان از بین خواهد رفت،  بلکه ارزش‌ های تاریخی افغانستان و منطقه در مخاطره قرار خواهد گرفت.

      عکس دو مجسمه بودا قبل از نابودی،  و عکس صحنه بتوپ بستن آن توسط طالبان،  دشمنان تاریخ ایران فهمیده بودند،  که ایرانی ها متوجه شده اند اینها آثار تاریخی ایران هستند،  بدست طالبان این اثر های مهم را بطور کامل نابود کردند،  عکس شماره 4161.

سازمان یافته ترین کشور دنیا

      درباره تاریخ افغانستان گاهی در وبلاگ می نویسم،  منجمله درباره از بین رفتن آثار تاریخی آن کشور،  که از نظر تاریخی به کشور کنونی ما وابسته است،  مانند همین متن بالا و دو مجسمه بودا.  تعدادی از عزیزان هم پرسیده اند چگونه می توانیم کمکی کنیم،  تا آثار تاریخی ایرانی آن کشور،  به نوعی حفظ و نگهداری شود؟  در پاسخ می توانم بگویم که کشور افغانستان،  سازمان یافته ترین مردم دنیا را دارد،  هر چند که آن کشور در بسیاری از زمینه ها آخر جدول های جهانی است،  اما در مورد سازمانی بودن مردم،  در اول قرار دارد.  دانستن این موضوع نیاز به علم جداگانه و تحقیق های گسترده ندارد،  مدت 40 سال است که مردم این کشور،  ابتدا توسط کمونیستها سپس غربیها و در ادامه اسلامیها،  سازمان یافته شده اند،  یعنی همه مردم واجد شرایط،  یا بصورت عمومی 3 درصد مردم،  برای همه مقاصد،  سیاسی و اقتصادی و دینی و غیره،  تشکیلاتی شده اند.  با وجود نفوذ امپریالیسم و سرمایه داری لجام گسیخته،  و مشکلات ایجاد شده برای این کشور،  که در پست دیگر نوشته ام،،  این سازمان ها علنی یا مخفیانه بوده،  و همچنان ادامه دارد.  البته یاد آوری نمایم،  تمام ملت شریف افغانستان،  از نظر تاریخی و تاریخ اجتماعی،  با ملت شریف ایران یکی بوده و هستند.

      اینطرف مردم کشور ایران کنونی، از این نظر در آخر جدول قرار دارند،  یعنی بی سازمان ترین مردم دنیا هستند، بنظر من مردم ایالات متحده آمریکا هم فقط یک پله از ایران بالاتر هستند.  تمام مردم در ایران فقط محتاج سازمان های دولتی و رسمی هستند،  که کاری برای آنها انجام دهد،  اعم از حفظ آثار باستانی یا هر چیز دیگر،  نمونه آن را در همین وبلاگ می بینیم.  مدت 5 سال است می گویم،  که برای نوشتن تاریخ،  در ابتدا نیازمند یک تشکیلات ساده مجازی،  بنام فرهنگستان تاریخ ایران هستیم،  تشکیلاتی مجازی کاملاً با رفتار و برنامه های قانونی،  که در سخن وبلاگ توضیح نوشته ام،  ولی هیچ کس متوجه آن نمی شود،  حتی باسواد ترین آدمها هم امیدشان به توانایی های خودشان نیست،  چشم آنها فقط به تشکیلات دولتی است.  این موضوع بنوعی دردسر و بار اضافه برای دولت گردیده است،  خود بخود همه مسائل از توانایی تشکیلات دولتی خارج می باشد.  با چنین شرایطی ما از ایران،  هرگز نمی توانیم برای افغانستان نسخه بپیجیم،  البته با یک دیدگاه متوجه می شویم،  که آن سازمانها می توانند،  جدا یا جمعی، در جهت منافع خود و کشورشان،  برای ما تاکتیک پیاده کنند،  حتی بهمین جهت استاندار محترم استان ما در مازندران،  چند روز پیش،  ضمن احترام کامل به افغانها گفت:  که همه افغانها با اقامت یا بی اقامت بمنظور امنیت و تأمین استان،  باید از مازندران خارج شوند.

      سازمان های نوین می توانند یک تشکیلات رسمی و قانونی و ثبت شده باشند،  در اندیشه بعض از مردم،  یک سازمان حتماً باید یک تشکیلات سیاسی باشد،  که گاه تیر و تفنگ بدست بگیرد و سر مخالفت داشته باشد.  در صورتی که ما ایرانیها نتوانیم تحلیل های مناسب و تعریف های جدید،  از برنامه های مورد نیاز قرن نو را داشته باشیم،  هرگز نمی تونیم حرفی بزنیم،  یا هدفی و طرحی پیاده کنیم.  فقط گفتن و تعریف کردن از آینده،  خوب و درست نیست،  شعار دادن می شود،  بلکه آماده سازی زمینه ها،  برای ساختن آینده جدید مهم است.

   عکس گروه های مختلف مردم و سیاسی از کشور افغانستان،  عکس شماره 4212 .

   کلیک کنید:  آثار تاریخی ایلام و ماد

   کلیک کنید:  منطق ملی مردمی در ایران

   کلیک کنید:  هیئت های هدیه آورنده به تخت جمشید

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

Anoosh Raavid انوش راوید  

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
نویسندگان
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ایران املاک | املاک ایران و آدرس melkyabi.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1944
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 296
:: باردید دیروز : 423
:: بازدید هفته : 1169
:: بازدید ماه : 3489
:: بازدید سال : 11380
:: بازدید کلی : 104137
Code Center